فیروزه رمضان زاده- آرش صادقی فعال مدنی ۳۹ ساله زندانی سیاسی در زندان رجاییشهر کرج (گوهردشت) به سرطان استخوان مبتلاست. وی که به دلیل فعالیتهای سیاسی و مدنی و حقوق بشری مسالمتآمیز بارها بازداشت و زندانی شده، اولین بار در ۱۸ تیر ۱۳۸۸ مقابل دانشگاه «علامه طباطبایی» در تهران، همراه با تعدادی از دانشجویان معترض به نتایج انتخابات ریاست جمهوری از سوی ماموران وزارت اطلاعات بازداشت و پس از ۹۰ روز به قید کفالت آزاد شد.
آرش صادقی در اردیبهشت سال ۱۳۹۳ بار دیگر از سوی سازمان اطلاعات سپاه بازداشت و دراسفندماه، پس از ۶ ماه حبس با وثیقه ۶۰۰ میلیون تومانی آزاد شد. زمانی که موقتًا از زندان آزاد شد ماموران برای بازداشت او به خانهاش هجوم بردند که همین موضوع موجب سکته و در نهایت درگذشت مادر وی شد.
آخرین بار در خردادماه سال ۱۳۹۵در دادسرای «شهید مقدس» زندان اوین بازداشت و از سوی دادگاه انقلاب تهران به اتهام «اجتماع و تبانی علیه امنیت داخلی»، «توهین به رهبر جمهوری اسلامی» و «تبلیغ علیه نظام» به ۱۵ سال حبس محکوم شد که با در نظر گرفتن حکم ۴ سال حبس تعلیقی پیشین به ۱۹ سال حبس محکوم شد.
همسر وی، گلرخ ایرایی نیز به همراه او در روز ۱۵ شهریور ۱۳۹۳ در منزل خود بازداشت و در اردیبهشت ۱۳۹۴ به دلیل برخی دستنوشتههای خود از جمله نوشتهای درباره سنگسار که تا کنون منتشر نشده از سوی ابوالقاسم صلواتی رئیس شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به اتهام «توهین به مقدسات» و «تبلیغ علیه نظام» به ۶ سال حبس تعزیری محکوم شد.
او از آبان سال۱۳۹۵ تا اواسط فروردین سال جاری زندانی بود و در ۱۹ فروردین ۱۳۹۸ بعد از تحمل دو سال و نیم زندان آزاد شد.
کیهان لندن برای اطلاع از وضعیت آرش صادقی که در زندان رجاییشهر کرج زندانی است، با گلرخ ابراهیمی ایرایی گفتگو کرده است.
-خانم ایرایی، از آخرین وضعیت جسمانی و پزشکی همسرتان آرش صادقی چه اطلاعی دارید؟
-راستش، خیلی امیدی نداریم؛ حالش اصلا خوب نیست؛ الان وعده انتقال او به بیمارستان را دادهاند برای شهریور، این سومین بار است که چنین وعدهای را میدهند، آخرین باری که آرش را اعزام کردند تنها کاری که کردند این بود که پزشک یکبار ویزیتش کرد، بعد از اینکه آزاد شدم در اوایل اردیبهشت رفتم دادیار ناظر را ببینم که هیچوقت مرا نپذیرفت؛ همیشه در اتاقش بود و صدایم را میشنید که با منشیاش حرف میزدم، وقتی رفتم پرسیدم که آیا آرش را برای درمان اعزام کردهاید گفتند بله؛ بعد از خود آرش پرسیدم و فهمیدم که فقط یک ویزیت انجام شده و هیچ روند درمانی در آخرین اعزامی که داشته انجام نشده. اسفندماه هم بعد از مدتها وقفه طولانی بود که اعزامش کرده بودند باز هیچ کاری برای او انجام نشد. وقتی به دادستانی مراجعه کردم و گفتم نمیخواهم که در بیمارستان فقط ویزیت شود و دوباره به زندان برگردد بلکه میخواهم درمان شود، باز هم پاسخی نگرفتم. مشکل آرش هم در حال حاضر همین است، تا این لحظه تقریباً حدود یک سال از جراحیاش میگذرد ولی همچنان دست راستش دو برابر اندازه عادی ورم دارد، به خاطر عفونتی که در دستش وجود دارد نزدیک یک سال است که آنتی بیوتیک مصرف میکند و عوارض آنتی بیوتیک هم در طولانیمدت برای او خطرناک است. اگر دو سه هفته یکبار آنتی بیوتیک را قطع کند کبودی دستش بیشتر میشود، علاوه بر این دستش کاملاً بیحس شده و عملاً هیچ حرکتی ندارد و هیچ کاری نمیتواند با دست راست انجام دهد، از کتف تا نوک انگشتان بیحس شده. در اردیبهشت که دیده بودمش، هنوز انگشتانش یک حرکت کوچکی داشت ولی الان دیگر حرکت هم ندارند.
