بهزاد صمیمی – چندی پیش آقای حسن شریعتمداری در یک مصاحبه اختصاصی به پرسشهای خبرنگار «آمدنیوز» در خصوص ایدهی تشکیل «شورای مدیریت گذار» پاسخ داد.
من در این نوشته کوتاه از پرداختن به دیگر وجوه مشکلآفرین «نظریه گذار» آقای شریعتمداری صرف نظر کرده و فقط به یک نکته غیرقابل گذشت میپردازم.
آقای حسن شریعتمداری در این مصاحبه بر اساس نظریه گذار مطلوب خود در مورد «آنهایی که در قدرت هستند» میگوید: «ما نمیخواهیم همهی آنهایی که در قدرت هستند را به زیر بکشیم، ما خواهان آن هستیم آنهایی که باعث فساد هستند حذف کنیم و کسانی که سالم هستند در نظام آینده اعم از کارمندان افراد خدوم و افراد میهندوستی را که بسیار هستند در استخدام نظام آینده در بیاوریم و از تجربیاتشان استفاده کنیم.»
پیش از هر چیز لازم است یادآوری کنم در حکم بالا از کسانی که طی چهار دهه به انواع و اقسام جنایات دست یازیدهاند و همچنان در قدرت میباشند صحبتی در میان نیست و فقط به فساد اشاره میشود. کسانی که در جنایاتی مانند طولانی کردن جنگ ایران و عراق، قتل عام زندانیان در دهه شصت، قتلهای زنجیرهای در دهه هفتاد، سرکوب جنبش سبز در دهه هشتاد و کشتار بهاییان و… دست داشتهاند در توصیف کلی فساد جایگاهی ندارند. چیزی که فساد امروزی نظام نکبتبار اسلامی را در ذهن خواننده یا شنونده زنده میکند فساد اقتصادی یعنی دزدی و اختلاس و زمینخواری و… است. فساد مالی و اقتصادی در فاز پایانی نظام توتالیتر اسلامی به اوج خود رسیده است و پیش از آن مرحلهای وجود دارد که طی آن با کشتار مخالفان و منتقدان زمینه برای فساد افسارگسیخته فراهم شده است.
یکی از نتایج نقل قول بالا ایجاد آشفتگی فکری در میان مخالفان نظام و توهم در میان مردم است. آقای حسن شریعتمداری در نقل قول مذکور نمیخواهد همهی آنهایی که در قدرت هستند را به زیر بکشد بلکه او «آنهایی که در قدرت هستند» را به دو گروه تقسیم میکند یعنی «آنهایی که باعث فساد هستند» و «کسانی که سالم هستند»، و بقیه جمله ایجاد شبهه میکند که گویا کارمندان هم در زمره «آنهایی که در قدرت هستند» قرار دارند. با این تفکیک و ترکیب آقای حسن شریعتمداری مرزها را مخدوش میکند و از این طریق موجبات آشفتگی فکری و توهمآفرینی را فراهم میآورد.
گویا در میان «آنهایی که در قدرت هستند»، در کنار مسببین فساد کسان دیگری یافت میشوند که «سالم» و «خدوم» و «میهندوست» میباشند و باید به «استخدام نظام آینده» درآیند و «از تجربیاتشان استفاده» شود.
صرف نظر از تفاوت قدرت حقیقی و صوری، مراکز قدرت در نظام اسلامی عبارتند از: بیت رهبری، مجلس خبرگان رهبری، شورای نگهبان، مجمع تشخیص مصلحت، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، مجلس شورای اسلامی، قوه قضائیه، شورای امنیت ملی و دیگر ارگانهای قدرت نظام.
باز صرف نظر از تفاوت قدرت حقیقی و صوری، اشخاصی که در نظام اسلامی در قدرتند عبارتند از: رهبر نظام (سیدعلی خامنهای)، رئیس مجلس خبرگان رهبری (احمد جنتی)، رئیس جمهور (حسن روحانی)، رئیس مجلس شورای اسلامی (علی لاریجانی)، دبیر شورای نگهبان (احمد جنتی)، رئیس قوه قضائیه (صادق لاریجانی)، معاون اول قوه قضائیه (غلامحسین محسنی اژه ای)، دادستان کل کشور (محمد جعفر منتظری)، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام (سید محمود هاشمی شاهرودی)، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام (محسن رضایی)، دبیر شورای عالی امنیت ملی (علی شمخانی)، رئیس شورای امنیت کشور (عبدالرضا رحمانی فضلی)، فرمانده کل سپاه پاسداران (محمدعلی جعفری)، فرمانده نیروی انتظامی (حسن اشتری) و دیگر رؤسا و دبیران نهادهای قدرت نظام.
