و. نیکان – کلمه سلبریتی (Celebrity) به معنای فردی است که شهرت یافته و به دلیل شهرتش درعرصه عمومی واجد یک جایگاه و وزنه خاصی شده و به نوعی، مرجعیت یافته است. امروزه شاهد این هستیم که سلبریتیها درحال مرجعیت و مقبولیت یافتن هستند.
ایجاد دغدغههای کاذب در سطح جامعه، کشاندن جریان سیاسی اجتماعی کشور به سمت و سویی خاص، کوچک کردن یا بزرگ کردن بسیاری از اخبار در بین مردم، هزینهتراشی برای برخی اقدامات دستگاههای اجرایی، قضایی و نظارتی از جمله اقدامات این سلبریتیهاست که امروز با توجه به رشد شبکههای اجتماعی و استفاده عموم مردم از این شبکهها بیش از پیش در جامعه دیده میشود.
نکته مورد توجه در این زمینه، برخوردی است که صاحبان ثروت و قدرت داخلی با این سلبریتیها میکنند؛ سبلریتیها تا زمانی که مطابق با نظرات جماعت نوکیسه و تازه به دوران رسیده عمل کنند، مورد توجه تمام رسانههای این قشر هستند و آنها را تا بالاترین حد ممکن بالا میبرند؛ اما اگر در زمینهای کوچک اظهار نظری کنند که باب میل آنها نباشد، نهتنها با طرد و یا بایکوت، بلکه با ناسزا و توهین از جامعه آنها را طرد میکنند.
به عبارت دیگر سلبریتیها اگر میخواهند رشد کنند باید سری به این قشر نوکیسه جامعه بزنند تا از قدرت رسانهای و پولهای بادآوردهی آنها استفاده کنند، اما اگر این همکاری را پذیرفتند دیگر اجازه حرکت در مسیری جز آنچه این گروه مشخص میکنند ندارند.
به همین دلیل است که شاهد این هستیم که در انتخابات مختلف این افراد مشهور و به اصطلاح الگوهای معرفی شده به جامعه در حکم پیادهنظام صاحبان قدرت و ثروت عمل کرده و در مورد نامزد مورد نظر این جریان در حد یک کارشناس سیاسی نظر میدهند و هر زمان که این جریان، هزینه ماندن در کنار رئیس جمهوری را که خودش بر سر کار آورده است را زیاد ببیند، زمینه جدایی خود از این رئیس جمهور را با استفاده از همین جماعت شبهورزشکار و شبههنرمند فراهم میکند.
اگر اتفاقهای اخیر کشور و ابراز پیشیمانی سلبریتیهای وطنی، از کمک به رایآوردن حسن روحانی را در این فرمول قرار دهیم به خوبی متوجه این نکته خواهیم شد، مثلا با یادآوری انتخابات گذشته، نقش علی اکبر هاشمی رفسنجانی و رئیس دولت اصلاحات از اثرگذارترین نقشها در جذب آرا برای حسن روحانی به شمار میرود. اما این ابراز پشیمانیهای سلبریتیهای کشور، تنها تلاشی برای جدایی جریانهای اصلاحطلب از رئیس جمهور برای کم شدن بار مسئولیت اشتباهات و عدم موفقیت دولت در عرصههای مختلف است؛ حال آنکه دیگر افکار عمومی جامعه چنین شانه خالی کردن از مسئولیتی را از آنها نمیپذیرد و این جریان و سلبریتیهای حامی آنها باید پاسخگوی اشتباهات خود به جامعه و عموم مردم باشند. در واقع آنها با سرگرم کردن اقشار مختلف، بخصوص جوانان، و حمایت یک خط در میانشان از یک جریان، مردم را از خواسته اصلی و مطالباتشان دور کرده و بعد از آن نیز با چهرهای حق به جانب، جا خالی میدهند و داستان کی بود، کی بود، من نبودم را تداعی میکنند! این روش منجر به آن میشود که اپوزیسیون اصلی، از هدفش دور شود.
سلبریتیهای ایرانی امروز همه جا را قبضه کردهاند. از سینما، تلویزیون، مطبوعات و دیگر رسانهها گرفته تا شبکههای اجتماعی. این مسئله تنها به همین جا محدود نمیشود و حالا بسیاری از آنها فعال محیط زیست یا عضو کمپینهای حمایت از حیوانات نیز هستند و به افکار عمومی هم جهت میدهند.
