مجید محمدی – ائتلافی اعلام ناشده در خارج ایران وجود دارد که:
۱) به ندرت از مقامات جمهوری اسلامی و تصمیمات آنها در سطوح مختلف انتقاد میکند و بر انتقاد از دولتهای غربی، اسرائیل و بیگانهستیزی متمرکز است.
۲) حامیمبانی نظام جمهوری اسلامی است (گسترشطلبی و حضور روحانیون در قدرت) و ایران و دولت- ملت آن را مساوی رژیم موجود میگیرد.
۳) به ویژه دو ماشین سرکوب و تبلیغات نظام را مفروض گرفته (و نه واقعیت قابل تغییر) و مورد نقد قرار نمیدهد و حتی آنها را با توجیه «غیرت» و «قدرت ملی» برای امنیت کشور مفید میداند (بوق تبلیغاتی نظام را رسانهی ملی نام میدهد).
این ائتلاف شامل شش جریان مشخص است:
۱) مارکسیسم ضد امپریالیست (دنبالهی حزب توده و فدائیان اکثریت) که صدای آن هم در بیبیسی فارسی و هم رادیو زمانه به خوبی شنیده میشود؛ رادیو فردا هم صدای برخی از آنها را منعکس میکند.
۲) چپ مذهبی که خط حرکتی خود را از محمد خاتمیو همراهانش میگیرد (مثل برخی اعضای حلقهی کیان در دههی هفتاد خورشیدی) و در برخی رسانهها مثل رادیو فردا گفتمان حاکم است (البته رادیو فردا گهگاه به یکی دو نفر غیر از آنها مجال ابراز نظر میدهد برای دکوراسیون تنوع و توازن قلابی).
۳) جریان اسلامگرایی عملگرا یا کارگزاران رژیم و نزدیکان و مباشران و کارچاقکنهای آنها که در برخی رسانههای دولتی خارجی مثل بیبیسی فارسی نفوذ قابل توجهی دارند.
۴) شرقگرایی ضد امپریالیست (دنبالهی تفکرات ادوارد سعید که مبلغ قربانی بودن همهی غیراروپاییان در طول تاریخ است، حتی مغولها و عربهایی که به ایران حمله کردند) که در دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی مربوط به خاورمیانه حضور دارد.
۵) جریان ملی- مذهبی که هنوز به دینی بودن سیاستها و قوانین و حضور سیاسی و اجتماعی دین باور دارد و ناقد شکل موجود جمهوری اسلامی (و نه اصل ایده) است؛ سایت زیتون و رادیو فردا تریبون این جریان است.
۶) اعضای لابی جمهوری اسلامی در ایالات متحده آمریکا. صدای آمریکا در دوران اوباما تریبون این جریان بود. اکنون مواضع آنها از سایتهایی مثل المانیتور و رسانههای چپ اروپایی و آمریکایی شنیده میشود.
تریبون اصلی |
تلقی از جمهوری اسلامی |
ایدئولوژی |
جریان |
بیبیسی فارسی/رادیو زمانه | تنها گزینه در برابر سوریهای شدن و نفوذ سرمایه داری/ مخالف جدی براندازی | مارکسیسم | جریان چپ اصلاحطلب غیر مذهبی (مثل فدائیان اکثریت و توده) |
رادیو فردا | تنها گزینه در برابر سوریهای شدن و تجزیه/ مخالف جدی براندازی | اسلامگرایی هویتگرا/سوسیالیستی | چپ مذهبی خط امامی |
بیبیسی فارسی | بدون آلترناتیو/ مخالف جدی براندازی | اسلامگرایی عملگرا | کارگزاران |
الجزیره/ Informed Comment |
مسکوت گذاشتن رژیم/تمرکز بر آمریکا و اسرائیل ستیزی | شرقگرایی | فرااستعماری (پست- کلنیال) |
رادیو فردا/ بیبیسی فارسی/زیتون | مخالف ایده براندازی حتی به صورت غیر خشونتآمیز | اسلامگرایی هویتگرا/سوسیالیستی | ملی- مذهبی |
صدای آمریکا (دوره اوباما)/المانیتور | نظام کارفرمای آن است | — | لابی جمهوری اسلامی |
اسامیافراد فعال و نزدیکان این شش جریان در نامهها و اطلاعیههای مختلف و فهرست مهمانان مراسم و شامهای مقامات و سفارتخانههای جمهوری اسلامی در کنار هم به چشم میآید. اخیرا برخی از نمونههای داخل کشوری این شش جریان (ملی- مذهبیها، کارگزاران و چپهای مذهبی) نیز نامهها و اطلاعیههای این جریان را امضا میکنند (مثل تقاضای رفراندوم ۱۵ نفره و درخواست مذاکره با ترامپ با حدود ۱۰۰ امضا) که به خوبی نشان میدهد این جریانها تا چه حد به مواضع ائتلاف اصلاح/ اعتدال در داخل نزدیکاند. در دورههای بیعت نزدیکی این دو جریان را بهتر میتوان مشاهده کرد. مایه تاسف است که مالیات شهروندان آمریکایی و بریتانیایی صرف دادن تریبونهای نسبتا انحصاری (با استثناهای نادر) به استمرارطلبانی میشود که عمدتا مواضع ضد آمریکایی و ضد اسرائیلی و ضد غربی دارند و کعبهی آمال آنها جامعهی قبیلهای ۱۴۰۰ سال پیش، کوبا، چین مائو و شوروی استالین است.
