مغزهای کوچک زنگ‌زده در کلوب فیلم کافه هنر

یکشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۸ برابر با ۲۱ ژوئیه ۲۰۱۹


«کلوب فیلم» مناسب‌ترین نوع گرد هم آمدن برای تماشا و نقد و بررسی فیلم‌های ایرانی است به این دلیل که امکان نمایش عمومی‌ بیشتر این فیلم‌ها در خارج از کشور وجود ندارد. بگذریم از اینکه در نمایش عمومی، نقد و بررسی فیلم‌ها- مگر در موارد خاص، از جمله درجشنواره‌ها- نیز ممکن نیست. همزمانی تماشای فیلم و نقد و بررسی آن ویژگی «کلوب فیلم» است. در عین حال، اگر نقد و بررسی فیلم در داخل کشور دچار محدودیت‌هایِ زیادی است و طرح برخی مسائل هزینه دارد، ولی ایرانیان خارج از کشور برخوردار از موهبت آزادی اندیشه و بیان می‌توانند روی نکاتی انگشت بگذارند و مسائلی را مطرح کند که به شناخت بیشتر فیلم و کشف زوایایِ پنهان آن کمک کند.

تماشا و بررسی فیلم در کافه هنر

محفل «کافه هنر» در لندن از حدود یک سال پیش با برگزاری جلساتِ منظم در روزهای یکشنبه با همین هدف پیش رفته است. برنامه‌هایِ این محفل، متنوع هستند؛ از نمایش‌خوانی، نمایش تئاتر- فیلم تا سخنرانی‌هایِ فرهنگی.

یکشنبه گذشته  فیلم  «مغزهای کوچک زنگ زده» به کارگردانی و نویسندگی هومن سیدی و تهیه‌کنندگی سعید سعدی که محصول سال١٣٩۶ است در کافه هنر به نمایش گذاشته شد و مورد نقد و بررسی قرار گرفت.

صحنه‌ای از فیلم «مغزهای کوچک زنگ‌زده»

فیلم در سبک گانگستری و درام است و داستان در فضایی به شدت خشن و با «اکشن» روی می‌دهد. نوید محمدزاده و فرهاد اصلانی در نقش دو برادر ظاهر می‌شوند. فرهاد اصلانی نقش رئیس خانواده و باند «مافیایی» را بازی می‌کند که در کار تولید و پخش مواد مخدر است و «یتیم‌خانه‌ای» هم راه انداخته است و از کودکان بی‌سرپرست نگهداری می‌کند تا در آینده از آنان در جهت منافع تبهکارانه‌ی خود بهره جوید. انسان‌هایی که بدون والدین بزرگ می‌شوند در بزرگسالی آسانتر به خدمت تبهکاران قدرتمند در می‌آیند.

نوید محمدزاده، که از بازیگران مطرح سینمای ایران است، در نقش  «برادر کوچک» ظاهر می‌شود و بازی‌ای فراموش نشدنی از خود ارائه می‌دهد. او در تلاش است که «برادری» خود به برادر بزرگتر ثابت کند ولی چون در باطن خُلق و خویی نرم و شکننده دارد در این دنیای تبهکارانه جایگاهی برای خود نمی‌یاید. در مراحل پایانی فیلم هم برملا می‌شود که این دو برادر تنی نیستند و برادر کوچکتر کودکی بی‌سرپرست بوده که به خانه آنها آورده شده و حتی مورد آزار و اذیت والدین هم قرار می‌گرفته است. تفاوت اساسی در خُلق و خوی دو برادر شاید این برداشت را در تماشاگر القاء کند که این نه محیط بلکه «ژِن» است که شخصیت و خلق و خوی انسان را شکل می‌دهد. فیلم در این زمینه مبهم باقی می‌ماند.

در بخشی از نقد و بررسی فیلم صحبت از شگردِ بازیگری نوید محمدزاده شد. پرسش این بود که شیوه بازیگری این هنرپیشه چیست؟ آیا «متد اکتینگ» مبتنی بر تئوری استانیسلاوسکی است یا شیوه‌ی برونی. در «متد آکتینگ»  بازیگر در عمق و روان شخصیت فیلم غرق می‌شود تا به صورت طبیعی و خودانگیخته به نحوه بیان، حرکت‌ها و ژست‌ها و «زبان بدنی» او دست پیدا کند. برخی ولی شیوه بازیگری نوید محمدزاده را بیشتر از جنس برونی می‌دانستند. شیوه‌ای که در آن بازیگر الگوها موجود شخصیتی را به عاریت می‌گیرد تا نقش خود را با کمک آنها بسازد.

بردیا جلالی در بحث و گفتگو درباره فیلم

«مغزهای کوچک زنگ‌زده» از آندسته فیلم‌هایی است که  مرز بین داستان و واقعیت در آن شفاف نیست. فضای فیلم و بازی‌ها ناتورالیستی و دیالوگ‌ها سریع و روان و آمیخته با  اصطلاحات رایج است. در بخش‌های قابل توجهی از دوربین روی دستِ دارایِ حرکت‌های خفیف استفاده شده که  حالت تعلیق، بی‌ثباتی و ناامنی «زندگی» این قشرها را بیشتر القاء می‌کند و نیز تاکیدی است بر «مستندگونگی» فیلم. فیلمبردار، پیمان شادمهر، کاری بسیار زیبا ارائه کرده است. مجموعه‌ی این عناصر این برداشت را ایجاد می‌کند که نه شاهد فیلم داستانی بلکه برشی از زندگی واقعی هستیم. ولی جالب آن است که این برداشت تماشاگر با وجود عناصر قوی دراماتیک و «اکشن» فشرده در فیلم است. در زندگی واقعی و عادی، درام و «اکشن» به چنین ابعاد و تراکمی‌ نمی‌تواند وجود داشته باشد. اما این یک فیلم سینمایی است و در تحلیل نهایی باید تماشاگر را جذب کرده و نگه دارد.

