مجید محمدی – حکایت محاکمات چند سال اخیر دلالهای اقتصادی و مالی اعضای کاست حاکم در دستگاه قضایی از جمله «سلطان سکه و ارز»، «سلطان گوشت»، «سلاطین پتروشیمی» و مانند آنها حکایت آواری از نکبت و سیاهی است که بر سر و روی جامعهی ایران ریخته شده و بسیاری این نکبت را به عنوان برنامههای سرگرمکنندهی تلویزیونی و داستانهای مهیج در شبکههای اجتماعی دنبال میکنند. جذابیت این داستانها در چهار لایه بودن آنهاست: فساد مالی و اقتصادی و منابع هوشربایی که جابجا میشوند، ارتباط با مقامات جمهوی اسلامی و ساختار قدرت، در بر داشتن قضایای خانوادگی (وجه مطبوعات زرد)، و پلهایی که میان داخل و خارج برقرار میکنند. در دههی شصت و هفتاد کارگردانانی که میخواستند فیلمشان بیشتر فروش برود چند صحنه هم در استانبول میگرفتند. حالا همه جای دنیا به بخشی از لوکیشن داستانهای مهیج فساد نوکیسگان ایران تبدیل شده است. تورنتو و واشنگتن دیسی در کنار لندن و سیدنی و ژنو به شهرهای آشنای ایرانیان در این داستانها تبدیل شدهاند.
سلطانهای بازداشت و محاکمه شده همه دلال هستند (مقامات مصونیت دارند مگر رویشان را برای خامنهای زیاد کنند) و برای مقامات جمهوری اسلامی چه در دور زدن تحریمها، چه در خروج ارز و تبدیل ریال به سکه و ارز یا برعکس، چه در پولشویی، و چه در کسب و کار واردات و صادرات پادویی میکنند. صدها سلطان دیگر (مثل سلطان شکر یا فولاد و آلومینیم) به واسطه کار برای روحانیون عالیرتبه و فرماندهان قدرتمند هیچگاه سر و کارشان به دستگاه قضایی نمیافتد. روحانیون و فرماندهان سپاه و کارگزاران حکومت خود نمیتوانند این کارها را انجام دهند و به دلال و پادو نیاز دارند و پادوها نیز باید سهم کوچکی از کیک (پورسانت) را با دوندگی از آن خود سازند. معمولا پادوهایی که اتصال ضعیفتری به کاست حکومتی و روحانیت شیعه دارند بیشتر در معرض قربانی شدن هستند. پادوها همه فکر میکنند زیر پایشان سفت است تا روزی که «برادران» زنگ در خانه یا دفتر آنها را به صدا در بیاورند.
امروز میلیونها نفر در داخل و خارج کشور برای پادویی اقتصادی مقامات در ایران سر و دست میشکنند چون با پورسانت یک معامله میتوان دهها، صدها و هزاران میلیارد تومان (بسته به نوع کار و مقام مربوطه) به جیب زد اما کسانی که موفق میشوند اندکاند چون این کار رمز و رموز و تاکتیکهایی دارد که همه نمیدانند یا از پس آن بر نمیآیند. این سلاطین (نام جدید برای پادوها) کار تاراج را به جریان میاندازند و هر از گاهی تعداد بسیار اندکی از آنها باید قربانی شوند تا حاکمان به تودهی از همه جا بیخبر بگویند که دارند با فساد مبارزه میکنند.
ماهیت محاکمات
محاکمات برگزارشده مثل بقیهی محاکمات در جمهوری اسلامی فاقد ارزش قضایی و حقوقیاند و صرفا کارکرد ارعابی (در محاکمات سیاسی) و تبلیغاتی (در پروندههای اقتصادی) دارند. حکومت میخواهد نشان بدهد که هنوز دستگاه قضایی وجود دارد و میتواند افراد را اعدام کند یا به زندان بیندازد. این کارها نه توانسته کار پادوها را مختل کند و نه میل شدید به پادوگری در میان جمعیت کشور را تقلیل دهد. دستگاه قضایی پوسیدهتر از آن است که بتواند کارکرد پیشگیری یا تنبیهی (مثل دستگاههای قضایی در جوامع دیگر) داشته باشد.
بازیگران
این محاکمات چهار دسته بازیگر دارد:
۱) بازجوهایی که به مقام قاضی و دادستان ارتقا یافتهاند و توانایی و سواد حقوقی نوشتن یک برگ کیفرخواست با اتهامات و دلایل روشن را ندارند اما میتوانند برای افراد چه مجرم و چه غیرمجرم پروندهسازی کنند (پاداش آنها البته ویلایی در لواسان و آپارتمانی در ترکیه یا کاناداست).