در میان نامبردگان و مقامات مشابه کدامیک «سالم» و «خدوم» و «میهندوست» میباشد؟ کدامیک بدون رانت اسلامگرایی و رها از معیار مکتبی بودن به ریاست و معاونت رسیدهاند؟ کدامیک از آنها عامل فعال پایمالی عدالت نبودهاند؟ برخی مخل امنیت و آرامش و آسایش مردم نبوده اند؟ برخی عامل فعال ایجاد و ابقاء بیحقی عمومی نبودهاند؟ کدامیک دزد نیستند؟ کدامیک در جنایتی دست نداشتهاند؟
دیگر آنکه آقای حسن شریعتمداری در همان سخن از کارمندان یعنی گروه اجتماعی بسیار بزرگی از ملت ایران در کنار قدرتمندان فاسد نام برده است. گویی کارمندان ساده ادارات و سازمانهایی مانند آب و برق و تلفن و راه و ترابری و کشاورزی و اداره فرهنگ در قدرت شریکند! این گروه بزرگ اجتماعی که میراث دوران مدرنیزاسیون ایران در سلسلهی پهلوی است، از ابتدای تاسیس نظام جهل و جنون با وجود بیبرنامگی، کارشکنی، رانتخواری و خرابکاری رؤسای مکتبی کانونهای قدرت بیشترین تلاش را برای خدمت به میهن و مردم از خود نشان داده و تا حد امکان در برابر پیشروی خرافه و فساد ایستادگی کردهاند. تصفیههای مکتبی سالهای پس از انقلاب را به یاد آورید. یورش ضد فرهنگی عبدالکریم سروش و شرکا را که تحت عنوان «انقلاب فرهنگی» به رواج تباهی اسلامی در دانشگاهها و مدارس کشور همت گماشتند به یاد آورید. مقابله استادان و کارمندان دانشگاه و دبیران دبیرستانها و مدارس با آن یورش را هم به یاد آورید. درهمآمیزی صف انسانهای شریفی که در روشن نگاهداشتن چراغ فرهنگ و زندگی تلاش نمودند با صف جرثومههای تباهی و مرگ و کشتار و فساد بجز ایجاد گمراهی آیا سودی برای مردم بلاکشیده ایران دارد؟
به نظرم لازم است حال که آقای حسن شریعتمداری برای برونرفت از وضعیت رقتانگیز کنونی میهن و مردم و برای ایجاد اتحادی فراگیر نقش پادرمیان را برعهده گرفته است برای شفافیت بیشتر و رفع شبهه به این پرسشها پاسخ بدهد:
اول ـ قدرت در نظام جمهوری اسلامی در دست کیست؟
دوم ـ آیا قدرت حقیقی بنا به قانون اساسی نظام اسلامی در دستگاه (بیت) ولایت فقیه نیست؟
سوم ـ آیا در نظام اسلامی رئیس جمهور، هیئت وزیران و دستگاه اداری مطیع مطلق ولایت فقیه و خلاصه پوششی مدرن و ظاهری آراسته برای خلافت قرون وسطایی اسلام نیستند؟
آیا وزیران مکتبی دولت اسلامی نقش پادویی برای ولی نعمت خود را ندارند؟
آیا رئیس جمهوری «تدارکاتچی» ولایت فقیه نمیباشد؟
آیا دولت جمهوری اسلامی قدرت صوری نیست؟
آیا حاملان این قدرت صوری بجز اوامر ایرانسوز و انسانسوز ولی نعمت خود کار دیگری انجام دادهاند؟
آیا اوامر ولی فقیه شامل رواج خرافه و تباهی و کشتار و فساد نبوده است؟
آیا این فرامین شامل اشاعه علم و فرهنگ و انساندوستی، نیکبختی ملت و پیشرفت کشور بوده است؟
چهارم ـ آیا اعضای مجلس شورای اسلامی نظام نمایندگان واقعی، آزاد و مستقیم مردم میباشند یا اکثر آنها همراهان و همکاران دستچین شده نظام اهریمنی هستند که ابتدا از فیلتر ولایت فقیه عبور کرده و سپس در نمایش مضحک انتخابات اسلامی به مجلس راه یافتهاند؟
پنجم ـ آیا در ساختار نظام اسلامی، در محدودهی قدرت حقیقی و قدرت صوری، مدیر و مسئولی یافت میشود که به تعصب و خرافات مذهبی، فساد و جنایت آلوده نباشد و بر اساس مهارت علمی و شایستگی و خدمت به مردم برگمارده شده باشد؟
ششم ـ آنهایی که در قدرت هستند و انسانهای سالم و «خدوم» و «میهندوست» به شمار میآیند کدامند؟
در پایان امیدوارم آقای حسن شریعتمداری پاسخی برای این پرسشها ارائه دهد و مردم را از ترس عقرب جرّارهی نظام به دامان مار غاشیه «دولت گذارِ» خود از نظام نیاندازد.