دروغی به نام حجاب

-هر چند که حجاب امروزه به یک سمبل ایدئولوژیک و سیاسی بنیادگرایی اسلامی تبدیل شده و تصور این مذهب بدون آن ناممکن می‌نماید، ولی واقعیت این است که ما در قرآن نشانی از این «قانون» الهی و ضرورت دنباله‌روی از آن نمی‌یابیم.
-چرا خدای مسلمانان برای فهماندن اینگونه «واجبات» از یک جمله ساده، همچون «زنان بایستی چادر به سر کنند» استفاده نمی‌کند؟ زیرا این معنی به هیچ وجه در اصل جمله قرآنی نهفته نبوده، بلکه توسط مفسرین به زور در آن «چپانده» می‌شود!
-کلمه «خُمُرِ»، که طبری در قرآن آن را با «پارچه» یا «چادر» ترجمه می‌کند، در زبان عربی‌ـ حتی پس از گذشتن دوازده قرن از تاریخ نگارش آنـ اساساً موجود نیست و این تنها واژه قرآنی نیست، که این سرنوشت را دارد!
-به راستی قرآن به تنهایی برای آگاهی در باره آنچه امروزه به نام اسلام شناخته می‌شود، ناکافی و نارسا است. امری که حتی خود طبری نیز به آن اعتراف دارد.

پنج شنبه ۷ تیر ۱۳۹۷ برابر با ۲۸ ژوئن ۲۰۱۸


آرمین لنگرودی ـ من در  مقاله‌ای، که در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۷ (۴ مه ۲۰۱۸ اُردیبهشت) در کیهان لندن انتشار یافت، به پدیده حوریان بهشتی در اسلام و بی‌اساس بودن این وعده قرآنی و چگونگی پیدایش آن در نتیجه اشتباهات ترجمه‌ای از زبان آرامی به عربی پرداختم. یکی دیگر از شاهکارهای فلاکت‌زای طبری (و یا احتمالاً هیئت تحریریه منتسب به او) در ترجمه اشتباه و تفاسیر بی‌ربط قرآن، مسئله «حجاب» است.

هر چند که حجاب امروزه به یک سمبل ایدئولوژیک و سیاسی اسلامی تبدیل شده و تصور این مذهب بدون آن ناممکن می‌نماید، ولی واقعیت این است که ما در قرآن نشانی از این «قانون» الهی و ضرورت دنباله‌روی از آن را نمی‌یابیم. مفسرین اسلامی در سراسر قرآن تنها یک آیه را برای این «وظیفه‌»ی الهی سراغ دارند، که گویا به «الزام حجاب» نشانه دارد و آن آیه ۳۱ از سوره ۲۴ است: «وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جیوبِهِنَّ  وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ … »

ترجمه سُنَتی و رایج این آیه از زبان عربی اینگونه است: «و به زنان مؤمن بگو؛ که چشمان خود را به زیر افکنند و اندام تناسلی خود را بپوشانند و اینکه زیبایی (زینَت) خود را آشکار ننمایند مگر آنچه ضرورتاً آشکار است. و روی سینه‌های خود پارچه بیافکنند. و زیبایی‌های (تحریک آمیز) را تنها به همسرشان و یا پدرانشان و پدران همسرشان و  … نشان دهند»

در نسخه آلمانی قرآن، «رودی پَرِت» این بخش از آیه را اینگونه ترجمه کرده است: «شال خود را روی (قسمت گلو بطرف جلو تا پایین به طرف) چاک (لباس) بکشند … [۱]» (توضیحات داخل پرانتز از پَرِت هستند). پَرِت گویا به راستی با ترجمه‌ی این جمله و استخراج معانی مورد انتظار اسلام سنتی از آن مشکل داشته است، وگرنه توجیهی برای اینکه توضیحات (بی‌پایه) داخل پرانتز او از خود جمله قرآنی طولانی‌تر شده‌اند، وجود نمی‌داشت!

هسته اصلی این آیه، گویا «پارچه»ای (خُمُر) است که بایستی بر روی «چاک» (جیوبهن = جیب‌ها؟ / چاک‌ها؟) افکنده ‌شود. اگر ما در این ترجمه‌های قدیم و جدید، جملات و کلمات تکمیلی را که مفسرین و مترجمین در احادیث و یا در داخل پرانتز آورده‌اند نادیده بگیریم، هیچ مفهومی از این بخش از آیه باقی نمی‌ماند و حجاب، به عنوان سمبل «پاکی» زنان مسلمان، به یکباره بی‌معنی می‌گردد. در اینجا مشکل اصلی برای یک خواننده بی‌طرف، که به راحتی به آموزش‌های مرسوم اسلامی گردن ننهاده و با آنها راضی نمی‌شود، این است، که چطور می‌توان تشخیص داد که این «چاک» همان سینه است و اگر اینطور است، در چه زبانی این کلمه این معنی را میدهد؟ چگونه است که این «جیوبهن» در نهایت به «گریبان» ترجمه گردیده است؟!

