ملی‌مذهبی‌ها و راه مصدق

پنج شنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۷ برابر با ۱۵ نوامبر ۲۰۱۸


منوچهر تقوی بیات – شگفت آنکه بزرگان ملی‌مذهبی‌ها، هم دکتر مصدق را دیدند و هم سیدابوالقاسم کاشانی و هم همپیالکی‌اش سیدمحمد بهبهانی و نیز محمدتقی فلسفی  و شعبان بی‌مخ را دیدند و آزمودند.  این آخوندها، این اوباش و نیز مذهبی‌های واپسگرا و زمینداران با کودتای انگلیسی‌ـ آمریکایی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ برای سرنگونی دولت ملی دکتر مصدق همراهی کردند. روح‌الله خمینی نیز از پادوهای کاشانی و بهبهانی در جریان کودتای سال ۱۳۳۲ بوده است. همینها در تیرماه ۱۳۳۲ کتابی را منتشر کردند کم و بیش شبیه «کشف الاسرار» که حاوی قانون اساسی حکومت اسلامی بود. در این کتاب هم شاه و دربارش باید از مرجع تقلید شیعیان اطاعت می‌کرد. خمینی درباره‌ی دکتر مصدق می‌گوید «او مسلم نبود» و داستانی درباره‌ی دوران نخست وزیری دکتر مصدق نقل می‌کند: «من در آن روز [چند روز پیش از کودتا] در منزل یکی از علمای تهران بودم که این خبر را شنیدم که یک سگی را عینک زده‌اند. به اسم «آیت‌الله» توی خیابان‌ها می‌گردانند. من به آن آقا عرض کردم که این دیگر مخالفت با شخص نیست این سیلی خواهد خورد [یعنی دکتر مصدق سیلی خواهد خورد]. و طولی نکشید که سیلی خورد [ البته از انگلیس و آمریکا]. و اگر مانده بود سیلی بر اسلام می‌زد.» [صحیفه امام خمینی ص. ۴۵۶]. این کودتا کشور ما را صدها سال پس راند و خود آمریکایی‌ها هم از کرده‌ی خود پشیمان شدند و به گونه‌ای از مردم ایران پوزش خواستند. مادلین آلبرایت وزیر خارجه آمریکا در یک سخنرانی در سال ۲۰۰۰ میلادی چنین گفت: «در سال ۱۹۵۳ آمریکا نقش مؤثری در ترتیب دادن براندازی نخست‌وزیر محبوب ایران محمد مصدق داشت. دولت آیزنهاور معتقد بود که اقداماتش به دلایل استراتژیک موجّه‌اند ولی آن کودتا آشکارا باعث پسرفت سیر تکامل سیاسی ایران شد و تعجبی ندارد که هنوز بسیاری از ایرانیان از این دخالت آمریکا در امور داخلی آنان ناراحتند. علاوه براین در ربع قرن بعد از آن ایالات متحده و غرب پیوسته از رژیم شاه حمایت کردند. دولت شاه هرچند کارهای زیادی برای پیشرفت اقتصادی ایران انجام داد، [او خوب می‌داند که شاه پول نفت را صرف سرمایه‌گذاری اساسی و زیربنایی نکرده است] مخالفان خود را بی‌رحمانه سرکوب کرد.» باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا در ژوئن ۲۰۰۹ و هیلاری کلینتون وزیر خارجه دیگر آمریکا در اکتبر سال۲۰۱۱ هریک جداگانه درباره‌ی این کودتا ابراز تأسف و همدردی کردند.

دکتر محمد مصدق

دکتر مصدق در دادگاه نظامی ‌غیرقانونی کودتاچیان از حقوق و منافع پایمال شده‌ی ملت ایران دفاع  جانانه و شجاعانه‌ای کرد ولی شوربختانه تا پایان عمر در احمدآباد زندانی شد. تاریخ، مردم جهان و مردم ایران گواه راستی راه و روش مردم‌دوستی و میهن‌دوستی دکتر مصدق هستند. نه دستگاه‌های جاسوسی انگلیس؛ بزرگترین دشمن دکتر مصدق، نه سازمان سیا و نه سازمان کا گِ بِ و نه دیگر دستگاه‌های جاسوسی کشورهای سرمایه‌داری هیچیک نقطه ضعف کوچکی از دکتر مصدق نیافتند تا بتوانند بزرگی و میهن‌دوستی او را لکه‌دار کنند.