فیلم پر از خشونت است ولی به یقین می‌توان گفت در آن از خشونت «تجلیل» نمی‌شود و تاکیدش بر تلخی «زندگی» این قشرهاست. تلخی و خشونتی عریان در چنین ابعادی نمی‌تواند خوشآیند طبقات متوسط و مرفه جامعه و یا تماشاگر تفنن‌جو باشد. اما به قول یک تماشاگر، کارگردان در پی آن است که توّجه بیننده را نسبت به واقعیت‌هایی جلب کند که معمولاً انسان‌ها ترجیح می‌دهد نادیده بگیرند و فراموش کنند. واقعیت‌هایی مانند زندگی فلاکتبار فقیرترین افراد جامعه که خارج از محدوده‌ی شهرها و محروم از ابتدایی‌ترین امکانات بهداشتی درگیر چرخه خشونتی پایان‌ناپذیر و ناامنی شدید هستند و یا سوء استفاده از کودکان بی‌سرپرست و… مصاف و کلنجاری بی‌پایان برای بقا. وضعیتی که در آن گرایش به بزهکاری و  مواد مخدر بسیار است. شرایطی که انسانیت را از انسان می‌زداید. در این وضعیت دوستی‌ها و روابط انسانی ناپایداراند زیرا هر کس در جدالش برای بقا ناگزیر باید به فکر خود باشد وبه فکر دیگران بودن به نابودی خودش می‌انجامد.

داریوش رضوانی در بحث و گفتگو درباره فیلم

مردمان در چنین شرایطی نه برای زندگی دیگران و نه حتی برای زندگی خود ارزشی قائل نیستند. مرگ اتفاقی است بی اهمیت و فرصتی جهت عزاداری برای رفتگان نیست. روابط انسان‌ها درچنین شرایطی مملو از شکایت، غُر، پرخاش و اعتراض به یکدیگر می‌شود.

در جایی از فیلم وقتی برملا می‌شود که دختر خانواده موهایش را در اتوموبیلی به مردی غریبه نشان داده است  بهانه‌ای می‌شود برای قدرت‌نمایی مردسالارانه‌ی برادر بزرگ و رئیس باند. او تنها بر اساس حرف و حدیث و بدون آنکه شکیبانه به چیزی که واقعاً اتفاق افتاده دست پیدا کند به  سادگی دستور قتل خواهر بیچاره را صادر می‌کند و انجامش را به برادر کوچکتر ١٢ ساله‌ی خود محول می‌کند. او هم کورکورانه و با قساوت دستور را انجام می‌دهد. صحنه‌ای که دوربین کادر پاهای بسته‌ی خواهر وتقلای او برای زنده ماندن در حرکت‌های تند پاها تا بی حرکت شدن‌شان را نشان می‌دهد که بی‌شباهت به صحنه معروف خفه کردن شوهر خواهر در فیلم «پدرخوانده۲» نیست. اما فیلم در حین نمایشِ عریان خشونتِ مردسالارانه و تعصب و غیرت، آنها را به چالش نیز می‌کشد و تهی بودن این ارزش‌ها و بی‌معنایی زندانی بودن در آنها را نشان می‌دهد.

آیا فیلم در نهایت می‌خواهد تصویری فشرده از واقعیت کل جامعه باشد و هیچ نقطه امیدی برای تغییر نمی‌بیند؟ به نظر نمی‌رسد که چنین باشد. در نماهای پایانی فیلم به دنبال نمایش نفسگیر خشونت وتلخی، کارگردان شاید با نگاهی خوشبین‌تر به آینده و با امید به سرشت نیک انسان فیلمش را بپایان می‌رساند تا شاید از تلخی آن بکاهد. کاراکتر نوید محمدزاده بالاخره خود را از اسارت باند برادر می‌رهاند. یتیم‌خانه او را لو می‌دهد و کودکی را به فرزندی می‌پذیرد- که شاید یادآور کودکی خودش است- و همراه او رهسپار آینده می‌شود. در نمای پایانی فیلم آنها با هم در میان خیل بی‌خانمان‌ها رو به سوی آینده‌ای نامعلوم در حرکت هستند  و در پس‌زمینه بولدوزرها خانه‌های کلنگی خارج از محدوده‌ی آنها را تخریب می‌کنند. پایانی تلخ ولی آمیخته با بارقه‌ای از امید مبهم. مبهم به این معنا که در همین نما برادر کوچک ١٢ ساله در خلاف جهت حرکت بی‌خانمان‌ها ایستاده و با کینه به «برادر» خود نگاه می‌کند.

«مغزهای کوچک زنگ‌زده» چندین جایزه در ایران برده است. دبورا یانگ منتقد آمریکایی نشریه‌هالیوود ریپورتر نیز این فیلم و کارگردان آن، هومن سیدی را استعداد نوظهوری در سینمای ایران می‌داند که در این ژانر به خوبی می‌تواند در عرصه بین‌المللی مخاطبان را جذب کند.

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=163148