دلایل محبوبیت سریال‌های ترکی در میان ایرانیان

یکشنبه ۴ شهریور ۱۳۹۷ برابر با ۲۶ اوت ۲۰۱۸


پیوند سماواتی (+عکس، ویدئو) سریال‌های تلویزیونی ترکی یکی از  صنایع موفق و پُر برکت و همچنین از صادرات آن کشور است.  این محصولات فرهنگی نه فقط در ترکیه بلکه در شماری از کشورهای جهان،  بخصوص کشورهای خاورمیانه، طرفداران پر و پا قرص خود را دارد.  اینکه شماری از شبکه‌های تلویزیونی فارسی‌زبان برون‌مرزی، مانند «لایو تی وی»، «جم تی وی» و «شبکه گالا»  در برنامه‌های خود جای ویژه‌ای به  سریال‌های خانوادگی و عشقی ترکی اختصاص داده‌اند حکایت از محبوبیت بالای آنها در میان میان تماشاگران ایرانی و فارسی‌زبان دارد.

اینجا قصد، بررسی همه جانبه‌ و آکادمیک سریال‌های ملودرام ترکی نیست. این نوشته با اشاره به خصوصیات ژانر ملودرام به مرور نسخه‌ی سریال‌های تلویزیونی شکل گرفته بر بستر اجتماعی ترکیه، می‌پردازد. تلاش آن بوده که با استناد به دو سریال معروف ترکی «برگریزان» و «عفت»، دلایل محبوبیت آنها درمیان ایرانیان توضیح داده شود. بنابراین کسانی که این سریال‌ها را دنبال کرده‌اند بهتر می‌توانند با این نوشته ارتباط  برقرارکنند.

شماری از خصوصیات ملودرام که البته وحی منُزل نیستند و تولیدکنندگان، بسته به زمان و مکان و خواست خود، در نحوه‌ی به کار گرفتن آنها آزادی عمل دارند، عبارتند از:

طبقات مختلف اجتماعی و فاصله‌ی بین  آنها حضوری پُررنگ در این ژانر دارد. در برابر چنین پس‌زمینه‌ی اجتماعی، رابطه‌ی عشقی بین یک زن و مرد جریان دارد که معمولاً دیوار طبقاتی و فرهنگ سنتی و مدرن آنها را از یکدیگر جدا می‌کند و دربرابر پیوند آنها قرارمی‌گیرد. در سریال‌های نامبرده، هرچند فاصله‌ی طبقاتی در جدایی عُشاق نقش ویژه‌ای دارد ولی اختلافات خانوادگی و دشمنی‌های شخصی را نیز نباید از یاد بُرد. اساساً، ملودرام در پی آن است که تماشاگر را در حسرت و آرزوی آتشین رسیدن عشاّق به همدیگر نگه دارد. این موتور متحرک ملودرام عشقی است.

سریال‌های ترکی نامبرده و بخصوص «عفت»  برای افزایش جذابیت خود، عواملی از ژانر جنایی را نیز به کار می‌گیرند. برای نمونه شوهر ثروتمند «عفت» در اواسط سریال تبدیل به یک آدمکُش می‌شود و خود کشته می‌شود تا از داستان خارج شود و دیگر مانع رسیدن عشاق به همدیگر نشود و تعادلی جدید برقرار ‌شود. اما تماشاگر به این تعادل تازه خو گرفته است که رویداد‌های بی‌شمار دیگر پی در پی رُخ می‌دهند.

بازیگران اصلی سریال عفت

دیگرخصوصیت این سریال‌ها  حضور سنگین و پُررنگ خانواده و اهمیت پیوندهای خانوادگی و بر بستر آن کنترل اعضای جوان خانواده توسط اعضای مسن‌تر بیشتر با توسل به ارزش‌های سنتی است. ناگفته نماند که شدت این کنترل و قید و بند‌ها معمولاً در خانواده‌های مرفه و مدرن  کمتر و ظریف‌تر از خانواده‌ها در طبقات فرودست و سنتی‌تر است. مشخص‌تر بگوییم، ارزش‌های پدرسالاری و مردسالاری در خانواده‌های کم‌درآمد نمودی آشکارتر و خشن‌تری نسبت به خانواده‌های مدرن و مرفه دارد. این جنبه‌ها در سریال‌ها شناخت تماشاگر را از جامعه و فرهنگ آن بیشتر می‌کند. شباهت‌های فرهنگی بین ایران و ترکیه، ارتباط با و درک این مسائل را برای تماشاگر ایرانی آسان‌ترمی‌کند که مسلماً در محبوبیت این سریال‌ها در میان ایرانیان نقش دارد.