شاه و مصدق

اصطلاح ملی‌مذهبی، پیش از پدیدآمدن جمهوری اسلامی در ایران وجود نداشت و سیاسی‌ها تنها واژه‌های ملی، چپ و راست را به کار می‌بردند (درباره‌ی ملی‌مذهبی‌ها آقای دکتر محمدعلی مهرآسا مقاله‌ی بسیار ارزشمندی نوشته‌اند). در آن روزگاران آقایان دکتر یدالله سحابی، مهندس مهدی بازرگان، سیدمحمود طالقانی، مهندس عزت‌الله سحابی، دکتر کاظم سامی، عباس سمیعی، مهندس منصور عطایی، دکتر پیمان و بسیاری از مردان سیاسی دیگر، ملی بودند. مذهبی بودن آنها بیشتر جنبه ی شخصی داشت. آنها پیش از انقلاب بهمن ۱۳۵۷ از راه و روش دکتر مصدق پیروی می‌کردند، اما طمع بهشت موعود آنها را به جهنم جمهوری اسلامی رهنمون شد.

خمینی همه‌ی ایرانیان به ویژه مذهبی‌ها را فریب داد. زنده‌یاد دکتر سامی ‌وقتی از دیدار خمینی از پاریس به تهران باز گشت سرتا پا شیفته‌ی او شده بود. اما وقتی که به ماهیت ضد بشری و ضد ایرانی او پی برد از او دوری جست که دیگر دیر شده بود. شاید بتوان گفت که اینگونه شخصیت‌های ملی که مذهبی هم بودند، گرایش ملی هم داشتند. شاید واژه‌ی «ملی‌گرا» را خمینی برای تحقیر درباره‌ی این مذهبی‌هایی که گرایش ملی داشتند به کار برده است که بعدها واژه‌ی ملی‌گرا به غلط به ملی‌ها هم نسبت داده شد. یاران دکتر مصدق در دولت ملی مانند دکتر فاطمی، دکتر صدیقی، دکتر سنجابی، دکتر آذر، محمود نریمان و… به راستی مردانی ملی بودند نه ملی‌گرا. آنها به ملی بودن گرایش نداشتند بلکه به راستی ایرانی بودند و گوهری ملی داشتند. آن مردمان ملی در زندگی خودشان ملی بودن و مردم دوست بودن خودشان را نشان دادند. یک مذهبی می‌تواند ملی‌گرا بشود و یا یک کمونیست می‌شود که گرایش ملی داشته باشد، اما دکتر مصدق ملی‌گرا نبود بلکه یک شخصیت ملی و راستین بود.

