حرکت جامعه و حکومت در دو جهت متضاد: سرشاخ شدن اجتناب‌ناپذیر است

- از یک نقطه کسانی که راه گریزی ندارند و تحت فشارهای اقتصادی و اجتماعی هستند با کسانی که دارند با خاصه‌خرجی امپراتوری اسلام شیعی راه می‌اندازند و با فساد ثروت‌های افسانه‌ای می‌اندوزند سرشاخ خواهند شد. زمانش را نمی‌دانیم اما حرکت این دو به سمت یکدیگر در دو جهت متضاد را در شعارهای صریح ضد «آخوند» می‌بینیم.

سه شنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۷ برابر با ۰۷ اوت ۲۰۱۸


مجید محمدی – پس از چهار دهه اسلامی‌سازی، خویشاوندسالاری و فساد، و دو دهه وعده‌های خیالی اصلاح، دیگر مسئله‌ی جدی سیاست در ایران فقط شکاف میان دولت و ملت نیست. ممکن است جامعه و دولتی که از آن فاصله گرفته سال‌ها و دهه‌ها با هم همزیستی غیر مسالمت‌آمیز بر اساس ارعاب و تبلیغات سیاسی داشته باشند. مسئله‌ی امروز ایران این است که مردم کوچه و خیابان و حکومت نه تنها با هم فاصله دارند بلکه مسیرهای کاملا متضادی را در پیش گرفته‌اند. کمبود آب و برق، تعویق پرداخت حقوق‌ها، گرانی سرسام‌آور کالاهای ضروری، و بیکاری و فقر اقشار مختلف مردم را تحت فشار قرار داده‌ است. اما اینها در جامعه‌ای دیگر ممکن بود به اعتراضات عمومی از جنسی که در خیابان‌های مشهد و ساری و اصفهان و شیراز و گوهردشت کرج و زنجان و رشت دیده‌ایم (مثل اعتراضات روزهای ۹  تا ۱۱ مرداد ۱۳۹۷) و معترضان شعار علیه دیکتاتور و آخوند و خامنه‌ای می‌دهند منجر نشود.

زمانش را نمی‌دانیم ولی برخورد جامعه و حکومت ناگزیر است

جامعه و حکومت در ایران در دو دنیای متفاوت و در بسیاری از موارد متضاد زندگی و حرکت می‌کنند. این تضاد جهت‌ها را در چهار موضوع عادی‌سازی، شهروندی، چشم‌انداز اجتماعی، و عفت عمومی توضیح می‌دهم.

عادی‌سازی و تعلیق

در حالی که حوزه‌های علمیه و پادگان‌های سپاه در سراسر کشور مشغول آموزش و پرورش تروریست‌ و مزدور هستند و استمرارطلبان در حال عادی نشان دادن شرایط ایرانند، مردم کوچه و بازار بنزین و مایحتاج خود را برای روزهای سخت‌تر ذخیره می‌کنند. صف‌های طولانی بنزین در شهرهای مختلف و خالی شدن قفسه‌های اجناس در فروشگاه‌ها حاکی از چنین روندی هستند. نه حکومت می‌تواند به امنیت قبرستانی خود اعتماد کند و نه جامعه به بیانیه‌ها و سخنان مقامات که «کمبودی نیست» باور دارند.

حوزه‌های علمیه و سپاه نیروهای خارجی را آموزش ایدئولوژیک و نظامی می‌دهند تا به تاجیکستان و نیجریه (به دلیل اقدامات تروریستی و درگیری‌های آموزش‌دیدگان در حوزه این دو را مثال می‌زنم) و دیگر نقاط پنج قاره‌ی دنیا اعزام شوند و در آنجا مسجد و حسینیه و مراکز اسلامی شیعی راه بیندازند و نیرو استخدام کنند. اما مردم عادی که راهی به اروپا و امریکا و استرالیا و کانادا ندارند در مقابل در حال فروش خانه در ایران و خرید خانه در ترکیه و گرجستان و امارات هستند. مردم عادی دریافته‌اند که شرایط کشور با یک رژیم یاغی عادی نیست و مقامات ادای عادی بودن شرایط را در می‌آورند در حالی که خود آنها ثروت و خانواده‌شان را از کشور خارج می‌کنند.

