پاسخ به بیانیه جمهوریخواهان

پنج شنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۷ برابر با ۰۷ فوریه ۲۰۱۹


نصرت واحدی – اخیرا بیانیه مشترک چند گروه جمهوریخواه منتشر گردید که مورد انتقاد برخی از گروه‌­های به اصطلاح سیاسی خارج از کشور قرار گرفت. این نوشته که بسیار سطحی و شعارگونه تنظیم شده، پاسخ گرفتاری‌­های اساسی و حلّ مسائل اجتماعی– فرهنگی یکصد ساله ایرانیان نیست. حتی اشاراتی که بر دشواری‌­های سیاسی همین تاریخ معاصر شده نه تنها ژرفا ندارد بلکه راه‌­های برطرف کردن آن­ها نیز علمی‌– منطقی ارائه نشده‌­اند.

لازم است همه آستین‌­ها را بالا بزنند…

بنا بر رأی مقایسه،  شعارهای مندرج در این نوشته کم و بیش شعارهایی هستند که همه گروه‌­های مخالف رژیم ولایت فقیه نیز عنوان می­‌سازند. تازه  گفتن اینکه  ما «یکی از نحله‌­های اساسی در صفوف  اپوزیسیون» هستیم خودش ضد آنتروپولوژی مدرن است، سروری‌خواهی است، خودستایی بی‌­مورد است که دفتر فرهنگ واماندگی همین ۱۷۰ سالی را ورق می‌­زند که این هم‌­میهنان آن را عمر خود می‌­دانند. ورق­‌هایی که به قول خودشان «گول خوردن از سخنان جذاب آیت‌­الله خمینی» را نیز شامل می­‌شود.

حق این است که این گول خوردن را بیشتر مطالعه  کرد (خودشناسی) و در این خودشناسی دریافت که علِت این گول‌خوردگی سطحی‌انگاری، یعنی به کار نبستن  احکام علمی و منطقی است.

همین سطحی‌انگاری است که گرفتاری‌­ها را  به گردن گونه‌­ی حکومت،  پادشاهی و یا جمهوری، می­‌اندازد. در حالی که مسئله ایرانیان به کمبود الزامات جامعه برای عبور از وضعیت ناشایست کنونی به وضعیتی شایسته‌­ی مردمی است که روزگاری فرهنگ متعالی «مهر و داد» را پرورانده‌­اند.

مادامی­ که ایرانیان نتوانند صورت  مسئله خودشان را که اجتماعی است  به رشته سخن بکشند و برای  حلّ آن همگی با هم اقدام نکنند، نمی­‌توان از روبنای مردمسالاری و ساختار شکلی «دولت دموکراتیک توسعه‌گرا» در برابر محتوای آن با توجه به فرهنگ سیاسی و شرایط اجتماعی کشور سخن به میان آورد زیرا غالب این مفاهیم توخالی هستند. بعلاوه تجارب ایرانیان در این ۱۷۰ سال جز تجربه استبداد چیز دیگری نبوده است. تازه همین تجارب نیز  یک پایش در هواست زیرا آن مرحله‌­ای که  مشاهدات ایرانیان را بایستی تبدیل به تجربه بکند میان ایرانیان، با سابقه­‌ی ۱۷۰ ساله زندگی سیاسی خود از قلم افتاده است. به ویژه که  تاریخ ۱۷۰ سال گذشته نیز هیچ خاطره­‌ای  را در خود ندارد که دال بر مبارزاتی علمی– منطقی باشد.