البته ترجمه این آیه تا همین حد و به همین شکل هم کمکی به برآورده کردن منظوری که برخی مسلمانان از آن استخراج می‌کنند، نمی‌کند و فهم آن با مضمون اسلامی کنونی بیشتر با «بردن غذا از پشت سر و گرداندن چندباره آن به دور گردن پیش از گذاردن در دهان» شبیه است تا بیان یک فرمان ساده الهی به بندگان خود. چرا خدای مسلمانان برای فهماندن اینگونه «واجبات» از یک جمله ساده، همچون «زنان بایستی چادر به سر کنند» استفاده نمی‌کند؟ زیرا این معنی به هیچ وجه در اصل جمله قرآنی نهفته نبوده، بلکه توسط مفسرین به زور در آن «چپانده» می‌شود! مقایسه کنید این فرمان را با ده فرمان منتسب به موسی همچون: دروغ نگو!  آدم نَکُش! و غیره.

زنان ایران پیش از انقلاب ۵۷

همانطور که گفته شد، در این آیه سخن از آن است، که زن‌ها باید «خُمُر» را بر روی «جُیُوبِهِن» بیاندازند. همین و نه بیشتر! حال پرسش این است: این واژه‌ها در اینجا به چه معنی آورده می‌شوند؟

بنا بر تفسیر طبری، «خُمُر» بایستی همان چادر و یا پوششی باشد، که بر روی «سینه» (البته معنی ادعایی مورد نظر چاک و یا درز است!) انداخته می‌شود. از آنجا که «خُمُر» اسم جمع است، بایستی مفرد آن «خَمَر» باشد، که تنها معنی آن در عربی همان «مستی» است. ارتباط دادن «مستی» با «پوشش»، اگر ناشدنی نباشد حداقل امری دشوار است (مستی ← مه‌آلود؟ ← ناواضح؟ ← غیرقابل رؤیت؟ ← پوشیده؟). پیدا کردن معادل ویا احتمال دیگری به غیر از آنچه در اینجا آورده شده، در زبان عربی برای این واژه ممکن نیست، چرا که کلمه «خُمُرِ»، که طبری در قرآن آن را با «پارچه» یا «چادر» ترجمه می‌کند [۲]، در زبان عربی‌- حتی پس از گذشتن دوازده قرن از تاریخ نگارش آن- اساساً موجود نیست و این تنها واژه قرآنی نیست، که این سرنوشت را دارد!

اما بنا به عقیده لوکزنبرگ [۳]، این «خُمُر» یک اشتباه نوشتاری از واژه «جَمَر» آرامی است، که از علامت و نقطه‌‌گذاری غلط در زمان ترجمه قرآن از زبان آرامی کهن به عربی جدید، که این آخری در این زمان با نقطه‌گذاری و علائم زیر و زِبَر مجهز شده بود، نشأت گرفته است (شکل اصلی و اولیه این واژه بایستی «حمر» بوده باشد). در نواحی خاور نزدیک، و حتی سوریه امروزی، این واژ «گَمَر» تلفظ می‌گردید، کما اینکه این واژه در زبان عربی به صورت «قَمَر» (دور یا محیط) استفاده می‌شود. بسیاری از مفسران و اسلام‌شناسان (همچون اسلام‌شناس آلمانی تئودُر نولدِکِه) کاستی‌ها و ابهامات موجود در  قرآن را به همین چندگانگی «لهجه»های عربی ربط می‌دهند. برخلاف این نظریه، ریشه این ابهامات- چنانکه گفته شد- علاوه بر تفاوت گویشی در بین زبان‌های موجود عربی، در اختلافات بین زبان‌های آرامی و عربی نهفته است. از این واژه سوری مشتقات «گَمرا، گُمرا و گِمارا» به معانی تسمه، بسته و بند می‌آیند، که این آخری در فارسی هم به شکل «کَمَر» و به معنی «دور شکم» و یا «کمربند» استفاده می‌شود. به علاوه «انداختن» (“ضَرِبْنَ” در آیه) در ارتباط با «کمر» به معنی پوششی پارچه‌ای (مانند لُنگ) است که به عنوان «بند» بر روی آنچه در قرآن با «جُیُوبِهِن»  معرفی می‌گردد، انداخته می‌شُد، تا چنانکه در آیه آمده «اندام تناسُلی خود را بپوشانند».

