برگزاری مراسم ازدواج، نشان بارز فاصله عمیق طبقاتی در ایرانِ امروز

- بسیاری از دختران و پسران جوان به دلیل افزایش هزینه‌ها قادر به برگزاری جشن ازدواج نیستند و در مقابل عده‌ای عروسی‌های چند صد میلیون تومانی برگزار می‌کنند.
- بسیاری از خانواده‌های قشر متوسط در سال‌های گذشته به زیر خطر فقر سقوط کرده و از تأمین هزینه‌های ضروری زندگی عاجز هستند.

چهارشنبه ۴ مهر ۱۳۹۷ برابر با ۲۶ سپتامبر ۲۰۱۸


روشنک آسترکی – همزمان با گسترده شدن بحران اقتصادی در ایران، فاصله طبقاتی نیز بیشتر شده و در حالی که عده زیادی به نان شب محتاجند و هفته‌‌‌ها و ماه‌‌‌ها طعم گوشت و میوه را نچشیده‌اند، هستند افرادی که روز به روز ابعاد تازه‌تری به زندگی لوکس و «لاکچری» خود می‌دهند.

در این میان برگزاری مراسم ازدواج شاید یکی از بارزترین نقاطی باشد که این فاصله طبقاتی در جامعه را نمایان می‌کند بطوری که این روزها برخی زوج‌ها مراسم ازدواج ساده خود را ماه‌ها و سال‌ها به خاطر مشکلات مالی عقب‌‌‌ می‌اندازند و در مقابل برخی مراسم ازدواج چند صد میلیونی برگزار و آن را یک کار عادی قلمداد می‌کنند.

هزینه چند صد میلیونی جشن عروسی جدا از هزینه‌های جانبی مانند خرید جهیزیه یا هدایایی است که باید بر اساس رسم و رسوم اعضای درجه یک خانواده عروس و داماد به آنها هدیه دهند.

بطور میانگین هزینه عکاسی و فیلمبرداری از مراسم عروسی هزینه‌ای بین ۵ تا ۳۰ میلیون تومان، هزینه آرایشگاه و پیرایش عروس و داماد مجموعا بین ۲ تا ۱۰ میلیون تومان، اجاره لباس عروس از ۵۰۰ تا ۳ میلیون و خرید آن از ۲ تا ۳۵ میلیون تومان، هزینه دسته گل و تزئین ماشین عروس بین یک میلیون تا ۸ میلیون تومان و منوی پذیرایی و شام به ازای هر مهمان در تالارها از ۳۰ تا ۳۰۰ هزارتومان هزینه در بر دارد.

این هزینه‌ها در مناطق مختلف شهرها و همچنین شهر به شهر متغیر هستند با این وجود حداقلِ همین هزینه‌ نیز برای بسیاری از زوج‌ها قابل پرداخت نیست؛ زوج‌هایی که بسیاری از آنها بر اساس معیارهای کلی جزو اقشار ضعیف جامعه شمرده نمی‌شوند اما با افزایش قیمت کالا و خدمات و ثابت ماندن درآمدها و گسترش بیکاری به زیر خط فقر سقوط کرده‌اند!

کیهان لندن در گفتگو با دو زوج که در تابستان امسال در شهر تهران ازدواج کرده‌اند شیوه برگزاری مراسم ازدواج آنها را در کنار هم آورده تا اختلاف طبقاتی و هزینه‌‌ی آنها در یک شهر مشخص شود.

زوج نخست هومن و ندا هستند که شش سال پیش با هم آشنا شده‌اند و چهار سال است تصمیم به ازدواج گرفته‌اند. هومن دارای مدرک کارشناسی ارشد حسابداری و مدیریت مالی از هندوستان و ندا فارغ‌التحصیل رشته گرافیک دانشگاه آزاد تهران است.

والدین هومن هر دو آموزگار بوده‌اند و پدرش ۱۵ سال است بر اثر سکته مغزی درگذشته و مادرش بازنشسته است.

پدر ندا تولیدی کیف مدرسه و کوله‌پشتی داشته اما چهار سال است به دلیل رکود بازار، تولیدی را بسته و خودش را بازنشسته کرده. مادر ندا خانه‌دار است.