هواداران بیحجاب و کراواتی جمهوری اسلامی
مخاطبان این ائتلاف و تریبونهای دولتی فارسیزبان خارج کشور آنها را به غلط بخشی از اپوزیسیون تلقی میکنند (رسانههای فارسی زبان دولتی خارج کشور آنها را چنین معرفی میکنند) اما آنها با مبانی و سیاستهای نظام (ضد آمریکا و ضد اسرائیل بودن، جاه طلبیهای منطقهای، مهندسی فرهنگ و جامعه با احکام دینی، عدالتگرایی توزیعی، و هویتگرایی) مخالف نیستند و اگر در خارج از کشور هستند به خاطر زندانی شدن توسط جناح سیاسی رقیب یا جستجوی شرایط زندگی و کار بهتر بوده است و نه مخالفت با مبانی و ماشینهای سرکوب و تبلیغات رژیم.
برخی از اعضای این ائتلاف اصولا تحت حکومت ولی فقیه زندگی نکردهاند: ناخنشان را لاک میزنند، بیکینیشان را در سواحل آمریکا و اروپا میپوشند، و شرابشان را مینوشند اما با سیاستهای کشورهایی که به آنها پناه داده یا حقوق پناهندگی میدهد مخالفاند و برای جناح ظاهرا اصلاحطلب کار میکنند. تبدیل شدن به «اپوزیسیون» در خارج کشور برای این افراد ناخواسته بوده و توسط حکومت بر آنها تحمیل شده است یا اینکه این عنوان را برای کار و کسب خود مناسب میبینند. آنها به همان اندازه مخالف حکومت جمهوری اسلامی هستند که اکبر رفسنجانی و محمد خاتمی و حسن روحانی. زندانی شدن در جمهوری اسلامی هدیهای است که نظام به برخی از آنها داده و تا ابد میخواهند از این ویژگی کسبشده یا اعطاشده از سوی نظام به آنها منتفع شوند.
مشترکات این ائتلاف ظاهرا ناهمگون
مجموعهی این افراد از یک سو و محمد خاتمی و حسن روحانی و همهی همکاران و نزدیکانشان در کاست قدرت در جمهوری اسلامی از سوی دیگر با وجود همهی اختلافات فکری و جناحی و عقیدتی و منفعتی، مشترکات فکری و منفعتی نیز دارند. آنها بر این باورند که:
۱.رژیم جمهوری اسلامی با وجود همهی سیاهیها و زشتیهایش فعلا خیر الموجودین (در میان رژیمهای ممکن و متصور برای ایران) است و نباید برای براندازی آن اقدامی صورت داد یا حداقل امکان براندازی وجود ندارد. آنها معتقدند که حتی براندازی نرم و غیرخشونتآمیز را نباید مطرح ساخت چون کسانی (داخلی و خارجی) ممکن است از آن سوء استفاده کنند؛ برخی از اعضای این گروه روزی به دنبال اثبات جنایت جمهوری اسلامی علیه بشریت بودند اما تا احساس کردند که «دشمنان غربی» ممکن است از این موضوعات سوء استفاده کنند به دنبال حفظ رژیم جهت دفاع از آب و خاک خود شده و آن جنایات را فراموش کردهاند! برخی دیگر در دورهای دمکراسی و حقوق بشر را رمز ایجاد امنیت میدانستند اما به سرعت تغییر عقیده داده و امروز مداخلات خارجی «سپاه قدس» را رمز امنیت کشور تلقی میکنند و اسطورههای آنها قاسم سلیمانی است!
۲.همهی تلاشهای افراد بدون قدرت در داخل کشور بدون هماهنگی با آنها فرعی و انحرافی و بینتیجه است. آنها به عنوان مثال حرکتهای ضد حجاب اجباری را جدی نمیگیرند و آن را مانند روزنامهی کیهان تهران دور شدن از مسائل محوری تلقی میکنند.
۳.مردم ایران را اگر آزاد بگذارند چون شیعهاند و مذهبی به همین اسلامگرایان و جمهوری اسلامی رای میدهند (مغالطهی رسیدن از جامعهی دینی مفروض به حکومت دینی). آنها معتقدند که مردم ایران میان روحانیت و مخالفان روحانیت همیشه روحانیت را برای واگذاری قدرت انتخاب میکنند. از این جهت مخالفان سکولار و غیرشیعه و لیبرال را نباید جدی گرفت. کاری که منتقدان میکنند باید این باشد که حاکمان دینمدار را بر سر عقل بیاورند تا مردم و منتقدان را کمتر آزار دهند؛ آنها مدام از خامنهای خواهش میکنند کنار برود و کشور را به یکی از اصلاحطلبان مثل خاتمی یا حسن خمینی به عنوان رهبر بسپارد (تا آدم خود آنها در قدرت قرار گیرد).