در همین ارتباط این واژه دوم یعنی «جیوبهن» نیز در اینجا یک غلط املایی است، که در نتیجه نقطه‌گذاری غلط در جریان ترجمه (از آرامی به عربی) پدیدار گشته است. این کلمه بایستی «جنوبهن» (تصحیح نقطه‌گذاری و تبدیل «ی» به «ن») و به معنی «جوانب، پهلوها، سُرین و یا نشستنگاه آدمی (لغت‌نامه دهخدا)» بوده باشد، که به همان بخشی از بدن، که آلات تناسلی (فرج) وجود دارند باز می‌گردد. یک دلیل مُستدل برای درستی این انگاره، همان مرسوم بودن این سُنت در بین مسیحیان آن دوران و یا به اصطلاح «مسلمانان اولیه»، اعم از زن یا مرد بوده است: این دقیقاً همان ترجمه سوری از انجیل عهد عتیق (پشیتا) است که در آن (انجیل یوحنا ۴ ؛ ۱۳ در باب شام آخر عیسی) آمده: «او (عیسی) برخاست و لُنگی را بر دور کمر (جنوبهن) خود انداخت». در اسلام سنتی نیز این ایده (برگرفته از یک حدیث) در آغاز موجود بوده و «پوشاندن پایین تنه» با یک پارچه به دور کمر در هنگام نماز، از واجبات به حساب می‌آمده است [۴]. توجه داشته باشیم که شلوار یک اختراع ایرانی است، که تا قبل از سده ششم میلادی در بین یهودیان و مسیحیان ناشناخته بود. در زبان سوری یک ضرب‌المثل وجود دارد که همین مفهوم را به شکل طعنه ادا می‌کند: «یک لنگ بردار بپیچ به کمرت» (بپوشان خودت را)!

به راستی قرآن به تنهایی برای آگاهی در باره آنچه امروزه به نام اسلام شناخته می‌شود، ناکافی و نارساست. امری که حتی خود طبری نیز به آن اعتراف دارد: «من متعجبم از کسانی که قرآن را می‌خوانند ولی از تفسیر آن عاجزند! چگونه می‌توان اینگونه از آن لذت برد؟ [۵]».  عدم فهم اسلام مورد نظر طبری از «قرآن بدون تفسیر»، لذت «اسلامی» بودن قرآن را از بین می‌برد! مثل همیشه آنچه در قرآن (مسیحی) یافت نمی‌شد، می‌بایستی مسلمانان در روایت و تفاسیر (اسلامی) خلق می‌کردند: برای وجاهت دادن به این تفسیر «قرآنی» غلط توسط طبری، اسلام سنتی دست به دامن یک حدیث (خودساخته) می‌شود، که بر طبق آن، گویا به نقل از عایشه همسر جوان محمد، گفته می‌شود: «زمانی که این آیه (۳۱؛ ۲۴) نازل شد، زن‌ها تکه‌ای از دامن دور کمر خود را بریده و بر روی سر و صورت خود پیچیدند» [۶]. اینکه چرا و تا چه اندازه (؟) زنان از بلندی دامن خود کاسته تا بتوانند برای خود چادر تهیه کنند، سئوالی است، که هیچکس در آن زمان زحمت پرسیدن آن را به خود نداد! عایشه هم دیگر لازم ندانست که توضیح دهد، بر سَرِ پاهای برهنه زنان، که در نتیجه کوتاه شدن دامن بیرون اُفتاده بود، چه آمد؟!

شلختگی و بی‌توجهی به متن اصلی این آیه تنها به موارد بالا محدود نمی‌ماند. در ادامه‌ این آیه می‌خوانیم: «… وَلَا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ مَا یُخْفِینَ مِن زِینَتِهِنَّ …»

ترجمه سنتی و رایج این بخش چنین است: «و آنها (زن‌ها) نباید پاهای خود را
*(تفسیر۱:) بر زمین بکوبند
*(تفسیر۲:) بر روی هم اندازند (همچنین در ترجمه آلمانی رودی پَرِت)

و بدینوسیله توجه (دیگران) را بر روی زینت‌های خود جلب کنند».

