شورای عالی انقلاب فرهنگی در حال احتضار

- چه بر سر این شورا در مجموعه‌ی نهادهای نظام آمده که بود و نبودش یکی است و عدم تشکیل جلساتش با تشکیل آنها تفاوتی نمی‌کند؟
- دستورالعمل‌های شورا که با آنها به عنوان قانون رفتار شده همه در جهت نقض و محدود کردن حقوق افراد بوده است.
- در حوزه‌ی عمومی عصر ممنوعیت کفش ورزشی برای خانم‌ها، شلوار جین، دستگاه زیراکس و فکس و ویدیو و تجهیزات دریافت از ماهواره تا پایان دهه‌‌ی هفتاد با مقاومت عمومی به پایان رسید.
- در ایران نهادهای مبتنی بر تمامیت‌خواهی عملا به پایان عمر خود رسیده‌اند و تنها ابزاری برای اشتغال نزدیکان مقامات و آقازاده‌ها هستند.

چهارشنبه ۲۹ خرداد ۱۳۹۸ برابر با ۱۹ ژوئن ۲۰۱۹


مجید محمدی  – حدود یک سالی است که دو دسته خبر از شورای عالی انقلاب فرهنگی به گوش می‌رسد: ۱) عدم تشکیل جلسات آن به طور پی در پی، و ۲) اختلاف در درون شورا تا حدی که اعضای جلسه به جان هم می‌افتند.

دانشگاه تهران در سال ۵۸؛ زمینه‌چینی برای «انقلاب فرهنگی» و پاکسازی دانشگاه‌ها و اسلامی‌کردن آموزش و پرورش

در مواردی برخورد برخی از اعضای شورا مثل حسن رحیم پور ازغدی و عزت الله ضرغامی‌با حسن روحانی گزارش شده است. علت عدم شرکت حسن روحانی در جلسات هم همین برخوردها ذکر شده است. اما مشکل شورای انقلاب فرهنگی عدم تشکیل جلسات یا دعوا میان اعضا نیست. باید دید چه بر سر این شورا در مجموعه‌ی نهادهای نظام آمده که بود و نبودش یکی است و عدم تشکیل جلساتش با تشکیل آن تفاوتی نمی‌کند. آیا این شورا هنوز می‌تواند در فرایند اسلامی‌سازی که هیچگاه پایان نمی‌پذیرد- تا زمانی که تک تک شهروندان ایران و جهان به وفاداران بی چون و چرای به ولایت فقیه تبدیل شوند- نقشی بازی کند؟ آیا علی خامنه‌ای واقعا به این شورا برای انجام برخی ماموریت‌ها امید دارد؟

کارکرد اولیه

کارکرد اولیه‌ی شورای انقلاب فرهنگی (که در آن زمان «ستاد» نام داشت) اسلامی‌سازی دانشگاه‌ها در زمان خمینی بود که این کار با تغییر کتب درسی و برنامه‌های آموزشی، اخراج وسیع اساتید ناهمرنگ، اخراج دانشجویان عضو و هوادار گروه‌های سیاسی مخالف حکومت، تفکیک جنسیتی، وارد کردن انبوهی از بسیجیان و حزب اللهی‌ها به دانشگاه، سهمیه‌بندی جنسیتی، اخراج بخش قابل توجهی از کارکنان زن، و تزریق دروس معارف اسلامی‌و روحانیون درس دهنده‌ی آنها به دانشگاه‌ها انجام شد. نهادهای مختلفی در دانشگاه‌ها برای انجام این امور تاسیس شدند مثل مرکز نشر دانشگاهی، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی، و جهاد دانشگاهی.

تحولات و کارکردهای بعدی

برای اینکه شورا بعد از این قلع و قمع‌ها بیکار و نامربوط نماند به تدریج شش تحول صورت گرفت:

۱) نام نهاد از ستاد انقلاب فرهنگی به شورای عالی انقلاب فرهنگی تغییر یافت تا از کاری موقت به فعالیتی دائم تبدیل شود.

۲) اعضای آن از هفت نفر اولیه‌ی ستاد، نخست در سال ۶۲ به ۱۵ نفر افزایش یافت. بعدا در سال‌های دهه‌ی هشتاد و نود مدام تعداد اعضا به عنوان نوعی پاداش به نزدیکان خامنه‌ای افزایش یافت تا در سال  ۱۳۹۲ به ۴۲ نفر رسید!

۳) حیطه‌ی عمل شورا از دانشگاه‌ها به همه‌ی امور فرهنگی کشور بسط یافت تا بتواند در همه‌ی حوزه‌های فرهنگی جریان اسلامی‌سازی را به پیش ببرد.

۴) برای توجیه کارشناسی بودن مصوبات ایدئولوژیک و اسلامگرایانه‌ی شورا، دبیرخانه‌ای هم برای شورای عالی انقلاب فرهنگی ایجاد شد؛ دبیران شورا همه از نزدیکان و وفاداران خامنه‌ای بوده‌اند.