۴.جمهوری اسلامی با قوانین و نهادهایی که دارد بهترین حافظ هویت ایرانی و دولت- ملت ایران است و در برابر بیگانگان باید از آن دفاع کرد؛ مهمترین خطر برای مردم ایران امپریالیسم و صهیونیسم است و نه جمهوری اسلامی.
۵.جمهوری اسلامی به دلیل وجود جناحهای سیاسی در آن دمکراتیک و اصلاحپذیر است یا حداقل دارد بدان سمت حرکت میکند (آمادگی برای دمکراسی که هیچگاه روز مسابقهاش فرا نمیرسد) و باید با یکی از این جناحها که دشمنی هزینهبر با غرب را کاهش داده یا کنار گذاشته (دشمنی و فحاشی کمهزینهاش اشکالی ندارد چون تودهها را بسیج میکند) اما همچنان اسلامگراست همکاری و همراهی کرد. در مقابل باید با کسانی که با بیگانگان همسویی دارند و میخواهند با برخی گروهها و دولتهای غربی که خواهان پایان دادن به تاریکی و سیاهی و پلیدی جمهوری اسلامی متحد باشند فاصله گرفت.
۶.در ایران آزادی نسبی وجود دارد. آنها به مخالفان میگویند «شما منابعتان رسانههای داخلی است و چون داخل آزاد است شما میتوانید اطلاعات به دست بیاورید.» این سخن وارونه کردن واقعیت است. اگر نویسندگان مخالف همان مطالب درون کشور را تکرار میکنند چرا بسیاری از آنها نمیتوانند به ایران سفر کنند یا بسیاری از آنها در ایران به زندان رفتهاند؟ نکته دیگر اینکه نویسندگان منتقد به اطلاعات ارائه نشده در کنار اطلاعات دروغ ارائه شده اشاره میکنند در حالی که در داخل چنین امکانی نیست. و سوم اینکه رهیافت نویسندگان خارج رهیافت انتقادی است که در داخل تحمل نمیشود.
جانماز بیگانهستیزی آب کشیدن
بخش خارجی این طرز تفکر با وجود همه گونه برخورداری از امکانات دولتهای غربی و جوامع غربی مخالفان خود را متهم به دریافت کمک یا تماس با دولتهای غربی میسازد تا با اتکا بر گفتمان ملیگرایی دهههای چهل و پنجاه خورشیدی (بیگانهستیزی و نجس تصور کردن خارجی) از مخالفان مشی خود مشروعیتزدایی کند. آنها همهی منتقدان خود را با برچسب «مدافع حملهی نظامی به ایران و سوریهای شدن آن» معرفی میکنند. جالب اینجاست که معاون رادیو آزادی (که رادیو فردا تحت آن فعالیت میکند) در ایمیلی که برای قطع حضور من در این رادیو فرستاد به این موضوع اشاره کرده بود که من از این رادیو حقالزحمه دریافت میکنم (فردی که خود از دولت آمریکا حقوق دریافت میکند و حتی ایرانی نیست). جنایتی بالاتر از این هست که یک شهروند آمریکا از منابع اختصاص یافته از مالیات شهروندان آمریکایی حقالزحمه دریافت کند؟! اینگونه مواضع صرفا برای اقناع گروههای بیگانهستیز در خارج و داخل کشور است. وقتی نتوان با کار حرفهای به کسب اعتماد مخاطبان پرداخت طبعا این تاکتیکهای تبلیغاتی مورد توجه قرار میگیرد.
مسئله قدرت
تمرکز این شش جریان مؤتلف بر حل مسائل فکری یا معضلات جامعهی بشری یا تبیین مسائل و مشکلات جامعهی ایران نیست. از این جهت با مباحث و نظرات آنها نمیتوان صرفا به صورت نظری برخورد کرد و تصور کرد که میتوان با آنها با مفاهمه مشکلات و معضلات موجود و اختلافات را حل کرد. اینها گروهی را همپیمان سیاسی خود میدانند و گروهی را مخالف خود. با مخالفان به شکل حذفی برخورد کرده و تلاش میکنند با حملهی شخصی آنها را از میدان به در کنند یا فضای رسانهای را از آنها بستانند. با همپیمانان خود که عمدتا صاحبان منابع در کاست قدرت در داخل کشور هستند مرتبا در تماس هستند و تلاش میکنند از آنها فاصله نگیرند. اینها درجه حرارت سیاسی خود را با درجه حرارت هاشمی رفسنجانی (زمانی که زنده بود) یا محمد خاتمی و حسن روحانی تنظیم میکنند چون (به غلط) آنها را مرکز ثقل جریانهای سیاسی عملگرا یا «میانهرو» (کلمهای بیمعنی در جمهوری اسلامی) در داخل کشور میدانند. مسئلهی اینها قدرت است و تا احساس کنند که آلترتانیوی غیر از خود آنها یا همپیمانان سیاسیشان دارد مطرح میشود با توهین و برچسبزنی و پروندهسازی سعی میکنند آنها را کنار بزنند.