این زوج از سه سال و نیم پیش نامزد کردند و در نهایت به دلیل اینکه نتوانستند هزینه برگزاری مراسم ازدواج‌شان را تأمین کنند چند هفته پیش با برگزاری مراسم عقد در محضر و یک شام خانوادگی راهی کاشانه‌ی مشترک خود شدند.

آنها درباره اینکه چطور شد بعد از چند سال تصمیم گرفتند مراسم ازدواج‌شان را بدون مهمانی برگزار کنند به کیهان لندن می‌گویند: «ما از چهار سال پیش که تصمیم گرفتیم با هم ازدواج کنیم در کنار هزینه جهیزیه و رهن و اجاره خانه، مبلغی نیز برای برگزاری مراسم ازدواج پیش‌بینی کردیم که این هزینه با گران شدن همه چیز، روز به روز افزایش یافت و از سرعت پس‌انداز ما پیشی گرفت!»

هومن‌‌‌ می‌گوید: «من از سال ۸۶ که با مدرک کارشناسی ارشد از هند فارغ‌التحصیل و به ایران بازگشتم همیشه مشغول به کار بوده‌ام. دو سال اول در یک شرکت حقوقی و چند سالی هم هست در یک شرکت پیمانکاری مشغول کار هستم و با وجود اینکه یک روز هم بیکار نبودم اما نتوانستم هزینه‌های مراسم ازدواج را جمع و جور کنم. تنها هنرم در این سال‌ها خرید یک پژو ۲۰۶ دست دوم و پس‌انداز حدود ۱۵ میلیون تومان پول بود. چون یک برادر دیگر مجرد دارم که دانشجو است نتوانستم از مادرم برای برگزاری مراسم عروسی کمک مالی بگیرم. او هم یک بازنشسته است.»

ندا اضافه‌‌‌ می‌کند: «موضوع آغاز زندگی مشترک که فقط مراسم ازدواج نیست. الان شما برای وسایل ضروری خانه و نه یک جهیزیه کامل باید حدود ۵۰ تا ۶۰ میلیون هزینه کنید. تازه این جهیزیه‌ای است که از برندهای معروف تهیه نشده در غیر این صورت حداقل ۱۰۰ میلیون تومان پول نیاز دارید. اگر خانه نداشته باشید، باید یک خانه هم رهن یا اجاره کنید. همین الان با زیر ۷۰ میلیون امکان ندارد در یک محله متوسط تهران بتوانید یک آپارتمان ۵۰ متری اجاره کنید. تأمین همینها واقعا سخت است مگر اینکه دزدی کنی، آقازاده باشی یا پدرت اختلاس کرده باشد که خوشبختانه یا بدبختانه ما هیچکدام نبودیم و نیستیم.»

ندا ادامه می‌دهد: «من یک استاندارد خیلی معمولی برای مراسم عروسی در ذهنم بود اما سه سال و نیم تلاش ناموفق برای تأمین هزینه‌های آن مراسم هم ما را خسته و هم از یک جایی به بعد رابطه ما را تحت تأثیر قرار داده بود یعنی همه چیز شده بود دغدغه برگزاری مراسم ازدواج. من چند ماه پیش به هومن پیشنهاد دادم در یک محضر عقد کنیم و یک ناهار یا شام به خانواده درجه یک بدهیم و قال قضیه را بکنیم. در نهایت هم این کار را کردیم.»

هومن می‌گوید: «راضی کردن خانواده ندا کمی سخت بود اما همراهی کردند. دو سه ماهی طول کشید خانه اجاره کنیم و وسایل خانه را تکمیل کنیم. بعد هم با حضور افراد درجه یک خانواده و چند تا از دوستان نزدیکمان در مجموع با سی نفر مراسم ازدواج را برگزار کردیم. صبح رفتیم محضر عقد کردیم و بعد هم رفتیم رستوران ناهار خوردیم و بعد هم به خانه‌مان آمدیم و چند نفر دیگر از دوستانمان به ما پیوستند و بزن و برقص و یک مهمانی خودمانی تا غروب.»