شاه و مصدق

در کشوری مانند کشور ما ایران که استعمار و به پیروی از استعمار، استبداد فرمان می‌راند مبارزه ی جبهه‌ای و همه‌گیر می‌تواند راهگشا و آزادیبخش باشد. بیهوده نبود که  دکتر مصدق «جبهه ملی» را پدید آورد. او می‌خواست همه ی نیروهای مردمی‌ در راه آزادی و استقلال ایران به کار برود. آزادی که پا بگیرد حزب‌ها و سازمان‌ها پدید می‌آیند و رشد می‌کنند و آنگاه است که شهروندان به مرتبه‌ی مردم بودن می‌رسند. مذهبی‌های ملی مانند مهندس بازرگان و دکتر سحابی  در سال ۱۳۴۰ «نهضت آزادی» را بنیان نهادند و با آمدن خ. دجال همه به دنبال او رفتند و حزب و محبوبیت ملی خود را هم در پای خ. دجال قربانی کردند. زنده‌یاد مهندس محمد حنیف نژاد هم برای تحقق آرمان‌هایش مدتی هم به نهضت آزادی پیوست و سپس به مبارزه‌ی مسلحانه روی آورد. راه تجربه شده‌ی مصدق را که یک بار به پیروزی انجامیده بود رهبران جنبش سیاسی و اجتماعی ایران درک نکردند و نپیمودند، در نتیجه دوستان جوان ما راه مبارزه‌ی مسلحانه را برگزیدند و جان و خرد ارزشمند خود را تباه کردند. دور شدن از راه مصدق مذهبی‌های ملی را به گمراهی کشاند. آنها در استقرار پایه‌ها و تحکیم حاکمیت جمهوری اسلامی نقشی تعیین کننده و اساسی داشتند. استعفای دکتر سنجابی از وزارت خارجه دولت موقت، نخست پس از کمتر از یک ماه در اسفند ۱۳۵۷ (که استعفایش پذیرفته نشد) و نهایتا پس از نزدیک  به دو ماه در فروردین ۱۳۵۸ نتوانست ملی‌مذهبی‌ها را از خواب غفلت بیدار کند. پس از استقرار جمهوری اسلامی بیش از همه ملی‌مذهبی‌ها زیان دیدند. آنها هم مذهب خود و هم کشور خود را از دست دادند. سیدمحمود طالقانی را مانند مصطفی چمران و بسیاری دیگر از مردمان میهن‌دوست کشتند. حزب جمهوری اسلامی را با ده‌ها نفر از مهمترین اعضای وفادارش منفجر کردند. جوانان طرفدار مجاهدین خلق را در خیابان‌ها و در زندان‌ها کشتند. سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را از تلاش‌های اسلامی و میهنی‌اش باز داشتند. دکتر کاظم سامی‌ را که یکی از ملی‌ترین مسلمان‌های ایران بود، مانند پروانه اسکندری و شوهرش داریوش فروهر با دشنه تکه تکه کردند. خانم ‌هاله سحابی را در هنگام تشییع جنازه‌ی پدرش با ضربه‌هایی کشنده از پای درآوردند.  مهندس بهزاد نبوی چون از میهن‌دوستی و مسلمانی خود دست نمی‌کشید با زندان و شکنجه، به سرنوشت ناهنجار و بدی دچار کردند. خمینی گفت: «جنگ نعمت است» و صدها هزار جوان ایرانی را به کشتن داد و زیان‌های جبران‌ناپذیری به میهن ما زد. حکومتگران مذهبی و فاشیست، مردم را به دو گروه خودی‌ها و غیرخودی‌ها تقسیم کرده‌اند؛ آنها که خود را «خودی‌ها» می‌نامند، که درواقع دشمنان مردم ایران و هم‌کاسه‌های حکومتگران‌اند و بقیه‌ی ملت جزو غیرخودی‌ها بوده و محکوم به نابودی هستند.

از آنجا که هیچیک از ایرانیان در میهن خود آزادی و امنیت ندارند هنوز هم چاره‌ی کار ایجاد یک جبهه‌ی همگانی برای براندازی حکومت ضد ایرانی جمهوری اسلامی است. تا زمانی که ایرانیان به آزادی و امنیت دست نیابند امکان هیچگونه فعالیت اجتماعی و سیاسیِ آزاد نخواهد بود. ناگزیرترین و فوری‌ترین اقدام سیاسی در مقطع زمانی فعلی ایجاد یک رهبری ملی، همگانی و جبهه‌ای برای گذار از جمهوری اسلامی و رسیدن به آزادی و استقلال در ایران است.
استکهلم

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=136555

2 دیدگاه‌

  1. ناشناس

    این ملی مذهبی خواندن یک عده اخوند های کراواتی توهین به ملی گرایی است که نمونه ان بازرگان بود.
    چرا یک عده هنوز این تابوت بی مصرف مصدق را یدک میکشند? چرا یک ایرانی شجاعت این را ندارد که مصدق قاجار را یک دروغگو و فتنه گر بنامند که قبل از رضا شاه در سویس تقاظای اقامت کرده بود و هیچ به ایران فکر نمی کرد! ولی فقط بعد از اینکه رضا شاه و محمد رضا شاه پادشاه بودند ٫ مصدق شد ازادی خواه و به ایران فکر کرد.
    کسی که منصوب شده با شاه را نمی شود گفت منتخب ملت. پس چرا هرگز این موضوع واضح گفته نمی شود.؟

  2. خسرو

    شگفت انگیز است که افراد بظاهرفهمیده ایکه انتظار میرود معنای سیاسی «کودتا» را بدانند هنوز به شعار جعلی «کودتای ۲۸ مرداد» چسبیده اند. اینها اگرهم به برکناری« قانونی » نخست وزیر دلخواهشان اعتراض دارند با یک فرمول معقول آنرا بیان کنند و یک امر معمولی و قانونی بر کناری یک نخست وزیررا به ماجرای «عاشورای کربلا » تبدیل نکنند.

Comments are closed.