جسمشان در غرب و ذهنشان در جمهوری اسلامی
بدین لحاظ مسائلی مثل حقوق بشر و دمکراسی برای این گروه در واقع دعوای خانگی با رقبا (و نه تلاش برای استیفای حقوق شهروندان بیقدرت) و برای بسط قدرت بیشتر به حاشیهرفتگان سیاسی است و نه اینکه «زبانشان لال» بهاییان و همجنسگرایان و بیدینان و سنیان و یهودیان ایرانی در انتخابات ریاست جمهوری و مجلس به عنوان نامزد شرکت کنند یا زنان در کنار دریا بیکینی و تاپ بپوشند و دختران و پسران در خیابان همدیگر را ببوسند و کمکهای نظامی جمهوری اسلامی به حزبالله و حماس قطع شود. اگر کسانی خواستند چنین ناپرهیزیهایی بکنند بهتر است والدین آنها برایشان بلیتی خریده و آنها را به تورنتو و نیویورک و پاریس و لندن بفرستند. به همین دلیل است که فرزندان بخش داخلی این نحوهی طرز تفکر در غرب مثل غربیان زندگی میکنند و بخش خارجی آنها در عین حضور در غرب هنوز در ایران تحت جمهوری اسلامی زندگی میکنند و با زندگی در غرب درنیامیختهاند. آنها مانند بخشی از اعراب فرانسوی یا سومالیاییهای مینهسوتا یا ترکهای آلمان در گتوهای هویت یا محفلمحور خود زندگی میکنند و روابطشان عمدتا با قوم و قبیلهی خودشان است.
آنها این نوع ذهنیت را با واقعبینی توجیه میکنند اما متوجه نیستند که خود بخشی از واقعیت موجود سیاسی در داخل هستند یعنی توجیه وجود یک حکومت سفاک و ناقض ابتداییترین حقوق انسانها با عقبماندگی جامعه یا مذهبی بودن بخشی از مردم. آنها با اینگونه استدلالها مردم ایران را شایستهی آزادی و دمکراسی نمیدانند.
پروژهها
این شش جریان در ذیل برنامهی حمایت از بقای جمهوری اسلامی مدام پروژههایی خلق میکنند. داستان مخالفت با جنگ علیه جمهوری اسلامی در اروپا و آمریکا، حذف صدای اکثر انحلالطلبان از رسانههای دولتی آمریکا و بریتانیا، سر و صدا برای تحریم دروغین دارو، پررنگ ساختن جریان قرن نوزدهمی روشنفکری چپ در ایران، طرح میراث شیعه به عنوان یکی از مقولات فرهنگ ایرانی، مخالفت با مداخلهی آمریکا در سوریه (که به قدرت گرفتن داعش انجامید)، و دفاع از مداخلات منطقهای جمهوری اسلامی، همه و همه را باید در ذیل شش وجه مشترک بالا فهمید.
استاد محمدی عزیز، شما از چندین گروه از مارکسیست تا اسلامیست یاد میکنید که «با وجود همهی اختلافات فکری و جناحی و عقیدتی و منفعتی، مشترکات فکری و منفعتی» دارند. نمیشود به مشترک فکری به جز نفرت از آمریکا، اسرائیل افزود:
نفرت سیری ناپذیر از خاندان و دوران پهلوی ،
ریشه های عمیق فرهنگ شیعی یا سوسیالیزاسیون مذهبی
واقعیت این است که تمام این قشرهایی که شما شمردید دقیقا همانطور که میگویید خارج از ایران ارتباط درستی با جامعه غربی ندارند، مثل ترکها در آلمان که گفتید.سپاس از شما.
بسیار خنده دار است که مأمورهای فرقهٔ مجاهدین دم از اتحاد با پادشاهی خواهان ،آنهم برای زیر افکندن رژیم ولائی میزنند گوئی تنها هدف مردم ایران در همین نابودی رژیم کنونی است. اینها شاید نمیدانند که هدف پادشاهی خواهان برپائی یک جامعهٔ آزاد ومدرن وخوشبخت در این سرزمین آریائی با درهای باز بسوی همهٔ ایده های جهان امروزی با تکیه بر فرهنگ و جهان بینی اصیل ایرانی است و نه در ساختن زندان «ایدئولوژیکی» دیگری نظیرآنچه که در برنامهٔ سران فرقهٔ مجاهدین است
جناب محمدی، در مورد رادیو فردا برداشت من این است که بسیار به ایران ستیزان و قومگرایان تجزیه طلب بها می دهد. حدود ۵۰% یادداشت هایی که من در رادیو فردا می نویسم را سانسور می کنند در حالی که تجزیه طلبان هر اهانتی را که می خواهند در آنجا نسبت به ایران روا می دارند. برخی از آنان ایران را به مسخره عیران می نویسند و مانند آن اما دریغ از یک جو حس میهن دوستی در رادیو فردا که همین اهانت ها را با دست باز منتشر می کند. ستونی زیر نام تابو در آن رادیو وجود دارد که هدف از آن بیشتر عادی سازی اهانت به ارزشهای میهنی است تا هر کسی هرچه دلش خواست علیه فرهنگ ایران بگوید.
