نواندیشی به جای اندیشه‌بازی

شنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۷ برابر با ۱۱ اوت ۲۰۱۸


نصرت واحدی – چندی است گروه‌­هایی در پی آسیب‌شناسی جامعه ایران هستند. گرچه حدود سه دهه پیش علی میرفطروس چنین پژوهشی را پیگیر بوده است. اما به نظر می­‌رسد هنوز روحیهﻯ لازم برای یک چنین کار پژوهشی ژرف درمیان ایرانیان بیرون از کشور نطفه نکرده است. در طی این مقاله این ادعا روشن و مستدل تشریح می‌گردد.

این کار به راستی ضرورت روزگار است. چرا که آسیبی که بر ملّت ایران وارد شده آسیبی است که از چهار جهت  فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی ایرانیان را به لبهﻯ پرتگاه نابودی کشانیده است.

آقای دکتر اسد همایون در راستای همین آسیب، نوشته‌­ای به زبان انگلیسی زیر عنوان «ایران تنها سزار در خارج از کشور ندارد» Not Just Iran’s Cæsar Abroad تهیه کرده که در نشریه Defense & Foreign Affairs daily به تاریخ اوّل اوت ۲۰۱۸ چاپ شده است.

به نظر می ­رسد انتشار ترجمه چنین مقالاتی به زبان فارسی لازم باشد تا مردم بیشتر  بر استقلال اراده­ﻯ خویش اصرار ورزند.

آقای دکتر اسد همایون مسیر فعالیت «میجر ژنرال قاسم سلیمانی» Maj. General Qasem Soleimani را، آنطور که  این سردار سپاه نام می‌­برد، چنان می‌­بیند که به زودی به مقام رهبری سیاسی ایران، به معنی واقعی و بنا بر سنت ایران دست خواهد یافت.

در طول این مقاله ایشان توانایی‌­های این ژنرال، محسناتش، وطن­‌دوستی‌­اش و محبوبیت‌اش را نزد اعضای سپاه پاسداران، سپاه قدس و مردم می­‌شمارد و وی را یک ناسیونالیست تمام‌عیار قلمداد می‌­کند. ایشان ضمن اشاره به فضایل این ژنرال معتقد است وی تنها کسی است که در خلاء برآمده از سقوط ولایت فقیه می‌­تواند از استقلال و یکپارچگی مملکت دفاع کند! همانطور که رضاخان نیز در اواخر دوره قاجاریه چنین نقشی را بازی کرد. انسان بی‌اختیار یاد شعر حافظ می‌افتد:

نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه مسئله‌آموزِ صد مدرس شد

به علاوه مقایسه این ژنرال با رضاشاه سخت مورد تردید است:

میان ماه من با ماه گردون
تفاوت از زمین تا آسمان است

البته پیش از آقای دکتر اسد همایون بی‌بی‌سی فارسی مستقر در لندن نیز این پیش‌­بینی را آورده بوده است.

اما امروزه برخلاف گذشته که برای پیشگویی نزد خانم پیتیای غیبگو می ­رفتند و یا دست به دامان اهل رمل و اسطرلاب می­‌شدند، برای پیش‌­بینی عمل و یا سیاست یک سری تئوری­هایی وجود دارد، مانند سناریو و یا روش دلفی که این پیش‌بینی‌ها را ضمانت می‌­کنند.

بعلاوه عامه کم و بیش در زندگی روزانه و برای فهم وقایع به استقراء متوسل می­‌شوند تا حقایق را بشناسند. این کار بدین معنی است که آن­ها اتفاقات مکرر را مبین یک قانون تصورّ می­‌کنند. آنچه در قصه چوپان دروغگو برای رد این ادعا نیز آمده است. یعنی با مثال نمی‌­توان مسئله‌­ای را توجیه نمود.

درست است که نیچه تاریخ را بر اصل مکررات استوار می‌­بیند. اما همین نیچه در پاسخ به پرسش زردشت که «خدا را کشتید حالا چه چیزی را جای آن می­‌خواهید بگذارید»، این اصل را سست می­‌نماید. زیرا «ابرمرد» مورد نظر نیچه با مکررات تولید نمی‌­شود. بلکه نیاز به تکراری دارد که رو به کمال باشد.