همینطور که می‌بینیم، در اینجا تأکید بر دو واژه «ضرب» و «رجُلهن» (با خوانش: رَجُل‌ هُنا) می‌باشد. «ضَرب» در اینجا اولاً به معنی «کوبیدن» و ثانیاً به معنی «روی هم انداختن» ترجمه ‌گردیده است. تصور اینکه خانم‌ها با «پایکوبی» (رقاصی؟) تلاش در جلب توجه به زیور خود می‌کنند، تصور بسیار بی‌ربطی است. بعلاوه اگر ما فرضیه اسلام سنتی را در آغاز این آیه، مبنی بر دُرُست بودن امر حجاب قبول کنیم، تصور «پایکوبی» و یا «پا بر روی هم انداختن» زنان در زیر یک چادر (که بیشتر به یک کیسه شبیه است)، جهت دلرُبایی از مردان، یا بی‌معنی و غیرممکن می‌نماید و یا به مقدار بیش از اندازه‌ای به فانتزی‌های غیرمتعارف و طنزآمیز نیازمند است!

در اینجا اما برخلاف تفسیر سنتی اسلامی، «رجل» همان «خرامانه» راه رفتن بوده‌است، که لازمه آن حرکت «ضربدری» پاها (ترکیب آن با «ضرب» در آیه) می‌باشد. برای روشن کردن این موضوع  در کتاب «لِسان عربی» در توضیح واژه «عَکَسَ» چنین می‌خوانیم:  « تَعَکَّسَ الرجلُ: مَشَى مَشْیَ الأَفْعَى (به سبک مار [خرامانه] راه رفتن) [۷] ». بنا بر این، منظور در اینجا همان «با کِرِشمه» راه رفتن بوده است، که خانم‌ها باید از آن خودداری کرده و از این طریق از جلب توجه دیگران به زیبایی‌های (و نه زینت به معنی جواهرات) خود دوری نمایند. این «نَهی» قرآنی ریشه فکری خود را از انجیل «اورشلیم» دارد، امری که در بین مسیحیان نیز اکراه‌آور بوده‌است. بعلاوه باید اینجا اضافه کنیم، که حجاب- یا به بیان دقیق‌تر- بر سر کردن دستمال یا لَچَک برای زن‌ها- در ایرانِ دوران ساسانی هم مرسوم بوده و به عنوان یک وجه تمایز زنان آبرومند از زنان خیابانی شناخته می‌شده‌ است.

توجیه و قبول یک رسم متعارف اجتماعی و یا مذهبی توسط یک دین جدید و به مالکیت گرفتن آن، می‌توانسته یک دلیل دیگر برای سمت دادن عمدی ترجمه و تفسیر این آیات به یک بیراهه بوده باشد. از این طریق جذب پیروان مذاهب پیشین به دین جدید راحت‌تر می‌گشت.


پاورقی‌ها:
۱) متن ترجمه آلمانی از Rudi Paret اینگونه است:
… ihren Schal sich über den (von Halsausschnitt nach vorne heruntergehenden) Schlitz (des Kleides)
۲) طبری؛ «تفسیر القرآن»، جلد ۱۸؛ قاهره ۱۹۶۸
۳) کریستُف لوکزنبرگ نویسنده کتابِ «خوانش سُریانی- آرامی قرآن» است. او در این کتاب نشان می‌دهد که قرآنِ نخستین یا کُهن، که اساساً سوره‌های به اصطلاح مکی را در برمی‌گیرند، در واقع بازگویی (قرءآن: بازگویی/ نقالی) انجیل در بین مسیحیان عرب بوده و به زبان سُریانی، که در آن زمان زبان دینی (lingua franca) در مناطق سوریه و میانرودان بود، به نگارش درآمده‌ است. مترجمانِ این قسمت از قرآن، به علت نداشتن تسلط بر زبان و فرهنگ سُریانی نتوانستند بخش قابل توجهی از واژه‌ها و به همان نسبت آیه‌ها را به درستی به زبان عربی برگردانند. در این مورد نگاه کنید به کتاب «چگونه مسلمان شدیم» نوشته نگارنده و همچنین:
Luxenberg, Christoph: Die Syro-Aramäische Lesart des Koran; 2011. Verlag Hans Schiler
۴) ابن منظور؛ «لسان العرب»؛ بیروت ۱۹۵۵؛ در توضیح کلمه «حزم» (کمربند): «… وفی الحدیث: نهى أَن یصلی الرجل بغیر حِزامٍ أَی من غیر أَن یشُدَّ ثوبه علیه …» (نهی عبادت بدون [دستمال به دور ] کمر …).
۵) به نقل از «محمود محمد شاکر»، در مقدمه خود بر کتاب تفسیر طبری؛ قاهره ۱۹۵۵ م. جلد یک، ص ۱۰
۶) صحیح البخاری، حدیث ۴۷۵۸ و ۴۷۵۹
۷) ابن منظور؛ «لسان العرب»؛ بیروت ۱۹۵۵

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۲ / معدل امتیاز: ۵

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=121132

24 دیدگاه‌

  1. سپنتا

    احسنت آرمین جان چقدر دقیق و زیبا. تبریک به کیهان لندن. واقعاْ قابل استفاده است. مستدام باشید.

