حسین خسروجردی؛ هنرمندی در جستجوی اختیار و رهایی در میان خط و ربط‌های درهم و برهم جبری

- من برای جهان جبر و اختیار مدلی اختیار کرده‌ام. یک درگیری هارمونیک ایجا می‌کنم و بعد با خطوط مستقیم از هر جهت، سطح کار را از خطوط درهم تنیده شده پر می‌کنم. سپس با ترسیم خطوط مدور آن را تکمیل می‌کنم. این تصور بصری و سمبلیک از بخش جبری جهان ماست. دنیایی پر از خط و ربط‌های درهم و برهم. دنیایی بس پیچیده، همچون کلافی سردرگم. از این پس، من هستم و اختیار؛ در برابر پرده نقاشی‌ام می‌ایستم، عمیقاً نگاهش می‌کنم تا به کشف بهترین نقشی که می‌توان در آن بافت دست یابم.

شنبه ۷ مهر ۱۳۹۷ برابر با ۲۹ سپتامبر ۲۰۱۸


پای صحبت حسین خسرو جردی، نقاش و گرافیست  پیشکسوت می‌نشینیم تا مروری بر نگرش او به زندگی، به انسان و سیاست و بازتاب آنها در آثار وی داشته باشیم به ویژه آنکه این هنرمند دانش عمیق و گسترده‌ای درباره شرایط فرهنگی و تاریخی و هنری جامعه‌ای دارد که نقاشان معاصر ایران در بطن آن رشد کرده‌اند.

حسین خسروجردی و یکی از آثارش

-آقای خسروجردی، نخستین آثار هنر نقاشی از چه دوره‌ای در ایران آغاز می‌شود؟

-از آنجا که هنرها را برآیندی از کنش‌های خلاقانه انسانی می‌دانم، می‌توان بخش مهمی‌ از آنچه را که انسان به عنوان اقدامی‌ برای بیان احساسات، عواطف، باورها و عقاید فردی و گروهی خود از دیرباز انجام داده است نوعی از هنر محسوب کرد و این بخش مهمی‌ از همانست که تاریخ تمدن انسانی را رقم زده است.

در مورد تاریخ تمدن و هنر ایران می‌توان به سفالینه‌های منقوش در تپه سیلک کاشان متعلق   به ۳۵۰۰ قبل از میلاد یعنی ۵۵۰۰ سال پیش اشاره نمود.

تمدن ایلام و آشوری‌ها و مادها نیز قسمت دیگری از تمدن ایران باستان را در خود نهفته دارند که آنها نیز سرشار از نقوش ابتکاری و خلاقیت بسیاریست که ورود به آن در حوصله این گفتگو نیست.

اما در عصر هخامنشیان، یعنی تا حدود ۲۲۰سال قبل از میلاد مسیح، می‌توان به نمونه‌های درخشان دیگری از  عظمت هنر ایران اشاره کرد. در خصوص این مقطع از تاریخ ایران، که به عقیده من درخشانترین دوره‌ی تاریخ هنر ایران است، می‌توان بسیار گفت.

معماری شگفت‌انگیز سرشار از ابتکار در طراحی و ساخت نقوش برجسته و حجم‌های عظیم در تخت جمشید دیده می‌شود که هر یک از زاویه زیبایی‌شناختی نمونه‌های ممتاز در هنر و معماری ایران هستند. این بنای عظیم شاهد همکاریِ صنعتگران و هنرمندان از اطراف و اکناف نیمی‌ از جهان شناخته‌شده‌ی آن دوره تاریخی بوده که با درکی عمیق و والا، وحدت و انسجامی‌ موزون را در ساختار آن به کار بسته‌اند. این امر به احتمال قوی زیر نظر مدیریت فنی و هنری بسیار مقتدر و توانایی تحقق یافته است.

-پس از حمله اسکندر چه می‌شود و هنر چه مسیری را در پیش می‌گیرد؟

-پس از غلبه یونانیان بر ایران، کم‌رونقی هنر را در عصر سلوکیان و اشکانیان و ساسانیان شاهد هستیم. پس از آن هم  حمله اعراب و تسلط آنها بر بخش‌های زیادی از ایران به احتمال قوی منجر به تخریب بخش عظیمی از تمدن و هنر ایران شده است. بعد از استیلای اعراب، فرهنگ و هنر و تمدن  ایران در مسیر دیگری قرار گرفت. بعد از  اعراب، ما شاهد تهاجم‌های اقوام تاتار و مغول نیز هستیم که منجر به ورود نقاشی و نگارگری مغول‌ها به ایران می‌شود.

