مراسم بزرگداشت بهمن امینی در پاریس

پنج شنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۸ برابر با ۰۲ مه ۲۰۱۹


کتایون حلاجان – بهمن امینی در ماه نوامبر سال ٢٠١٨ بر اثر بیماری سرطان در شهر لیون فرانسه درگذشت.

بهمن امینی فعال سیاسی و همچنین یکی از ناشران مهم در خارج از ایران بود. وی کتاب‌های بسیاری از نویسندگان ایرانی و افغان را توسط انتشارات خود منتشر کرد و همچنین نقش بسزایی در معرفی نویسندگان جوان بازی کرد.

بهمن امینی

بهمن امینی در سال ۱۳۵۱ در جریان اعتراض دانشجویی به سفر نیکسون رئیس جمهوری وقت آمریکا به ایران در کوی دانشگاه بازداشت و سپس زندانی شد. وی بار دیگر در سال ۱۳۵۲ به دنبال فعالیت‌های سیاسی در مشهد بازداشت و به زندان افتاد که سرانجام در سال ۱۳۵۶ آزاد شد.

بهمن امینی یک سال پس از وقوع انقلاب، ایران را به مقصد فرانسه ترک گفت و در سال ١٣۶٣ انتشارات خاوران را در پاریس تاسیس کرد. او بر این باور بود که نشر کتاب یک ضرورت اجتماعی- سیاسی است.

بهمن امینی همچنین عضو «کمیته مستقل ضد سرکوب شهروندان ایرانی» در پاریس بود ونقش مهمی در گردهمایی‌های اعتراضی ایرانیان علیه نقض حقوق بشر در ایران داشت. وی پس از سال‌ها فعالیت در حوزه سیاسی و نشر کتاب در سال ۲۰۱۶، برای همیشه کتابفروشی کوچک خود را در پاریس تعطیل کرد و برای ادامه زندگی به روستایی در نزدیکی شهر لیون رفت. اما متاسفانه پس از مدتی به بیماری سرطان مبتلا شد و در نوامبر سال ٢٠١٨ در سن شصت و هفت سالگی چشم از جهان فرو بست.

بعد از ظهر روز جمعه ٢۶ آوریل در نزدیکی آرامستان پرلاشز جمعی از چهره‌های فرهنگی و سیاسی و همچنین دوستداران بهمن امینی در شهرداری منطقه ٢٠ پاریس گرد هم آمدند تا یاد و خاطره او را گرامی دارند. در میان آنها چهره‌های آشنا مانند محسن یلفانی، شهلا شفیق، رضا معینی، علی عرفان حضور داشتند.

شبنم طلوعی

اجرای مراسم را شبنم طلوعی بازیگر و کارگردان سینما و تئاتر بر عهده داشت و شماری چند از حاضران در طول مراسم از بهمن امینی سخن گفتند.

شهلا شفیق جامعه‌شناس، پژوهشگر و نویسنده درباره بهمن امینی چنین گفت: «وقتی به نام تقی امینی شناختم‌اش در زمره همکاران ماهنامه زمان نو بود. با یادآوری آن سال‌ها، طنین گرم صدای هما ناطق در گوشم می‌پیچد. سال‌های آغازین تبعید بود. درگیر کابوسی که رویاهای انقلاب را در هم پاشیده بود، تبعیدیان از پرسش «چه باید کرد؟» خلاصی نداشتند. در سال ١٣۶١، دکتر ساعدی در مقاله آغازگر دوره جدید مجله الفبا در خارج از کشور نوشت: «حال برای رودرویی با این ابوالهولی که تیماج آغشته به خونش را بر سراسر میهن ما گسترده ، و بجای پرسش فقط حکم صادر می کند، چه باید کرد؟ برای نجات میراث‌های فرهنگی، برای زنده نگه داشتن هنر ایرانی و اعاده حیثیت و حرمت از علم و معرفت چه باید کرد؟  الفبا به همین نیت و قصد منتشر می‌شود.»

شفیق ادامه داد: «تلاش تقی امینی برای کار فرهنگی هم از همین پرسش‌ها و انگیزه‌ها مایه می‌گرفت؛ مسیری که به تاسیس نشر خاوران انجامید. او این نام را با نظر به این  شعر ابوسعید ابوالخیر برگزیده بود: سر تا سر دشت خاوران سنگی نیست/ کز خون دل و دیده برو رنگی نیست.»

