اصطلاح «پساغربى» ظریف؛ نیرنگ یک فرصت‌طلب و تخریبگر ذهن روشنفکرى

شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۷ برابر با ۰۲ مارس ۲۰۱۹


پویا مهرفر – مى‌توان با چند داده درست، ارزیابى کرد و تئورى ارائه داد ولى این ارزیابى و تئورى فاقد ارزش علمى‌است.

در این نوشتار تلاش مى‌کنم که نگاه نوى را مطرح کنم و بی‌شک ارزیابى همه‌جانبه آن به دانش اقتصاد کلان و اقتصاد سیاسى و کار علمى ‌گروهى نیاز دارد که من حتى به عنوان یک فرد از این گروه، فاقد آن دانش هستم.

محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران را مى‌توان نمونه یک فرصت‌طلب دانست. او باهوش، زیرک و داراى دانش معینى است. او بدون اعتقادى چندان به جمهورى اسلامى‌ در میان مدیران ارشد نظام جا خوش کرده است. او نیازمند تئورى‌ها و واژه‌هاى ساختگى است تا خود را مصون نگه دارد و بالا بکشد. او این واژه‌ها را یا از منابع دیگر وام مى‌گیرد و یا خود مبدع آن مى‌شود. البته این افراد در هر نظامى‌ هستند و هر نظامى ‌که نتواند به روشنفکران آزادى عمل دهد و انتخابى عمل کند دچار چنین مدیران فرصت‌طلبى مى‌شود. نظام شاهنشاهى پهلوى نیز به ضرورت‌ها جاى خالى روشنفکران را به فرصت‌طلب‌ها داد و این یکى از نقاط ضعف نظام شاهنشاهى بود.

محمدجواد ظریف

البته اینگونه نیست که در نظام جمهورى اسلامى ‌این فرصت‌طلب‌ها فقط در سوى اصلاح‌طلبان هستند بلکه در سوى جناح‌هاى تندروى نظام بسیار بیشتر و خطرناکترند.

علاقه محمدجواد ظریف و بطور کلى نظام جمهورى اسلامى ‌به حزب دموکرات آمریکا بى‌پایه نیست و آن ریشه در سیاست‌هاى نوین این حزب دارد. این چرخش در سیاست‌هاى جناح چپ و میانه‌ی احزاب غربى مشهود است. من آغاز نمادین آن را به سفر هلموت اشمیت به چین و دیدار با تنگ شیائوپینگ، معمار اقتصاد نوین چین، مربوط مى‌سازم.

اقتصاد نقش مهمى ‌در سیاست بازى مى‌کند و چین اقتصاد دوم جهان را به خود اختصاص داده است ولى این اقتصاد بسیار وابسته به غرب هم از نظر تکنولوژى و هم از نظر سرمایه است. از طرف دیگر این اقتصاد هنوز از نظر درآمد سرانه با جهان غرب بسیار فاصله دارد. تنها عملکرد این اقتصاد ایجاد بحران در بازار کار غرب است (در زمینه عدم توازن مالى تجارت، این مربوط به بدنه جامعه غربى است و نه سرمایه‌داران غربى).

از نظر سیاسى نیز این کشور هنوز یک کشور جهان سومى ‌است که بسیارى از موازین ابتدایى حقوق بشر را نادیده مى‌گیرد و نه تنها در بعد ساختار سیاسى که در بعد ارتباطات فردى نیز دخالت‌هاى گسترده دارد.

از نظر ساختارى نیز فساد دولتى و متمرکز در این کشور عمیق است و اعدام‌هاى متعدد در این زمینه خود گویاى این مهم است (تفاوت فساد در ایران با چین این است که سیاستمداران جمهورى اسلامى‌ قادر به مدیریت متمرکز فساد نیستند و نخواهند بود و علت آن تفاوت در بستر تاریخى شکل‌گیرى این دو نظام است).