از آغاز بحران ارز در سال ۱۳۹۶ بسیاری از فروشنده‌های لوازم وارداتی از فروش اجناس خودداری می‌کنند. تصور آنها این است که شرایط اقتصادی معلق است و در این شرایط نباید ریسک کنند. حکومت نیز با بازی با نرخ ارز هم برای مبادله با جهان خارج و هم برای سرازیر کردن مبلغ تفاوت نرخ ارز دولتی و آزاد به جیب رانتخواران اوضاع را معلق نگاه داشته است. فروشندگان منتظر پایان دوران تعلیق هستند و حکومت این دوران تعلیق را کش می‌دهد تا منابع جمع‌آوری شده سپاهیان و روحانیون از کشور خارج شود. مردم به گونه‌ای عقلانی دارند نشان می‌دهند که غیرعادی بودن شرایط ارز را درک کرده‌اند و مقامات نشان می‌دهند که هنوز با فریبکاری می‌خواهند نشان دهند که «همه چیز آرومه».

ورود به- و خروج از شهروندی

ده‌ها هزار افغانستانی و پاکستانی استخدام شده در لشکرهای زینبیون و فاطمیون در کنار اسلامگرایان شیعه‌ی بحرینی و عربستانی در حال گرفتن اقامت دائم و شهروندی (بر حسب تعداد دفعات حضور در سوریه و میزان همکاری اطلاعاتی و نظامی با سپاه قدس) هستند و ده‌ها هزار ایرانی در صف رفتن به صربستان و بلغارستان برای استفاده از این کشورها به عنوان پلی برای اقامت در اروپای غربی. حکومت دارد شهروندانی تازه برای ایران خلق می‌کند (مزدوران نظامی و تروریست) و غیرخودی‌ها دارند عطای این شهروندی را به لقایش می‌بخشند. آنها نیز که در ایران مجبور به ماندن هستند خود را شهروند کشوری که در آن زندگی می‌کنند نمی‌بینند: «رهبر» کشور اعضای حزب‌الله لبنان را در آغوش می‌کشد و رژیم وی دختران شجاعی مثل مائده هژبری و شاپرک شجری‌زاده را به اعترافات اجباری یا حکم بیست سال زندان محکوم می‌کند.

ونزوئلا و جزایر هاوایی

از منظر مقامات جمهوری اسلامی، ایران آزادترین و دمکراتیک‌ترین و ثروتمندترین کشور دنیاست چون خود آنها در قدرتند و هرکاری بخواهند می‌کنند: بهشتی که پیامبر اسلام هم موفق نشد بر روی زمین بنا کند. اما مردم دارند باز شدن سناریوی ونزوئلا را تماشا می‌کنند. ونزوئلا از آغاز دوران چاوز نفت مجانی به کشورهای آمریکای جنوبی و مرکزی که با ایالات متحده دشمن بودند می‌داد. برنامه‌های اقتصادی آن توزیع فقر و فلاکت (سوسیالیزم) بود. این برنامه‌ها بطور همزمان کشور را به سمت تورم ۴۳ هزار درصدی و خالی شدن فروشگاه‌ها از مواد غذایی و بهداشتی پیش برد تا آن حد که صدها هزار نفر از مردم (کشوری با بیشترین ذخایر نفت در دنیا) برای گریز از مرگ به کلمبیا پناه بردند یا برای خرید مواد غذایی به کشورهای همسایه می‌رفتند. در همین حال دولت رئیس جمهور کامیوندار به سرکوب مخالفان با اتهام عامل آمریکا بودن می‌پرداخت.

