با جشن‌های ایرانی به سوی میدان میلیونی؛ نور امید فیروزه‌ای یلدا

جمعه ۳۰ آذر ۱۳۹۷ برابر با ۲۱ دسامبر ۲۰۱۸


امیر فصیحی – شاید به علت خشونت‌های باورنکردنی جمهوری اسلامی و نابودی فرهنگ و طبیعتِ میهن ما، ایرانیان مجموعا ترسیده، خاموش و بی‌تفاوت شده باشند و شرایط خود را در برابر سرما و تاریکیِ زمستانی سرد و تاریک و بی‌پایان همانند ناتوانانی می‌بینند که نه آتشی است، نه نوری، نه امیدی و نه فرشگردی در اختیار دارند.

در شب‌های تاریک و سیاه جمهوری اسلامی، ما فرزندان کوروش و فردوسی، بار دیگر بسوی شب نخست زمستان می‌رویم. طولانی‌ترین شب سال و آغاز دوران سردی و تاریکی زمستان که در سرتاسر تاریخ بشری، شبی بوده است هولناک و ترسناک. پس از این شب، انسان دوره‌ای را آغاز می‌کند که عطسه کودکی می‌تواند موجب سینه پهلو و شاید مرگ سالمند خانواده و یا خود کودک شود. در شب‌های سرد و ترسناکی که در پی بلندترین شب سال می‌آیند، خوراک کمتر و سرمای جانگداز زمستان، می‌تواند جان عزیزی را، چه فقیر و چه غنی، به یکسان برباید.

چقدر این شب می‌توانست برای مادران و مادربزرگان ما ترسناک بوده باشد.

با این حال، اگر از هر ایرانی درباره این شب بلند تاریک و هولناک سوال شود، بلافاصله میلیون‌ها  سلول عصبی در مغز او، درخششی از خاطرات زیبا در چشم‌ها و خنده‌ای گرم بر صورت‌هایش می‌نشانند، و پیش از گفتنِ هر لغتی، حس خوشیِ کرسیِ گرم مادربزرگ و یاد هندوانه و شعر و موسیقی مانند برقی، چندین هزار بار مغز را دور می‌زند و خاطره‌هایی را برای یک لحظه زنده می‌کند و آن ایرانی می‌گوید: یلدا.

چگونه ممکن است در این بلندترین و تاریکترین  شب سال، شبی که هر حیوانی می‌باید در انتظار زمستان سرد و سنگین باشد و نگران کمبود غذا و شاید از بین رفتن عزیزی، بتوان خاطراتی از امید، استقامت وشجاعت علیه خشونت زمستان خلق کند؟ ایرانیان برای این توانمندی روانی در برابر سرمای زمستان، چه ابزاری در اختیار دارند که اینگونه به هنگام ظلمت زمستان، آنان را گرم و امیدوار و نورانی نگه می‌دارد؟ چگونه این ابزار اجتماعی می‌تواند به آزادی ایرانیان ارتباط پیدا کند؟

*****

یک ایرانی به شما خواهد گفت که این وسیله، برگزاری جشن یلدا است. برخی از انسانشناسان به شما خواهند گفت که این آئین‌ها هستند که می‌توانند چنین کارکرد اجتماعی باورنکردنی‌ای داشته باشند. بسیاری از روانشناسانی هم که نقش آئین‌ها را در خانواده‌ها مورد مطالعه قرار داده‌اند با این نظر موافق‌اند.