برای چندمین مرتبه عرض میشود ، پایان جنگ مزخرف خمینی و صدام و نوشیدن جام زهر در تیرماه سال ۱۳۶۷ میباشد . حمله سازمان مجاهدین برای تصرف پایتخت از طریق غرب کشور و استان کرمانشاه در مرداد ماه سال ۱۳۶۷ یعنی یکماه پس از پایان جنگ صورت گرفته است .
کاربر گرامی که به این حمله ایراد گرفته انتظار چگونه مبارزه ای را داشته اند ؟ حکومت ملاها در پایان جنگ به دلایل متعدد در ضعیف ترین شرایط و موقعیت خود قرار داشته و مجاهدین این فرصت را بهترین زمان برای پایان دادن به حکومت مستبد خمینی دانسته اند ! این حمله اصلا و ابدا با برداشتی که یک عده از حمله در زمان جنگ دارند کاملا متفاوت است و تکرار این برداشتهای غلط یعنی بیان و گفته اخوندها !
آقای محمدی عزیز مقاله خیلی عالی بود. مرسی کیهان. به امید پیروزی هر چه زودتر مردم ایران بر آخوندهای اشغالگر. درود بر فرندان قهرمان ایران که اخیرا موفقیت بزرگی در همایش پاریس به دست آورده و حمایت سنانورها و اعضای کنگره را از مبارزات مردم ایران جلب کرده اند
آفرین بر کیهان که همه نظرات را منتشر می کند. آن دوستانی که می خواهند فقط بر علیه مخالفان آخوندها چیزی بشنوند، لطفا به کیهان شریعتمداری مراجعه فرمایند. ما همه به هم به زودی پیروزی را چشن می گیریم.
حالا شما در یک کشور مرفه نشسته اید و می خواهید با فیسبوک و توئئیتر این رژیم را سرنگون کنید و بیایید ایران طلبکار ماهم بشوید و اموال به یغما رفته تان توسط ملاها را از ما پس بگیرید. تازه به هرکس هم که آستین بالا زده و مبارزه می کنید، فحش می دهید. این خیال باطلی هست!
من آدم سیاسی نبودم. یک روز به مناسبت تولدم، جمعی از دوستان نزدیکم را به یک کبابی دعوت کرده بودم. در بین صحبت هایم یک جوک در خصوص خامنه ای تعریف کردم که از پدر نامزد سابقم که یکی از مدیران رده بالای نظام شنیده بودم. نیمه شب زمستان در خانه ما را زدند، روی سرم یک گونی کشیدند و من را بردند تا صبح آنقدر توی سرم کوبیدند که چند بار بیهوش شدم. فردای آن روز هم من را داخل گونی می کردند و از یک سری پله به پایین پرتاب می کردند. بعد از چند هفته که خانواده ما متوجه شده بودند که من دستگیر شده ام، مادرم نزد پدر نامزدم رفته بود که یک کاری بکند او در جواب مادرم گفته بود که این ملعون به آقا توهین کرده و اگر بیرون بیاید، خودم می کشمش! بعد هم از کارم اخراج شدم و تا کنون بی کارم.
شماها عمدتا در کشورهای مرفه زندگی می کنید و از سختی های مبارزه با این رژیم که در دنیا بی نطیر هست، خبر ندارید. اگر اهل مبارزه نیستید، حرف های قشنگ و مردم پسند زدن خیلی آسان هست و من می توانم خیلی حرف های زیبا در هوا بپراکنم. ولی برای مبارزه با رژیمی که به هیچ اصلی به جزموجودیت خودش اهمیت نمی دهد، به تشکیلات منسجمی مثل مجاهدین نیاز هست.
قبل از هرچیز از کیهان سپاسگزارم. این برای اولین بار هست که می بینم، یک رسانه بدون هرگونه سانسوری نظرات مختلف را منتشر می کند. درود بر کارکنان کیهان. امیدوارم که همین روش را ادامه بدهند. دوستان عزیزی که به مجاهدین و یا بقیه مبارزین بدو بی راه می گویند و دائم همه جا چند جمله کلیشه ای را بیان می کنند، اگر جزو ارتش سایبری نیستید، خواهش می کنم مقداری تامل کنید. شما عمدتا در کشورهای مرفه زندگی می کنید و از سختی های مبارزه با این رژیم که در دنیا بی نطیر هست، خبر ندارید.