این زوج می‎گویند همین مراسم ساده برای آنها حدود ۱۰ میلیون تومان هزینه داشته است. ندا درباره هزینه‌ها می‌گوید: «بیشترین هزینه حلقه‌هایمان بود که حدود ۵ میلیون تومان شد تازه ما حلقه خیلی معمولی انتخاب کردیم. یک میلیون و هفتصد- هشتصد هزینه محضر و ناهار و شیرینی و میوه و کیک و شربت در یک رستوران خیلی معمولی شد که البته کل رستوران هم رزروِ ما نبود. یک میلیون تومان هزینه لباس و کفش داماد و یک میلیون هزینه کفش و پیرآهن ساده و سپید عروس، یک میلیون هزینه عکاسی که از مراسم عقد عکاسی و فیلمبرداری کرد.»

آنها اکنون چند هفته است که زندگی مشترک خود را آغاز کرده‌اند و می‌گویند از این تصمیم خیلی راضی هستند و پشیمانند چرا همان سه چهار سال پیش این کار را نکردند.

ندا البته می‌خندد و می‌گوید: «اگر بخواهم خیلی صادق باشم باید بگویم آن عروسی مورد نظرم که چند سال برایش دویدیم هنوز در ذهنم است و امیدوارم برای فرزند یا فرزندانمان برگزارش کنیم اما پشیمان نیستم چون رابطه‌ام با هومن ارزشمندتر از شکل و کیفیت مراسم ازدواجم بود.»

شمیم و محمد زوج دیگری هستند که چند هفته زودتر از ندا و هومن و در همان شهر تهران برای برگزاری مراسم خود بیش از ۲۰۰ میلیون تومان هزینه کرده‌اند و می‌گوید این «هزینه عُرف» برای جشن ازدواج است.

این زوج در گفتگو با کیهان لندن‌‌‌ می‌گویند با وجود این هزینه مطلقاً مراسم ازدواج خود را «لاکچری‌‌‌» نمی‌دانند. شمیم کارشناس زیست‌شناسی و بیکار است و محمد کارشناس کامپیوتر است و در شرکت پدرش که یک شرکت واردات لوازم خانگی است کار‌‌‌ می‌کند.

این زوج درباره هزینه مراسم ازدواج خود‌‌‌ می‌گویند بیشترین هزینه مربوط به باغ و پذیرایی و شام بود. این باغ چون مختلط بوده، در نتیجه آنها باید یک مبلغ ورودی پرداخت‌‌‌ می‌کردند و این باغ ۳۰ میلیون تومان هزینه ورودی داشته و البته خدمات شام و پذیرایی نیز از همین باغ گرفته شده است.»

آنها منویی با چند مدل پیش‌غذا، غذای اصلی و دسر را انتخاب کرده بودند که برای هر نفر بعلاوه هزینه میوه و شیرینی و شربت و چای معادل ۱۲۰ هزار تومان محاسبه شده بود. این زوج برای گل‌آرایی و نورافشانی باغ حدود دو میلیون تومان هزینه کرده و برای دسته گل عروس و تزئین اتومبیل ۸ میلیون تومان پرداختند.

شمیم‌‌‌ می‌گوید: «لباسم را حدود ۹ میلیون تومان از خارج از کشور خریدم و کفش هم ۶۰۰هزار تومان. لباس و کفش محمد هم حدود چهار و نیم میلیون تومان بود.»

یکی از هزینه‌های قابل توجه مراسم ازدواج این زوج «پکیج» عکاسی و فیلمبرداری مراسم آنها با ۲۳ میلیون تومان هزینه است و علاوه بر عکسبرداری و فیلمبرداری از جشن، شامل دو کلیپ ضبط شده پیش از مراسم ازدواج از عروس و داماد و یک کلیپ گفتگو با نزدیکترین دوستان و اعضای خانواده عروس و داماد است که در پایان جشن عروسی برای مهمانان پخش شده است.

محمد درباره اینکه آیا این رقم برای عکس و فیلم به نظرش زیاد نیست می‌گوید: «جدا از علاقه‌ای که خانم‌ها به عکس و فیلم دارند و شمیم هم استثنا نبود، من هم دوست داشتم همه مراسم ازدواجم ثبت شود.»

