نیکزاد سپاسگزار – تجربه زندگی در جامعه ایران و برخورد با حرکتهای معترضانه و مخالف با حکومت، ما را با پرسشی تکراری و گاهی نیز بازدارنده از ادامه اعتراض روبرو میسازد که «مخالفین و معترضین چه چیزی را مطالبه میکنند و چه ایدهای را در سر پرورانیدهاند که اکنون برای رسیدن به آن دست به طغیان و اعتراض زده و مخالفت مینمایند؟»
این پرسش که معمولا با مثالهایی از چپگرایان و یا اسلامگرایان پیش از انقلاب پنجاه و هفت همراه است و ایدئولوژیهای سیاسی اقتصادی و اجتماعی ایشان را به رخ میکشد اگر با پاسخهایی همچون آزادیخواهی و رفاهطلبی روبرو گردد معمولا با پوزخندی تمسخرآمیز و طعنههای عالمانه مواجه میشود و پاسخ شما را درست یا غلط سطحینگرانه تلقی نموده و از شما میپرسند آخر چگونه میخواهید به دو هدف آزادی و رفاه دست پیدا کنید در حالی که هیچ تئوری سازمانیافتهای را مطرح ننمودهاید؟
این نیروی بازدارنده گاهی درون تک تک مخالفین نیز تاثیر کرده و نیافتن پاسخ این پرسش خود بهترین دستآویز برای کسانی است که میخواهند مسلط بر جامعه باشند یا از چنین تسلطی بهره ببرند. اما حقیقت امر میتواند چیزی فراتر و ژرفتر از اینها باشد و بررسی آن چه بسا امروز یاریرسان و راهنما و راهگشای مخالفین و معترضین گردد. مخالفینی که میخواهند خود را از چنگال خونریز ایدئولوژی و جامعه ایدئولوژیزده برهانند و برای یافتن راه از چاه، خود آزادانه به حل مشکلات و کاستیها بپردازند.
با مطالعه و بررسی پیرامون واژه ایدئولوژی میتوان دریافت که با داشتن صرف یک ایدئولوژی مشکلات و کاستیهای یک جامعه برطرف نمیگردد. این گرایش به راه حلهای مرسوم (نظیر گرایش به دیانت و یا اندیشههای جامعهشناسانه غرب و شرق) ممکن است ما را دوباره به سوی سیاه چالههای تاریک و گریزناپدیر بکشاند و حرکت دگرگونیخواه و انقلابی را بیثمر و بیبهره باقی بگذارد.
به بیان دیگر هنگامی که جامعه نمیتواند در فضایی آزاد و روشن به توافق و تبادل اندیشه در جهت یافتن راه حلهای آگاهانه گرفتاریهایش بپردازد. مطالبه چنین ایدههای مبسوط نه تنها فریبکارانه و ریاکارانه است بلکه همراه با حمایت از تسلطگرایان و دیکتاتورمآبان نیز میباشد و مردم را متوجه تقلید اجباری از ایدئولوژیهای بیگانه و نسخهپیچیهای دیگران و وابستگی به آنها مینماید. حال آنکه جامعه امروزی ما به درستی و هوشیارانه با مخالفتها و اعتراضات و اعتصاباتش میخواهد پیش از تعظیم در برابر ایدئولوژیهای رنگارنگ، ابتدا جامعه و زمینهای را فراهم سازد تا خود مردم و اندیشمندان بتوانند آستینهای فکری و عملی را بالا زده و ایدئولوژی ویژه خوشبختی، رفاه و آزادگی جامعه خود را تدوین و کشف نمایند. چنین یافتهای میسر نمیگردد مگر با پیروزی بر هر نیروی تسلطجو و طرفداران رکودخواه که به طور غریزی در برابر هرگونه تغییر و دگرگونی میپرسند «شما که امروز مخالف نظام و خواهان براندازی هستید آیا خودتان میدانید چه چیزی میخواهید؟» پاسخ کوتاه ما به ایشان این است که: بله! میدانیم! میخواهیم هیچ نظام ایدئولوژیزدهای بر ما و اندیشههای ما و خواستها ما مسلط نباشد!