از این رو تمام این گرفتاری‌­ها نتیجه عدم آگاهی ژرف از ساختار جامعه است. نه تنها این، بلکه حوادث روزگار نیز ، به دلیل بدفهمی  و یا کژفهمی درسی برای مردم نشده است.  دیروز همین آیت‌­الله خمینی بر اساس اعتراضات و نارضایتی مردم و تشدید آن، مشروطیت را از کار انداخت  تا خودش در ایران یک استبداد مذهبی برپا کند. بنابراین امروز می‌­بایستی دانست که  سقوط ولایت فقیه بر پایه گسترش اعتراضات و نارضایتی‌­های مردم مسلما ایرانیان را نه به دمکراسی که خواست همه ایرانیان است بلکه به استبداد دیگری خواهد برد. پس حق این است که با همکاری و اتفاق و تحلیل ساختار جامعه و درک واقعیت‌­های آن کوششی همه‌جانبه صورت بگیرد تا این نارضایتی‌­ها، سیاسی بشوند تا نشان‌دهنده منافع عموم باشند؛  تا  مردم حق خودشان را بشناسند، تا  همه به حق تعیین سرنوشت خویش  به درستی واقف گردند و مبارزاتشان را نه برای کسی، بلکه برای  آسایش و آسودگی خویش سازمان دهند.  در چنین صورتی تنها آن­ها  و نه کس دیگری، ضامن اقتدار سیاسی و مهار آن خواهند بود. آن وقت است که دیگر کسی دغدغه­‌ی سکولار شدن  جامعه را ندارد ، امری که با زور و هیچ  اقتداری نمی‌­تواند ممکن بشود.

دوستان عزیز، در تمام این ۱۷۰ سال افراد و گروه‌­هایی، از چپ تا راست آمده­‌اند و مردم را با قول‌­های مردمسالاری، رفاه و سعادت فریب داده‌اند. همانطور که شما نیز گول خورده‌­اید. چرا؟ زیرا مردم سواد ندارند. اما مردم بی­‌سواد ممکن است گول بخورند، ولی آنقدر فهم و شعور دارند تا دریابند  چه کسی آن­ها را گول زده است. نتیجه این وضعیت جنگ همه با همه‌­ی امروز است.

تازه امروز در دوران پساصنعتی شناخت علمی جامعه از تاریخ گذشته خود، چه بد و چه خوب، برای عبور از استبداد به دمکراسی ضرورت حیاتی دارد. جامعه بدون این شناخت بی­‌سواد است. به شهادت تاریخ و با توجه به دنیای مدرن کنونی این گذر برای جامعهﻯ بی‌سواد بسیار دشوار، شاید هم ناممکن شده است.

در کنار دانایی به این مهّم کاربرد احساسات از جمله میهن­دوستی برای مبارزه لازم، ولی کافی نیست. پادشاهان ایران از جمله رضاشاه و محمدرضاشاه همه میهن خود را دوست می­‌داشتند. اما امروز که مرزهای کشورها با گلوبالیزاسیون آبکی شده‌­اند کفایت این میهن­دوستی وجود اقتدار ملّی یعنی «سُوِرِن» بودن مردم است.

بعلاوه از توضیحاتی که در باره فرم و محتوای  دمکراسی داده شده معلوم می‌­شود افکار این هم‌­میهنان با دمکراسی مدرن امروزی، به صورت یک سیستم خودسازمانده، بیگانه است. این دستگاه تنها دستگاهی است  که می‌­تواند بدون ریسک و سریع  ایرانیان را به دنیای مدرن امروزی هدایت کند. البته راهکار این عبور مانند تمام راهکارهای دیگر «امرژنس» است. از این رو برای پیدا کردن بهترین راهکار همه می‌­بایستی کمک بکنند وگرنه این بار به منزل مقصود نخواهد رسید.

امروز تز (یک جناح سیاسی) وآنتی‌­تز (جناح سیاسی دیگری) در جدل مذاکراتی (دیسکورس) یک سنتز به نام دولت به وجود می‌­آورند که مدام وجودش به وسیله اپوزیسیون (قطب مخالف دولت) مورد سئوال قرار می‌­گیرد. به این دلیل نیز همیشه جابجایی این دو ممکن است. به این جهت:

در وضعیت کنونی گروه‌­های مخالف رژیم ولایی به یک ائتلاف نیاز دارند تا در برابر ولایت فقیه یک اپوزیسیون بشوند. اپوزیسیونی که قاعده بازی ولایت سیاسی را قبول ندارد (غیردمکراتیک). این ائتلاف می­‌بایستی بر اصول اساسی حاکمیت فردا استوار باشد. پس اصول تمامیت ارضی، استقلال، حقوق بشر از واضحات‌­اند و نمی‌­توان آن­ها را به میان کشید. آنچه از الزامات توافق برای یک ائتلاف است همانا:

۱.حفظ حرمت انسانی
۲.احترام متقابل
۳.حاکمیت قانون
۴.اقتدارمردم
۵.دمکراسی، شیوه اداره مملکت
۶.ملّت به معنی جمع تمام افرادی که قانون اساسی کشور را تصویب می‌کنند

می‌­باشد.

دنیای کنونی مدام در حال دگرگونی است. بنابراین هر لحظه‌­ای­ که به انتظار سقوط ولایت فقیه و تعلل در آنالیز تاریخ اجتماعی ایران، در رابطه با تداوم استبداد و چارچوب ارباب و رعیتی، تلف بشود به معنی ده سال عقب‌ماندگی بیشتر است.

به ویژه می‌­بایستی توجه داشت که برطرف کردن بی­‌سوادی جامعه نمی‌­تواند به آینده موکول گردد زیرا چنین جوامعی همیشه طعمهﻯ آسانی برای قهاران داخلی و خارجی هستند. به این دلیل لازم است آموزش مردم توأم با اعتراضات آنان صورت بگیرد تا کار مبارزه به عملی مثبت بی­انجامد. این کار ضمن اینکه براندازی را شکل می­‌دهد مردم را نیز از راه آگاهی به تاریخ پر نشیب و فراز خود و درک شکست­‌های تاریخ همین ۱۷۰ ساله گذشته متشکل می­‌سازد.

پس لازم است همه آستین‌­ها را بالا بزنند و با ایجاد یک  سازماندهی بی‌­نظیر تحقق یک انقلاب شکوهمند در ایران را ممکن سازند. آحاد مردمی که با آگاهی به علت شکست‌­های تاریخی خود در راه آزادی و دمکراسی، چنین انقلابی را به وجود آورده باشند، مسلمأ حامی و نگه­دارنده‌­ی وعده‌­های زیبای الیت خود نیز خواهند بود. بعلاوه اینان برای نگه­داشتن آرمان‌­های انقلابی خویش پس از براندازی نیز آماده‌اند.
مونیخ

*پروفسور دکتر نصرت واحدی فریدی فیزیکدن و استاد سابق ریاضی و فیزیک در دانشگاه صنعتی آریامهر («شریف»)، دانشگاه تهران و دانشگاه مونیخ دارای کتاب و مقالات فراوان در زمینه‌ی فلسفه و سیاست بر اساس پژوهش‌های ریاضی و فیزیک است.

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=145644

2 دیدگاه‌

  1. ناشناس

    کم لطفی نفرمایید . فقط جمهوری مصر . جمهوری اردوغانی . جمهوری اخوان المسلمینی . جمهوری کره شمالی . جمهوری سودانی . جمهوری ونزویلایی . جمهوری کوبایی . حمهوری چینی . جمهوری پاکستانی . جمهوری موزامبیکی . جمهوری یمنی . جمهوری الجزایری . و و و دیگر سرکوب کنندگان حقوق بشر و دمکراسی . حرف بزرگ مرد سیاست ایران دکتر بختیار را فراموش نکنید . دیکتاتوری نعلین یا مذهب هزار مرتبه از دیکتاتوری چکمه نه تنها بدتر است بلکه سرطانی و متعفن و زجر اور است .
    تنها پادزهر این سرطان برگشت به ایرانیت و برقراری حکومت شاهنشاهی سکولار دموکرات پارلمانی میباشد . درود بر شاهزاده پهلوی . رضاه شاه روحت شاد .

  2. فريد

    جمهورى فقط «جمهورى مصر»

Comments are closed.