در گردهمایی ماهانه بنیاد فردوسی در هفتم ژوئیه، ناهید حسینی تحت عنوان «تاثیر تحصیلات زنان در تغییرات اجتماعی ایران» سخنرانی کرد. سخنران با نقل قولهایی از کتاب انگلیسی او تحت عنوان: «۱۹۷۹ – ۲۰۱۷ Higher Education, Gender and Social Change in Iran» این اثر را به حاضران معرفی نمود.
در ابتدای سخنرانی، ناهید حسینی در مورد شیوه پژوهشی خود توضیحاتی داد که ترکیبی از مطالعه دقیق منابع موجود و انجام مصاحبه بوده است. او توضیح داد که منابع زیادی درباره تحصیلات دانشگاهی زنان در ایران وجود ندارد. کتابهایی با موضوع شغل و تحصیل در ایران یافت میشوند که بر اساس آنها در سال ٢٠٠٨، ۶۵در صد دانشجویان ایران از زنان بودهاند. با وجود این، تنها ١۶ درصد نیروی کار مملکت را زنان تشکیل میدهند که دارایِ شغلهای دولتیاند. به عبارت دیگر، «دولت فقط شغلهایی را در مورد زنان به رسمیت میشناسد و به عنوان آمار ارائه میدهد که حاکمیت سیستم اسلامی مبتنی بر جداسازی مردان و زنان، به زنان اجازه اشتغال در آنها را میدهد. یعنی شغلهایی مانند آموزگاری در مدارس دختران و پرستاری و پزشکی برای زنان. رژیم میگوید که دکتر زن باید بیمار زن را ببیند و دکتر مرد بیمار مرد. جمعیت زنان در ایران ۴٩ درصد است و ١۶ درصد اشتغال در زنان ایران جای شگفتی دارد».
ناهید حسینی ادامه داد «ما ایرانیها به کشورهای عربی خلیج فارس از بالا برخورد میکنیم در حالی که در آمار رسمی آنها اشتغال زنان، حتی در عربستان سعودی و امارات متحده عربی، از ایران بالاتر است. تازه اگر این جداسازی جنسیتی در ایران نبود و مردان اجازه آموزش به دختران را داشتند این رقم از ١۶ درصد هم پایینتر میآمد. البته واقعیت آن است که زنان ما بیشتر از ١۶ درصد بیرون از خانه کار میکنند و بسیاری شغلهای آزاد دارند که در این آمار نیامده است. چرا اینطور است؟ مگر زنان ایران از نظر دانش و تخصص کم از زنان کشورهای عربی دارند؟ مسلماً اینطور نیست.» سخنران گفت که در دانشگاههای ایران نیز زنان ١۶ درصد پستهای دانشگاهی دارند ولی تنها ٨ درصد آنان اجازه حضور در سطوح مدیریتی را پیدا میکنند که در موسسات دیگر دولتی نیز چندان فرقی نمیکند.
در پژوهش ناهید حسینی مصاحبه با افراد نیز جای ویژهای داشته است. او توضیح داد که در سطح دکترا با ١۶ نفر مصاحبه عمیق انجام شد؛ «دریک مورد هم من با یک دانشجوی بهایی در ایران مصاحبه کردهام که به دلیل بهایی بودن از تحصیل محروم شد وخوشبختانه از طریق مکاتبهای و آنلاین در دانشگاهی در بریتانیا ادامه تحصیل داد. این مصاحبه بسیار جالب را در کتابم جداگانه آوردهام». ناهید حسینی ادامه داد که نفر هژدهم مصاحبه، خودش بوده است که به عنوان محصل از ایران بسیار تجربه دارد و تا به امروز به اشکال مختلف در ارتباط با دنیای آکادمیک بوده است. او بر این باور است که هرکس مدارج آکادمیک را طی کند امکان دستیابی به استقلال مالی برایش بیشتر میشود؛ «کسی به زن دارای استقلال اقتصادی نمیتواند زور بگوید. و من که بسیار زود، از ١۶ سالگی، در شهر محل تولدم دنبال تحصیل رفتم دقیقاً با همین هدف بود. در ١٨ سالگی هم در همان مدرسهای که آنجا تحصیل کرده بودم معلم شدم.» سخنران از ترس و واهمههای خود نیز گفت که فکر میکرد بدون تحصیلات و استقلال مالی او را مانند خواهر بزرگش، در سن پایین مجبور به ازدواج خواهند کرد. او افزود: «چندی پیش هم یک صفحه در فیسبوک به نام «تحصیل برای تغییر» باز کردهام زیرا معتقدم دختران با کسب تحصیل به دنبال تغییر هستند. به نظر من این حرکت هم از دختران ایران شروع شده که با کسب تحصیلات به دنبال ایجاد تغییرات در جامعه بودهاند».