از جمله دیگر هزینه‌های این مراسم هزینه دی‌جی با چهار میلیون تومان و هزینه تزئینات سفره عقد حدود یک میلیون تومان بود و چون کلیات سفره در باغ وجود داشته، هزینه جداگانه‌ای برای آن پرداخت نشده است.

حلقه عروس و داماد در مجموع ۱۴ میلیون تومان و هزینه سرویس طلای عروس به عنوان هدیه‌ای از سوی داماد ۲۹ میلیون تومان بوده است.

شمیم در پاسخ به این پرسش که حس وی از اینکه مراسمی با این هزینه برگزار کرده است چیست‌‌‌ می‌گوید: «مراسمی بود که دوست داشتم، اتفاقا شلوغ نبود و در مجموع ۱۱۰ مهمان داشتیم و به نظرم عروسی یک شب است و باید هر آرزو و ایده‌ای عروس و داماد دارند عملی کنند که خاطره‌اش تا سال‌های سال برایشان باقی بماند.»

محمد هم به کیهان لندن‌‌‌ می‌گوید: «برایم مهم بود هر چیزی شمیم دوست دارد انجام شود. خب، البته شاید خواست هر دامادی همین باشد. من واقعا خوشحالم که پدرم حمایت کرد تا این مراسم را برگزار کنیم.»

آنها‌‌‌ در پاسخ به این پرسش که فکر می‌کنند چند درصد از دختران و پسران در ایران یا دست کم شهروندان تهران می‌توانند مراسمی مانند جشن عروسی آنها برگزار کنند می‌گویند این روزها شاید ۲۰درصد از مردم و اضافه می‌کنند از شرایط اقتصادی ایران ناراحت هستند و متأسف هستند که بسیاری‌‌‌ نمی‌توانند مراسمی با یک دهم هزینه‌ای که آنها کرده‌اند برگزار کنند و آنها در نهایت چون خانواده‌هایشان توان پرداخت این هزینه را داشتند خوشحالند.

مراسم ازدواج این دو زوج به خوبی نشان‌دهنده وضعیت شکاف طبقاتی در ایران است که در چند سال گذشته عمیق‌تر شده است. برخی حتی کمترین سطح پس‌انداز و درآمد را هم برای ازدواج ندارند و اصلا از آن صرف نظر می‌کنند. این شکاف طبقاتیِ عمیق در مقایسه با دیگر ابعاد زندگی خانوارها و هزینه‌‌های آنان، از تهیه وسایل خانه، هزینه برای آموزش، تفریحات و سفر، پوشاک و خوراک و حتی مخارج درمان نمایان است.

دردناک‌تر آنکه تعداد افراد حاضر در طبقات زیرین با توانایی مالی اندک روز به روز در حال افزایش است و اینها همان کسانی هستند که از طبقه متوسط با کاهش درآمدشان به زیر خط فقر به طبقات پایین جامعه که از تأمین هزینه‌های ضروری خود نیز عاجز هستند پرتاب می‌شوند که فرزندانشان برگزاری یک مراسم ازدواج معمولی را باید در گوشه ذهن بایگانی کنند تا شاید روزی آرزوی خود را با برگزاری جشن عروسی برای فرزندانشان جامه عمل بپوشانند؛ شاید هم هرگز!

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۱ / معدل امتیاز: ۱

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=131038

2 دیدگاه‌

  1. کاش این موضوع را دقیق تر بررسی میکردید و نمونه های اغراق شده تری را عنوان میکردید. اکثر جشن های لاکچری از منابع مالی کثیف تامین شده.

    کاش این موضوع را دقیق تر بررسی میکردید و نمونه های اغراق شده تری را عنوان میکردید. اکثر جشن های لاکچری از منابع مالی کثیف تامین شده. مریم نورالدین

  2. شکوفه بابایی

    نمونه یک عروسی بی نهایت لاکجری مربوط به تارا اغداشلو و ارمین افشارنژاد که چون هر دو ژن خوب هستند با پول ملت عروسی یک میلیون یورویی گرفتن در جنوب فرانسه.

Comments are closed.