انقلاب در سال ۵۷ وعده برق و آب مجانی داده بود، ولی  در چهار دهه نزدیک به نیمی از جمعیت کشور را به زیر خط فقر فرستاد. انقلاب وعده  عدالت اجتماعی و جامعه توحیدی داده بود، ولی امروز ثروت کشور تنها بین گروه معدودی تقسیم می‌شود و سهم کارگر، کارمند و بازنشسته از این انقلاب جز فقر و گرسنگی نیست. کشوری که زمانی نمونه‌ای برای کره جنوبی بود، امروز با کره شمالی رقابت می‌کند.

در این چهار دهه چه بر سر اقتصاد ایران آمده است؟ چهار دهه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، اقتصاد کشور به کدام سمت می‌رود. احمد رأفت این پرسش‌ها را با حسن منصور استاد دانشگاه و کارشناس اقتصادی در بریتانیا مطرح کرده است.

لینک مستقیم به ویدئو

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

3 دیدگاه‌

  1. تیرداد

    مهندسی‌ فقر

    انقلابها معمولا از طبقه متوسط نشات میگیرند.

    جمهوری اسلامی، برای جلوگیری از وقوع انقلابی جدید، میبایست طبقه متوسط را نابود میکرد.

    طرح یارانه‌ها برای مهندسی‌ فقر و نابودی طبقه متوسط به منظور جلوگیری از وقوع انقلابی جدید بود.

  2. تیرداد

    «تخصص» یا «تعهد»

    نواب صفوی، طلبه، بنیان‌گذار و رهبر تشکیلات بنیادگرای «فدائیان اسلام»، از پیشتازان مبارزات مسلحانه اسلامی بود که در ترور هژیر و رزم آرا و حسین علاء و احمد کسروی نقش داشت. وی در سال ۱۳۲۹ کتابی بنام «راهنمای حقایق» را به چاپ رساند که در آن یک «حکومت اسلامی» ترسیم شده بود. این کتاب سلف نظریه جمهوری اسلامی بود.

    نواب صفوی تز «حکومت اسلامی» را نوشت و معتقد بود که کار و امور را باید از «متخصص» گرفت و به «مومن» و «متعهد» داد – دقیقن همان چیزی که در انقلاب اسلامی ۵۷ اتفاق افتاد – کار و امور را از متخصصان گرفتند و به مومنان دادند، ولی‌ مومنان کار نابلد بودند و دزد هم از آب در آمدند.

  3. آرتا

    یهودیت تمدن مصر را خوار و ذلیل کرد. مصیحیت تمدن رم را (بعد از سیصد سال میترائیسم) از هم فرو پاشید. و اسلام تمدن ایران را به خاک کشاند. غرب بعد از هزار و سیصد سال اسارت در تاریکی و فقر, وقتی توانست “فضای توسعه” را بوجود بیاورد که مصیحیت را به قلاده کشید, آنهم در چند قرن گذشته. اگر اسلام هم در ایران به قلاده کشیده نشود, مثل هزار و سیصد سال گذشته, تمدن سازی امکان پذیر نخواهد شد.
    وجه مشترک این مکاتب فکری هم در این است که اصول سازندگی در آن, برای “آن دنیا” ریخته شده است, نه “این دنیا”. به عبارتی “آن دنیا”, “این دنیا” را به اسارت میگیرد. یعنی “مرگ” بر “زندگی” فرمانروائی میکند. فرهنگ اصیل ایران بر اساس “رستایش”, یا کائنات خودگردان است, و از نظر اسلام باید دفن شود.

Comments are closed.