آنگاه سخنران توضیح داد که از سال ٢٠١۵ یونسکو معانی جدیدی به تعریف باسوادی افزوده است؛ «طبق این تعریف، تحصیلکرده و با سواد کسی است که در محیط اجتماعی خود قادر به ایجاد تغییرات باشد. امروزه چندین صفت دیگر نیز به این تعریف اضافه شده و باسواد را کسی میپندارند که کاربُرد کامپیوتر و نیز یک زبان دیگر، غیر از زبان مادری خود، را بداند. طبق این تعریف در حال حاضر بسیاری از مردم ایران بیسواد هستند. امروزه یونسکو باسوادی را در مجموع با دوازده شرط، از جمله داشتن دانش علمی و ارتباطی و سواد مالی یعنی توان ایجاد تعادل بین دخل و خرج و… توضیح میدهد. بر اساس این تعریف باسوادی لزوماً به معنای دست یافتن به فوق لیسانس و دکترا نیست. این تغییرات در معنی باسوادی در حالیست که در ایران آموزش جنبه شدید تجاری پیدا کرده و شاهد اُفت شدید سطح آکادمیک هستیم زیرا بسیاری از مراکز متعدد آموزشی صرفاً برای سودجویی باز شدهاند.»
در اینجا ناهید حسینی از حاضران پرسید که به نظر آنها دختران در چهار سال دانشگاه دنبال چه چیزی هستند؟ جوابهای مختلفی ابراز شد مانند یافتن رابطه اجتماعی، استقلال، امکان تماس با جنس مخالف که در جامعه ما تابوست، آزادی، سواد بومی و ملی، آشنایی با حقوق خود و گشایش ذهن. بر اساس این پاسخها ناهید حسینی ادامه داد: «بعد از چهار سال دختران با مجموعه مهارتها واندوختهها و باز شدن چشم و گوششان از دانشگاه خارج میشوند و وارد جامعه میشوند و ازدواج میکنند و مادر میشوند و مادران بهتری از مادران خود میشوند زیرا هم بهداشت را بیشتر رعایت میکنند و هم به درس فرزندان خود میرسند و هم زن بهتری برای شوهرشان یعنی مانند رفیقشان میشوند که البته عکس آن هم میتواند اتفاق بیفتد. این بدین دلیل است که مردان در ایران کمتر از زنان دنبال تحصیل هستند زیرا باید هرچه زودتر کار و ایجاد درآمد کنند». وی ادامه داد «چیزهایی که بر شمردیم سرمایه اجتماعی هر جامعهای را تشکیل میدهد که شامل تعهد، مسئولیتپذیری، مهارتهای ارتباطی، صادقانه برخورد کردن است. اعلام شده که در سال گذشته یک میلیون و هشتصد دانشجو از بیش از سه میلیون دانشجو دختربوده و هر سال تعدادی از آنان وارد جامعه میشوند. به این ترتیب جامعه ما میشود جامعه تحصیلکرده که زنان به حقوق خودشان آگاه و قادر به کمک به دیگران نیز هستند. در ضمن زنان در ایران از نظر کاربرُد شبکههای اجتماعی مختلف، از جمله تلگرام بسیار فعال هستند و از آن برای اعتلای دانش خود استفاده میکنند. از نظر شبکههای اجتماعی هم کشور ما در منطقه مقام اول را دارد. یعنی جامعهای است با منابع انسانی غنی و آماده برای داشتن یک نظام بهتر و دموکراتیک که متاسفانه آخوندها به آن چنگ انداحتهاند و منابع غنی طبیعی غارت میکنند».
سخنران در ادامه گفت: «بیایید مقایسهای بین وضعیت زنان در ایران قبل و بعد از انقلاب نیز داشته باشیم. صاحبنظران بر این عقیدهاند که به دو گونه میتوان در جامعه تغییر ایجاد کرد. فشار از پایین و یا رفرم از بالا. در ایران قبل از انقلاب زنان حق و حقوق داشتند و برخوردار از آزادیهای اجتماعی و فرهنگی بودند هرچند که در جامعه آزادیهای سیاسی و آزادی اندیشه و بیان وجود نداشت. زن میتوانست به مقام وزارت و قضاوت برسد. حق رای هم به زنان اعطا شده بود که بعد از انقلاب مانند آب خوردن رژیم اسلامی از آنها بازپس گرفت. چرا؟ زیرا نهادهای فرهنگی و مدنی در ایران ضعیف بودند و ما تشخیص نمیدادیم چه چیزی داریم که میتوانیم از آن استفاده درستی بکنیم. میتوانم بگویم که ما نمیدانستیم این حق رای که از آن برخوردار هستیم اساساً به چه دردی میخورد؟ بعد از انقلاب زنان تازه متوجه شدهاند که چه چیزی را ازدست دادهاند.»