با تخریب بخش زیادی از آثار هنری و تمدن ایران توسط مهاجمان، مسیر دیگری در هنر ایران و نوسازی شروع می‌شود.

آنچه مسلم است ستیز میان عرفان ریشه‌دار ایرانیان  و علمای دین و متشرعین از همین دوره شکل پُررنگتری به خود می‌گیرد ولی همین چالش میان این دو نگرش در ایران شرایط نوینی به وجود می‌آورد. باید گفت که روح بزرگ، هوشمندی و ذکاوت هنرمندان و نویسندگان ایران به نحوی رندانه برای شکستن انسدادها به کار گرفته می‌شود و به توسعه و اعتلای هنر و ادبیات و معماری ایران می‌انجامد.

-لطفاً بیشتر در مورد تلاش هنرمندان ایرانی در برابر حاکمان سیاسی و مذهبی توضیح دهید.

-ببینید، وقتی با دقت به تاریخ تحولات هنری نگاه می‌کنیم می‌بینیم که هنرمندان و نخبگان ما در طول تاریخ همواره بر این باور بوده‌اند و به آن عمل کرده‌اند که  بجای مقابله مستقیم با عقاید و رفتار حاکمان، با دوری از هرگونه درگیری مستقیم، به روشی حکیمانه چراغ هنر بالنده را روشن نگه دارند تا بتوانند زمینه را برای هنر پیشروتر فراهم آورند. هنرمندان و نخبگان با اتحاد و همفکری و همدلی و با ایجاد خرد جمعی از همان زمان هخامنشان، و پس از حمله اعراب و مغولان تا حتی امروز با خویشتنداری و درایت،  بهترین راهکارها را برای مقابله با دخالت حکام پیدا کرده‌اند که نه تنها دست و زبان هنرمندان را باز گذاشته بلکه هوش و خرد ایرانیان را به درجات بالایی نیز رسانده است و باعث تولید فرهنگ و نوآوری‌های دیگری شده است.

در برابر روش زیرکانه هنرمندان و فرهیختگان، حکام ایران، گرچه مانند بسیاری از حاکمان در سراسر دنیا از هنر تنها برای توسعه عقاید و جهانبینی خود استفاده می‌کرده‌اند، اما هرگز نتوانسته‌اند تسلط خود را بر تمامی رفتارهای فردی و گروهی که به صورتی پراکنده در میان طبقات مختلف اجتماعی رایج بوده است، گسترش دهند. می‌خواهم بگویم آنچه در طول تاریخ در حوزه فرهنگ و هنر ایران رخ داده است تنها به هنرهای سفارشی از سوی حاکمان و درباریان و علما و فقها و محدود نبوده است.

ولی تا عصر صفویان ما شاهد دوره پر تلاطم و پر نشیب و فرازی از سلسله طاهریان تا مرعشیان را به مدتی حدود ۷۵۰ سال هستیم که دوره‌ای است که ایران نزدیک به بیست حکومت گوناگون را پس از هجوم اعراب تجربه کرده و از ثبات و استمرار سیاسی که لازمه شکوفایی هنری است برخوردار نبوده است.

البته نگارگری ایرانی پس از حمله مغول در دوره ایلخانان و تیموریان در مرکز توجه حاکمان بوده ولی تنها در حاشیه. یعنی در این دوره فقط حاکمان سیاسی و روحانیونِ مدارج بالا در ساخت و توسعه بناهای خود از هنرمندان مینیاتوریست استفاده می‌کردند.