  2. بهرام

    بخش آخر:
    و اما در خصوص معصوم بودن پیغمبر: در قرآن آمده که روزی پیغمبر به خانه حفصه (یکی از زنانش که دختر عمر بود) می‌رود، حفصه را درخانه نمی‌یابد، حفصه کنیزی سیه چرده و جوان داشت. تا برگشتن حفصه، پیغمبر و کنیز وارد رابطه جنسی می‌شوند، که حفصه لحظات آخر دیسکورس را می‌بیند. از پیغمبر دلخور می‌شود که چرا کنیز را به او ترجیح داده و منتظر برگشت ایشان نشده. پیغمبر برای زدودن ناراحتی حفصه، آن کنیز را برای همیشه بر خود حرام می‌کند. که ناگهان جبرئیل آیه نازل می‌کند که “چیزی را که خدا بر تو حلال کرده چرا بر خود حرام می‌گردانی”! تصحیح خطای پیغمبر توسط آیه جبرئیل امر بر عدم معصوم بودن پیغمبر دارد. در قرآن پر است از اینگونه داستانها که در موجزی دیگر برایتان خواهم نوشت.

  3. بهرام

    بخش ۲:
    آخوند همواره تبلیغ کرده که امامان شیعه از گناه و خطا معصوم‌اند در حالیکه این معصوم بودن را برای پیغمبر هم قائل هستند. ما نمی‌توانیم ادعای باطل آنها را درخصوص امامان شیعه اثبات کنیم، اما براساس قرآن می توانیم معصوم بودن پیغمبر را از اشتباه و خطا زیر سوال ببریم و نتیجه بگیریم که امامان هم قطعاً معصوم نبوده‌اند. ناگفته نماند معصوم‌ترینشان خمینی بود، که معصومیت امامت را حسن روحانی به ایشان اعطاء فرمود، که البته ایشان اخیراً در مسئله حقوق های نجومی و بحث ارز دولتی اگر چه روی سپاه و اصولگرایان را هنوز نتوانسته سفید کند، بلکه نشان داده که دست کمی از آنان ندارد.

  4. بهرام

    نص صریح قرآن با آنچه که آخوند دینی به مردم ارائه می‌کند بسیار متفاوت است، در آن بحثی نیست. اما باید توجه داشت که بسیاری از مسائل همانند حجاب و حتی آداب نماز خواندن را مردمان متناسب با فرهنگ خود ساخته و پرداخته‌اند. و در قرآن دستور صریح و دقیقی برای آن نیست. برای مثال گذاردن یک مهر در زیر پیشانی در نماز شیعیان و یا تفاوت در خواندن دعاها در نماز با سنیان و یا بعضی حرکات ظاهری دیگر. هریک از طرفداران شیعه و سنی معتقدند که بیشترین قرابت را با نحوه عمل پیغمبر دارند. از سوی دیگر بعضی از آیات قرآن بدون آشنایی با تاریخ برای خواننده بی‌معنی است. و دراینجاست که آخوند وارد عمل می‌شود با ساختن تاریخ تقلبی و تفسیر آیات مطابق مراد و افکار شیطانی خود.

  5. بنده نام ندارم...

    مشتبهات در قرآن, موضوع جدیدی نیست… در حوزه هم مطرح است و خودشان هم میدانند و مصلحت نمیدانند که آن را زیاد و موشکافانه علنی کنند. در زمان ریاست جمهوری رفسنجانی, محمد خاتمی کتابی با همین عنوان “مشتبهات در قران” را منتشر کرد… مجرای لمس زن نامحرم هم از همین مقوله و مشکوک است…

  6. علی

    من فقط یک سوال دارم و آن این است فکر نمیکنید دنیا بدون خدا آرامو صلح آمیز تر میشد تا بحال کسی توانسته ثابت بکنه خدایی وجود داره .آیا این خدا فقط برای کره خاکی ماست یا برای سایر کرات دیگر هم هست البته چون قدرت تفکر خیلی کوچکتر از آن است تصور میکنم که کره زمین تنها کره آبی در جهان بی انتها وجود دارد .من فقط اینرا میگویم تمام ادیان زاده فکر افرادی با هوشتر از سایر ک سانی بوده که در آن محیط زندگی میکردند.تمامه پیام آوران افرادی با هوش تر از کسانی بودند که آن محیط زندگی میکردند.آنها غیراز کلاشی کار دیگری نکردن.ارتماس تفکر. مخ

  7. افسون

    به سهم خود از توجه و پاسخهای استاد لنگرودی سپاسگزارم،. کارهای تحقیقاتی شما را دنبال می‌کنم و ارج می‌نهم. گاهی فکر میکنم که نوشتارهای شما آینه ای در مقابل جامعه آفت زده ایران میگذارند، مثل همین پاسخی که برای من نوشتید. تا خود را نشناسیم ، شاید هیچگاه نتوانیم از جاعش عبور کنیم.
    از کیهان لندن هم سپاسگزارم که این فرصت را به همه ما میدهد.

