فالکون – هنر نزد ایرانیان است و بس/ ندارند کرگ ژیان را به کس. شاید بپرسید چه سنخیتی است میان این بیت با اقتصاد؟ عرض میکنم! زندهیاد احسان یارشاطر بینانگذار ایرانیکا میگفت، من با هفتاد سال رنج در راه تدوین این کتاب به این نتیجه رسیدم که فرهنگ و هنر ایرانیان در جهان مثال زدنی و بینظیر است. خلاصه کنم اگر کسی در ایران اهل مطالعه باشد در مییابد که ایرانیان قرنها قبل به بسیاری از پیچیدگیهای علوم اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، طب و نجوم، عالم بودهاند بنابراین چنین ملتی نباید تاوان کژراهههای زندگی را بدهند مگر آنکه از تجارب پیشینیان خود مطلع نباشند.
دولتها مثل نانآور خانوادهاند. بعضی حال و آینده فرزندان را به خوبی شناسایی و راه ترقی آنها را مدیریت میکنند و بعضی برعکس حتی اگر ثروتی هم داشته باشند به فنا میدهند و برای آینده هم اندیشهای ندارند. آنها بیتدبیری خود را به گردن این و آن میاندازند و در نهایت برای گذران زندگی روزمره رو به مغلطه میآوردند و برای جبران ندانمکاریها به انواع حیله متوسل میشوند.
دولتهای استبدادی از سوی مردم مورد سوال نیستند که چرا به جای تامین منافع ملی و رفاه همگانی فقط عدهای اندک از همه امکانات بهره میبرند.
یان اسمیت رهبر سابق زیمبابوه (رودزیا) قبل از واگذاری قدرت به دولت ملی هر آنچه این کشور داشت فروخت. حتی از پیشفروش کشور هم قباحت نکرد و برای بینوا کردن مردم رنجدیده ارزش پول ملی را ۱۰۰۰ درصد کم کرد و صرفاً ویرانه با بدهیهای عظیم باقی گذاشت که دولتمردان بعدی ناچار شدند با فشار بر عموم مردم کسریها را جبران کنند.
یکی از متمولین صاحبنام در جنوب شهر هممحلی بنده بود. معروف بود که راحت زندگی کردن؛ نان و کبابخوریهاش به راه بود و پای ثابت جگرکیها و قنادی و قهوهخانههای اطراف. عمرش تمام شد و اهل خانهاش مراسم عزا گرفتند و مدتی گذشت تا فرزندش را دوباره دیدم. با علم به اینکه میراث خوبی گیرش آمده بود جویای احوالش شدم اما نالید که خدا بیامرز دائم در کیف و خوشی بود و بدبختیهاش به ما رسید. گفتم خدا بیامرز مال و منال خوبی گذاشت برای ورثه؛ پسر سری تکان داد و گفت بله داراییهای زیادی گذاشته اما دو برابرش بدهی دارد که گردن ما افتاده!
عبدالناصر همتی رییس کل بانک مرکزی در همایش بانکداری اخیراً با نگرانی زیاد فاش کرد که تراز بانک مرکزی همخوانی ندارد و این بانک تحت فشار نیروهای بیرونی بیشتر از داراییهایش بدهی به بار آورده است! او با ناامیدی گفت هیچ راهی برای جبران نیست. این یعنی فاجعه؛ معنایش این است که دولت آنچه که در آنها اختیاری هم نداشته فروخته تا کسب درآمد و خرج کند اما این اژدهای هفتسر، سیری ندارد.
کار نظام بانکی کجا گیر افتاد؟ همانجا که امنیتیها خودشان زیر پای نظام را خالی میکنند. یکی از ملزومات FATF (کنوانسیون مقابله با پولشویی) اصلاح نظام بانکی و تمیزکاری و شفافیت نظام مالی است و محورش بانک مرکزی. قرار بود عبدالرسول درّی اصفهانی ترازنامه بانک مرکزی را به PWC (بزرگترین موسسه حسابرسی دنیا) در لندن قالب کند که اطلاعات سپاه او را بازداشت کرد. باید پرسید چه شده که ترازها همخوانی ندارد؟ کجا و چه کسانی به بانک مرکزی وصل بودند یا هستند که به این روز افتاده؟
حالا نه بانک مرکزی و نه دولت آه در بساط ندارند و کفگیرشان به ته دیگ خورده. منابع و کارخانهها غارت شده و برای بقا فقط یک راه باقیست: پیشفروش. پیشفروش هر چه هست و نیست؛ یا از طریق اوراق قرضه یا اقساط و با وام. آنها با هر ترفندی میخواهند آنچه در جیب مردم باقی مانده هم جارو کنند و ببرند.
نمونه بارز آن پیشفروش محصولات سایپاست. ماشینی که هنوز تولید نشده را هم فروختهاند و پول آن را به جیب دولت ریختهاند تا پیشخور کند. خوشبینانهاش این است که دولت ریسک کرده و برای درآمدزایی استراتژی پیشفروش را پیاده کرده است، اما این خبرها نیست. توانی برای تولید در کشور نیست. سه برابر توان خط تولید کارخانجات اتومبیلسازی، پیشفروش کردهاند! عمر خیلی از آنها که ثبت نام کردهاند کفاف نمیدهد که محصول را تحویل بگیرند اما ظاهرا خبر ندارند وضعیت چطور است.