به هر حال ابرمردان جناب دکتر اسد همایون نیز از این قاعده مستثناء نیستند زیرا دنیای امروز دنیایی است که محلل‌پذیر نیست. امروز زمان و مکان معنی خودشان را از دست داده­‌اند. ملاحظه کنید در دست هر کسی جام جهان‌­نمایی است که او با آن هر آن در همه جا ناظر به همه وقایع عالم است. انسان در این جام جها‌ن‌نما می‌­تواند همه دانایی‌­های موجود را با هم آنطور که می‌­خواهد ترکیب کند و از آن اندیشه نوینی بیرون بیاورد. او دارای یک دستگاه آگاهی عظیم است و با آن می­‌رود تا به خلاقیت محض برسد. چنین انسانی نه به عقل فردی، بلکه مجهز با خرد کلّ آدمیان است. به این دلیل تفکر شهودی کسانی چون دکتر اسد همایون که تنها یک اندیشه‌بازی است هرگز مورد پذیرش انسان امروزی نمی­‌تواند قرار بگیرد زیرا پای این شهود چوبین است. یعنی انسان کنونی با تئوری‌­های علمی موجود راه هر فراری را بر این شهود مسدود ساخته است.

اجازه بدهید به وضعیت ایران و مردمانش از زاویه­‌ی علمی نگاه کنیم.

معمولا این کار را با صاحب عزا یعنی خود مردم باید آغاز کرد. در نظریه شهودی دکتر اسد همایون تنها چیزی که به حساب نمی‌­آید مردم­‌اند. درست به این دلیل او از رهبریت به معنی واقعی کلام سخن به میان می‌­آورد. از فحوای کلام وی که هنوز در متن «ارباب و رعیتی است»، می‌­توان دریافت که منظور وی از رهبریت به معنی واقعی خودش همانا خودکامگی است که در مثال‌­هایی که او می‌­زند به خوبی مشاهده می‌­شود. به ویژه ناسیونالیسمی را که ایشان به میان می‌­آورند با ناسیونالیسمی که ما از از کارهای کوروش می­‌شناسیم تفاوتی اساسی دارد. جناب همایون ناسیونالیسم را امروز برای دفاع از مرز و بوم کشور و یکپارچگی آن لازم می‌­داند، چون او فکر می‌­کند یکپارچگی کشور را در این چهل سال دین ضمانت کرده است! این تفکر دو عیب دارد. یکی اینکه ناسیونالیسم که در واقع حامل آن ملّت است ابزاری شده است. دوّم اینکه یکپارچگی ایران مدیون زحمات و برنامه‌ها و ساختارهایی است که دولت و نهادهای امنیتی آن در دوران محمد رضا شاه به وجود آوردند. مسائلی که در طنین زنده‌بادها و مرده‌بادها محو شده است و کسی هم در باره آن­ها تا به حال چیزی ننوشته است.

اعمال و رفتار کوروش تنها زبانزد یونانیان نیست؛ در تورات هم از کوروش به عنوان «مسیح» کسی که ناجی آدمیان است سخن می‌­رود. البته این اطلاعات بعدها به تورات اضافه شده است.

امروز ناجی هر ملّتی هیچکس نمی­‌تواند باشد. بلکه واژه نجات تنها به معنی یک کوشش دائمی و همگانی است. از این­ رو در ایران آزاد فردا می­‌بایستی ساختارهای جامعه چنان طراحی شوند که همه کارها در دست خود مردم باشد تا دیگر کسی به عنوان رهبر لازم نگردد.

امروز وضعیت کشور به حدّی خراب شده است که دیگر اصلاح‌پذیر نیست. در هیچ بخشی از زندگی نمی‌­توان شالوده­‌ای را یافت. این­ها همه نتیجه همین عدم مراجعه به مردم است. در تمام قانون اساسی ایران مردم نقشی جز پیروی از دستورات دین ندارند.نقش آن­ها تنها بازی زنده‌­های مرده است. اما این ارواح امروز همه جا، چه شب و چه روز، مخل آسایش روحانیت شده‌اند که با بلند کردن کتاب آسمانی بر سر نیزه می‌­خواست طلسم ارواح را درجا در هم شکند.

آقای حسن روحانی هم نیزه «اصول کلّی برنامهﻯ دولت دیانت عقلانی و رحمانی است» را در بازوی سیاسی خود گرفته تا خواست دل‌­ها را به سوی آسمان حواله دهد. اما شکم‌­های گرسنه که دل به آسمان نمی‌­بندند. آن­ها ابتدا مادیات را مطالبه می‌­کنند. آن­ها که مادیات را مختص خود و نه مردم می‌­دانند نمی‌­توانند متّولی آسمان باشند.

