یوسف مصدقی – هفتهی گذشته و در بیست و یک سالگیِ دوم خرداد، برنده و بازندهی آن رقابت کذایی، با هم دیدار کردند و برنده، در نماز جماعت به بازنده اقتدا کرد تا واقعیت این سیاهبازیِ تاریخی در تصویری گویا و بینیاز از تفسیر، برای تاریخ ایران باقی بماند.
تاریخ چهل سالهی جمهوری اسلامی، روزهای سیاه کم ندارد. روزهایی که هر کدام سنگینیِ سقوطِ آمیخته به تباهی را به تاریخ ایران پیوند زدهاند. از همان بهمنِ پنجاه و هفت که انقلابیون تشنهی خون جمعی از وطندوستترین افسران ارتش ایران را به امرِ خلخالی و به اذنِ امامشان تیرباران کردند تا سیزده آبانِ پنجاه و هشت که یک مشت بازیچهی جاهل از دیوار سفارت آمریکا بالا رفتند و باعث بزرگترین ضرر به منافع ملی کشور شدند، روی تقویمِ هر سال از این چهل سال، میتوان روزهایی را یافت که سزاوارِ لقب «روزِ سیاه» باشند.
از دید نویسندهی این سطور، میان تمام این روزهای سیاه، دوم خرداد ماه ۱۳۷۶ خوشیدی بیش از هر روز دیگری سزاوار این لقب است. شک ندارم که بخشی از خوانندگان گرامی، چنین قضاوتی را منصفانه نمیدانند و خشمگین از نگارنده، میپرسند که چرا روزی را که نه تنها بوی خون از آن نمیآید بلکه میلیونها ایرانی در داخل کشور و برونمرز هنوز از آن به خوبی یاد میکنند را سیاهترین روز این چهل سال تباهی میداند؟
از آنجایی که منطق و عقل سلیم ایجاب می کند که ارائهی دلیل بر دوش مدعی هر حکم باشد، صاحب این صفحهکلید هم برای مدعای خودش دلایلی را ذکر خواهد کرد تا به کمک آنها روشن کند که پشتوانهی نظریاش برای این حکم چیست.
بدیهی است که اهمیت هر واقعهای اعم از خوب یا بد، وابسته به گذر زمان و میزان استمرار تأثیرات آن واقعه است. برخی اتفاقات و تصمیمات ممکن است که در طول چند ساعت و یا چند روز به طرز شگفتآوری فاجعهبار و تلخ باشند اما پس از چندی از میزان تأثیر آن کاسته شده و کمکم تبدیل به خاطرهای ناخوشایند و دور از زمانِ حاضر شوند. برخی دیگر از اتفاقاتِ تاریخی برخلاف دستهی اول، ممکن است به ظاهر با شادی و امید شروع شوند یا حداقل در زمان وقوع، ظاهری فاجعهبار نداشته باشند اما در طول زمان و به واسطهی پیامدهایی که از آنها ناشی میشوند، لطمههای مستمر و جبرانناپذیری را نسل بعد از نسل باقی بگذارند.
برای نمونه، ورود شیعهگریِ سازمانیافته به ایرانِ عصر صفوی با دعوت یک مشت آخوند اهل جَبَل عامِل از سوی شاه تهماسب اول، نه تنها در ظاهر فاجعه به حساب نمیآمد بلکه با استقبال مردمی که دنبال نطفهی مقدس پیامبر اسلام و ائمهی شیعه بودند، مواجه شد. آسیبی که در طی قرون متمادی از ورود این ساداتِ مفتخورِ خمسبگیر به هویت ایرانی و منافع ملی مردم ایران وارد شده، بسیار بیش از مجموع تمام بلایای طبیعی تاریخ ایران بوده است. رواج مستمر خرافه، جنگهای مذهبی- فرقهای و کشتارهای عقیدتی، انزوای مخرب هویت ایرانی در منطقهی خاورمیانه و در نهایت ظهور ولایت فقیه همگی ناشی از همین دعوت کذایی بوده است. ماجرای دوم خرداد ۱۳۷۶، حکایتی از جنسِ همین دعوت نامیمون است که هر چند با امید و شوق فراوان آغاز شد، هزینههایی گران بر دوش مردم قربانیِ استبداد مذهبی گذاشت.