اجرای موسیقی توسط مهرداد بران

شهلا شفیق همچنین اضافه کرد: «انتخاب نام خاوران اما برای نشر کتابهایی که نمی شد در ایران چاپ شوند بیش از هر چیز درک روشن او از ربط سانسور و کشتار را بیان می‌کرد. بعدتر، خاوران نام گورستانی شد، نمادگر سرکوب‌های خونبار دهه شصت که با کشتار هزاران زندانی سیاسی در تابستان سیاه سال شصت و هفت به نقطه اوج رسید. در انتشارات خاوران، موضوع زندان‌های سیاسی جمهوری اسلامی جایی چشمگیر داشت. ورای این، بهمن امینی، در کار نشر به نقد و پرسش و آفرینش اندیشه و هنر می‌اندیشید. فهرست کتاب‌های انتشارات خاوران گواه آن است؛ و نیز برپایی دیدارهای یکشنبه‌های خاوران، که درهای آن چاپخانه دلگیر را بر هیاهوی شاد کتابخوانی و مباحثه می‌گشود. خاطره آن یکشنبه‌ها، بسیاری را به خاطرم می‌آورد، از جمله، فرهیخته رفتگانی که همیارانی ثابت‌قدم برای بهمن امینی بودند: هوشنگ کشاورز، شاهرخ مسکوب و رضا دانشور. بهمن خرسند بود که آثار اینان را نشر داده و من بر این یقینم که ارزش این تلاش او هر روز بیشتر شناخته خواهد شد.»

شهلا شفیق

شهلا شفیق در پایان دوباره تأکید کرد:‌ «پیوستگی میان سیاست و فرهنگ و ادبیات، که نام خاوران از آن می‌گوید، در سراسر زندگی امینی جریان داشت. بهمن از بنیانگذاران کمیته مستقل مبارزه بر ضد سرکوب در پاریس بود. او نقد گذشته را پذیرا بود و با آغوش باز به استقبال جنبش‌های مدنی می‌رفت که سیطره تباه جمهوری اسلامی را به چالش می‌کشند. او در سخت‌ترین زمان و در تیره‌ترین لحظه‌ها جانب امید را فرو نمی‌گذاشت.»

در ادامه مراسم، رضا معینی مسئول دفتر ایران و افغانستان در سازمان گزارشگران بدون مرز در فرانسه با گرامیداشت یاد و خاطره بهمن امینی سخنان خود را اینگونه آغاز کرد: «بهمن را آخرین بار در مراسم خاکسپاری مینا عالمی دیدم، جلوی در کلیسای کوچک پرلاشز نشسته بودیم. باران می‌بارید. هر دو بغض داشتیم و شاید آرام می‌گریستم. یک‌باره گفت «می‌دانی همه‌ی ما در اینجا می‌میریم و هیچکس به ایران باز نمی‌گردد.» نخستین بار بود از او سخنی اینگونه ناامید می‌شنیدم. فکر نمی‌کنم هنوز از بیماریش اطلاع داشت.»

کتاب‌هایی که بهمن امینی در انتشارات خاوران منتشر کرد

رضا معینی در ادامه گفت: «من سال‌هاست به شکست می‌اندیشم و بارها هم در این‌باره نوشته‌ام. تلخی نشسته در این کلام بهمن گونه‌ای دیگر بود. درباره شکست و رویارویی با آن بارها با هم بسیار صحبت کرده بودیم. یکی از روش‌های رویارویی‌ها همان تلاش‌های بهمن بود و با هم در این‌باره کمابیش موافق بودیم. بی‌اغراق بگویم در آن سال‌ها بهمن از رفقایی بود که به حقوق بشر باور داشت. در چند کمیته و کار جمعی با هم بودیم و بعد هم که به سازمان عفو و سپس گزارشگران بدون مرز آمدم رابطه‌مان بیشتر شد. در همان سال‌ها بهمن همچنین از رفقایی بود که با فعالان مدنی و  روزنامه‌نگاران ایرانی نه تنها برای گوش دادن به چند خبر در تایید نظرش که برای شنیدن حرف‌ها و نظراتشان دیدار می‌کرد و تا جایی که می‌توانست ‌ کمک می‌کرد.»