برادران و خواهران عزیز ناشناس، افسون و غیره، من هم مثل شما این کیهان را با کیهان عزیزمان که توسط برادر شریعتمداری رهبری می شود، اشتباه گرفته بودم.
حالا میهمان عزیزی روی خط: این ها از ابتدا هم که به دستور امام توسط فرانسوی به عراق رانده شدند، به ملت خیانت کردند و مقابل عمام ایستادند و ملت خیانت های آنها را با کشتن خودشان هم نخواهد بخشید
حالا جواب های محتمل: کارشناس اول: چون براساس آمار معتبر منتشر شده از منابع معتبر نظیر گاردین و بی بی سی، صددرصد مردم ایران مخالف آنها هستند، برای جلب توجه و پیدا کردن طرفدار این کار را کرده اند. کارشناس دوم: من با نظر کارشناس اول مخالفم چون آنها خودشان هم می دانند که خودشان را هم بکشند، کسی طرفدارشان نمی شود
خوب امشب خبر رسید که قرار بوده که دیپلمات های ایرانی در گردهمایی مخالفین رژیم کشتار کنند. اگر موفق می شدند، سناریوی محتمل این بود: وزارت خارجه ایران اعلام می کردند که این کار خود مجاهدین بوده. بعد این رسانه ها با بسیجی کراواتی هایی که به عنوان کارشناس دارند در خصوص انگیزه های آنها از این خودزنی بحث می کردند و نشریاتی مثل گاردین هم در اینخصوص مقالاتی منتشر می کردند
کیهانیان گرامی، بد نیست که همانطور که افسون اشاره کرد به آن بیاندیشید که این وزین نامه مستقل شوربختانه جایگاه تبلیغات سازمانی cult مجاهدین شده است، انهم روز بروز شدیدتر و وقیحانه تر!
پروپاگاندا با اظهار نظر فرق دارد. مثلا در همین کامنت های مقاله عمیق جناب محمدی دقت کنید تا ببینید که چه میگویم.
چرا باید کیهان مورد استفاده تبلیغاتی تروریستهای سابق و همکاران صدام در کشتار سربازان ایرانی بشود؟ این خانم قجر نیست که در این ویدئو دستور حمله به ایران را میدهد؟
https://youtu.be/8krggXmWZUU
حیف ، واقعا حیف از کیهان!
جناب افسون و اریا و عسگر اقا و……من طرفدار سازمان مجاهدین خلق ایران اگر در این سایت باعث زحمت و همچنین درگیر شنیدن بد و بیراه به خود است فقط و فقط به یک منظور است و انهم تلاش برای اتحاد بین مجاهدین و پادشاهی و ملیون برای همراه شدن جهت تشکیل نظام پادشاهی مشروطه .
هر چند اخیرا متاسفانه در مصاحبه ها و اعلامیه های ارتباط سران مجاهدین و سلطنت طلبان قدری شکراب شده ولی امثال ما امیدوار به این اتحاد هستیم .
قرار نیست همانند پنج دهه گذشته ، در اینده هم این گروه ها در مقابل یکدیگر باشند . بد گویی و بهم ریختن و از هم پاشاندن راحت ترین کار است ؟!!! از صبر و بردباری کیهان محترم لندن هم سپاسگزاریم .
یک ناشناس در این مقاله ، در مورد مجاهدین اظهار نظر نموده است !
پلیس و سرویس های اطلاعاتی و قضایی کشورهای بلژیک و المان و فرانسه در اقدام مشترک زن و شوهر ایرانی تبار را به همراه بمب در زمان برپایی گردهمایی افتخار امیز سازمان مجاهدین خلق بازداشت کرده اند . همچنین مامور اطلاعات اخوندی با عنوان دیپلمات بنام اسدالله .ای ۴۷ ساله به اتهام ارتباط با انها در المان نیز دستگیر شده است . وی کارمند سفارت اخوندی در بلژیک میباشد .
این جنایتکاران هنوز بعد از چهل سال دست از این کثافت کاری هایشان برنمیدارند .به خواب زده حالا متوجه شوند که این بی شرفها در داخل کشور در طی این سالها چه بلایی سر مجاهدین اورده اند ؟!
albert
با تشکر از مقاله خوب و بجای آقای محمدی
اگر به صفحه رادیو فردا مراجعه کنید در کنار اخبار روز شاهد باز بودن بخش گفتگو برای مثال درباره مزایا و فواید دیدن فیلم پورن خواهید بود اما کوچک ترین بخشی برای نظرخواهی درباره گردهمایی مجاهدان نمی بینید.
نمخواهید دید زیرا با توجه به پیشینه این گروه دیدگاه کلی جامعه تا آن اندازه نسبت به اصحاب المسعود منفی است که اکثر قریب به اتفاق کامنت ها باب دل این افراد نخواهد بود.