سال ۱۳۷۵ خورشیدی، سالی بحرانی برای حکومت جمهوری اسلامی بود. رژیم مواجه با مشکلات عمیق داخلی و بینالمللی بود. رکودِ تورمی (stagflation) ناشی از سیاست تعدیل اقتصادی دولت رفسنجانی، طبقات فرودست جامعه را دچارِ ناامیدی و خشم انباشتهای کرده بود که چند باری در شورشهای حاشیهنشینهای نقاط مختلف کشور خود را نشان داده بود. همزمان ماجرای مشهور دادگاه میکونوس باعث شده بود که تمام دولتهای مهم اروپایی سفرای خودشان را از تهران احضار کنند و سطح روابطشان را با جمهوری اسلامی به پایینترین حد ممکن برسانند. در همین ایام، قیمت نفت به پایینتر از ده دلار رسیده بود و این مسئله باعث شده بود که درآمد دولت رفسنجانی به طرز فجیعی کاهش پیدا کند. سررسیدِ بسیاری از وامها و بدهیهای دولتِ بهاصطلاح «سازندگی» هم در این سال باعث شده بود که فشاری فزاینده بر اقتصاد ایران وارد شود. در این دوره، تقسیم قدرت در شرکت سهامی جمهوری اسلامی به گونهای بود که هیچ کس از اصحاب قدرت دستِ بالا را نداشت. سپاه و قوهی قضائیه هنوز آنچنان سازمانیافته به ابزارِ سرکوب مجهز نشده بودند و در واقع «نظامِ» جمهوری اسلامی به شکل کنونیاش شکل نگرفته بود.
در انتهای سال ۱۳۷۵، جمهوری اسلامی نیاز به یک منجی برای خروج از چنین شرایط بحرانی داشت. کارتِ مردم که شانزده سال به بازی گرفته نشده بود، از سوی بخشی از سهامداران جمهوری اسلامی روی میز بازی گذاشته شد. زیرِ نظارت علی خامنهای، بخش قدرتمندترِ سهامدارانِ تبهکار این شرکت با درک شرایط بحرانی حکومت، ناچار و با نهایت بیمیلی نمایش حداقلی انتخابات را پذیرفتند و به این گونه، بیخاصیتترین سیاستمدار تاریخ جمهوری اسلامی برخلاف انتظارش به ریاست جمهوری رسید. دوم خرداد ۱۳۷۶، اولین باری بود که مردم افیونزدهی ایران با مخدری جدید آشنا شدند. این مخدر که بیست و یک سال است عموم جامعه به آن آلوده شدهاند، همانا انتخاب میان «بد» و «بدتر» است.