بنا براین چین به عنوان مهمترین عامل تحول اقتصاد جهان هنوز بسیار از جهان غرب فاصله دارد و نمى‌تواند مأمن سرمایه باشد و از این رو شدیدا متکى به سرمایه خارجى و بخصوص غرب است.

ورود چین به بازار جهانى البته بر سیاست‌هاى جهان غرب اثر گذاشته و این همان چیزیست که افراد ناآگاه آن را دوران «پساغربى» مى‌گویند.

در غرب سیاست به دو بخش تقسیم شده است:

بخش متکى به اقتصاد بین‌المللى که حزب دموکرات آمریکا را مى‌توان نماد آن دانست.
بخش متکى به اقتصاد ملى که حزب جمهورىخواه  آمریکا را مى‌توان نماد آن دانست.

حزب جمهورىخواه به سنت سیاست غربى وفادار مانده ولى حزب دموکرات از این سنت فاصله گرفته است.

از این رو انتظار می‌رود که حزب جمهورىخواه در میان آمریکایى‌هاى سنتى طرفداران بیشترى را جذب کند و ازطرف دیگر حزب دموکرات در بین روشنفکران و آمریکایى‌هاى تازه پذیرفته شده، بیشتر نفوذ یابد.

این روند چرخش به راست جامعه سنتى در میان اروپاییان نیز مشاهده مى‌گردد.

عامل اصلى بحران کار در غرب سیاست‌هایى است که احزابى چون حزب دموکرات آمریکا آن را دنبال مى‌کنند و این خطریست که باید کنترل شود.

اصطلاح «پساغربی» جواد ظریف فرصت‌طلب و ادعاهایش درباره آن، شعارهایى بى‌پایه است که از ذهن بیمار او تراوش مى‌کند و ذهن روشنفکران ایران را تخریب مى‌کند.

من بسیار هشدار داده‌ام که علم امروزى با سرعت بسیارى رو به پیشرفت است. این سرعت مى‌تواند موجب نشر تئورى‌هاى غلطى در علم گردد. از این رو ما نیازمندیم که همواره به اصول پایه‌اى علم و تعریف‌ها برگردیم و توجه کنیم که هر تئورى و نظریه‌اى تا زمانى که نتواند غلط بودن این اصول پایه‌اى را اثبات کند، باید منطبق بر این اصول باشد تا علمى‌خوانده شود.

حیات اقتصادى غرب در گرو حفظ و ارتقاء قدرت رهبرى جهان است و این مسئله مرگ و زندگى است و در این مسئله همه جناح‌هاى سیاسى غرب متحد هستند.

غرب با وجود بحران‌هاى سیاسى خود که ناشى از اثر چین بر اقتصاد جهانى است، در کل یکپارچه عمل مى‌کند.

در مسئله ایران بعید نیست که تقسیم کارى بین دو جناح دموکرات و جمهورىخواه صورت گرفته باشد. سیاست در زیر هیاهوها جارىست و ممکن است حتى رئیس جمهور اوباما از آن بى‌خبر باشد.

جمهورى اسلامى ‌چاره‌اى جز حرکت به فضاهاى باز ایجاد شده ندارد. بیشتر راه‌ها را خود جمهورى اسلامى‌ بدلیل ماهیت خود به روى خود بسته است و بعضى راه‌ها نیز از سوى غرب بسته شده و تنها راه، رسیدن به توافق با غرب است. اگر بخواهیم مثالى بزنم باید آن را مشابه راه تنگ شونده دام‌ها براى گیر انداختن جهت اهدافى مانند شیردوشى و یا شستشو ببینیم. جمهورى اسلامی در چنین تنگنایی گیر افتاده است. هر راهى جز راه  رو به جلو خطرناک و ناممکن است. او تلاش دارد در جاى خود بماند و این وضع را وخیم‌تر مى‌کند.
لس‌آنجلس

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=148276