عین همین نسخه در ایران اما به شکل کندتر در سال‌های دهه‌ی هشتاد و نود خورشیدی در جریان بوده است. هزینه‌بر بودن جنگ‌های خارجی و کاهش درآمدهای نفتی در کنار تاراج این منابع بر اثر فساد و اتلاف و ناکارآمدی دارد کشور را به آستانه‌ی ورشکستگی و برساختن دوزخ برای ده‌ها میلیون ایرانی می‌رساند. اما ایران برای کاست حکومتی یک بهشت رویایی مثل جزایر هاوایی است که در آن می‌توان خوش گذراند، ثروت کسب کرد و نمایش منزلت و قدرت برگزار کرد. همه‌ی اراذل و اوباش کاست حاکم به استاد دانشگاه و کارشناس و محقق و ژنرال تبدیل شده و و عناوین پر طمطراقی مثل نماینده‌‌ی مجلس، دکتر، وزیر، سینماگر، مدیرکل و سردار پیدا کرده‌اند. آنها تعطیلاتشان را در ویلاها گذرانده و هرگاه بی حوصله شوند به سوارکاری یا راندن جت اسکی می‌پردازند. آنها متوجه نیستند که این جزایر اکثرا بر روی گدازه‌های آتشفشانی قرار دارند.

عفت عمومی

حکومت عفت عمومی را به چادر سیاه و حجاب اجباری تقلیل داده است. اما جامعه سال‌هاست از این نگرش گذر کرده و حجاب اجباری را نماد تحقیر زنان می‌داند. گزارش مرکز پژوهش‌های مجلس که حقایق را در زیر چند لایه از عبارات کشدار و دوپهلو قرار داده مبین این حرکت حکومت و جامعه در دو جهت متضاد است. بنا به این گزارش اکثر مردم ایران با امر به معروف و نهی از منکر حکومتی مخالف‌اند (مرکز پژوهش‌ها عدد را به پنجاه نزدیک کرده تا مورد حمله قرار نگیرد). این مرکز اسم حجاب زوری را گذاشته حجاب عرفی (در برابر حجاب شرعی) و می‌گوید ۶۰ تا ۷۰ درصد (معلوم نیست کدام عدد) از زنان در چارچوب حجاب عرفی قرار می‌گیرند. معنای این بازی با ارقام و مفاهیم این است که حداقل ۷۰ درصد زنان با عمل خود نشان می‌دهند که با حجاب اجباری مخالف‌اند. مشخص است که این هفتاد درصد با عفت عمومی مخالفتی ندارند و چهار دهه مساوی تبلیغ کردن این دو روی آنها تاثیری نگذاشته است.  حاکمان با سرعت زیاد به سمت «چادر حجاب برتر» و «حجاب عفت است» و گشت ارشاد بیشتر می‌روند و جامعه با سرعت زیاد دارد از آنها فاصله می‌گیرد.

برخورد ناگزیر

این حرکت در دو جهت متفاوت تا جایی با تنش اندک ادامه پیدا می‌کند. از یک نقطه کسانی که راه گریزی ندارند و تحت فشارهای اقتصادی و اجتماعی هستند با کسانی که دارند با خاصه‌خرجی امپراتوری اسلام شیعی راه می‌اندازند و با فساد ثروت‌های افسانه‌ای می‌اندوزند سرشاخ خواهند شد. زمانش را نمی‌دانیم اما حرکت این دو به سمت یکدیگر در دو جهت متضاد را در شعارهای صریح ضد «آخوند» می‌بینیم. ممکن است که گروهی این دو را که در یک جاده‌ی باریک به سمت هم می‌تازند مشاهده نکنند اما با گذشت زمان هم حاشیه‌های جاده‌ی تک‌مسیری برای گریز از برخورد متقابل کوچکتر و کوچکتر می‌شود و هم این دو بیش از پیش به تصادم با یکدیگر نزدیک می‌شوند. نشانه‌هایی جدی از این برخورد در حوادث دی ماه ۹۶ و اعتراضات هر روزه‌ی بعد از آن به چشم آمد. روحانیون و سپاهیان روزهای سختی در پیش دارند و بیش از این شایسته‌ی آنهاست.