تحول در جوانان، نگرش رسمی به فضای موجود، گسترش فضای مجازی و کاهش تاثیرگذاری فرهنگ مکتوب و مطالعه ادبی باعث میشود جوانها به دم دستترین گروههای فکری موجود مراجعه کنند، در حالی که جوانان فکر نمیکنند امثال محسن تنابنده، رضا صادقی، پرستو صالحی، ترانه علیدوستی، باران کوثری، ژوله، مهناز افشار، نوید محمدزاده، علی کریمی، حمید عسکری، بهاره رهنما، تتلو یا افراد دیگر چه مقدار عمق فکری دارند؛ البته این به این معنا نیست که اهمیت بازیگران کم باشد، اما زمانی که بازیگران میخواهند نقش روشنفکران را ایفا کنند، فضای فکری از یک فضای نخبهگرای دموکراتیک به فضای پوپولیستی تبدیل میشود و کار به آنجا میرسد که سلبریتیها با عواطف طرفداران خودشان روبرو میشوند، نه پیامهایی بر اساس اندیشه و تعقل و عمق افکار آنها؛ و به این ترتیب میتوانند هر سوء استفادهای از این عواطف و احساسات بکنند که مصداق این سوء استفاده ها در زندگی روزمره مردم و سطح مختلف جامعه به صورت واضح ملموس و قابل مشاهده است.
با کنکاشی جزیی در زندگی خصوص برخی سلبریتیها متوجه می شویم که آنها در تعیین نام فرزندان خود نیز ساز دیگری میزنند، ولی در عین حال خود را در همه حوزههای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، نظامی، امنیتی، محیط زیست و… صاحب نظر میدانند. به عنوان مثال:
نام دختر نیوشا ضیغمی «لنا» است، سام درخشانی «برکه» و فرزندان علی کریمی «هاوش» و «هیرسا» و «هیما» نام دارند!
احسان کرمی نام پسرش را «نیک مهر» گذاشته است و «تیارا» و «ویانا» نام دختران رضا صادقی است!
محسن چاووشی نام «زانکو» را برای پسرش انتخاب کرده است. احسان خواجه امیری یک پسر به نام «ارشان» دارد!
شیلا خداداد نامهای «سامیار» و «ساتین» را برای پسر و دخترش گذاشت. و «نیروانا» اسم دختر مهراب قاسمخانی از ازدواج اولش و «نویان» نام پسر وی و شقایق دهقان است. بابک جهانبخش نام «آرتا» را برای پسرش انتخاب کرده است. امیر جعفری و ریما رامین فر اسم پسر خود را «آیین» گذاشتهاند.مهناز افشار نام «لیانا» را برای دخترش انتخاب کرده است و «سلین» نام دختر بهداد سلیمی است.
در این مورد نمونه زیاد است.
جالبتر اینکه چندی پیش، از بازیگری در فضای مجازی سخن به میان آمد که که به واسطه عشق و علاقهای که به سگهای زندهیاب هلالاحمر در جریان زلزله پیدا کرده بود، فتوای شرعی داد که سگ نجس نیست! یا بازیگر دیگری که مرگ حیوان خانگیاش را مترادف با پایان دنیا دانست!
از همین رو، سلبریتیها به الگویی برای جوانان تبدیل شدهاند. و چنین شد که آنان صاحب وجهی دیگر شدند که میشود آن را پدیده «سلبریتی ربات» نامید، یعنی افرادی که بدون هیچ فهم کارشناسی و بدون عمق فکر، برای هر موضوعی خود را مطرح و اظهارنظر میکنند. نمونهها در این زمینه فراوان است. از هجوم به ساختارهای مسکن مهر تا همین جریان اخیر ابراز پشیمانی برخی از این چهرهها از حضور در انتخابات که فقط و فقط به عنوان واکنشی آنی به انجام رسیده است. و یا اخیرا شاهد هستیم که کمپین تحریم افطاری روحانی را کلید زدند! در واقع نکته منفی ماجرا اینجاست که بروز میکند.
اظهارنظرهای سلبریتیها به سبب اینکه علم و دانش کافی ندارند و یا اصلا فهم صحیحی از اداره امور جامعه یا کشور برایشان میسر نیست، سطحی است و جالب اینجاست که فقط به سبب شهرتی که این افراد دارند، توسط کاربران اجتماعی مورد پذیرش هم قرار میگیرند.
متاسفانه افکار حاکم بر نظام اجتماعی با هدف افزایش مشارکتهای سیاسی به اینگونه رفتارهای پوپولیستی دامن میزند، بطوری که کیفیت انتخابات در سایه حضور حداکثری به فراموشی سپرده میشود.
گفتنی است این شیوه از رفتار، نه تنها شایسته سلبریتیها نیست، بلکه استفاده ابزاری کاندیداها از قشر مشهور جامعه تئوری سیاست را که به دور از اخلاق است، به ذهن متبادر میکند و از منظر اخلاق حرفهای ناپسند و عوامفریبانه تلقی میشود، زیرا تجربه ثابت کرده که سوء استفاده از شهرت و رویکارآمدن افراد با جاذبههای احساسی، به دور از عقلانیت سیاسی، اجتماعی و کارکردی است، به همین جهت این مسئله جامعه را در بلندمدت دچار رکود کرده و به نارضایتیهای اجتماعی دامن میزند؛ همچنانکه به همین سبب، موجی از نارضایتیها، اعم از اعتصابات و… قابل مشاهده است.
وجه دیگر این جستار، به سطح زندگی لاکچری سلبریتیها بر میگردد؛ آنجایی که می بینیم مبالغ کلانی که برای برگزاری کنسرت، یا ایفای نقشهای واهی دریافت می کنند.