در طبیعت چیزی قدرتمندتر از اراده انسان نیست. هرچند که انسانهای با اراده به دلیل سلطهی فشارهای اجتماعی و سیاسی روز به روز کمتر میشوند، اما هنوز بارقههای امیدی را میتوان شاهد بود. مثل سرنوشت یک مرد آلمانی که به تازگی تحسین رسانهها و جامعه مدنی کشور خود را برانگیخته است.
سِوِن مارکس یک مرد ۵۱ ساله است که با وجود معلولیت جسمی ناشی از تومور مغزی پنج قاره جهان را با دوچرخه پیموده است تا نشان دهد که معلولان توان دستیابی به آنچه را اراده کنند دارند. وی در سال ۲۰۰۹ پس از جراحی یک تومور مغزی معلول شد. به نظر پزشکان او باید زندگی کاملا آرامیدر پیش میگرفت و اجازه کار هم نداشت. اما او تصمیم دیگری گرفت.
سون مارکس میگوید: «من در نهایت دوچرخهسوار نیستم»؛ این بیان فروتنانه با عملکرد او تضاد کامل دارد. سون در آوریل سال ۲۰۱۷ میلادی رکاب زدن به دور جهان را از دروازه معروف براندنبورگ در برلین آغاز کرد و اوایل ژوییه امسال به همین محل بازگشت. در فاصله ۱۴ ماه، این مرد که خودش را دوچرخهسوار هم نمیداند، از مسیر لهستان، فنلاند و روسیه به ژاپن و از آنجا به استرالیا و نیوزیلند و سپس به آمریکا و کانادا رفت و سرانجام از طریق مراکش، پرتغال، اسپانیا و فرانسه به آلمان بازگشت. سفر دور و درازی که حتی یک قهرمان دوچرخهسواری سالم هم به سختی از عهده آن بر میآید.
سون مارکس از سالها پیش رویای جهانگردی با دوچرخه را در سر میپروراند و همواره به همسر و دوستانش میگفت که وقتی ۵۰ ساله شد، جهان را با دوچرخه دور خواهد زد. اما هیچکس او را که تجربهای در دوچرخهسواری طولانی نداشت، باور نمیکرد.
مربی غواصی پنجه در پنجه مرگ
مارکس تا ۹ سال پیش به عنوان مربی غواصی در مصر مشغول به کار بود. در آن سال، پزشکان توموری را در مغز او تشخیص دادند که در بیشتر موارد به مرگ بیمار منتهی میشود. ضمن جراحی مشکلاتی پدید آمد که پزشکان را مجبور کرد عمل را سه بار تکرار کنند. با این همه توانستند تنها نیمی از تومور را بردارند، زیرا بیمار دچار خونریزی شد. خودش میگوید: «سه ماه در بخش مراقبتهای ویژه بستری بودم و به صورت مصنوعی تنفس و تغذیه میشدم».
در پایان این دوران پزشکان او را به عنوان معلول طبقهبندی کردند. او که در آن زمان ۴۲ سال داشت، مجبور بود همه چیز را از نو بیاموزد: نشستن، خوردن و راه رفتن. اما مارکس میخواست به زندگی برگردد. به این دلیل هر روز تمرین میکرد. در آغاز روی باند متحرک، بعد با شنای روزانه و سرانجام با دوچرخهسواری. موفقیتها اندک بود، اما مارکس تسلیم نشد. فیزیوتراپ هنگامی که با او خداحافظی میکرد، ضمن تشویق وی به ادامه کار توصیه کرد هرگز در خیابان دوچرخهسواری نکند.
امروز دوچرخهسواری برای سون مارکس راحتتر از راه رفتن است. کسی که او را هنگام پیادهروی ببیند، بلافاصله خیال میکند که او مست است؛ حتی همان چندمتری را که باید برای رسیدن به دوچرخهاش طی کند مثل دریانوردی که پس از مدتها تازه پا به خشکی گذاشته باشد، تلوتلو میخورد. دلیل این امر آن است که مارکس جهان را در دو تصویر جا بجا شده میبیند: یکی تار و دیگری کمی روشنتر. هنگام پیاده روی او مجبور است در هر قدم خود بالانس ایجاد کند.
مشکلات فیزیکی دوچرخهسواری
چشمانداز او هنگام دوچرخهسواری به دلیل خم شدن به جلو واضحتر است، تا جایی که از پس ترافیک شهری نیز بر میآید و وقتی که دوچرخه سرعت میگیرد، به صورت خودکار برای او بالانس ایجاد میکند. خودش میگوید: «ادراک من از فراز و فرود و عمق خوب عمل نمیکند. من نمیتوانم سربالایی یا عمق یک پله را برآورد کنم».
سفر به گرد جهان با دوچرخه به مارکس کمک کرده است که درباره زندگی خود تصمیم بگیرد: «من نمیخواهم ملاحظه دیگران را بکنم. به اندازه کافی با خودم کار دارم». انسان تنها زمانی میتواند درک کند که زندگی سِوِن چقدر پرزحمت است که او را برای مدتی در حال دوچرخهسواری همراهی کند. بعضی حرکات او به مردی بسیار پیرتر از او که تازه ۵۱ ساله است شبیه است. در نخستین مترها، پیش از آنکه روی پدال فشار بدهد و سرعت بگیرد، حرکت او بسیار لرزان به نظر میرسد. او هنگام توقف در سر یک چهارراه، امکان چرخاندن سر و نگاه انداختن به چپ و راست را ندارد بلکه شانهاش را ابتدا آهسته به راست و بعد به چپ میچرخاند وگرنه نمیتواند ببیند. این مشکلات مزاحم او نیستند. سِوِن مارکس یک انسان عملگرا است: «من بیشتر به فرمان صداها دوچرخهسواری میکنم».
یک سال تمرین برای هفت کیلومتر
برای اینکه بتواند تور جهانی خود را در برلین آغاز کند، مارکس ناگزیر بود هر روز به شدت تمرین کند. یک سال پس از ترک مرکز توانبخشی، این جرات را یافت که با دوچرخه فاصله خانه خود تا دروازه براندنبورگ برلین را طی کند: فقط هفت کیلومتر. برای او یک فاصله طولانی بود. مارکس برای طی این فاصله به ۴۵ دقیقه وقت نیاز داشت. امروز میگوید: «این اولین سفر جهانی من بود!»
اکنون اما مارکس هر روز بین ۶۰ تا ۸۰ کیلومتر رکاب میزند. سفر به دور جهان با دوچرخه هدیهای بود که مارکس به مناسبت پنجاهمین سالگرد تولد به خودش داد. او برای تامین هزینه سفرش در فرصتهای مناسب سخنرانی میکند و درباره زندگی و تورش وبلاگ مینویسد. کتابی هم با عنوان «اما تو که معلول هستی» منتشر کرده که برایش منبع درآمد جداگانهای است، چون هرکس درباره او میشنود، تمایل به خواندن این کتاب نشان میدهد. مارکس به خیلی از انسانهای معلول و سالم انگیزه جنگیدن برای زندگی داده است.
سِوِن مارکس در عین حال یک میسیونرِ امید و حرکت است. او میخواهد نشان بدهد که انسانهای معلول نیز قادرند به افقهایی دست بیابند که از یک سو بسیاری از افراد غیرمعلول از دست یافتن به آن باز میمانند و از سوی دیگر خیلیها آن را برای افراد معلول غیرممکن میدانند.
*منبع: روزنامه آلمانی دیتسایت
*ترجمه و تنظیم از جواد طالعی