هیچکس هم نیست که به این حضرات بگوید (حرفی که مردم از جناب آقای دکتر اسد همایون انتظار دارند) آقایان قدرت شما قدرت نه آسمان، بلکه قدرت مردم است. به این قدرت مطمئن نباشید. همانطور که تزار روس نیکلای دوّم چوب این اطمینان را خورد. این هارت و پورت کردن‌­ها را امروز از شما کسی نمی‌­خرد. گو اینکه دیروز مغولان در بغداد نیز نخریدند و با نمد مالی حیله آسمانی را برملا کردند.

این مثال‌­ها همه در رد یک ادعا و نه در تأئید چیزی است. به این دلیل از نظر منطق شیوه درستی است. این را باید گفت تا امر بر کسی مشتبه نشود.

دشواری اندیشیدن در این است که امروز علم به شدّت دگرگون شده است و ایرانیان با مفاهیمی مواجه می­‌شوند که فهم آن­ها برایشان دشوار است. متأسفانه یکی از ضررهای انقلاب اسلامی هم همین است که سه یا چهار نسل ایرانیان را به باد داده است. زیرا اینگونه افراد دیگر برایشان امکاناتی نیست که در قطار علم و تکنولوژی امروزی که با شتابی عظیم در حرکت است سوار شوند. البته برای تمّدن مملکت این خودش یک عقب‌ماندگی صد ساله محسوب می­‌شود. ظواهر این پسماندگی را در تخریب محیط زیست، کم‌آبی، و توسعه شوری زمین از یک‌­سو، و عدم وجود انسانیت یعنی آزادی فرد، حفظ حرمت انسان و مدارا، از سوی دیگر می‌­توان دید. آنچه خود به خود به بی‌­دانشی، رنجوری روانی و بی­‌انصافی خواهد کشید.

این بی‌انصافی را شما در آخر مقاله جناب آقای اسد همایون ملاحظه می­‌فرمایید. او در زیر مقاله که به زبان انگلیسی است ، به زبان فارسی می­نویسد:

«دکتر اسد همایون رئیس بنیاد آزادگان که یک سازمان ثبت شده برای برگشت مالیات، غیرانتفاعی، [۵۰(سی)۳] در خدمت ایرانیان می‌­باشد خود را وقف رسیدن به آزادی کرده است.»

تعجب‌آور است چرا این مطلب به فارسی نوشته شده است. تازه این آزادی به چه معنی و برای کیست؟

آخر چطور می‌­شود این نویسنده در آمریکا این آزادی را داشته باشد که به رئیس جمهور کشوری که تابع آنست، از قول آقای ژنرال سلیمانی خرده بگیرد و ناسزا بگوید، اما ایرانیان در آب و خاک خودشان همین آزادی را نداشته باشند. تازه اگر هم نق نق کنند آقایان در صدد تراشیدن محلل برای آن­ها بر می‌­آیند.  نخیر، در اخلاق آخوندی، قدرت اربابی حدّ و مرزی نمی­‌شناسد تا آن را انصاف تعیین کند.

به هرحال دولتی که قصدش خدمت به مردم است امروز که زندگی بسیار پیچیده شده است خود به خود مدام با تصمیماتی که برای مردم می‌­گیرد تولید چالش می‌­کند. زیرا این تصمیمات نیروهایی را آزاد می‌­کند که قبلإ با ارزش‌ها و یا  نورم‌­ها و سنت‌­ها در تعادل بودند (بسته شده بودند). خدمات دولت و یا وضعیت اقتصادی بی­‌بند و بار همیشه سبب گسستگی برخی از این نیروها می‌­شود. درست به این دلیل نظام مردمسالار نه برای اینکه لوکس است بلکه برای اینکه سیاست در این نظام تصمیماتی را می‌­گیرد که همه را مکلف به خود می‌­کند، خواستگار دارد. مطلبی که تا اندازه زیادی جلوی چالش‌­ها را می‌­گیرد.

پس خود به خود در نظام ولایت فقیه که مردمسالار نیست و جناب آقای دکتر اسد همایون به آن اشاره­‌ای نمی‌­کند، در طول این چهل سال مدام چالش به وجود آمده را به حساب نیاورده و در نهایت سرکوب نموده است. لذا تعجب نباید کرد اگر این چالش‌­ها سیاسی شوند و مردم به آنجایی برسند که بگویند: یا ما و یا تو.