-آقای خسروجردی، در دوره صفویه چه می‌شود که فرهنگ و هنر ایران در مسیری بالنده قرار می‌گیرد؟

-پس از به قدرت رسیدن صفویه و آغاز یک دوره ثبات نسبی سیاسی و اقتصادی، سرمایه‌های انسانی در حوزه فرهنگ و هنر و معماری و ادبیات و فلسفه ظهور می‌کنند و عصر طلایی نوینی در هنر ایران رقم می‌خورد. در این دوره  مینیاتور ایران نفس عمیقی می‌کشد و درباریان، از پادشاه تا علمای مذهب شیعی، با گرایش به وطن‌پرستی، نسخه دیگری از مذهب را بنا می‌نهند و از تمامی‌هنرمندان و اندیشمندان و ادبا برای توسعه موقعیت سیاسی و ایدئولوژیک خود استفاده می‌کنند.

به چالش کشیدن تاریخ تاخت و تاز اسلام در ایران منجر به تکیه بر تنها بخش سیاسی- مذهبی تفکر اسلامی (شیعه‌گری) می‌شود که عملاً فرصتی استثنایی برای عرفایِ فرهیخته و هنرمندان آن دوران ایجاد می‌کند و این امر باعث تولد این دوره طلایی در تاریخ هنر ایران می‌شود.

-چه عواملی در بازتر شدن این مسیر در این دوره نقش‌آفرین بوده‌اند؟

-مقدمات حل بسیاری از محدودیت‌های عقیدتی، حداقل در مجامع  بزرگان فرهنگ و درباریان، به وسیله‌ی فقهای نسبتا معتدلتر فراهم می‌شود. این شاید به دلیل دلبری تبلیغاتی آنان بوده است که برتری خود را نسبت به عقاید و نحوه تفکر سردمداران و پیروان شاخه‌های دیگر مربوط به اهل تسنن به رُخ بکشند.  در همین دوره است که توجه به هنر خوشنویسی نیز جدیتر از گذشته می‌شود. خوشنویسی که از دیگر جریانات تاثیرگذار هنریست در آن برهه است که توجه ایرانیان را در حوزه هنر به خود اختصاص می‌دهد.

-دیگر چه عواملی باعث این شکوفایی هنری و بخصوص در نقاشی این دوره می‌شود؟

-من فکر می‌کنم که نزدیکی با هنرمندان ارمنی منجر به باز شدن پنجره‌ای به سوی هنر اروپای مسیحی می‌شود. نقاشان ارمنی که به دربار راه یافتند تغییرات مهمی‌ را در نقاشی ایران ایجاد کردند. استفاده از مصالح و مواد جدید، از پارچه و بوم و رنگ گرفته تا ابعاد و اندازه‌ها، نقاشی را از کتاب‌ها به دیوارها منتقل می‌کند.

از شاخص‌ترین هنرمندان آن زمان می‌توان به رضا عباسی اشاره نمود. وی که بزرگترین نقاش دربار صفویه است به تعبیر بسیاری مهمترین نقاش و نگارگر تاریخ هنر ایران نیز محسوب می‌شود. یعنی وی نقاش، طراح و مدیر هنری نقاشی دیواری بزرگترین مجموعه آثار نقاشی ایران در کاخ چهلستون اصفهان، مرکز فرهنگی صفویان، است.

-ولی بعد از آن هنر ایران یک دوره فترت را در پیش می‌گیرد. آیا اینطور نیست؟

-پس از حاکمیت‌های کوتاه افشاریه و زندیه  به عصر قاجار که همزمان با انقلاب صنعتی در اروپاست می‌رسیم. در این دوره از یک‌سو با افزایش قدرت اقتصادی روحانیت، حضور اجتماعی و فرهنگی آنان نیز تشدید می‌شود. این امر محدودیت‌هایی را برای عرفای هنرمند ما ایجاد می‌کند. از سوی دیگر، عظمت و جذابیت اروپا، پادشاهان و درباریان قاجار را سخت شیفته و مفتون خود می‌سازد. این عصرِ آغاز رویکرد جدی ایران به سوی غرب و پیامد آن گسیل تجددخواهان ایرانی به انگلستان و فرانسه و دیگر کشورهای صنعتی است.

در همین راستا فرهیختگان و هنرمندان نیز مایل به جستجویِ علت این تحولات در حوزه فرهنگ و هنر می‌شوند. آنها برای آموزش و بازدید از موزه‌ها به فرنگ می‌روند و مقدمات تقلید از هنر اروپایی به تدریج فراهم می‌شود.