۲) دلالهایی که خود باید بهتر از همه بدانند بدون مقامات کسی نبودهاند و مجرماند و دفاعشان در چارچوب مصالح نظام مثل دور زدن تحریمها و پولشویی یا سادهلوحی شخصی مثل گول خوردن است (بنا به نظریهی غالب روحانیت شیعه مجرمان یا عامل دشمناند یا سادهلوح).
۳) عناصر دستگاه تبلیغاتی رژیم که این صحنهگردانی را دراماتیزه کرده و به عنوان مقابله با مفاسد اقتصادی به اضافهی افشاگری در مورد مخالفان و دشمنان میفروشند.
۴) مردمانی مستأصل که خود را مالباختهی این فرایند میبینند و هیچ کاری از دستشان جز نفرین و ناله بر نمیآید و تصور میکنند بازیگراند اما سیاهی لشکر هستند.
تداوم این نمایش (یا همان جمهوری اسلامی) بیش از آنکه مدیون ترس از کشته شدن در خیابان یا شکنجه در زندان باشد مدیون همین ناله و نفرینکنندگانی که روی دیگرشان مشتاق هویتیابی با دلالها و رؤسایشان است. فساد و پول آسانی که به دنبال آن میآید امروز به قالیچهی پرندهی افسانهای تبدیل شده است. به همین دلیل است که اینها و منابعشان در نهایت سر از ینگه دنیا در میآورند و منابع به تاراج رفته صرف خرید مستغلات و تاسیس شرکتهای قلابی و صوری برای پولشویی میشود.
چرا این نمایشها مورد توجه است؟
اگر این محاکمات کارکرد قضایی و حقوقی ندارند چرا تا این حد در داخل و خارج مورد توجه مردم و بنگاههای خبررسانی قرار میگیرند. این امر پنج دلیل دارد:
۱)این محاکمات یکی از معدود مجاریای است که نور بسیار اندکی بر آنچه درمافیای حکومت میگذرد آنهم بطور غیرمستقیم میتاباند.
۲)بر خلاف برنامههای تلویزیون دولتی، سناریو تکجهتی و ایدئولوژیک نیستند؛ هر کسی میتواند خوانش خود را از آنها داشته باشد: یکی برای تطهیر حکومت و دیگری برای محکوم کردن آن؛ این داستانها همیشه بخشی تاریک دارد که داستانها را بیانتها و با پایانِ باز، رها میکند و همین ویژگی به مخاطب مجال میدهد خودش داستان را تمام کند (رماننویسی مشارکتی).
۳)این محاکمات پای همه گونه افراد را به تئاتر تراژدی ایران امروز باز میکند، از برادر یکی از اعضای فدائیان خلق که اصلاحطلب شده تا پسر دکلدزد وزیر اصلاحطلبی که در لندن خانه گزیده و مجیز خامنهای و نظام را میگوید، از همسر عضو موسسهی سیاستگذاری در واشنگتن دیسی تا رئیس سابق اتاق بازرگانی و از نزدیکان حزب موتلفه؛ از طیف احمدی نژاد و خاتمی تا طیف رفسنجانی و روحانی؛ از بانکدار و سپاهی تا مطبوعاتی و تاجر. جامعهی ایران را با همهی تنوعاش میتوان در این تراژدی مشاهده کرد، مثل شوهای تلویزیونی واقعنما (رئالیتی شو) که دهها میلیون بیننده در دنیا دارند.
۴)در این محاکمات اعداد بسیار بزرگی (که هر روز بزرگترمیشوند) برای فساد و تاراج مطرح میشود که برای جامعهی فقیر و تشنه به پول بادآورده بسیار هیجانانگیز است. تحت حکومت جمهوری اسلامی امروز کمتر کسی در ایران است که به حال این مفسدان و رؤسای آنها قبل از اینکه دستگیر و محاکمه شوند غبطه نخورد؛ محاکمهشوندگان این دادگاهها برای برخی از شهروندان نه شخصیتهای شیطانی و منفی بلکه سوپرمنها و زرنگهایی هستند که همه میخواهند بدانند آنها با چه اکسیری چنین قدرتی یافتهاند.