علم انسانشناسی بیش از ۷۰ سال است که اهمیت و کارکرد آئین‌های فرهنگ‌های مختلف مانند جشن‌های فرهنگ‌ها را مدّ نظر دارد. کلاید کلوکهون Clyde Kluckhohn (1960-1905) استاد انسانشناسی در دانشگاه ‌هاروارد شاید بیشترین سهم را در نشان دادن اهمیت آئین‌های انسانی دارد. او از جمع‌آوری مطالعات خود بر روی قبایل ناواهو (Navajo) درآمریکای شمالی که عمدتاً شکارچی و گردآورنده بودند، به این نتیجه رسید که آئین‌ها و جشن‌های آنان بر اساس غلبه بر ترس‌های اجتماعی، اضطراب و آسیب، بر اساس نیازهای اجتماعی مانند غبله بر ترس به دست انسان‌ها به وجود می‌آیند و به ابزار مهمی ‌برای حفظ ساختارهای اجتماعی تبدیل می‌شوند. او متوجه شد که جشن‌های ناواهوها، برای غلبه بر ترس‌ها و اضطراب از ناخوشی و بیماری‌هایی ساخته شده بودند که موجب وحشت قبیله بود. این قبایل سرخپوست که ناچار بودند هرچند گاهی برای احتیاجات شکار و جمع‌آوری آذوقه از جایی به جای دیگر نقل مکان کنند، ناخوشی و بیماری اعضای خود را فرایند هولناکی می‌دیدند مثل زمستانی سرد و تاریک.

هنگامی‌که کلوکهون آئین‌ها، جشن‌ها، آوازها و اسطوره‌های سرخپوستان پوئبلو (Pueblo) را مورد مطالعه قرار داد متوجه شد که آنها مشابه آئین‌ها و مراسم ناواهوئی‌ها هستند، با این تفاوت که کارکردهای مختلف دارند. سرخپوستان پوئبلو که به مرور زمان به کشاورزی روی آورده بودند و دیگر از جایی به جای دیگر نقل مکان نمی‌کردند اساسی‌ترین ترس و اضطراب اجتماعی‌شان دیگر نگرانی از بیماری نبود، بلکه، آنان عمدتاَ درگیر نگرانی‌هایی مربوط به بارش باران و باروری زمین بودند و آئین‌ها و جشن‌های آنها هم برای رفع این اضطراب ساخته شده بود.[i]

بدین ترتیب کلوکهون نتیجه‌گیری می‌کند که در محیطی پر از ترس، نگرانی و عدم اطمینان، برگزاری مراسم و آئین‌ها هستند که می‌توانند فضایی پر از امید، آرامش و ثبات بیافرینند.

مطالعات روانشناسانی که بطور جداگانه بر روی این مراسم آئینی تحقیق کرده‌اند نیز، به همان نتایج مردم‌شناسان ختم می‌شود.

گروهی از روانشناسان ایتالیایی معروف به گروه میلان، از آغاز دهه هزار و نهصد و شصت، بر روی مراسم آئینی مطالعه کرده و مقالاتی در باره آنها منتشر کردند. گروه میلان، در مطالعات خود، به تأثیر بالای مراسم آئینی در کمک کردن به خانواده‌های ناکام پی بردند و متوجه شدند که اجرای این مراسم می‌تواند موجب احساسی از تثبیت وآفریننده فضایی باشد که منجر به گشوده شدن شبکه‌های ارتباطی میان اعضای یک خانواده گردد. بدین ترتیب، گروه میلان استفاده از مراسم آئینی در درمان خانواده‌ها را اغلب ضروری می‌دانست.[ii]

*****

جشن‌های ملی ایرانیان، ابزار نیرومندی هستند خلق شده به دست نیاکان ما در برابر ترس و اضطراب در برابر زمستان‌های سرد ایران‌زمین از یکسو و تابستان‌های خشک و گرم از سوی دیگر. گرچه از بیشتر شانزده جشن ایرانشهر، جز خاطره‌های آنها دیگر اثری نیست، ایرانیان اما آن چند جشن اصلی را که یادگار جشمید و مهمترین جشن‌ها هستند از چنگ و دندان بیگانگان و تبهکاران و جلادان زمان زنده نگه داشته‌اند تا شاید روزی رسد که میدان‌های ما دوباره با این جشن‌های پس گرفته شده شاداب شوند.

در هیچ زمانی از تاریخ ایران، برگزاری جشن‌های ایرانی تا به این حد سودمند نبوده و ضرورت نداشته است که امروز دارد.

خواست من از شما این است که نگاهتان به جشن‌های ملی به عنوان ابزاری باشد سه گانه برای آزادی ایران.

نخست، جشن‌های ملی ابزاری هستند برای ایجاد فضایی برای کم کردن ترس میان شهروندان و بیداری ملت، ایجاد شهامت و درمان روحی و روانی جامعه.