  8. آرمین لنگرودی به به Kaveh

    این مقاله من یک نوشته پژوهشی است. متأسفانه در سایه حکومت اسلامی تمامی ارکان و کنج زندگی ما سیاسی شده. ما همگی به دنبال شرایطی هستیم، که در آن هر کسی بتواند در هر ضمینه‌ای تحقیق کند، بدون آنکه به «محاربه با خدا» متهم گردد. بعلاوه به گمان من بدون آنکه بدانیم «چگونه» به اینجا رسیده‌ایم، نمی‌توانیم بدانیم، «چگونه» از اینجا به در خواهیم آمد. در جوامع مدرن حتی «پژوهش» فرهنگهای بیگانه هم در گشایش مشکلات کمک می‌کند. اگر اینطور نبود، تشکیل رشته‌های شرق‌شناسی، اسلام‌شناس و غیره در دانشگاههای غربی بی‌معنی بود. اینطور نیست؟ بعلاوه من در بین خود آنچنان «کمبود نیرو» نمی‌بینم که حرف دل شما را گفته شود. من در جواب به بهروز، آدرس مقاله‌ام را در این زمینه داده‌ام.

  9. آرمین لنگرودی به به ناشناس

    من اتفاقی را که در اینجا اُفتاد «ممیزی» نمی‌نامم: بدون شک کیهان لندن اُرگان مطبوعاتی من و امثال من نیست و وظیفه‌ای فراگیرتر از آنچه که «فقط» من دنبال می‌کنم، دارد. بر همه ما مبرهن است که طیف بزرگی از ایرانیان (و حتی اُپوزیسیون) خود را مسلمان می‌داند (نگاه کنید به اطراف خود وکسانی که شما می‌شناسید). جریحه‌دار نکردن بی‌دلیل احساسات کسانی که «اسلام خود» را از «اسلام حکومتی» تمیز می‌دهند (حتی اگر این جدایی بی‌معنی باشد)، برای کیهان لندن کار ساده‌ای نیست. من از این اتفاق دلگیر نیستم. اگر بودم حتماً آنرا می‌نوشتم. و اگر کیهان کارش به «ممیزی» می‌کشید، شما این سطور را نمی‌خواندید! ?

  10. آرمین لنگرودی به به افسون ۲/ ۲

    سئوال دوم: در زمان طبری تقسیم بندی شیعه و سنی وجود نداشت (نگاه کنید به مقاله من در کیهان لندن). طبری نماینده جامعه مردسالاری ایرانی بود. ایرانی به این معنی، که فرهنگ ما در دوران عباسیان، علیرغم حکومت عربی، همچنان یک فرهنگ ایرانی بود (تمامی وزرای عباسیان ایرانی بودند). این فانتزی‌های جنسی، نمایشگر یک جامعه‌ای است که به زنان و کودکان به عنوان برده می‌نگرد (نگاه کنید به مقاله من در کیهان لندن؛ حوریان بهشتی). اینطور که معلوم است، این جامعه متأسفانه هنوز هم تغییر چندانی نسبت به آن دوران نکرده! وگرنه حکومت اسلامی دوام پیدا نمی‌کرد!

  11. آرمین لنگرودی به به افسون ۲/ ۱

    سئوال اول: مذاهب «الهی» نیستند! بلکه کم و بیش پاسخ جامعه به معنی «هستی» و مقوله «چیستان بشری»اند. به گمان من مشکل از آنجا شروع شد، که ایرانیان از بابلیان آموختند، که با مذهب می‌توان حکومت کرد! اسلام تنها «به بندگی کشیدن» زنان نیست، بلکه یک ترکیبی از تفکرات و آدابی است، که در دوران عباسیان بر پایه «جزمیت» (دیوان زنادقه) شکل گرفته و دلیل بقای خود را نیز در همین جزمیت می‌یابد. این مذهب حتماً با عُرفهای آن زمان تطابق داشت، در غیر اینصورت پای نمی‌گرفت.

  12. kaveh

    چرا باید اینهمه نیرو گذاشت و تحقیق کرد تا ثابت شود که در اسلام حجاب نیست و یا اجباری نیست .
    بایستی روشن و شفاف حرفی که یک روزی خواهیم زد هم اینک گفت ما نه حجاب را قبول نداریم و نه قوانین
    غیر انسانی اسلام را. هر دلیلی که بیاورید آخوند جماعت از رو نخواهد رفت.