ملودرام‌ها سعی می‌کنند وارد دنیای روانی شخصیت‌ها شده و در آنها کند و کاو کنند تا تماشاگران را قادر سازند در پس گفتار و کردار پرسوناژها انگیزه‌های روانشناختی آنها را تفسیر کنند.  دو سریال  نامبرده در این زمینه تلاش دارند و موفق هم می‌شوند.  برای تشدید هیجان در آنها ابعاد پنهانی و کمتر شناخته شده و روان نژنگ شخصیت‌ها نیز وارد می‌شوند و تماشاگران را در موقعیت‌های  غیرمنتظره قرار می‌دهند.

سریال عفت

تعدد شخصیت‌ها و روابط تو در تو و پیچیده‌ی بین آنها از دیگر خصوصیات این نوع سریال‌هاست. اختصاص فضا به هر یک از پرسوناژها به نوبه‌ی خود به طولانی‌تر شدن سریال منجرمی‌شود و مثلاً  سریال «عفت» را به ۹۲ قسمت می‌رساند.

در هر دو سریال، برای بیان احساسات و عواطف درونی شخصیت‌ها، علاوه بر به تصویر کشاندن رفتار، کردار، برخوردها و کشمکش‌های بین شخصیت‌ها و نیز استفاده از تمهید بیان افکار درونی آنها با صدای بلند، در مواردی از ترانه‌های سانتی‌مانتال نیز برای بیان حالات روحی شخصیت‌های اصلی استفاده می‌شود و در این امر ظاهراً از خوانندگان معروف ترک بهره می‌جویند. ترانه‌های ترکی نیز با حُزن و ملودی‌های خاصشان بر دل ایرانیان می‌نشیند هرچند که ایرانیانی که زبان ترکی نمی‌دانند معنای کلمات آنها را نمی‌فهمند.

منطق تصادف در قالب پیوندهای خانوادگی پنهان و یا فراموش شده و بی‌خبری بستگان از یکدیگر برای مدتی بس طولانی تا یافتن مجدشان به تصادف در جا و زمانی دیگر، از دیگر خصوصیات این سریال‌هاست.  فیلمفارسی قبل از انقلاب ما نیز پُر از چنین قصه‌هایی بود.  ولی در زندگی واقعی چنین وقایعی مسلماً نمی‌تواند به این درجه شایع باشد. برای افزودن درگیری عاطفی تماشاگر و سانتی‌مانتالیسم در این سریال‌ها به فراوانی از این روش استفاده می‌شود تا تماشاگر از باز یافتن بستگان و همدیگر را درآغوش گرفتن و اشک‌های شادی ریحتن به وجد آید و احساسات غلیان یابد.

همذاتپنداری در ملودرام

حس کنجکاوی یکی از گرایش‌های طبیعی انسان است. در جوامعی مانند ایران و ترکیه،  این حس کنجکاری در اقشار و افرادی به درجه‌ی  «فضولی» در زندگی دیگران می‌رسد.  همین امر هم زمینه‌ی  ذهنی لازم را برای اینکه تماشاگر ایرانی دنبال کننده‌ی سفت و سخت ملودرام‌های عشقی و خانوادگی  ترکی شود را  فراهم می‌کند.

سریال برگریزان

نزدیکی و شباهت وقایع ملودرام به زندگی مردم عادی و مسائل و مشکلات آنها و نیز شباهت شخصیت‌ها  به انسان‌هایی که در زندگی با آنها سر و کار داریم، همذات‌پنداری با آنها را سهل می‌کند. به عبارت دیگر، شخصیت‌های ملودرام برای تماشاگران قابل لمس، درک و دسترسی هستند. به موازات ادامه‌ی سریال، شخصیت‌های آن گویی تبدیل به «اعضای خانواده»  می‌شوند و اعضای تماشا کننده‌ در خانواده با آنها احساس نزدیکی می‌کنند و دلشان برای آنها تنگ می‌شود. اگر در ابتدای سریال، تماشاگر هنوز فاصله‌ای بین خود و برخی از شخصیت‌ها حس می‌کند به موازات ادامه سریال به مرور این فاصله کم و کمتر می‌شود. او با آنها اخُت می‌گیرد و از گفتار و کردار آنها یا انتقاد می‌کند و یا تایید و از یکی در برابر دیگری جانبداری می‌کند.