۵) ده‌ها نهاد اقماری در حول و حوش شورا تاسیس شد تا این نهاد نیز از فربهی و رشد سرطانی محروم نماند.

۶) برای اینکه شورا صرفا جنبه‌ی نمایشی و توصیه‌ای نداشته باشد کارکردهای قانونی و اجرایی به آن اختصاص یافت: در حیطه‌ی قانونگذاری مصوبات شورا مانند مجلس جنبه‌ی قانونی یافت (برخلاف قانون اساسی که قانونگذاری را به مجلس منحصر می‌داند) و در حیطه‌ی اجرایی تعیین رؤسای دانشگاه‌های دولتی به آن واگذار شد.

دستورالعمل‌های شورا که با آنها به عنوان قانون رفتار شده همه در جهت نقض و محدود کردن حقوق افراد بوده است مثل مصوبه ی شورا در مورد سانسور کتاب و مصوبه‌ی دیگر آن در مورد ضوابط استفاده از شبکه‌های اطلاع‌رسانی اینترنتی. در حیطه‌ی اجرایی این شورا بخشی از وظایف وزرات علوم مثل انتخاب رؤسای دانشگاه‌های دولتی را به خود اختصاص داده است. رهبر جمهور اسلامی‌از مجرای این شورا و انتخاب افراد نزدیک به خود در این شورا در روند کار نهادهای فرهنگی و آموزشی کشور دخالت کرده و منویات خود را پیش می‌برد.

بی خاصیت شدن

دیری نگذشت که هم قانونی برای تصویب در جهت اسلامی‌ کردن بیشتر و محدود ساختن بیشتر دانشجویان و دانشگاهیان (در حدی که مردم تحمل کنند) باقی نماند و هم دیگر تفاوتی نمی‌کرد که کدام بسیجی که به او دکترا اعطا شده (در داخل یا از طریق بورس) به ریاست یک دانشگاه برسد. در دوران خاتمی‌ چند سالی رقابت میان انواع بسیجی‌ها برای کسب ریاست دانشگاه‌ها شدت گرفت اما پس از چند سال اصلاح‌طلبان هم به اصولگرایان در مداحی خامنه‌ای و فرماندهان سپاه پیوستند تا مشکلی برای ریاست و وکالت نداشته باشند. در این حال دیگر کاری برای شورا نماند.

در حوزه‌ی عمومی‌نیز عصر ممنوعیت کفش ورزشی برای خانم‌ها، شلوار جین، دستگاه زیراکس و فکس و ویدیو و تجهیزات دریافت از ماهواره تا پایان دهه‌‌ی هفتاد خورشیدی با مقاومت عمومی‌ در جامعه به پایان رسید. اکثر اعضای شورا می‌دانند که نمی‌توانند ممنوعیت جدیدی را به تصویب برسانند و اگر چنین کنند مسخره‌ی عام و خاص و حتی مایه‌ی خنده‌ی بخشی از قشر حاکم می‌شوند. در ایران نهادهای مبتنی بر تمامیت‌خواهی عملا به پایان عمر خود رسیده‌اند و تنها ابزاری برای اشتغال نزدیکان مقامات و آقازاده‌ها هستند.

از همین جهت است که رؤسای دولت معمولا در جلسات این شورا شرکت نمی‌کنند. عدم شرکت روحانی در جلسات این شورا بر خلاف مجمع تشخیص مصلحت به این دلیل نیست که رئیس جمهور رئیس شورا نیست. رئیس جمهور رئیس این شوراست و در صورت شرکت هدایت جلسات را بر عهده دارد. اما اینکه روحانی شرکت نمی‌کند ناشی از آن است که این شورا را بی‌خاصیت می‌داند. اگر روحانی با نهادهای انتصابی مشکل دارد چرا تنها در جلسات این شورا شرکت نمی‌کند؟!

حتی علی خامنه‌ای نیز عملا کارکرد این شورا را پایان یافته می‌داند. خامنه‌ای در شش سال گذشته دیداری با شورای عالی انقلاب فرهنگی نداشته است. او در دو دهه‌ی هشتاد و نود مجموعا چهار دیدار با اعضای شورا داشته است. این را باید مقایسه کنید با دیدارهای هفتگی و منظم وی با فرماندهان سپاه و رؤسای سه قوه و مقامات بالای نهادهای امنیتی. دیدارهای علی خامنه‌ای با اعضا مجلس نیز مرتب‌تر بوده است. خامنه‌ای دیدارهای منظمی‌ با شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت ندارد چون آنها کار اجرایی و قانونگذاری ندارند، بیشتر نهاد نظارتی هستند و منویات خامنه‌ای را در هر صورت به پیش می‌برند.