اما در این میان هنرمند تاریخساز در نقاشی ایران، محمد غفاری (کمال الملک) که از سوی شاه قاجار به فرانسه فرستاده می‌شود دست به حرکتی بزرگ می‌زند. او هوشمندانه و به درستی آینده‌ی گرایش شدید به تقلید کورکورانه از هنر اروپایی را از همان زمان در میان نقاشان ایرانی پیش‌بینی می‌کند. او با دیدی منطقی درست زمانی که جنبش امپرسیونیسم در اروپا آغاز شده بود به فرانسه سفر کرد. ره‌آورد این سفر آشنایی عمیق‌تر او با نقاشی کلاسیک و پایه‌ریزی مهمترین و اصولی‌ترین روش‌های تقلید هنری از اروپای پیشرو بود تا حداقل بتواند زیرساخت‌های محکمتر و آگاهانه‌تری برای پیروی آیندگان از هنر اروپایی فراهم آورد.

یعنی اگر چه در آن زمان جنبش امپرسیونیستی تعریف تازه‌ای از نقاشی ارائه داده بود ولی کمال‌الملک بجای تقلید کورکورانه از این جریان‌های نوین در نقاشی اروپایی، همان کاری را کرد که علی نقی وزیری و ابوالحسن صبا در برخورد با موسیقی کلاسیک غربی کردند. آنها اصول را گرفتند و برای بیان دنیای ایرانی به کار بستند. کمال‌الملک مدتی بعد از بازگشت از سفرش به اروپا، به ترویج و آموزش آنچه به عنوان روش کلاسیک اروپایی شناخته می‌شود مشغول شد.

-با آغاز دوره پهلوی نقاشی چه مسیری در پیش گرفت؟

-پس از به قدرت رسیدن سلسله پهلوی، و به ویژه در دوره محمدرضا شاه رفت و آمد هنرمندان ایران به کشورهای اروپایی بیشتر شد. دستآورد این گروه از هنرمندان که برخی از شاگردان کمال‌الملک هم در میانشان بودند نگاه اصولگرایانه به نقاشی بود. امری که چندان هم مورد پسند نو‌گرایان ایرانی قرار نمی‌گرفت همین امر باعث صف‌آرایی عقاید متفاوت در بین نقاشان شد و  پای مطبوعات، مخصوصا نشریه‌ای مانند «خروس جنگی» را به میان آورد.

-در این دوره ما شاهد رشد هنر مدرن، بخصوص در عرصه هنرهای تجسمی‌ و نقاشی نیز می‌شویم. ولی ظاهراً بخشی از هنرمندان مدرن در آثار خود از نشانه‌هایِ سنتی ایرانی هم وام می‌گیرند…

-بله، مثلاً مارکو گریگوریان نقاش نوگرا و سرشناس آن دوره یکی از منتقدان و نظرپرداز ایرانی است که از هنر مدرن و پیشرو اروپایی/ ایرانی دفاع می‌کرد و در دوره‌ای هم از نشانه‌های سنتی در آثار خود بهره جسته است.

اساساً از اوایل سلطنت محمدرضا شاه توجه قشر متجدد ایران به سوی نقاشی و مجسمه‌سازی جلب می‌شود. هم‌نسلان مارکو گریگوریان بعدها با پیروی از غرب زمینه‌های تکامل هنر مدرن ایران را  فراهم می‌کنند. اگرچه در آغاز سلطنت محمدرضا شاه، که اوایل کار این هنرمندان هم است، آنها به دلیل جوانی و کم‌تجربگی مورد نقد منتقدین داخلی و خارجی قرار می‌گیرند ولی دلایل درست منتقدین که بر فقدان هویت تاریخی، فرهنگی و بومی‌ در آثار این گروه تاکید داشتند، به این هنرمندان کمک می‌کند که با رویکردِ وام گرفتن از صور نمادین بومی، مذهبی و ریشه‌دار فرهنگ و هنر ایران، همچون خوشنویسی و اسطرلاب و قفل و کلید و از این دست،  به آثار خود رنگ و لعاب هویتی ببخشند.

در همان زمان تحت مدیریت شهبانوی ایران با اختصاص سرمایه و با بهره گرفتن از مهمترین و مطلع‌ترین هنرمندان و کارشناسان آن زمان موقعیت طلایی دیگری در عرصه هنر ایران، مخصوصاً برای هنرهای تجسمی‌ به وجود آمد.