چنین وضعیتی دیگر سامان‌پذیر نیست. هیچ محللی نمی­‌تواند آن ­را چاره بکند. این وضعیت با زمان احمد شاه قاجار هم فرق می­‌کند که زندگی خیلی ساده بود و مردم با یک تکه نان خالی زندگی می­‌کردند. در آن زمان فاصله اجتماعی توده­‌های مردم با هم زیاد نبود و تکنولوژی این چنین دنیا را در چنگال خود نداشت و از همه مهم­تر نه بازار پولی و نه بازار اقصادی وجود داشت که سر ناسازگاری با همه داشته باشد و دنیا را با گلوبال کردن پول و اقتصاد به تملک خود درآورد تا بتواند به هر مرز و بومی بدون جنگ و خونریزی رخنه کند.

در کشورهای پیشرفته هنگامی که نارضایتی تظاهر می­‌یابد دولت با تمام امکانات نهادهای خود سعی می­‌کند این نیروهای آزاد شده مخالف خود را سازمان دهد و این سازمان‌­ها را به نهادی از دستگاه سیاسی خود متصل نماید تا نیروهای مخالف دولت تبدیل به نیروهای سازنده کشور بگردند. مثال­‌های متعددی در اروپا و امریکا هست که اینگونه کارهای موفق دولت‌­ها را نشان می‌­دهند. یکی از این­ها شورش دانشجویانِ فرانسوی در سال ۱۹۶۸ در قرن پیش است.

این گونه برخورد با مسائل اجتماعی برآمده از سیستم تئوری است، نظریه‌­ای که همه جا پاسخ داده است.

در دوران محمدّ رضاشاه چنین اقداماتی شروع شده بود. از جمله می‌­بایستی از گروه اندیشمندان (به مدیریت دکتر هوشنگ نهاوندیگروه هتل مرمر (به مدیریت دکتر محمِد باهری) نام برد. گروه اندیشمندان متشکل از استادان ممتاز دانشگاه‌­های ایران که غالبأ چپگرا بودند. این گروه قرار بود تمام برنامه­‌های توسعه عمرانی دولت را ارزیابی کند. در حالی که گروه هتل مرمر جمعی از مخالفین سیاسی را که اکثرأ از جبهه ملّی، حزب توده و نیروی سوّم می‌آمدند در خود جمع داشت. جلسات این گروه ماهانه و برای انتقاد سازنده از کارهای دولت شکل گرفته بود تا امر گسترش اجتماعی مطمئن د رجهت پیشرفت مملکت باشد. در هر دو گروه به مناسبت‌­هایی وزرا و مدیران شرکت­‌های بزرگ دعوت می‌­شدند تا با توضیحاتی که می‌­دهند کارها خردمندانه شکل گیرد.

چنین گروه­‌هایی که به توصیه مردانی متفکر و وطن‌دوست به شاه ایجاد شده بود به راستی اندیشه‌­ای مدرن را متحقق می‌­ساخت که شبیه آن را در اواخر قرن بیستم می‌­توان در اروپا نیز مشاهده کرد. بدون شک یکی از کسانی که این کار را پشتیبانی کرده است وزیر دربار اسد الله علم است. زیرا تا آن­جا که شواهد نشان می‌­دهند او شخصیتی است که توانسته بود اغلب چپی‌­ها و طرفداران جبهه ملّی را به دور خود جمع کند و نیروی آن­ها را در جهت سازندگی کشور به کار اندازد.

متأسفانه درگذشت علم و جابجایی‌­های غلطی که صورت گرفت همراه با فتنه روحانیت کلاشنیکوف به دست و احزاب چپ انتقامجو، بیماری شاه و رویِ کارآمدنِ رئیس جمهوری بادام‌فروش در آمریکا، طالع بدبختی ایران شد و جلوی تمام زحماتی که در جهت نوسازی ایران انجام می­‌یافت گرفته شد.

در هر حال می‌­بایستی برای رفع بحران‌­ها نه تنها نیروهای مخرّب را سازماندهی کرد و آن ­را به نهادهای سیاسی کشور متصل نمود، بلکه افزون بر این شایسته است شخصیت‌­های وطن‌دوستی که توانایی جمع مخالفین را دارند نیز فراموش نکرد.

ولایت فقیه نه تنها خصوصیت مردمسالاری ندارد تا اقداماتش مورد پشتیبانی همه باشد بلکه ناتوان ا زفهم تئوری‌های مدرن اجتماعی– سیاسی است. محلل آقای دکتر اسد همایون، ژنرال قاسم سلیمانی با همه زرق و برق‌اش حتی اگر پسر نوح هم باشد نمی­‌تواند سیاست کشوری را که آهی در بساط ندارد تا با ناله سودا کند،  گالوانیزه یعنی لعاب اعتماد، اشتغال، آزادگی یا استقلال دهد. ایران به یک خانه‌تکانی نوروزی نیاز دارد که آن تنها با آستین بالا زدن همه می­‌تواند ممکن بشود.