آیا این خود یک سانسور به حساب نمی آید؟
نوشتار خیلی جالب و فراگیر، متاسفانه با یک کاستی. شما از نقش چپها یاد میکنید ولی نه از تبلیغات مارکسیستهای اسلامی، یعنی مجاهدین. متاسفانه همین کیهان عزیز لندن دارد تبدیل به جولانگاه انها میشود.
کیهان اخیرا یک مقاله بدون نگاه انتقادی راجع به همایش مجاهدین در پاریس منتشر کرد، بدون اینکه بر خلاف گاردین از واقعیات پشت پرده آن بنویسد. حداقل سه کامنت گذار مقاله شما جناب محمدی دیروز در کیهان از فضایل وخانواده اصیل قاجاری خانم رجوی بدیهه سرایی میکردند. موافق اظهار عقیده آزاد هستم، ولی نه جبهه گرفتن برای جریان خانمان سوز و ایران ستیزی، آنهم از نوع مائو یست- اسلامیست. مجاهدین در فضای مجازی تقریبا هر کمپین ضد جاعش را با تبلیغاتشان به فلاکت و بی فایده ای میکشانند.
بخش ۵:
نکته آخر و مهمتر اینکه در دنیای سرمایهداری غرب، پول و قدرت تعیین کننده است. تا زمانی که جمهوری اسلامی قادر باشد نفت مردم ایران را به غارت ببرد این اپوزیسیون در غرب تمام تلاشش را خواهد کرد تا جمهوری اسلامی سرنگون نشود. اما بمحض اینکه جمهوری اسلامی سرنگون شود اینها هم عوض شده و ائتلافی دیگر در راستای قدرت نوظهور ایجاد خواهند کرد، تا بتوانند از آن ارتزاق کنند. برای مثال، تفکر چپ مثال خوبی است، توجه بفرمائید چپ تودهای در ایران و لیدر آن، که امروز خامنهای شیعه-ولایی-دیکتاتور را منجی ایران مینامد. آیا این رنگ عوض کردن نیست؟
بخش ۴:
تصور کنید که بجای نظام جمهوری اسلامی حکومتی مانند مثلاً ترکیه بر سریر قدرت بود، آیا آن سیستم اینگونه به آمریکا و انگلیس و روسیه و چین سود میرساند؟ خیر! پس به چه دلیل رسانههایشان باید از اپوزیسیون دیگری حمایت کنند؟ تا نظامی دیگر حاکم شود؟! فراموش نکنیم که فرد معممی که در آمریکا زندگی میکند در جریان اعتراضات ۸۸ شعار نه غزه نه لبنان … را کتمان کرد (کسی که مخالف آمریکا و اسرائیل است در آمریکا چه میکند؟!). در مقاله بدرستی تشریح شد اینها ” اگر در خارج از کشور هستند به خاطر زندانی شدن توسط جناح سیاسی رقیب یا جستجوی شرایط زندگی و کار بهتر بوده است و نه مخالفت با مبانی و ماشینهای سرکوب و تبلیغات رژیم”.
بخش ۳:
در بخشی از مقاله، به دادن تریبون به “هواداران بیحجاب و کراواتی جمهوری اسلامی” اشاره شده و اینکه (به غلط) بعنوان بخشی از اپوزیسیون معرفی میشوند درحالیکه با سیاستهای ضد آمریکایی و ضد اسراییلی نظام مخالف نیستند. این بخش از مقاله، بنظرم مهمترین قسمت آن است و آن اینکه وجود یک جمهوری اسلامی (ضعیف) برای آمریکا و اسراییل در منطقه یک نعمت بوده است. بهمین دلیل است که حمایت رسانههای زرد را دارند.
بخش ۲:
اما نکته جالبتر اینکه، سیاستهای ضد مردمی (ضد مردم ایران) مدیران این رسانهها بسیار نخنما و ابتدایی است. بدینصورت که با نوشتن یک کامنت انتقادی (با رعایت تمام موازین و شرایط آن رسانهها) در ذیل یک مقاله، و مواجهه شدن با عدم انتشار کامنت، سیاستهای جانبدارانهی این رسانهها را آشکار میکند.
با تشکر از مقاله خوب و بجای آقای محمدی،
در چکیدهی مقاله، شما دقیقاً به موردی اشاره کردید که مدتهاست قصد دارم تا آن را بصورت یک کامنت در یکی از رسانهها بنویسم. اما متأسفانه رسانهای که در آن بتوان انتقادها را بصورت شفاف بیان کرد کمتر قابل دسترسند. بهرحال باید از دستاندرکاران کیهان لندن برای انتشار مقاله خوب آقای محمدی تشکر کرد.
با کمال تأسف امروزه سیاست رسانههای دولتی (که در مقاله به نام آنها اشاره شد) با تغییر روسای جمهور در آن کشورها (با درجاتی) تغییرات ماهوی میکنند، چنین سیاستی که کاملاً مخالف سیاست بیطرفی مطبوعات است باعث میشود چنین رسانههایی اعتبار خود را دربین خوانندگانشان از دست بدهند (رسانههای زرد).