دوم، زنده کردن جشن‌های ماهانه ملی، ابزاری هستند برای بازسازی و نوزایی فرهنگی ما ایرانیان. نوزایی فرهنگی، امری ضروری در مقابل این زمستان سرد و تاریک فرهنگی است.

و سوم، در شرایطی که شادی و شادزیستی تحمل نمی‌شود، این جشن‌ها ابزاری هستند برای نافرمانی مدنی ایرانیان.

جشن یلدا، یا آنچه مادربزرگ من شب چله خطاب می‌کرد، امروز بیمار است، اما زنده است. جشن یلدا، آغاز نبرد سخت ما ایرانیان با سردی و بیماری و تاریکی است. این جشن، در طول تاریخ، ابزاری بوده است برای تبدیل ترس و وحشت خانوانده‌ها از سردی و تاریکی به شبی پر از نیکی، مهر و امید. زنده کردن هر چه بیشتر این جشن در جامعه با نشانه‌های فیروزه‌ای و ارزش‌های نیک، فرصتی است برای آگاه کردن خانواده‌ها و دوستان برای رسیدن به میدان میلیونی.

استفاده از نمادهای فیروزه‌ای در یک میهمانی خانوادگی، کنسرت یا گردهمایی شب یلدا، می‌تواند حامل پیام این نسل به دوستان و فامیل باشد که جنبش آزادی ایرانیان زنده و امیدوار است و ابزاری در دست دارد ساخته شده بر پایه‌های قوی نیکی در راه زنده کردن و بیدار کردن ایرانیان و حرکت آنها به سوی میدان میلیونی.

باشد که روزی این رنگ در جشن یلدا راهی میدان‌های ایران‌زمین گردد و موجب روشن شدن شمع‌های میدانی در اردیبشهتگان، شهریورگان و آذرگان و آبپاشی خنک در تیرگان و چراغی برای پاکسازی آب‌های ایران‌زمین در خردادگان و آبانگان و ساز و آواز در مهرگان و زنده کردن یاد کوروش و هویت ایرانی در هفت آبان و آتش‌های آزادی در سده و سوری و سرانجام میدان میلیونی با نیکی و دادگری و دهشمندی در نوروزگردد.

جشن‌های ما ابزارهای نیرومندی هستند برای بحران روانی جامعه ما از وحشت‌زدگی. این جشن‌ها ابزاری هستند برای رنسانس فرهنگی ما ایرانیان و بیش از اینها، جشن‌های ماهانه ما، نشانه‌ای هستند از ارزش‌های ملی و فرهنگی ما، از خواست‌های ما و از آرزوهای تاریخی ما. ستون اخلاقی ایران‌زمین بر ستون نیکی شکل گرفته و این جشن‌ها ابزاری هستند برای زنده کردن اخلاق و بیداری ایرانیان. در نظامی ‌که شادزیستی ضدارزش‌ است، شادزیستی ما در جشن‌های ما، نافرمانی ماست.

برگزاری جشن‌های ملی در شرایط اشغالی نوعی نافرمانی مدنی است و بدون شک هزینه خواهد داشت. باشد که سختی‌ها و دشواری‌هایی که در راه نیکی ، شادی و دهش خرج می‌شود ، هیزمی ‌شوند برای برافروختن بیداری ایرانیان.

بنابر این، در سردی و ظلمت زمستانِ سیاسی امروز ایران، برگزاری جشن‌های ایرانی، می‌توانند ابزاری برای توانمندسازی جامعه باشند و فراسیدن نوروز ایرانیان را ممکن سازند.

باشد که هرکدام از جشن‌های ایرانی با نیکی، داد و دهشمندی تبدیل شوند به ابزاری در راه پس گرفتن ایران و هر روزمان مانند نوروز سرشار از اندیشه نیک، گفتار نیک و کردار نیک گردد.

با یقین به رسیدن آن روز.


پانویس:

[i]  Robert A. Segal  (۱۹۹۸) “The myth and ritual theory : an anthology “Blackwell Publishers . Malden MA.
[ii] Evan Imber-Black, Janine Roberts and Richard Whiting. (1988)  “ Rituals in Families and Family Therapy”. Norton and Co. New York

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=140799