-هنر مدرن تجسمی‌ غربگرا آیا تنها جریان موجود بود و یا جریان‌های دیگری هم در ایران آن روز وجود داشتند؟

-ببینید، بخش قابل توجهی از نویسندگان و هنرمندان معترض به دستگاه حکومتی، رویکردِ تقلیدی پر رنگ و لعاب از هنر مدرن اروپا را قبول نداشتند و در محافل گوناگون، همچون کافه‌ها و کتابخانه‌ها و مطبوعات به شکل دوپهلو در تلاش برای تضعیف و از زیر خراب کردن این گرایش غربی بودند. در جریان این کشاکش‌های آشکار و پنهان، انقلاب ایران هم در حال شکل‌گیری بود و جمع وسیعی از روشنفکران و هنرمندان که با سیاست‌های کلی نظام گذشته مخالف بودند انرژی و توان خود را در ظرف جنبش اعتراضی  ریختند که با رهبری یک روحانی تبعیدشده (آیت‌الله خمینی ) در جریان بود.

-داستان هنر مدرن در فردای انقلاب به کجا رسید؟

-در فضای جدید برآمده از انقلاب، در حدود یک دهه فعالیت عمده‌ای در فضایِ سابق هنرهایِ  تجسمی‌ مدرن انجام نشد. اما در همین دوره نسل جدید هنرمندان ظهور کرد که با ارائه کارکردهای دیگری از هنر، که تنها اختصاص به طبقه نخبه نداشت، توده مردم را با ظرفیت‌های دیگر هنر آشنا ساختند. یکی از ضرورت‌های آشنایی بیشتر مردم با این جریانِ مدرن نوپا، ریختن باورهای ایدئوژیک و سیاسی اکثریت مردم در ظرف هنر اعتراضی و شعاری این دوره بود. بسیاری از این هنرمندان پس از اثبات همدلی خود با مردم و با حاکمیت دین‌سالار، آهسته آهسته راه‌های توسعه‌ی هنری مستقل و آزاد را پیدا کردند. آنها در پی آن بودند که  با آثارشان فضای ملتهبِ درگیری‌های فکری و عقیدتی را به آرامش، ژرف‌اندیشی و آزاداندیشی دعوت کنند.

یکی از آثار خسروجردی

در این میان هنرمندانی که بیش از دیگران برادری خود را به انقلابیونِ مسلمان اثبات کرده بودند با استفاده از اعتبار خود مقدمات نقدهایِ دوپهلو و تلنگرهای اصلاحگرایانه در آثارشان را فراهم کردند. اگر چه هنوز هم تنگ‌نظری‌های سیاسی و عقیدتی و مذهبی‌ها و نیز غیرمذهبی‌های تندرو ادامه داشت و بخصوص جناح اصولگرا می‌خواست مانع از بارور شدن این جریان نوین شود، اما در مجموع دهه دوم بعد از انقلاب عصر کمرنگ شدن خطوط سیاسی در مجامع فرهنگی و هنری است. آهسته آهسته تنوع بیشتری در میان هنرمندان متمایل به شرکت در جشن‌ها و رویدادهای هنری دیده می‌شود. آنها که چراغ کم‌سوی نمایشگاه‌ها و دوسالانه‌های تهران را روشن نگاه داشته بودند، دیگر نه تنها احساس تنهایی نمی‌کردند بلکه با حضور گرمتر تازه‌واردها، با امید بیشتری در توسعه هنر تلاش می‌کردند. کم کم زمان معرفی توان هنرمندان ایران در عرصه‌های بین المللی نیز فراهم شد. موفقیت هنرمندان ایران در عرصه‌های بین‌المللی در بیرون از محافل سیاسی حاکم و در میان مردم غرور ایجاد می‌کند و به اعتبار این هنرمندان روز به روز اضافه می‌شود… و داستان ادامه دارد.