بارها عرض کرده ام که ملت ایران فردای پیروزی بر این رژیم مدیون اقای محمدی هستند ادبیات ایشان گویا؛ بدون پرده و صریح است که توانسته در طی بیش از ۱۵سال تمام لایه های لانه شیطان را برای مردم روشن نماید
رژیم ملایان در لابی گری و ساختن اپوزیسون قلابی خیلی تبحر دارد چنان که هر موقع اعتراضی اصیل در کشور پا میگیرد
فردای آنروز سازمان مجاهدین می شود حامی و مالک این اعتراضات و رسانه های رژیم هم در حد وسیع این حمایت را تحت پوشش قرار میدهد که این خود اسم رمز کشتن بی رحمانه در خیابان است
در صورت امکان در خصوص عرق خوران ولایی ساکن فرنگ برای ما داخل نشینان بیشتر بنویسید .
اقدامات اقای ترامپ باعث شده تا اوضاع بهم ریخته اقتصادی و افشای اسامی شرکت های وابسته رانت خوار وضعیت عجیب و سر درگمی را برای غارتگران در داخل ایران بوجود اورد !
امروز ریس فراماسونرهای حکومت حسن کلید ساز امنیتی ، درس خوانده حوزه و ام.ای.سیکس جهت مذاکره با کشور اروپایی حافظ منافع امریکا در ایران به کشور سو ئیس مسافرت نموده است .
شاید اغاز مذاکرات محرمانه ایران و امریکا با وساطتت دو کشور (سوئیس و اتریش) هدف اصلی این سفر باشد .
گفته میشود حکومت ولایت فقیه همچون ادوار گذشته خواهان مذاکرات محرمانه با امریکاست اما اینبار دونالد ترامپ خواهان از رو بازی کردن ملاها شده است و این موردی است که ملاها و تکنوکراتهای پاچه خوارشان را اشفته نموده است ؟!
درود بر شرفت اقای محمدی. این مقاله از جمله مقالاتی است که در هیچ سایت معروفی مثل گویا نیوز منتشر نخواهد شد. اقای محمدی من شما را فردی بسیار قوی و با ثبات می دانم که توانسته اید مقابل این غول مافیایی رسانه ها بایستید و خود را بخاطر ثروت و پیشرفت دروغین٬ نفروخته اید. در فردای ازادی ایران شما و کارکنان کیهان لندن با آسودگی و سرافرازی به ایران بر می گردید و قلم به مزدان با خفت در غرب پنهان می شوند. درود بر شما
دست جناب محمدی درد نکند از بابت مقاله گویای شما .
همانگونه که مطلع میباشید علی خامنه ای سران عمده جریانهای ذکر شده مقاله را در حصر و بازداشت قرار داده است .اقایان خاتمی و موسوی و کروبی و خفه نمودن رفسن جانی و….از ان نمونه هاست .
اگر نبود فشار بی امان جریان اخباریون حوزه علمیه قم و مشهد و…. اکنون جریانها ذکر شده نه فقط رابطه با امریکا را عادی کرده بود، بلکه امروز چند بچه ای هم از انها پس انداخته بودند !مماشات پنهانی قبلی انها با روسای جمهور ان دیار از ان نمونه است.
این وضعیت نکته مهم و از نقاط قوت وضعیت فعلی ایران است برای به نتیجه نرسیدن تلاشها جهت معامله با امریکا و تحقق کامل تحریم های اقتصادی جهت سرنگونی حتمی حکومت اسلامی ؟!
آقای محمدی، آیا امکان راه اندازی یک کمپین برای مبارزه با این مافیای تبلیغاتی وجود ندارد؟ این ها بحث چپ و راست نیست، این ها از حمایت دولت های اروپایی برخوردارند. دولت های اروپایی تمام قد پشت آخوندها با تمام توان ایستاده اند. کلا آنها با هرکس که مخالف امریکا باشد، می سازند و اگر با امریکا همپیمان باشد، بر علیه اش تبلیغات می کنند. مثلا اگر یک گربه در اسرائیل و یا عربستان بمیرد، از همه طرف(رسانه ها، سازمان های حقوق بشری، حتی سازمان های وابسته به سازمان ملل) فریاد و غوغا برپا می شود ولی چشم و گوش خود را بر کشتار میلیون ها ایرانی (حتی زندانی و پناهنده در کمپ های خارج از کشور) هبه سادگی می بندند.
خیلی نوشته خوبی بود. پیروز باشید
درود بر آقای محمدی. من همیشه منتظر مقالات ایشان هستم. ایشان چون هم تحصیلات دانشگاهی و هم حوزوی دارند، خوب می توانند مسائل ایران را تشخیص بدهند. در ضمن در رسانه ها هم فعال بوده و شجاعت کافی هم برای بیان نطراتش را دارد. آقای محمدی عزیز دو روز پیش خبر همایش بزرگ ایرانیان و حمایت سناتورهای اصلی دو حزب امریکا از مبارزات مردم ایران را شاهد بودیم. باعث امیدواری شد