بنابراین یک اسکن کامل از کل بدن لازم دارد تا بفهمیم توموری که داشته و جراحی شده آیا دوباره سر باز نکرده باشد؛ این مطلب را پزشک تاکید کرده و گفته بود هرچند وقت یکبار میبایست این آزمایش را انجام دهد. چون نه آن آنتی بیوتیک درمانی که پزشک خواسته بود را انجام داده و نه شیمیدرمانی؛ نگران این هستیم که دوباره آن تومور به جاهای دیگر بدن آرش ریشه ندوانده یا در همان ناحیهای که جراحی شده برنگشته باشد.
بنابراین خواستار پیگیری دو مسئله هستم: هم اسکن کامل بدن و هم درمان قطعی دستاش. این دست کاملا سنگین شده دو برابر ورم دارد و عملاً هیچکدام از این موارد پیگیری نمیشود.
-پس قرار است در شهریورماه به بیمارستان اعزام شود؟
-گفتهاند که برای شهریور به بیمارستان اعزام میشود اما از آنجا که یک بار قبلاً گفته بودند خردادماه مجدداً تغییر دادند، خرداد گذشت و اعزام نشد موکول کردند به تیرماه، الان هم که میگویند شهریور، هیچ اعتمادی ندارم که انجام شود، میخواهم که اعزام شود و در حد یک ویزیت ساده نباشد، اسکن و درمان دستش که الان به این شکل است و همچنان آنتی بیوتیک مصرف میکند به یک جایی برسد که بهبودی داشته باشد، در غیر اینصورت یک اعزام و ویزیت ساده که بعد دوباره به زندان برگردد تا شش ماه بعد، یکجور گول زدن آدمهاست. سعیشان بر این است که حالا اگر سر و صدایی میشود و خانوادهها اعتراضی میکنند آنها را ساکت کنند.
-مسئله توموری که گزارش شده تا چه حد جدی است؟
-در مورد تومور وقتی از زندان آزاد شدم با چند پزشک که صحبت کردم میگفتند تومور استخوانی مثل بسیاری از تومورهای دیگر میتواند در سایر قسمتهای بدن به وجود بیاید، به دلایل پزشکی که من نمیتوانم تشریح کنم و هم اینکه ممکن است بر اثر ضربه به استخوان یا شکستگیهایی که بهموقع درمان نمیشوند هم منجر به بروز سرطان شود. نکتهای که وجود دارد این است که آرش در داخل زندان دچار این مسئله شده و ما نمیتوانیم با قطعیت بگوییم که آیا به خاطر آن شکستگی است که قبلا در ۲۰۹ اتفاق افتاد یا نه. آرش وقتی در بند ۲۰۹ بود ضرب و جرح میشود و کتفاش میشکند و دقیقاً در همان ناحیه است که دچار تومور شده ولی برای اینکه بتوانیم مطمئن شویم باید آزمایشهایش را ببینیم، آزمایشها هم همه در زندان است و به ما ندادهاند و ممکن است به خاطر آن ضرب و جرحی باشد که دقیقا در ناحیه کتف بوده و به موقع درمان نشده؛ مدتها طول کشید تا آرش بتواند برای کتفاش به بیمارستان اعزام شود و درمان را شروع کند. ممکن هم است تومور خودش در بدن آرش به وجود آمده باشد؛ نمیدانیم. اما اینکه تومور سرطانی است همان پارسال که من داخل زندان بودم آزمایشها و جراحی و همه مدارک پزشکی نشان میدهند که متاسفانه سرطانی است. البته مدارک پزشکی او در زندان است چیزی که ما توانستیم بفهمیم این بود که آرش را برای جراحی فرستادند به بیمارستان و در آن سه چهار روزی که در بیمارستان بود توانست از طریق پزشکان و پرستاران متوجه شود که وضعیت او در چه حدی وخیم است وگرنه مدارک پزشکی او را ما هیچوقت ندیدیم.