برای روشن‌تر شدن قضیه بگذارید این نوع همذات‌پنداری را با همذات‌پنداری با قهرمانان ژانرهایی مانند کارآگاهی/ جنایی، مقایسه کنیم. تماشاگر به قهرمان فیلم‌های کارآگاهی/ جنایی مسلماً علاقمند است؛ از او جانبداری  می‌کند و در آرزوی موفقیت اوست. اما وضعیت‌های بغرنج و خطرناکی که معمولاً قهرمانان فیلم‌های جنایی در آن گرفتار می‌شوند نمی‌تواند برای تماشاگر چندان خواستنی باشد. هیجان، تعلیق و خطر این موقعیت‌ها بیش از حدی است که تماشاگر عادی بتواند خود را در چنین وضعیت‌هایی تصور کند. بدین ترتیب، برای تماشاگر شخصیت‌های فیلم‌های کارگاهی/ جنایی، قهرمان و ابرزن و ابرمرد به معنای واقعی کلمه هستند که محبوب‌اند ولی او از پایین به آنها نگاه می‌کند و برایش دست نیافتنی به نظر می‌رسند. در حالی که در ملودرام، تماشاگر آسانتر می‌تواند خود را در موقعیت‌هایی تصور کند که شخصیت‌ها در آنها قرار می‌گیرند. بنابراین آنها برایش قابل دسترس‌تر هستند.

ولی اضافه کنیم که نمایش کاملاً رئالیستی زندگی و ملال حاکم بر آن  نمی‌تواند تماشاگر را در برابر تلویزیون نگه دارد. ملودرام عاری از هیجان‌های دراماتیک  و عوامل درگیرکننده جذاب نیست. تماشاگر به قصد فرار از ملال و تکرار حاکم در زندگی‌اش، پای تماشای سریال‌ها می‌نشیند و خود را در آن غرق کرده و تسلیم هیجانات و درگیری‌های شدید عاطفی آن می‌شود.  سریال‌سازان ترکی از این عنصر به خوبی بهره می‌گیرند.  سریال‌های نامبرده مملو ازتضاد‌ها و برخوردهای شدید و موقعیت‌های دراماتیک هستند که در تسلسل و  تناوبی نفسگیر به دنبال هم می‌آیند. یک رویداد دراماتیک پایان نیافته که دیگری فرا می‌رسد و کشمکشی جدید ایجاد می‌کند. در دنیای رقابت شدید بین شبکه‌های تلویزیونی، موفقیت در میخکوب کردن تماشاگر در برابر صفحه تلویزیون است تا میدان به رقیب واگذارنشود. بنابراین، سریال‌های ترکی با وجود رگه‌هایی از رئالیسم و ناتورالیسم، عکس‌برگردان منفعل زندگی نیستند و رابطه‌ای پویا با آن دارند. هم شبیه زندگی هستند و هم  فراتر از آن می‌روند. آنها دنیایی را با قوانین خاص و دورن‌مایه‌ی ایدئولوژیک خلق می‌کنند که بر ذهنیت تماشاگر و شکل‌ گرفتن نظام ارزشی و اخلاقی او تاثیر متقابل می‌گذارد.

تناوب و تسلسل رویداد‌ها به یک معنا شبیه زندگی واقعی است زیرا به مصداق بیت معروف رودکی که می‌گوید: «هموار خواهی کرد گیتی را/ گیتی است که پی پذیرد همواری»  زندگی پُر است از رویدادهایی  که تعادل آن را به هم می‌ریزند و نمی‌گذارند انسان هرگز به یک ایده‌آل برسد. اما در سریال‌های نامبرده  برای استمرار و افزایش درگیری ذهنی تماشاگران، رویدادهای دراماتیک و کشمکش‌ها در تناوبی و تداخلی بسیار بالا به تماشاگر ارائه می‌شوند تا در حد امکان او از جلوی تلویزیون تکان نخورد.