مهمترین پیامد دوم خردادِ هفتاد و شش، تثبیت و رشد فرقهی تبهکارِ حاکم بر شرکت سهامی جمهوری اسلامی بود. تالی فاسدِ این تثبیت، پیچیدهتر شدنِ رفتارِ «نظام جمهوری اسلامی» در عرصههای داخلی و بینالمللی بود. موازیکاریِ اطلاعاتی در سیستم ادارهی کشور و توسعهطلبیِ استعماری در منطقهی خاورمیانه به بهانهی ایجاد عمق استراتژیک برای نظام، دو سیاستِ بنیادی برای استمرار جمهوری اسلامی است که هر دو مولود دوم خرداد ۱۳۷۶ هستند. پس از نمایش دوم خرداد بود که انزوای فرقهی تبهکارِ حاکم بر ایران شکست و روابط ایران و اروپا برای مدتهای مدیدی حسنه شد. در چنین شرایطی، مخالفان خارجنشین و برانداز حکومت دچار چنددستگی شدند و بخشی از آنها به بوی کبابِ دوم خرداد فریفته گشته و بر طبل تفرقه کوبیدند. همزمان دگراندیشان داخل کشور تنهاتر از همیشه زیر فشار خردکنندهی نهادهای امنیتی و قاتلین زنجیرهایِ منتسب به آنها قرار گرفتند و قلع و قمع شدند. در همین دوره و پس از چند سال رکود، قیمت نفت افزایش یافت و درآمد سرشار نفت صرف نهادهای تازهتأسیس و غیرقابل نظارت شد. در نتیجه مقام ریاست جمهوری به دلیل بیعرضگی و عافیتطلبیِ سیدمحمد خاتمی، به تدارکاتچی بیت رهبری دگردیسی یافت.
امید واهی پس از دوم خرداد، پس از چندی از میان جامعه برخاست و جایش را به افسردگی و بیتفاوتی سپرد. جامعهای که در آستانهی سال ۱۳۷۶ آمادهی قیام و تغییر بود، نجنگیده دچار شکست شد. طی بیست و یک سال پس از آن روز سیاه، به خاطر استمرارِ جمهوری اسلامی، صدها میلیارد دلار درآمد از منابع تجدیدناپذیر کشور دود شد و به هوا رفت؛ بسیاری از نخبگان جامعه راه مهاجرت و فرار از کشور را در پیش گرفتند. طی این دوران، فرار سرمایههای مادی و معنوی، موجب فرسودگی بدنهی اقتصادی و فرهنگی کشور ایران شد و جامعه را به انحطاطی فجیع دچار کرد. فرقهی تبهکارِ حاکم، با صدور اموال غارت شدهی ملت ایران همراه نسل دوم و سوم آقازادگانِ فاسد به اروپا و آمریکای شمالی، بازویی خارجنشین برای خود ایجاد کرده که در تورنتو و لندن از هیچ کاری برای استمرار جمهوری اسلامی روگردان نیستند.
این همه شاید مشتی از خروارِ آسیبهای ناشی از دوم خرداد ۱۳۷۶ بود که شوربختانه همچنان ادامه دارند. نگارنده با ذکر این موارد به هیچ روی قصدِ مقصر جلوهدادنِ قربانیان این واقعهی مخرب (مردم ایران) را ندارد و صد البته به این موضوع هم واقف است که درک این فاجعه پس از دو دهه و با روشن شدن ابعاد آن، کاری شگرف نیست. آنچه اما غرض از این یادآوریهاست، مقابله با موجِ ترویجِ حماقتی است که این روزها با هشتگ و شعارِ «پشیمان نیستیم» در فضای مجازی به راه افتاده تا از یک شکستِ مفتضح و پرهزینه، خاطرهای شیرین و دستاوردی بزرگ بسازد.
کسانی که شعارِ «پشیمان نیستم» سر میدهند، آگاهانه در مقابل اعتراضات سراسری، اعتصابات در حال وقوع و «حق شورش» مردم جان به لبرسیده، ایستادهاند. اقتدای سیدمحمد خاتمی به اکبر ناطق نوری، نشان از آن دارد که استمرارطلبان با تمام قوا وارد صحنه شدهاند تا تمامیتِ نظام را از بزرگترین بحران تاریخش نجات دهند.
زمانه، زمانهی از توبره و آخور خوردن نیست. میانِ براندازی و استمرارطلبی، گزینهی سومی وجود ندارد.