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=125227

14 دیدگاه‌

  1. در جواب سپنتا

    البته دغدعه شما کاملا بجاست اما بسیار بعید است مردم برای امثال خاتمی یا توده ای ها جانشان را به خطر بیاندازند

  2. سپنتا

    من هم معتقد به اتحاد هستم دوست عزیز. اما یک نگاهی به اتحاد مذهبی ها و حزب توده در سال ۵۷ بکن. مذهبی ها با همین اتحاد آمدند ولی انقلاب (شورش) را به نفع خودشان مصادره کردند. پس بهتر است در عین پایبندی به اتحاد حواسمان باشد که امثال خاتمی ها از آب گل آلود ماهی نگیرند. برخی از افراد که دستشان به خون مردم آلوده است بدون تعارف باید محاکمه شوند؛ البته این افراد در اقلیت اند. با مهر و به امید فردایی بهتر

  3. در جواب سپنتا

    اولا من عذر میخام که ندانسته شما را از نیرو های ارتش سایبری رژیم ملا ها خطاب کردم شاید هم نباشید اما در مورد خودم مطمئنم که ساندیس خور نیستم
    دوما اصل صحبت من این است که در این برهه حساس که مردم از جانشان گذشته اند تا تکلیف خود را با تبهکاران مشخص کنند تقرقه افکنی بین مخالفین خوب نیست تمام ایرانی ها چه داخل چه خارج از هر طیفی باید متحد شوند و ضربه به این اتحاد واقعا خیانت است چه دانسته چه ندانسته

  4. سپنتا

    اون شخصی که من میگه شاه اللهی و …
    عزیز برادر دوره ی شما تمام شده. داری دست پیش میگیری که پس نیفتی؟ (:
    ای بابا. کمی مطالعه کن و با تحلیل دقیق بیا نظر بده. و فراموش نکن حنای شما بسیجی ها که تلاش میکنید تا خودتان را وطن دوست نشان بدهید سالها است که بی رنگ شده.
    برو به سرکوب کردنت برس ولی مطمئن باش خودت اولین کسی هستی که ضرر میکنی حاج آقا. مردم میدانند به حرف چه کسی گوش کنند. برای مردم تعیین تکلیف نکن. همین تعیین تکلیف کردن یعنی مردم صغیر اند و به ولی فقیه نیاز دارند. برو بابا جان برو ساندیست رو بخور (:

  5. سارا

    متاسفانه مردم ایران به بدبختی و ذلت عادت کردند و بی تفاوت به سرنوشت خود و کشور میباشند ، امیدوارند که دیگران بیایند و آزادی را برایشان به ارمغان بیاورند . فکر نمیکنم که مردم حاضر به پرداخت هزینه برای رهایشان باشند بنابراین در انتظار فقر و فلاکت بیش‌تر مردم در آینده ای نزدیک هستم.

  6. ناشناس

    مقاله روحیات ما ایرانیان به قلم مرحوم جمالزاده را بخوانید. مردم ایران به شهادت عقلایی که راهشان به این ملک افتاده عاشق ارتشا، دروغگویی، مالپرستی، تظاهر به ایمان و دورویی هستند. چرا خصوصیات فرهنگی خود را به یک رژیم تقلیل بدهیم؟
    برخلاف نویسنده فکر میکنم در نقطه ای از زمان حکومت دوباره جیره ای در توبره خلق میریزد و سپس همه با هم از این محیط فرهنگی لذت میبریم.