۵)در هر خانوادهی بزرگی در ایران افرادی مثل رضا حمزهلو یا مرجان شیخ الاسلامی آلآقا یا حسین هدایتی پیدا میشوند (مسعود علی آبادی فاسد- معاون احمدی نژاد- و برادران فاسدش- مهدی و مهرداد و جواد- در راه آهن و وزارت نفت و اتریش پسرخالههای خود من هستند). ایرانیان این داستانها را دنبال میکنند تا ببینند کی نوبت به آشنایان و همسایگان و پسرخالههای خودشان میرسد تا برای مصلحت نظام دراز شوند و اندکی از منابعی را که بالا کشیدهاند گرگهای دیگر از آنها بگیرند.
همه چیز تیره و تار است
آنچه این محاکمات از روند جامعهی ایران به نمایش میگذارد، تیرگی و سیاهی است که همه جا را فرا گرفته. شما اگر برای یکی از خوانندگان- مداحان نظام برنامهای در نیویورک یا لسآنجلس بگذارید بطور غیرمستقیم با مافیای موسیقی در کشور ارتباط پیدا کرده و طرف حسابتان بسیجی- امنیتیهایی خواهند بود که امروز شرکتهای تولید و توزیع و برگزاری ارکستر را در دست دارند. شما اگر ترجمهای برای دستگاههای فرهنگی نظام انجام می دهید (کاری که سالها در دانشگاه راتگرز برای نهادهای تحت نظر رهبری توسط موسسات تحت نظر هوشنگ امیراحمدی انجام میشد)، دارید برای دستگاه تبلیغاتی نظام فعالیت میکنید. حتی اگر خیارشور از ایران وارد میکنید مطمئن باشید که طرف حسابتان نه یک تاجر عادی بلکه شبکهای از واردات و صادرات است که منابع مالیاش از راههای گوناگون ممکن است به دست حزبالله لبنان یا حوثیهای یمن برسد. حیطهای از اقتصاد در ایران نیست که امروز به ملک خودیها تبدیل نشده باشد یا آنان سهمی از آن نبرند.
هر ایرانی با هر گرایش و شغل و جنسیت و حرفهای اگر کوچکترین تماسی با این جرثومهی فساد (نظام جمهوری اسلامی و کشوری که به تمامی در اختیار آن است) پیدا کند فاسد میشود یا در فساد مشارکت و مباشرت پیدا میکند؛ خواه با معاملات آن مرتبط باشد، خواه وانمود کند که با منابعی از دستگاههای امنیتی در تماس است و آنها اطلاعات ویژه به او میدهند، خواه شرکایش در کانادا کسب و کار تجاری با ایران داشته باشند (و بنیانگذار نظام را فرهیختهترین رهبر عالم معرفی کنند تا اختلالی در آن ایجاد نشود)، و خواه در تولید و توزیع و نمایش آثار فرهنگی داخلی دستی داشته باشد. کسانی که میخواهند از این فساد عظیم که امروز در خاورمیانه و اروپا و شمال آمریکا و استرالیا نیز در حال گسترش است برحذر بمانند هرچه زودتر باید رشتههای اتصال خود را با آن قطع کنند.
امروز بعد از چهل سال هیچ ایرانی در نقطهای از دنیا نمیتواند بگوید که من خبر نداشتم با چه هیولایی طرف هستم. همه میدانند با چه حکومت مافیایی هزاردستی سر و کار دارند و آنها که با ایران معامله دارند حتما میدانند که بُعدی از اقتصاد و فرهنگ و سیاست در ایران نیست که سالم و شفاف و عادی باشد.
شما چه خبر جدیدی از خانم مرجان شیخ ال عسلام آل آقا دارید؟ گفتید مبلغ دزدی هنوز مشخص نیست؟
جناب محمدی باسلام و تبریک سال جدید
من چه زمانی که در رادیو فردا کار می کردید چه زمانی که در کیهان لندن هستی بارها از شما خواهش کردم در خصوص تهمت های جنسی که آخوندها به مخالفان میزنند یک مقاله تهیه کنید
اینکه نتانیاهو دائم میرود روسیه ( با اینکه میداند همه این ها زیر عمامه پوتین است ) از روی ناچاری است . او میداند که تنها راه کنترل این رژیم با سرنخ ها و پشتیبانان مارکسیست روسی ان پوتین است و طمع بی پایان او برای غارت ، و اشتهای بی نظیر او برای فروش و دلالی ، در کنار ترس او از تحریم هایی که ممکن است دولت پطرودلار او را هم مثل مادورو ( دومین ذخایر نفتی جهان ) و ملاها ( سومین دارنده ذخایر نفتی و منبع بی کران فراموش شده توریسم ) به لرزه دراورد به گونه ای که موشک های سوپر سونیک و نیروی اتمی هم برای او کاری نتواند صورت دهد .
