فرد صابری – علاوه بر تهدیدهای تروریستی دریایی اخیر رژیم جمهوری اسلامی بر ضد آمریکا و کشورهای عربی به منظور ترساندن آنها و جلوگیری از حمله نظامی علیه خود، تهدیدات برجامی رژیم علیه اروپا با انگیزه واداشتن کشورهای اروپایی به دور زدن تحریمهای کاخ سفید نیز حائز اهمیت است.
عامل اصلی وقاحت و باجگیری حکومت اسلامی مستقر در تهران از جامعه اروپایی، ابهامات تعبیه شده در توافقنامه اقدام مشترک یا «برجام» است. این «ابهامات» در متن برجام، چندین روزنه یا کوچه پسکوچههایی هستند که دست نظام ولایت مطلقه را برای حرکات خطرناک اما ظاهرا مجاز باز میگذارد.
در متن برجام، زیرفصل «مجاز بودن ایران به ادامه فعالیتهای صلحطلبانه»، آمده که رژیم حق دارد برای تحقیقات علمی و مصارف پزشکی تا ۲۰ درصد اورانیوم غنیسازی کند. بر همین مبنا، رژیم مدام اروپا را تهدید میکند که یا تعهدات خود در زمینه دور زدن تحریمهای آمریکا را اجرایی کنید، یا ما از اجازهنامچهی علمی و پزشکی خود استفاده کرده اورانیوم ۲۰درصدی غنیسازی خواهیم کرد.
از آنجا که رژیم مطابق برجام مجاز به خرید و واردات این اورانیوم چندمصرفه است، به زودی گناه عدم توانایی در «تحقیقات علمی» و تامین «مصارف پزشکی» خود را به گردن تحریمها انداخته و در پی شانتاژ اتمی، به غنیسازی ۲۰درصدی اقدام خواهد کرد. یادآوری میشود که اورانیوم با غلظت ۲۰درصد قابلیت شکافته شدن بالایی دارد، و به همین دلیل هم قادر خواهد بود سرعت غنیسازی در مراحل بعدی را طی یک سلسله واکنشهای زنجیرهای افزایش دهد.
هنگامی که پرزیدنت ترامپ از برجام به عنوان قراردادی «خیلی خیلی بد» یاد میکند، اشاره وی دقیقا به چنین امتیازات مرگباری است که کشورهای اتحادیه اروپا و دولت اوباما به رژیم ایران دادند. جان کری مدعی است که اگر اروپا و آمریکا این امتیازات را به رژیم نمیدادند تا آن را راضی به امضای برجام کنند، رژیم ایران چند ماهی بیشتر با تولید بمب اتم فاصله نداشت!
حتی اگر ادعای جان کری و تیم مذاکرهکننده غربی را حجت قرار دهیم، آیا همین فرار رو به جلوی حکومت اسلامی تهران به سوی مجهز شدن به سلاح اتمی کفایت نمیکرد تا لزوم بمباران مراکز اتمی نظام با همه عواقب آن به غرب ثابت شود؟ البته این عمل میتوانست عواقب سنگینی داشته باشد، اما هیچکس نمیتوانست ادعا کند که از عواقب انفجار اتمی در خاورمیانه فاجعهانگیزتر است.
تیم مذاکرهکننده غربی متشکل از نمایندگان کشورهایی بود که خود تجهیزات اتمی پیشرفته داشتند، و بنابراین خطر اتمی شدن یک رژیم آخرالزمانی را میدانستند. با این وجود آنها، با باور سادهلوحانه به توانایی خود در مهار دیپلماتیک رژیم آپوکالیپتیک (آخرالزمانی)، در منهدم کردن تاسیسات و سایتهای اتمی رژیم ایران تعلل کردند، به این امید واهی که میتوانند عقرب جرّاره را از طبیعتاش که نیش زدن باشد منصرف کنند.
بسیاری «سودجویی» اروپاییان را عامل این سادهلوحی و سهلگیری بر رژیم ایران میدانند. این البته صحیح است، و اروپا در برجام به دنبال منافع اقتصادی خود نیز هست. آیا حرص و آز «گلوبالیستی» و همزمان احساس نیاز مفرط به «ژاندارم منطقهای» تا ثبات تجارت را در خاورمیانه حفظ کند انگیزه این بلاهت بوده است؟ یا انگیزه فروش توربینهای اتمی اروپایی و رآکتورهای پیشرفته آلمانی در آینده؟ انگیزه هرچه بوده باشد، ایجاد کوچه و پسکوچه برای رژیم تا برجام را دور زده و بتواند به سوی «اتمی شدن» نقب بزند چه معنایی دارد؟
در سایه همین اشتباهات و کوتهبینیها و سهلگیریهای مندرج در برجام بود که امروز حکومت اسلامی چنین در خاورمیانه و باقی نقاط جهان ترکتازی میکند. این رژیم به خوبی میداند که در صورت مذاکره مجدد با آمریکا و اروپا بر سر مسائل اتمی، و به دنبال برطرف شدن «ابهامات» برجام اصلی، بازندهی تمام و کمال «بازی مرگ» با غرب خواهد بود. با این وجود، به نظر میرسد این فقط تهران نیست که از مذاکره مجدد هراس دارد. طرف اروپایی نیز به دلایلی چندان مایل نیست مذاکرهی مجدد روی دهد. چراییِ این امر را باید با دقت فراوان زیر ذرهبین گذاشت.
اروپائی ها( اِمانوئل ماکرون) به دونالد ترامپ پیشنهاد میکنند که درموافقتنامهٔ «برجام» بماند ومذاکرات دیگری راجع به خواسته های مورد نظروی (لابد مذاکراتی برای وقت کُشی مانند آنچه که اروپائیان بمدت بیش از ده سال با رژیم ملایان داشتند) با رژیم ملایان انجام گیرد.
تو گوئی که اینها باچنین پیشنهاد مزورانه میخواهند بچه گول بزنند.