توصیه‌های علی خامنه‌ای به شورای انقلاب فرهنگی در سال ۱۳۹۲ همان سخنان دائمی‌ وی علیه تهاجم توهمی‌ غرب نسبت به جوامع مسلمان و ضرورت مهندسی فرهنگی جامعه است که هزاران بار در سخنان وی خطاب به همه‌ دستگاه‌ها ابراز شده است. او در طی یک دهه‌ی اخیر کاری را به این شورا محول نکرده و دیدارهای رسمی‌اش نیز بیشتر برای ملاقات با رفقا و تقویت روحیه بوده است تا اینکه برنامه‌ای خاص دنبال شود. شکایت اصلی کسانی مثل رحیم پور ازغدی و ضرغامی‌ معطوف است به همین بی‌خاصیت شدن شورای عالی انقلاب فرهنگی. آنها انتظار دارند که برنامه‌ی اسلامی‌سازی دنبال شود اما اکثریت اعضای شورا چنین دیدگاهی ندارند چون می‌دانند بیش از این نمی‌توان به جامعه فشار وارد کرد.

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=159295

4 دیدگاه‌

  1. irani

    ۳- قدرت متحد و یکصدای ملت خیلی قویتر از همه قدرتهای جعلی و دیکتاتوری می باشد . نگاهی به سرنگونی ٬ اتحاد جماهیر شوروی کمونیستی ٬ چاوشفسکو رومانی ٬ پینوشه شیلی ٬ محمد مرسی اخوان المسلمین ٬ مصر٬ قدرت یکپارچه مردم با یک شعار برکناری و سرنگونی متحد به نتیجه رسیدند. ( جنگ جنگ جنگ نمیخواهیم … امنیت ٬ ازادی٬ ابادی ٬ حق مسلم ماست … شاه باید برگردد . شاه باید برگردد . ) رضاه شاه روحت شاد .

  2. irani

    ۲- چهل ساله اسیر جعلیات و دروغ هستیم و نمیخواهم به ملت بگوییم ٬ اگر اسیر حکومت جعلی ضخهاک اسلام مارکسیستی هستیم و جانمان به لبمان رسیده ٬ باید دنبال کاوه و فریدون باشیم تا به امنیت و ازادی و ابادی برسیم ٬ نه به دنبال اصلاح طلب ٬ و جبش سبز و خاتمی و موسوی و کهروبی ٬ برگ و مهرهای سوخته ابدارچی حکومت جعلی . همه روشنگران و احزاب باید با درک وظیفه مسولیت پذیری ملی برای نجات حفظ تمامیت ارضی و ازادی ایران از سلطه حکومت غاصب جمهوری و اسلامی ٬ متفق القول در گام اول زیر پرچم براندازی به رهبری فریدون عصر ما شاهزاده پهلوی همصدا بشوند تا بتوانند ضحهاک اخوندیسم را از قدرت به زیر بکشیم ٬

  3. irani

    ۱-هر اندیشه و عملی جعلی ٬ بود و نبودش یکسان است . اول ببینیم کدام انقلاب ٬ تا بعدا راجع به فرهنگ ان تبادل نظر کنیم .در شورش ۵۷ که ریشه همه خواسته ها و بازیگرانش با نقش جعلی .( اخوند فقهه شیعه خمینی – به ایت الله . – ) (اخوند راست لیبرال کرواتی بازرگان ٬ – به جبهه ملی – )( اخوند چپ مارکسیستی ٬ کیانوری و نگهدار به جبهه ضد امپریالیستی . ) اولین جعل این حرکت ٬ یعنی شورش براندازی ۵۷ حکومت سکولار پهلوی را ٬ به نام انقلاب ثبت کردند نه شورش . و به زور ٬ به همه فرهنگ و جامعه فرهنگی ایران تحمیل کردند ٬ البته باحمایت سیاستگزارن و رسانه های غربی و مجریان داخلی انها تا به امروز .

  4. ناشناس

    خیانت عبدالکریم سروش در اخراج اساتید برجسته ی ایران هرگز از خاطره ها محو نخواهد شد. این مردک ملعون برای خودشیرینی پیش خمینی، تیشه به ریشه ی علم زد و حالا که از قطار جمهوری پیاده اش کردند، مظلوم نمایی میکند و میگوید من فقط یک مُهره بودم. خوب اگر فقط یک مُهره بودی چرا به نشانه ی اعتراض استعفا ندادی؟ مثل … دروغ میگویی.
    سروش همان است که خمینی را باسوادترین رهبر ایران میداند. ضمناً اگر پرده ها برافتد خواهیم دید که سروش هم مثل نجفی شُل تنبان تشریف دارد. جنگ با همسر اول، اختیار کردن همسر دوم، رابطه با شاگرد خودش و هزاران کثافت کاری دیگر . ….
    سروش در همه ی زمینه ها باخته است.

Comments are closed.