اینها هستند که ماله کشان و پوشش دهندگان غارتگران اصلی بوده و هیاهو میکنند بر سر فرعیات . فقاهت اسلامی که امروزه حتی به تایید دو مارکسیست سابق ، مزدک بامدادان و ب بی نیاز ، به وجود امده از فرهنگ سیاسی مارکسیستی لنینیستی است و مارکسیست های روسی هم پیمان عقیدتی سیاسی انها هستند ، از این امتیاز شگرف برخوردار است که کمتر رژیم بعثی ، روسی ، استالینیستی ، امریکا ستیز و دشمن اسرائیل از ان بر خوردار است . اینکه نتانیاهو و ترامپ اینقدر روی اینها زوم کرده اند و انها را خطر ا صلی برای صلح و ثبات و امنیت جهانی و منطقه معرفی میکنند از همین رو است . اینکه نتانیاهو دائم میرود روسیه ( با اینکه میداند همه این ها زیر عمامه پوتین است ) از روی ناچاری است .
همه رژیم ها کم و بیش این دلال های دون پایه و لابی های مامور در خارج را دارند ، همه جا ادم میفرستند تا فریب دهند و بر عمر دولت مادام العمر خودشان چند صباحی بیفزایند . ان دلال ها و لابی ها هم البته درصد کوچکی ازاین خان یغما گیرشان می اید . اما در ایران عده ای سوپر لابی پنهان با ماسک اپوزیسیون هستند که بسیار کار آراتر از ان لابی های معمول هستند و ان دلال های خرده پا . چون ماسک اپوزسیون دارند و مهم تر اینکه جای مسائل اصلی و متهمان اصلی و غارتگر اصلی خارجی را با ادرس عوضی و تقلیل دادن همه جنایات و کثافت کاریها به این چند دلال دون پایه ،برای پنهان کردن دزد رهبران و غارت اربابان خارجی انها از نگاه مردم ، عوض میکنند .
تاریخ نویسان نوشته اند که :
پس از پیروزی تازیان، سعد وقاص از پول بچنگ آورده در جنگ قادسیه و مداین، به هر یک از ۶۰ هزار سرباز مسلمان که از حجاز برای مسلمان کردن ایرانیان آمده بودند، ۱۲۰۰۰ درم از خزینه ساسانیان بعنوان غنیمت جنگی داده است . خب، در موزه ای دیدم که وزن درم ساسانی را ” سه و نیم گرم ” نوشته است. یعنی به هر چپاولگر مسلمان تازی ۴۲ کیلو گرم سکه رسیده است.اما نمی نویسند که این مسلمانان با این غنیمت ۴۲ کیلویی چه کرده اند؟ امروزه اما این برادران و خواهران مسلمان زینب آل آقا و عبا اگر ۴۲٫۰۰۰ کیلو سکه بهار آزادی هم باشد، با یک کلیک، برقی به کره کانادا پاس می کنند!!!
با سپاس از دکتر محمدی بابت مقاله زیبای ایشان
نظر من این است که شاید بهتر باشد در مورد پرداختن به اینگونه قضایا که در آن به بعضی اپوزیسیون نماها پرداخته می شود کمی محتاتانه تر برخورد کنیم. زیرا متأسفانه در اپوزیسیون بازار اتهام زنی داغ است و هر کسی از دیگری خوشش نیاید سریع او را عامل رژیم قلمداد می کند. از طرفی هم بیم این وجود دارد که توجهات از اصل که تلاش برای هماهنگی اعتراضات موجود در سطح جامعه و گسترش آن به تغییر رژیم است به فرع که همان دعواهای ۴۰ سال گذشته در اپوزیسیون که عامل هم نفوذی های رژیم و هم سادگی و خامی بعضی از اپوزیسیون است منعطف شود که قطعاً در این برهه حساس باب میل هیچ کدام از ایرانیان نخواهد بود.
البته نظر من اینچنین است که ممکن است اشتباه هم باشد
(۵)در هر خانوادهی بزرگی در ایران افرادی مثل رضا حمزهلو یا مرجان شیخ الاسلامی آلآقا یا حسین هدایتی پیدا میشوند (مسعود علی آبادی فاسد- معاون احمدی نژاد- و برادران فاسدش- مهدی و مهرداد و جواد- در راه آهن و وزارت نفت و اتریش پسرخالههای خود من هستند). ایرانیان این داستانها را دنبال میکنند تا ببینند کی نوبت به آشنایان و همسایگان و پسرخالههای خودشان میرسد تا برای مصلحت نظام دراز شوند و اندکی از منابعی را که بالا کشیدهاند گرگهای دیگر از آنها بگیرند.)