  13. ناشناس

    آرمین گرامی، توضیحات شما حسی دوگانه به انسان می دهد. از یک طرف موجب خرسندی است که می بینم از آن دسته باورمندان نیستید که نور مدرنیته بر آنها تابیده و اینک قصد دارند با بازی با آن نور به تعصبهای خود جلوه های ویژه بخشند ( روشنفکران مذهبی) . از طرفی جای بسی تاسف است که مطلب شما ممیزی شده و محتوای خود را تا حد زیادی با اعوجاج به دست خواننده می دهد. عرض من یکی( ناشناس شماره۲) آن بود که شاید مفید تر آن باشد که بجای نقد آیات و احکام، تلاش کنیم مضر بودن بازگشت به آن قصص( یا هر داستان دیگری) را برای مدیریت جوامع نو تبیین کنیم که اساس و ارکانش بر مسلمات و علم روز است.

  14. افسون

    سپاس بسیار برای این نوشتار سودمنددو پرسش از شما استاد فرهیخته:
    سوال نخست اینست که اگر سرکوب و به بندگی کشیدن زنان را، که حجاب مظهر فاحش آن است، از اسلام حذف کنیم، چیزی هم از آن باقی میماند؟
    پرسش دوم: آیامیشود گفت که با دانش امروزی ما پدیدآورندگان اسلام شیعی، به قول شما بالاخص طبری، تبهکاران جنسی بوده اند، که تصورات مغشوش و فانتازی بیمار انحرافات جنسی‌شان را تبدیل به شرع اسلام کردهاند؟

  15. سودابه

    در واقع کسی تا بحال «خداوند» را ندیده ونشنیده است جز عربی بنام محمد که ادعا کرده سوار بر اسب به آسمان پرواز کرده ودر آن «معراج» بدرگاه «الله» بار یافته است.
    شگفت انگیز است که چشم وگوش «باورمندان» دراین عصری که کشفیات دانش بشری را می بیند و میشنود باز هم به ادعای «پیغام برانی» که صدها سال پیش چنین افسانه های «خارق العاده» را ساخته اند باور میکنند.
    احتیاج انسان به «معنویت » در زندگی «مادی» وترس از مرگ دلیل افتادن به چاه خرافات نمیشود.

  16. آرمین لنگرودی به بهروز ۳ / ۳

    در مورد اسلام: من به تقسیم اسلام به «خوب و بد» اعتقادی ندارم. ما فقط یک اسلام داریم و آن همانی است، که عامل بدبختی بیش از یک میلیارد انسان در جهان است. من این نظریه را در مقاله زیر توضیح داده ام: اسلام میانه
    http://www.iran-emrooz.net/index.php/think/more/72908/

    اصل این مقاله به زبان آلمانی و در فصلنامه آلمانی «تومولت» انتشار یافته است:
    https://static1.squarespace.com/static/530b8d53e4b091b1a79671f2/t/5a2525088165f55746e7d24e/1512383753881/TUMULT_Winter2017-18_Langroudi.pdf

    در آخر از نظرتان، هر چند بیشتر احساسی و کمی غیرمنصفانه، تشکر میکنم. در شرایط سیاسی پر تلاطم در ایران، این عکس العمل قابل درک و ستایش است. امیدوارم که توانسته باشم این نظر شما را کمی اصلاح کنم.
    تندرست و پیروز باشید.

  17. آرمین لنگرودی به بهروز ۲ / ۳

    در اینجا میخواهم بار دیگر نقشی را که این روزنامه اینترنتی در مقابله با جهل و حکومت آن در ایران ایفا می‌کند، پر رنگ نمایم. با این همه فکر می‌کنم که مفهوم مقاله در کل هنوز هم به اندازه کافی گویاست.
    در باره قرآن: من معتقدم که تقریباً یک سوم قرآن، که من به آن نام «قرآن عتیق» را می‌دهم، ریشه یهودی و مسیحی دارد. مسلمانان برای از بین بردن این ریشه دست به تحریف عمیق این بخش زدند. بقیه قرآن متونی هستند، که در دوران عباسیان به این بخش اضافه شد، که البته ارزش فقهی ندارند. با این گفته، من به تئوری «نوشتن قرآن در زمان عثمان» دست رد زده و آن را نادرست میدانم. موضوع این مقاله در اینجا روشنگری در این زمینه است. توضیح بیشتر در این زمینه در کتابم آمده است.