در ادامه ناهید حسینی گفت که «رژیم کنونی حقوق زنان را به رسمیت نمیشناسد ولی نهادهای مدنی و آگاهی در متن جامعه و در بین زنان حضور و ریشه دارد و برای همین هم زنان ما به این راحتی از حقوقشان نمیگذرند کما اینکه میبینیم که زنان در صف اول مبارزه برای آزادی و حقوق انسانی هستند.» برای توضیح بیشتر سخنران گفت که «در زمان مشروطه و بعد از آن زنان ایرانی مطبوعات ویژه و انجمنهای خود را داشتند و با آنها وارد مبارزه فرهنگی و اجتماعی شدند. ولی وقتی رضاشاه به قدرت رسید خواست که همه اینها را تعطیل کنند و قول داد که خودش بهترینها را برای زنان ایجاد کند. و البته رضاشاه زنان را برای تحصیل به اروپا فرستاد و کشف حجاب شد و کرسی استادی به زنان داده شد. ولی انتقادی که من دارم آن است که رضا شاه میبایست میگذاشت که با ادامه این فعالیتها پیشرفت واقعی در عمق جامعه صورت میگرفت. اگر این نهادها میماندند همراه با تغییراتی که حکومت بعدها به وجود آورد ما خیلی بیشتر پیشرفت میکردیم.»
سخنران با بازگشت به موضوع باسوادی تاکید کرد که «یکی دیگر از معیارهای باسوادی یونسکو همراهی علم و عمل است یعنی علم بیعمل به درد نمیخورد. به زبان دیگر، دانشی که در مدرسه به شاگردان آموخته میشود باید آنها بتوانند در زندگیِ خود پیاده کنند. ما این را در ایران نداریم.»
سخنران ادامه داد: «هر چه بیشتر در مصاحبههایی که انجام دادم عمیقتر شدم بیشتر متوجه شدم که آنها را باید در مقوله جنبشهای نوین اجتماعی قرار داد. زنان ایران بدون آنکه نظریهپردازی کنند در عمل شعارشان تحصیل برای تغییر بوده است که مرا بر انگیخت در کتابم از تئوری جنبشهای نوین اجتماعی استفاده کنم. تجربه سالهای اخیر نشان داده است که این تئوری در عمل کار میکند. مشخصتر آنکه، در کشورهای توسعه یافته جنبشهای نوین اجتماعی ساختار سیاسی را مورد هدف قرار نمیدهند. صرفاً میخواهند تغییر ایجاد کنند و دولتشان را تحت فشار قرار میدهند که رفرم کند. اما در کشورهای در حال توسعه، مانند ایران و کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا این جنبشها ساختار سیاسی را نیز آماج حملات خود قرار میدهند. در الجزایر و سودان و در تونس که دارای جنبش زنان بسیار قوی هستند دیدیم اخیراً چه تغییراتی ایجاد شد. در ترکیه هم شاهد بودیم که کسی به مقام شهردار استانبول رسید که ارزشهایش درست در نقطه مقابل ارزشهای اردوغان قرار دارد. جنبشهای نوین نه رهبری دارند و نه تشکیلات و از شبکه اجتماعی برای شروع حرکتهای سیاسی استفاده میکنند. در کشور ما هم در برهههای مختلف دیدهایم که جنبشهای نوین اجتماعی کار کرده است از جمله در جنبش ٨٨ که شعار «رای من کو» شعار محوری آن بود. رژیم نیز اتفاقا اهمیت جنبشهای نوین اجتماعی را میشناسد و در برابر آن به شدت میایستد. اینک در ایران ما شاهد جنبشهای نوین اجتماعی مانند محیط زیست، بازنشستگان، مالباختگان، معلمان، کارگران و… هستیم.»
در پایان، سخنران نقل قولی از محمد فاضلی عضو هیئت علمی دانشگاه ملی ایران (شهیدبهشتی) آورد که به خوبی تاثیر تحصیلات زنان در تغییرات اجتماعی را خلاصه میکند. فاضلی مینویسد: «دخترها، شما ایران را تغییر میدهید. دخترها همه جا هستند؛ جلو چشم، موثر، کارآفرین، ورزشکار، درسخوان، فعال دانشجویی، نوازنده موسیقی، فعال سیاسی و… حضور امروزین دختران، جامعه را به باورهایِ بنیادین دموکراسی یعنی عدالت و برابری و آزادی نزدیکتر میکند.» محمد فاضلی در جایی دیگر از مقالهاش میگوید: «دختران به عاملان مدارا هم بدل شدهاند. کلاسهای دانشگاهی امروز از اکثریت دختران تشکیل شده است که کلاس را به تنوعهای همزیست مداراگر بدل کرده است.»