شاید روزی روزگاری آدمی که توان دیدار دیگر اذهان را بیابد ازین توهمات دردآلود برهد!
– مصطفی محبی مدیر کل زندانهای استان از آزادی قدیمیترین زندانی بدهکار غیرعمد استان پس از تحمل ۲۰ سال حبس خبر داد.
این زندانی در یکی از شهرستانهای استان گیلان کارخانه تولید دستمال کاغذی داشت که به دلیل نوسانات بازار دچار ورشکستگی مالی شد؛ در نهایت بانک جهت دریافت مطالبات خویش مبادرت به توقیف و ضبط کارخانه و اموال وی کرد.
با پرداخت مبلغ ۱۴۵ میلیون تومان از سوی خیرین محمد رضا ۶۷ ساله پس از ۲۰ ساال از زندان اوین!؟ آزاد شد!
قضاوت حکومت عدل اسلامی جانی و دزدان میلیاردی را عفو و در پناه میگیرد و فرد فعال در اقتصاد را که بدلیل نوسانات ارز و واردات بیرویه ورشکست شده علاوه بر مصادره اموال برای همیشه بزندان میاندازد! در کشورهای غربی فرد ورشکسته فقط برای سالها رکوردش خراب میشود تا با فعالیت دوباره بزندگی معمولی برگردد:
– سعید مرتضوی به سبب شکنجه و کشتار جوانان در کهریزک حکم زندان گرفت.از زندان شکایتی علیه یک وکیل دادگستری را پیگیری کرد. وکیل، محکوم شد ولی زندان او چندان نپایید چون مشمول عفو گستردۀ رهبری در ۲۲ بهمن شد!.
خبر بخشودگی شلاقهای سعید مرتضوی در پایان سال سبب شد نام او بار دیگر بر سر زبانها بیاید و به صفحۀ اول بیاید!
براى برنامه هاى کنونى انتقال پول هاى کثیف را ممکن سازند.
ذخیره پول در کشورهاى خارجى براى دو هدف است:
١- زندگى اشرافى آنان پس از از دست دادن قدرت، آسیب نبیند و ادامه یابد.
٢- براى قدرت یافتن پنهان در فرداى ایران از آن استفاده گردد.
این دومى باید مد نظر اپوزیسیون باشد که براى آینده ایران بسیار خطرناک است. تدارک آن هم اکنون دیده شده است. اینان طیف گسترده اى از مجیز گویان تا طاهراً مخالفان جمهورى اسلامى را در بر مى گیرند.
شناخت همه آن ها ممکن نیست و حساسیت بیش از حد در این زمینه به اختلاف میان اپوزیسون واقعى منجر خواهد شد. باید سیاست آینده چنان برنامه ریزى گردد که امکان موفقیت نسبى آنان به حداقل ممکن برسد.
با تشکر از مقاله عالى شما
بارها گفته ام که خمینى آغازگر فساد درون حاکمیتى جمهورى اسلامى است.
نمى دانم او دستور مستقیمى صادر کرد و یا نه،
ولى مشهود است که همه فسادهاى نزدیکانش را نادیده گرفت و اجازه تحت نظر قرار دادن دارایى آنان را نداد. مانع اصلى اجراى قانون از کجا آورده اى خمینى بود و این سنت هنوز ادامه دارد.
فسادهاى مالى فرا سرزمینى براى دو هدف است:
سران و مدیران اصلى براى فرداى خود در کشورى دیگر پول ذخیره کنند.
ام القرای خلافت شیعه، فاسدترین منطقه جهان است و اکثریت قریب به اتفاق طبقه متوسط آن منطقه، به نسبت نزدیکی و پیوندی که با مراکز قدرت دارند، کار چاق کن و پادو و دلال و مباشر و بزم آرا و کاربلد و کارگزار و فن سالار و ولایت معاش و دیوانسالار و بطور خلاصه چرخدنده های ماشین عظیم سرکوب و تباهی و نکبت و فلاکت هستند که حداکثر خواسته سیاسی آنان بازگشت به دوران طلایی امام مرحول و اجرای بی تنازل قانون شریعت اسلامی و فقه جعفری است. گند وکثافت و تعقن آنها تا تورنتو و لوس آنجلس و لندن و بروکسل و سیدنی و غیره نیز رسیده است. این سقوط اخلاقی، حتی با سرنگونی رژیم نیز بسادگی درمان نمی شود. فرشگردی ها و ققنوسی ها باید در مورد این معضلات اخلاقی و اجتماعی و رفتاری نیز فکری بکنند.