*پروفسور دکتر نصرت واحدی فریدی فیزیکدن و استاد سابق ریاضی و فیزیک در دانشگاه صنعتی آریامهر («شریف»)، دانشگاه تهران و دانشگاه مونیخ دارای کتاب و مقالات فراوان در زمینه‌ی فلسفه و سیاست بر اساس پژوهش‌های ریاضی و فیزیک است.

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=126185

6 دیدگاه‌

  1. نرگس

    این امیر قاسم «ال سلیمانی» که خودش را سرباز اسلام مینامد ودر راه ترویج اسلام تروریسم شرعی رادر منطقه با صرف دارائی های مردم ایران هدایت میکند ، چطور میتوان اورا بارضاشاه بزرگ که سرباز ایران بود وعمری درراه پیشرفت و سربلندی ایرانیان تلاش کرد وموفق شده ایران را از منجلاب شرع اسلام بیرون کشیده و در شاهراهٔ ترقی وسر بلندی وارد کند مقایسه کرد؟

  2. آزادیخواه

    آنچه مسلم است ایرانیان در طول صد سال گذشته، در تشکیل و اداره یک دولت- ملت خوشبخت، علی رغم برخورداری از امتیازات ژئوپلیتیکی و منابع طبیعی، شکست خورده اند. چنگ زدن به حربه های ناسیونالیسم، مذهب و آرمانشهرگرایی باعث سقوط هر چه بیشتر این کشور در ورطه نکبت و فلاکت و تباهی و تبهکاری شده است. به عنوان یک اندیشه، از نویسنده محترم این مقاله روشنگرانه می پرسم که از نظر تئوری چه اشکالی دارد که همزمان در ایران و‌آمریکا رفراندومی با سوال زیر برگزار شود:
    آیا مایل هستید ایران به عنوان ایالت پنجاه و یکم به ایالت متحده آمریکا بپیوندد؟

  3. آزادیخواه

    پاسخ با این پرسشها می تواند معیاری برای سنجش اندیشه های انسان محورانه و یا فاشیستی باشد.
    بنظر می رسد حداقل برای آن دسته از ایرانیانی که به دیگر کشور مهاجرت کرده اند و یا پناهنده شده اند، رفاه و‌آسایش و برخورداری از آزادی بیان و‌حقوق بشر مهمتر هستند. شاید بقیه عامه ایرانیان نیز چنین اولویتهایی داشته باشند.
    ناسیونالیسم مورد اشاره بیشتر در بین اینتلیجنسیای فاسد، استمرار طلب، ولایت معاش، فاشیست و شارلاتان مقیم خارج خریدار دارد.

  4. آزادیخواه

    ادامه مطلب
    پاسخ با این پرسشها می تواند معیاری برای سنجش اندیشه های انسان محورانه و یا فاشیستی باشد.
    بنظر می رسد حداقل برای آن دسته از ایرانیانی که به دیگر کشور مهاجرت کرده اند و یا پناهنده شده اند، رفاه و‌آسایش و برخورداری از آزادی بیان و‌حقوق بشر مهمتر هستند. شاید بقیه عامه ایرانیان نیز چنین اولویتهایی داشته باشند.
    ناسیونالیست مورد اشاره بیشتر در بین اینتلیجنسیای فاسد، استمرار طلب، ولایت معاش، فاشیست و شارلاتان مقیم خارج خریدار دارد.

  5. آزادیخواه

    اطلاق ناسیونالیست به روشنفکرانی نظیر اسد همایون نقض غرض است. او اگر ناسیونالیست بود می بایست در جهت سرنگونی جیم الف و‌محاکمه جنایتکاران جنگی همچون قاسم سلیمانی تلاش می کرد. واژه های شارلاتان و فاشیست برای امثال او مناسب تر هستند.
    ضمنا نخبگان سیاسی ایران باید یک بار و برای همیشه به این پرسش پاسخ دهند که آیا حقوق بشر و آزادی مهمتر هستند و یا یکپارچگی و تمامیت ارضی یک کشور؟ به عبارت دیگر آیا انسان مهمتر است یا حق حاکمیت بر تکه ایی از کره زمین؟

  6. دموکرات

    جای بسی تاسف است که قاسم سلیمانی را با رضا شاه مقایسه کنیم.

Comments are closed.