سیاوش لشکری – در اتوبوسی که همه ایرانی بودند همسفر یک تور سیاحتی به یکی از نقاط دیدنی شهر نزدیک محل زندگی خود شدم. در ساعت نخست این سفر سه ساعته که مسافران همدیگر را نمیشناختند بجز آنها که با هم آشنا بودند آرامش خوبی فضای اتوبوس را گرفته بود. کمی از این آرامش نگذشته بود که بحث دو تن که بعدا فهمیدیم دوست و یا فامیل همدیگر بودند به مشاجرهای تبدیل شد. مسافران همه ساکت شدند تا ببینند چه شده و داستان چیست. در این زمان بود که سخن آقای میانسالی معترض به دوست خود را شنیدیم که فرمودند… نخیر آقاجان، تنها زمانی که ایران دموکراسی واقعی را به چشم خود دید زمان دکتر مصدق بود؛ دومی به او گفت اتفاقا آزادی نبود دوره هرج و مرج بود . زمزمههای دیگری بین سایرین شروع شد؛ یکی میگفت آقا سر جدتون! سفر ما را خراب نکنید؛ دیگری صدایش را بلند کرد آقا بگذارید حرفشان را بزنند ما هم گوش می کنیم ، یکی دیگر از ته اتوبوس صدایش را بلند کرد که راست میگه خدا دکتر مصدق رو بیامرزه که اعلیحضرتتان اجازه نداد این مرد خدمت کنه؛ یکی دیگر وسط سخن او پرید گفت اتفاقا هر چه خدمت بود اعلیحضرتمان که روحش شاد بعد از بیست و هشت مرداد انجام داد، و بدون اینکه به حرف کسی گوش کند به ردیف کردن کارهایی که شاه انجام داده بود پرداخت. به شدت سر و صداها در هم بود و هر کسی نظرش را بدون اینکه به دیگری گوش کند ابراز میکرد و اینجا و آنجا میشنیدی که مصدق را خواهر شاه از میان برداشت… نخیر مصدق از خانواده قاجار بود با پهلویها خوب نبود… اتفاقا مصدق شاه را دوست داشت، به او میگفت شما سلطنت کنید اجازه بدهید ما حکومت کنیم… نه بابا او میخواست ارتش را هم در اختیار بگیرد که شاه را از میان بردارد… آره شاه هم دست او را خوانده بود و همین موضوع دعوای اصلی بین آنها بود… اگر آمریکا کودتا نمیکرد شاه نمیتوانست برگردد؛ نخیر، اولا کودتا نبود قیام ملی بود چون خود مردم بلند شدند، دوم اینکه مگه شاه که برگشت کم خدمت کرد؟ بیچشم و روها… برو آقا چه خدمتی؟ بیچشم ورو شمایی که قدر دکتر مصدق را در ملی کردن نفت ندانستید…
خلاصه، جنگ تقریبا همهگیر شده بود که یک جوان بلندبالا از جایش بلند شد و با چند بار گفتن آقایان و خانمها خواهش میکنم یک دقیقه ساکت شوید و به من که در زمان انقلاب دو ساله بودم گوش کنید؛ همه ساکت شدند ببینند این جوان چه میخواهد بگوید.
او که سکوت مسافران را دید گفت، نخست اینکه ما به سفری آمدهایم که خستگی کار و فشارهای زندگی را فراموش کنیم و در کنار هم دو روز خوبی داشته باشیم و نکته مهمتر اینکه به نظر ما جوانان، ایران آینده را بجای شما که آن را از دست دادید و تمام این سالها هم نتوانستید متحد شوید، باید ابتدا از دست جمهوری اسلامی بیرون آوریم و سپس آن ویران شده را بسازیم و نگهداری کنیم. اختلاف سیاسی شاه و مصدق و ۲۸ مرداد کودتا بود یا قیام که در هفتاد سال پیش رخ داده ، نه ارتباطی به ما دارد و نه به درد کار سخت امروز ما میخورد و نه تجربه سازنده و مفیدی بوده که به آن بپردازیم؛ نه خود مرحوم دکتر مصدق را میشود برگرداند و نه شاه فقید را، که هر دوی آنها برای ایران خدمت کردند و جان دادند و مانند همهی سیاستمداران کشورهای جهان اشتباهاتی هم کردهاند ویا با یکدیگر اختلاف سیاسی نیز داشتهاند؛ امروز آنها به تاریخ پیوستهاند. ما باید با طرحی نو که هیچ کار و ارتباطی به چهل پنجاه یا هفتاد و هشتاد سال گذشته ندارد ایران ویران شده خود را بسازیم در این زمان سخت که ملت ایران گرفتار اختاپوسی خطرناک و کشنده شده مطرح کردن این حرفها تیشه به ریشه یگانگی و همبستگی ملی میزند و اجازه نمیدهد حکومت ضد بشری از سر مردم ایران دست بردارد. هر فرد مصدقی که مسئله و مشکل شصت هفتاد سال پیش را به زبان بیاورد و از روانشاد