  18. آرمین لنگرودی به بهروز ۱ / ۳

    متأسفانه نمیتوانم برداشت کلی شما را از این مقاله تغییر دهم و بایستی این احساس شما را تا حدی قبول کنم. در مقاله‌ای که من برای کیهان لندن فرستادم تغییراتی، هر چند جزعی، داده شد، که این برداشت شما را تقویت میکند. مثلاً من از «بی ارزشی» قرآن نوشتم، در اینجا به «نارسایی» تغییر داده شد. من از «مسلمانان» نوشتم، در اینجا توسط «برخی از مسلمانان» جانشین شد. احتمالاً این تغییرات در راستای سیاست بیطرفی یک روزنامه معتبر است، که من در آن نه می‌خواهم و نه می‌توانم تغییری بدهم (هر چند که انتظار میرود اینگونه تغییرات با نویسنده قبلاً هماهنگ شوند). من تا همین حد هم، که کیهان لندن با تکیه بر همین سیاست به من امکان دسترسی به خوانندگان با ارزش خود را میدهد، بسیار سپاسگزارم.

  19. ناشناس

    این تلاش برای زدودن “خرافات دست و پاگیر” از “دیوان خرافات” مثل همان داستان انتخاب بین بد و برتر است که سخت به مذاق ایرانی ها خوش میاید. تو گویی فرق است بین ماهیت حکم حجاب با حکم جهاد، ازدواج، مالکیت، دیات و … و فقط مانده که ما ساحت دین را از این گند بزداییم تا شریعت اسلام آماده ساخت یک آرمان شهر (بقول آن اصلاحاتچی: مدینه النبی) شود.
    هر تلاشی از این دست بازی در زمین مورد نظر مذهبی هاست و آنها برای اختراع، تعبیر، تفسیر و صد البته سفسطه در عرصه دستورات مثلا الهی هزار برابر قوی تر از هر کس دیگری هستند. آقا یک پله بالاتر آمده بفرمایید اصولا کارکرد دین در فرایندهای جوامع امروزین چیست و چرا باید نهاد دین از نهاد سیاست جدا باشد.

  20. پیمان جهان بین

    خداوند خالق زیبائی هاست.مایکل آنجلو در اواخر عمر میگفت خداوند نقاش بهتری است ،من در تمام عمر مشق نقاشی میکردم ! تا اینجا ی قضیه را حتی این جانوران افراطی میدانند ولی قبول نمی کنند که هیچ هنرمندی آثار زیبای خود را در زیر زمین خانه پنهان نمی کند .من منتقد هنری نیستم ولی خداوند با خلق چنین حیواناتی با اینهمه زشتی و نفرت در قلب و صورت کارهای بسیار بدی هم در کارگاه خود خلق کرده است. درد ما فقط درد دروغی بنام حجاب نیست ،درد ما دروغی است بنام جمهوری اسلامی ،بنام ولایت پلید ،خلافت سفیه و درد ما غارت گران آدم کشی هستند که خداوند از آفریدن آنها سخت پشیمان است.

  21. pedram

    ایا این درسته که بعضی عقیده دارن که قران همون تورات عربیه!

  22. بهروز

    واین ثابت میکند که شما لایق دوستانی بهتر از روسیه و سوریه نیستید!

  23. بهروز

    در قرآن از علی وحسین وشیعه وسنی هم اثری نیست ولی امروزاینها جزو «اسلام» هستند . کسانی که میگویند در قرآن این چیزها نیست هدفشان تبرئهٔ «اسلام عزیزشان » میباشد
    ایرانیها هزار و چهار صد سال سرطانی بنام اسلام را در کشور خود پرورش دادند با این توضیح عوام پسند که:
    اسلام بذات خود ندارد عیبی
    هر عیب که هست در مسلمانی ماست
    تاوان چنین توضیحات مزورانه را چهل سال است که مردم ایران با گوشت واستخوان خویش ودر شکنجه و اعدام پس میدهند

  24. ناشناس

    با سپاس از نویسنده این نوشتار، به باور من خود قرآن و اسلام، و هر دینی در اساس دروغ و سو استفاده از ساده دلی مردم است.
    دین فروشان، از پیامبر گرفته تا امام، کشیش، خاخام، ملا، آخوند، و …، خرد مردم را به بردگی می گیرند و از آنها بهره کشی می کنند.
    در این راه سرمایه داران، سیاستمداران، بویژه کشورهای استعماری مانند انگلیس، برای چپاول بیشتر مردم از دین فروشان حمایت و با رسانه هایی که دارند (مانند آیت الله بی بی سی) برای آنها تبلیغ می کنند.
    هم میهن، به خرد خویش باز گرد و بدان هیچ چیز ماورای طبیعی وجود ندارد!

Comments are closed.