رضا معینی در ادامه اضافه کرد: «نمی‌توان تنها در کشوری که خداوندگانش در هر روزش فاجعه‌ای آفریده‌اند، هر سال و هر بار« یادمان» برگزار کنیم، اما نیندیشیم که چگونه است که همچنان همان هستیم که بودیم و همچنان تنها هستیم و بانگ‌مان به جایی نمی‌رسد. این اعتماد به نفس برای ادامه این چنین راه و رسمی از تکرار بانگ‌های از معنا تهی شده، بی‌هیچ بازنگری و پرسشی در امروز خود یاری‌ده چیرگی فراموشی است. تبعید تنها بی‌سرزمینی نیست. گونه‌ای گم‌گشتگی در زمان هم هست. ما در اکنونی زندگی می‌کنیم که در گذشته جاریست. برای همین در مبارزه با فراموشی ناکام مانده‌ایم. در نبرد میان حافظه و فراموشی زمان بن‌پاره‌‌‌ی جداناپذیر آن است. حافظه در حال جریان می‌یابد اما فرادستش آینده است. مفهوم زمان در این هم‌سنگی در خویشی با گذشته است و هم‌باره‌ی این گذشته با حافظه. همزمان این باره ناگزیر در پیوند با آینده و ساختن چند و چونی آن است. و این یعنی انگاشتی و پنداری از انسان و باور به آینده روشن انسانی. بهمن، مبارزه با فراموشی را به پیش می‌برد. همراهی با مبارزه امروز و جاری را باور داشت.»

رضا معینی

رضا معینی همچنین خاطرنشان کرد: «همه ما در سال ۸۸ همراهی بهمن را با سبزها دیدیم. برخی به آن انتقاد داشتند. بهمن منتقد همراه بود. همزمان با بسیاری از این انتقادها همراه بود. اما تنها کسی بود که در این شهر بخشی از جوانان تبعیدی را به برای اعتراض گرد آورده بود. جدل و انتقاد می‌کرد، اما بود. تلاش می‌کرد تا میان این حال با گذشته و برای آینده پیوند زند. این باور به تکثرگرایی شاید از کنش ناشر بودن می‌آمد. من می‌گفتم از زندان می‌آید از تلخی حصار و سلول و شادی دیدن جوانه‌ای که گاه از میان سیمان سر می‌کشد. امروز باور دارم تجربه‌ی کنشِ تدوام‌دار در مبارزه با فراموشی بود. هماوردی را در بحث پذیرفتن و کارزاری را با جمعی بیشتر از ما به راه انداختند، بی‌آنکه هر من ناگزیر به مایی جبری بدل شود. مبارزه با فراموشی خود نیز بخشی از پایداری در برابر چیره کردن فراموشی است.»

رضا معینی در پایان گفت: «نه بهمن جان، همه ما حتا اگر در این تبعید بمیریم و دیگر هیچکس از ما هم به ایران باز نگردد، با پایداری اینگونه در برابر فراموشی باز هم بهمن‌هایی «ﺑﻴﺰﺍﺭ ﺍﺯ ﺯﺷتی ﻭ پلشتی ﺍﺳﺘﺒﺪﺍﺩ ﻭ ﻧﺎﺑﺮﺍﺑﺮی*»، می‌آیند و می‌گویند خوب نگاه کنید این راستکی است!** و آینده‌ای روشن و بهمن‌های جاودان را می‌سازند.»

در ادامه مراسم شماری دیگر از نویسندگان و فعالان سیاسی درباره شخصیت و فعالیت های سیاسی و اجتماعی بهمن امینی سخن گفتند. علاقمندانی هم که نتوانسته بودند در مراسم حضور پیدا کنند از طریق پیام ویدئویی یاد و خاطره بهمن امینی را بازخوانی کردند.


*از مقدمه کتاب «خوب نگاه کنید راستکی است».
**«خوب نگاه کنید راستکی است» یکی از نخستین روایت‌های زندان بود که بهمن امینی منتشر کرد.

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۱ / معدل امتیاز: ۱

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=154804