دکتر مصدق دفاع و تعریف کند به شکلی دشمن اتحاد امروز ما جوانان است که برای نخستین بار پس از چهل سال تصمیم به دخالت در سیاست و براندازی رژیم فاسد فعلی گرفتهایم و هر فرد شاهی و طرفدار شاه فقید اگر هر جا میرسد داستان تعریف از شاه را شروع کند و به شکلی طرفداران دکتر مصدق را تحریک کرده و آزار دهد و باعث شروع بحث بینتیجهای گردد که مردم میهن ما را به دو بخش بزرگ و دشمن همدیگر کرده است، او هم مانع بزرگی برای نجات ایران میباشد و نمیگذارد ما جوانها بدون دغدغه اختلافات گذشته شما قدیمیها، به یک همبستگی ضروری و لازم دست پیدا کنیم. شاه و مصدق به تاریخی پیوستند که قضاوت بر آنها هنوز خیلی زود است، قضاوت بر آنها را هر چه دیرتر انجام دهند درستتر خواهد بود. قضاوتهای احساسی امروز شما سروران کوچکترین ارزشی برای امروز و فردای ما ندارد. از شما مردم خوب و بزرگان خود استدعا داریم و التماس میکنیم از این پس اگر ایران را دوست دارید و اگر میخواهید این حکومت جبار و چپاولگر هر چه زودتر از پا درآید راه ما را با داستان اختلاف شاه و مصدق نبندید و سموم این اختلاف عقیده را به مغز فرزندان و دیگر جوانان تزریق نکنید و بدانید که ایران فردا را نه پیروان دکتر مصدق و نه طرفداران محمدرضا شاه پهلوی به تنهایی نمیتوانند به دست آورند؛ این دو گروه بزرگ باید به یاری و همدلی با هم در کنار ما جوانان مشارکت و مشاورت داشته باشند.
اجازه ندهید حتا ماموران حکومت اسلامی با مطرح کردن داستان شاه و مصدق و ۲۸ مرداد ما را به جان هم اندازند و ما را هم گرفتار اختلاف ماجرایی کنند که هرگز حل شدنی و برگشتنی نیست. این موضوع فقط در دانشگاهها میتواند مطرح شود و مورد بررسی قرار گیرد وگرنه جز زیان برای ایرانیان نداشته و ندارد.
سخنان منطقی این جوان باعث شد همه هورا کشیدند و برایش دست زدند و دیگر کسی در اتوبوس بحث نفاق برانگیز شاه و مصدق را به زبان نیاورد و دو سه روز بسیار سازنده و سالم و خوبی در کنار هم گذراندیم . اختلاف اصلی امروز مردم ایران دقیقا همین مورد است که فقط آب به آسیاب دشمن میریزد و بس. این موضوع را همه مردم ایراندوست باید مراعات کنند تا آینده خوبی برای خود و فرزندانمان بسازیم.
بعدا شنیدیم نظیر همین درگیری در اتوبوس دوم، اتوبوس پشت سر ما نیز رخ داده و در تمام سفرشان بحث و جدل بوده و چون جوان بلندبالایی بینشان نبوده که به آنها از زیانهای این بحث بینتیجه و نفاقانگیز و دشمن شادکن بگوید قهر و غضب آنها تا انتهای سفر ادامه داشته و همه بدون لذت بردن از سفر، خسته و عصبانی به خانههای خود بازگشتند.
این ماجرا دقیقا وضع تمام سالهای گذشته و حتا امروز ما میباشد که همه با هم گرفتار آن هستیم و مانعی شده برای اتحاد این دو نیروی بزرگ سیاسی و موهبتی برای ادامه زندگی حکومت جمهوری اسلامی. این داستان راستان به آن جهت آوردم که شاید… شاید و شاید درس عبرتی گردد و کمکی باشد برای اتحاد مورد نیاز جوانانی که قد علم کردهاند تا ایران را از دست قوم ظالمین و ظالمترین قوم مهاجم به ایران نجات دهند. آشتی ملی ضروریترین کاری است که باید هرچه زودتر صورت گیرد و رفع مورد گفته شده در این مقال بزرگترین کمک به این مهم است. روزی که خبر آشتی و همبستگی پیروان زندهیاد دکتر محمد مصدق و جاویدنام محمد رضا شاه پهلوی بطور رسمی اعلام شود روز سقوط حتمی جمهوری اسلامی است. پاینده همه ایرانیان تا ایران پاینده باشد.
نوستراداموس پیشگوی مشهور گفته : «روزی که خبر آشتی و همبستگی پیروان زندهیاد دکتر محمد مصدق و جاویدنام محمد رضا شاه پهلوی بطور رسمی اعلام شود روز سقوط حتمی جمهوری اسلامی است».
کار ما ایرانیان درزیرسلطهٔ فرقهٔ تبهکار به فال بینی کشیده است وناچاردردهای خودمان را با «پیشگوئی» های خنده دارآرام میکنیم.