– سبک  و مکتب کارهای خود شما در طی سال‌ها تغییرات زیادی یافته. این تغییر ناشی از چیست؟

-نقاشی‌های من به چهار تا پنج دوره تقسیم می‌شود:

۱-دوره انقلاب
۲-دوره استقلال و تجربیات شخصی
٣-دوره توجه و بهره‌گیری از توانایی‌های تکنولوژیک (جنبش نقاشی دیجیتال) با تثبیت آن در پنجمین دوسالانه بین‌المللی  شارجه و دریافت جایزه بزرگ
۴- عزیمت به اروپا و تجربیات مختلف و بازنگری در خود
۵- یافتن خود در فضایی از چالش میان جبر و اختیار در نقاشی

نقاشی‌های من از ابتدا همان مسیری را طی می‌کند که مردم با جهت‌گیری‌های خودشان در پس از انقلاب تجربه کرده‌اند. خُب، روزگاری اکثریت مردم سوار بر کشتی انقلاب شدند ولی رفته رفته با چشمان بازتر و دقت بیشتری به نقد خود و حاکمیت پرداختند. اکثریت مردم هم در عمل و شیوه زندگی به سکولاریزم رسیدند و در نهایت هم به آزادی اندیشه احترام می‌گذارند و صدالبته هنوز هم عده‌ای این را بر نمی‌تابند.

چهار دوره نقاشی‌هایم را تقسیم می‌کنم به:

نقاشی انقلابی و مذهبی و به تعبیر برخی که به درستی هم اشاره دارند، نقاشی‌های شعاری.
دوم نقاشی‌های مستقل مبتنی بر باورهای زمینی و انسان‌مدارانه.
سوم همین نگرش اما با دست بازتر و بهره‌گیری از دستآورد‌هایِ تکنولوژیک جدید یعنی کامپیوتر که به نقاشی دیجیتال معروف است.
چهارم  رویکرد به تنهایی‌هایِ خودم و زیر و رو کردن احوالات خوش وناخوش سال‌های پر تلاطم زندگی من در داخل و خارج.
و پنجم تلاش من برای یافتن ترکیبی منسجم است از تمامی‌ تجربیاتم در دایره نقاشی و گرافیک و مجسمه‌سازی.

بر زمینه‌های جبر تلاش می‌کنم محدوده‌ی اختیارات خود را تصویر کنم

-از نظر سبک کارهای کنونی شما چه خصوصیاتی دارد؟

-من برای جهان جبر و اختیار مدلی اختیار کرده‌ام. ابتدا در زمینه اصلی کارم یک درگیری‌هارمونیک از درهم‌آمیختگی رنگی ایجاد می‌کنم و بعد با خطوط مستقیم که از هر جهت و هر زاویه وارد کادر می‌شوند، سطح کار را از تراکم خطوط درهم تنیده شده پُر می‌کنم. سپس خطوطی مدور را بر آن می‌تنم تا جایی که از زمینه یا ته‌رنگ اولیه تنها روزنه‌هایی کوچک باقی می‌ماند.

به عقیده من این تصّور بصری و سمبلیک از بخش جبری جهان ماست، دنیایی پُر از خط و ربط‌های درهم و برهم. دنیایی بس پیچیده، همچون کلافی سر در گم. از این پس، من هستم و اختیار؛ در برابر پرده نقاشی‌ام می‌ایستم، عمیقاً نگاهش می‌کنم تا به کشف بهترین نقشی که می‌توان در آن بافت دست یابم. خود این اتفاق به قدری جالب و جذاب است که مایلم شما را هم به تجربه آن دعوت کنم. پس از آن اقدام به ترسیم اشکالی که در خیالم ساخته‌ام  می‌کنم و آنها را عینیت می‌بخشم. بخش اعظمی‌ از این رفتار بداهه است و کمتر از پیش تصمیم گرفته شده. انگار اینگونه بهتر به عمق روح و جان خودم نزدیک می‌شوم.

 

بخش اعظمی‌ از این ترسیم این جبر و اختیار بداهه است و کمتر از پیش تصمیم گرفته شده. انگار اینگونه بهتر به عمق روح و جان خودم نزدیک می‌شوم

شاید فردا در مسیر دیگری قرار بگیرم و شاید هم  در آینده کارهای من تنها محدود شوند به زمینه‌های آماده برای اندیشیدن و نقش‌آفرینی شما. بر زمینه این خطوط متراکم و پیچیده، آیینه‌ای از واقعیت قرار دارد که در برابرش ایستاده‌ایم: جهان، زمان، رهایی و زندگی!

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=131435