  7. مهم نیست

    بالاخره پس از گذشت چند سال یکی از نویسندگان سایت گویا نیوز ( ف. م سخن ) به اهمیت اتحاد اپوزیسیون پی برده و در این خصوص مطلب و مقاله نوشته است. نمیدانم چه زمانی موضوع به این مهمی هم مورد توجه نویسندگان محترم در کیهان لندن قرار خواهد گرفت ؟!
    به هرحال بخش مهمی از افول و سستی و ناامیدی در مبارزات مردم به پراکندگی و دشمنی اپوزیسیون مربوط میباشد . بعضی معتقدند این سهم کم و عده ای چون من نیز معتقد به سهم حداکثری در این موضوع هستم .
    ایا سران اپوزیسیون این مطلب را قبول دارند و برای رفع این معضل و مشکل به خود تکانی خواهند داد ؟
    فکر نکنم !!!

  8. ناشناس

    آقای محمدی، متاسفانه تحلیل دقیقی است.

  9. ناشناس

    از هر کسی مثل سپنتا که قصد دارد تفرقه ایجاد کند برحذر باشید
    یا شاه اللهی است و ندانسته آب به آسیاب ملاها میریزد یا حزب الهی است و نون حرام خورده و شده اوباش سایبری
    البته
    این به معنای نفی نظرات رضا پهلوی نیست ایشان هم مثل همه ایرانی ها باید هزینه بدهد و در فردای سقوط فرقه تبهکار برای ائتلای کشور تلاش کند اگر رای آورد که رییس جمهور شود

  10. سپنتا

    خطاب به علی:
    اتفاقاً بنده دقیقاً در کف خیابان حضور دارم.
    ضمناً حواس دوستان به آمدنیوز و حسن شریعتمداری و طبرزدی و … باشد که خواب ها دیده اند برای ایران.

    هدف ما این است: اول فروپاشی و بعد تشکیل دولت موقت توسط شاهزاده، و در گام سوم همه پرسی برای تشکیل حکومت.
    ضمناً کسانی که در ظلم و جنایت آخوندها دست داشته اند باید محاکمه شوند و به نحو اولی حق کاندید شدن را هم ندارند.

  11. به‌نام‌نابودی‌جمهوری‌اسلامی

    نمونه‌های این سرشاخ شدن را می‌توان در آتش زدن امام‌زاده‌ها و حوزه علمیه مشاهده کرد. بهرحال این قانون طبیعت است؛ وقتی منابع کم شدند، جنگ بر سر منابع شدیدتر می‌شود. تابحال منابع مالی ایران این اجازه را به حاکمیت می‌داد تا با خیال راحت غارت کنند، و از محیط زیست مایه بگذارند.
    اما این امکان دیگر وجود ندارد، منابع مالی و محیط زیستی محدود شده‌اند، بنابراین غارت آن به سادگی امکان‌پذیر نیست!
    حاکمیت دزد باید طرحی دیگر دراندازد و مکری دیگر بنمایاند تا این شتر را دوباره بخواباند. بعید می‌دانم مردم دوباره فریب این دزدان دغل‌کار را بخورند!

  12. علی

    زمان شعروشاعری گذشته واقعیتها کف خیابونه قربان! کمی از عرش به پایین بنگرید واقعگرا و عملگرا باشیم بخود آییم
    بجای ذکر شعر چاره ای بیندیشید و به آن عمل کنید! والا آش همین و کاسه همان!

  13. مینا

    بسیار نزدیک به واقعییت است.

  14. سپنتا

    بر سر آنم که گر ز دست برآید

    دست به کاری زنم که غصه سر آید

    خلوت دل نیست جای صحبت اضداد

    دیو چو بیرون رود فرشته درآید

    صحبت حکام ظلمت شب یلداست

    نور ز خورشید جوی بو که برآید

    بر در ارباب بی‌مروت دنیا

    چند نشینی که خواجه کی به درآید

    ترک گدایی مکن که گنج بیابی

    از نظر ره روی که در گذر آید

    صالح و طالح متاع خویش نمودند

    تا که قبول افتد و که در نظر آید

    بلبل عاشق تو عمر خواه که آخر

    باغ شود سبز و شاخ گل به بر آید

    غفلت حافظ در این سراچه عجب نیست

    هر که به میخانه رفت بی‌خبر آید

Comments are closed.