محبوبیت ویژه

اساساً دنیای سریال‌های ملودرام ترکی بسیار نزدیک به زندگی «اندرونی»  و جهانبینی و ذهنیت و ارزش‌های اجتماعی طبقه‌ی متوسط ایران است. طبقه متوسط و مدرن ایران ۴۰ سال است که از بیان آشکار  و بدون واهمه‌ی فرهنگ و ارزش‌های خود منع شده است. در سریال‌های زیر تیغ سانسور ایرانی، آزادی رابطه‌ی زن و مرد و تماس فیزیکی بین آنها، چه در بیرون و چه درون خانه، وجود ندارد و در فیلم و سریال‌های جمهوری اسلامی زن درداخل خانه هم باید حتی در برابر «محرمان» حجاب سرکند. نمایش عاداتی شایع در ایران مانند نوشیدن مشروبات الکلی قدغن است. اینها سریال‌های ایرانی را از زندگی واقعی در کشور بسیار دور می‌کند و در مقابل سریال‌های ترکی در نبود این محدودیت‌ها تصویری رئالیست از زندگی ارائه می‌دهند که مورد تمایل و خواست تماشاگر ایرانی است.  اما  اگر سریال‌های ایرانی در نمایش غلظت اسلامی جامعه ایران اغراق می‌کنند، سریال‌های ترکی هم هر چند، ابعادی از فرهنگ سنتی را به تصویر می‌کشند ولی از انعکاس جنبه‌ای مهم  از واقعیت آن جامعه اکراه دارند و از آن خودداری می‌کنند. احیای فرهنگ اسلامی در اقشاری از مردم واقعیتی است که حکوت اردوغان نیز ترجمان سیاسی آن است. چیزی که در سریال‌های نامبرده نادیده گرفته شده است.

بازیگران سریال برگریزان

بگذارید با تاکید بر یکی از وجوه مشترک  ملودرام‌های ایرانی و ترکی به بخش‌های پایانی این نوشته برسیم. در سریال‌های «برگریزان» و «عفت»، هرچند خشونت فرهنگ سنتی نقد می‌شود، ولی در نهایت ارزش‌های خوب، والا و پاک به طبقات فرودست و فرهنگ آنها نسبت داده می‌شود. در مقابل، طبقات مرفه اغلب با ارزش‌های منحط و خودباختگی فرهنگی حضور دارند. در این سریال‌ها طبقات فرودست و سنتی مظهر پیوندهای محکم خانوادگی هستند. خانه‌های آنها سمبل استانبول قدیمی ‌و پُر از گوشه و زوایای صمیمی‌ و نوستالژیک است. ولی طبقات مرفه در نقطه‌ی مقابل آن در دنیایی مدرن و بیگانه زندگی می‌کنند که خبری از نوستالژی در آن  نیست. دنیای آنها پُر است از دسیسه و توطئه با دیگران، بخصوص با اقشار فرودست جامعه، به عنوان ابزار رفتار می‌کنند. البته  از حق نگذریم که سریال‌های ترکی این موارد را به صورتی پیچیده و ظریف انجام می‌دهند و در ترکیبی متوازن با مسائل روانشناسی فردی به نمایش می‌گذارند و گهگاه انسان ثروتمند خوب هم در داستان حضور دارد.

نکته‌ی آخر آنکه در هر دو سریال برخلاف رسم رایج در سریال‌های قدیمی، داستان به پایانی خوش، که معمولا مورد تمایل و آرزوی تماشاگر است، منجر نمی‌شود.

در سریال «عفت» دو معشوق به هم می‌رسند و تشکیل خانواده نیز می‌دهند ولی به زودی فرزندشان را  گُم می‌کنند و تا او را باز می‌یابند در یک زد و خورد با دزد فرزندشان، قهرمان مرد توسط «عفت»، همسر عاشق‌اش، به قتل می‌رسد و تماشاگردر پایان نهایی داستان در یک برزج، ناباوری و گیجی رها می‌شود.

در «برگریزان» نیز شخصیت اصلی داستان می‌میرد و خانواده پس از تلاش‌های زیاد مجبور به ترک استانبول می‌شود تا نتیجه‌ی سال‌های سال زحمت به هدر رود.

به نظر می‌رسد سازندگان این  سریال‌ها تمهیدی دیگر برای به سرانجام رساندن داستان‌هایشان نداشته‌اند مگر با این پایان‌های غمناک و نومیدانه. به هرحال، هر داستانی پایانی دارد.

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=127876

2 دیدگاه‌

  1. جمهوری اسلامی ترکیه (دکتر اردوغان)

    مهمترین دلیل، نقاط اشتراک فرهنگی فراوانی است که باهم داریم.

  2. ناشناس

    دلیل این امر خیلی ساده تر از اینهاست. بیشتر مردم عادی که زندگی را به روزمرگی می گذرانند و حوصله یا تمرکز کافی برای هنر اصیل را ندارند به نمایش های مبتذل علاقه نشان می دهند. فیلم های ترکی هم ناگفته پیداست که از لحاظ بیمایگی از سینمای هند هم سبقت گرفته اند مورد توجه این افراد قرار می گیرند.

Comments are closed.