عجب تحلیل خوبی بود خوشمان آمد
بسیار خوب تحلیل کرده اید. من خودم به خاتمی رای دادم چون فکر می کردم با اصلاحات به طرف بهبود خواهیم رفت اما فهمیدم که گول خورده ام. دور بعد شرکت نکردم. در انتخابات سال ۱۳۸۸ شنیدم که کروبی گفت که اگر من رییس جمهور شوم در یک رای گیری از مردم می پرسم “آیا می خواهید اسلامی باشد یا نه؟” و من به کروبی رای دادم. “چند سال بعد یکی از آشنایان می گفت کروبی چنین حرفی نزده”. بهر حالا هم می خواهند دوباره مردم را به بازی بگیرند.
درود و سپاس از این مقاله بسیار جامع و تحلیلی. خواهش می کنم مقاله را از طریق رسانه های پرطرفدار مخالف اسهال طلب و اصولچرا که بسیار محدود هستند تکثیر کنید. با آرزوی آزادی ایران
اخوند ناطق کوری معروف به غرق در کثافت ( ذوب در ولایت ) .
اخوند خاتمی معروف به فریبا .
اخوند رفسن جانی معروف به کوسه هزار دندان .
دیدید که اخوند سید علی گدا خامنه ای چگونه به مدت سه دهه از مردم سواری گرفت ؟ ! متوجه شدید که چگونه توانست در این مدت ، دشمنان خود در خارج را بر علیه یکدیگر بکار گیرد ؟
فکل کرواتی ها برای یاد گرفتن علم سیاست دانشگاهی خود را برای مدتی کنار گذاشته و ریش گذاشته و پیراهن بی یقه بپوشید و مدتی را در حوزه های علمیه طلبگی کنید شاید هوش و حواستان قدری سر جای خود بیایدو بفهمید که چگونه با اخوندها مبارزه باید نمود !!!!
دولت چاپندگی که کار یغما را به انتها کشید از نیرنگ پنجاه و هفت چیزی نمانده بود جز حقه استمرار و نوبتِ مشارکت. حاملان ویروس استمرار در داخل اند مکلای کراواتی در خارج ویارِ مشارکت میکنند سرانجام زامبی هایی به خُره ولایت جُزام گرفته اند که شکمهایشان ورم کرده به جان مردمان میافتند و از روحشان ارتزاق میکنند درد زایمان اش از آن ملت بله از آنانکه به مُهر ولایت نشان ابلیس بر پیشانی داغ کرده اند تا آنانکه به مُهر مشارکت نَسَب خود را باطل کرده اند حلقه های یک زنجیرند که به گره تَکرار با گویِ سنگین مشارکت به پای ملت بسته شده اند. این میانه خور های واسطه جو هستند که اسبابِ هر اتفاق در درون و ابوابِ هر نفاق در بیرون اند
فوق العاده!! دست مریزاد. من تا حالا ندیده بودم که یک رسانه شهامت اینگونه حرف زدن از روز سیاه دوم خرداد را داشته باشد. از آن یوم النکبت به بعد، کلی انرژی صرف این شد که آخوند خوب و بد نداره. مردم کم کم دارن متوجه می شن. اما چه فایده که رانت خواران، دزدان و بدنامان دزدیدند، کشتار کردند و حقوق انسان را لجن مال و لگد مال کردند. باشد که این روز فجیع درس عبرتی برای ما باشد که مفت مفت و بدون هزینه هیچ دیکتاتوری و هیچ نظام فاسدی ول کن نخواهد بود!
سادات خمس بگیر مفت خور خوب اومدی دمت گرم
لطفا از براندازان بگویید . فعلا که همه مطالب در مورد اصلاح طلبان و اصولگرایان است . از اینکه فردا براندازی چه اتفاقاتی میافتد ؟ اوضاع چگونه خواهد شد . سران اپوزیسیون که فعلا دور از یکدیگر هستند چه خواهند کرد ؟
از اینطرف قضیه مردم بسیار میدانند ولی از ان سوی هیچ ؟! فعلا که موبایلهای مردم رهبرشان شده است ………
مردم میگویند حزب ایران بزرگ در داخل کشور در حال فعالیت مخفی شدید است …….