این را هم اضافه کنم بعد از اینکه جراحی آرش انجام شد پزشکاش خواست که حتما برای ۲۰ روز تا یک ماه بستری شود و دوره آنتی بیوتیک درمانی انجام شود ولی این کار را نکردند، کلاً سه چهار شب در بیمارستان بود، یک شب قبل از جراحی و برای آزمایشهای مربوطه و دو سه شب هم بعد از جراحی در بیمارستان ماند.
دوره آنتی بیوتیک درمانی هم انجام نشد که اگر میشد دست آرش به این شکل دچار عفونت نمیشد که عملاً از حرکت بایستد. شیمیدرمانی هم که تجویز شده بود انجام نشد. انجام نشدنش به این شکل بود که پزشک گفته بود برای انجام شیمیدرمانی آرش نباید در شرایط زندان باشد چون این محیط میتواند بیشتر آسیب بزند، در داخل زندان بدنش ضعیف میشود و نمیتواند از لحاظ بهداشتی و تغذیه تقویت شود. پزشک خواسته بود اگر اجازه میدهند به بیرون از زندان منتقل شود یا با مرخصی استعلاجی یا تحتالحفظ از زندان به بیمارستان منتقل شود و دورههای شیمیدرمانی را انجام دهد که مقامات زندان تا حال اقدامی در این خصوص انجام ندادهاند. یک سال گذشته و همچنان شیمیدرمانی نشده. به همین دلیل ما نگران هستیم که تومور نقاط دیگر بدن را آلوده کرده باشد.
-با وجود اینهمه مسائلی که با آن درگیر هستید، فضای سیاسی داخل ایران را چطور میبینید؟
-فضای سیاسی ما خیلی عاطفی شده و من اتفاقاً به این مسئله نقد دارم، یکی از دلایلی که این نگاه را پیدا کردم بچههایی هستند که بازداشت میشدند، کوتاهمدت میآمدند، سه چهار چهره را در بند زنان بیشتر نمیشناختند و اینهم به نظر من خیلی دردناک بود چون زنان زندانی زیادی داریم یا حتی مردها؛ فرقی ندارد؛ ولی در میان زندانیان نیز یک تعداد کمی متاسفانه تبدیل به سلبریتی میشوند! شاید در مورد خود من هم این اتفاق افتاده ولی دلیل نمیشود چون حالا خودم اسمم مطرح شده نخواهم این نقد را داشته باشم. کسانی که بازداشت میشدند مثلا کوتاهمدت یک هفته، دو هفته یا ده روز میآمدند ولی فقط چند نفر را میشناختند و یکسری روابط را میدانستند؛ مثلًا نسبتهای خانوادگی زندانیان را یا اینکه فلانی چند تا بچه دارد یا اینکه فقط چهرهاش را میشناختند ولی اصلا نمیدانستند کسی که دارد فعالیت سیاسی میکند نگاه و باورش چگونه است؟ برای چه مبارزه میکند؟ چه هزینههایی میدهد؟ ما بابت بیانیههایی که میدهیم ممکن است حکم مجدد بگیریم؛ الان برای من و آتنا (دائمی) و برای خیلی از بچههای دیگر صادر شده، ولی احساس میکنم که جامعه اصلاً هیچ واکنشی ندارد و صرفاً فقط میداند که یک چند نفری در زندان هستند و نسبتهای خانوادگیشان چیست و چه کسانی بیمار هستند، چه بیماریهایی دارند و از این قبیل… این خیلی برای من دردناک است، احساس میکنم ما درواقع فضای سیاسی نداریم، ما یک فضای سلبریتیگونه داریم همانطور که برای بازیگرها، ورزشکارها و یکسری مشاغل دیگر شاید هست؛ فعالین سیاسی را هم به همین شکل میبینند. بعضیها میگویند این مسئله باعث میشود که جامعه واکنش نشان دهد ولی من این واکنش را آسیبزننده میبینم چون به هر حال هدف من این است که با جمهوری اسلامی از روبرو بجنگم و به روزی فکر میکنم که جمهوری اسلامی نباشد ولی با این شیوه حرکت و جذب مخاطب بین عامه جامعه ما به هیچ جا نمیرسیم و عملاً یک فضایی که شاید بتوان گفت خطرناک یا پرالتهاب است برای خودمان میسازیم که هیچ نتیجه مشخص و دستاوردی ندارد. شاید این برای طرفداران اصلاحات قابل قبول باشد. من اصلاحات را مسبب به وجود آمدن این فضا از سال ۸۸ به بعد میدانم. اصلاحطلبان میخواهند به نوعی عامه جامعه را به سمت مسائل خانوادگی زندانیان ببرند و نه مسائل سیاسی و عقاید و اهداف آنها.
از وقتی این دغدغه برای من شروع شد که نامههای عاطفی نوشتن یا متمرکز کردن خبر روی اعضای خانواده راه افتاد. ولی من سعی میکنم کمترین انعکاس را در مورد همسرم نشان دهم. به همین دلیل نیز به من حمله میشود؛ دوستانم به صورت شخصی یا عمومی کامنت میگذارند و انتقاد میکنند؛ ولی شاید بتوانم به حل این مشکل که چرا اصلا این افراد به زندان میافتند کمک بکنم. من اگر دارم فعالیت سیاسی میکنم فقط روی خانواده یا اطرافیان خودم نیست. میتوانم به مسائلی که برایم مهم است بپردازم. در درجه اول انتقادم به سیاستهای جمهوری اسلامی است در بخش زنان، کودکان، سیاست خارجی و… بعد میتوانم روی خانوادهام یا اطرافیانم فعالیت حقوق بشری داشته باشم. متاسفانه انگار ما دیگر فضای سیاسی در جامعهمان نداریم؛ دیگر فعالیت سیاسی انجام نمیشود و همه به گونهای تبدیل شدهاند به فعال حقوق بشر! نجاتدهنده هم باید کسانی باشند که بتوانند قربانی بشوند! ولی مسئله اصلی ما در برابر جمهوری اسلامی این است که با سیاستهایش مبارزه کنیم ولی متأسفانه این فضا را از دست دادهایم.
یزدی، در نامه اخیر خود به صادق لاریجانی او را به خاطر “ساختن کاخ به اسم مدرسه علمیه” در قم مورد انتقاد قرار داده و پرسیده: “آیا ارث پدرت بود؟ از کجا آوردی ساختی؟”
عباس پالیزدار: [یزدی] آمدند نزد رهبری گفتند که میخواهیم یک دانشگاه قضایی بسازیم برای خواهران در قم!!. مجوز داده شد. بلافاصله بعد از مجوز رفتند سراغ ساپورت مالی که بله کارخانه لاستیک دنا را مجوزش را بدهید!!. نعمتزاده [وزیر وقت صنایع] هم گفت کارخانه را در ازای ۱۲۶میلیارد به شما واگذار میکنیم. در حالی که قیمت واقعی آن ۶۰۰میلیارد بود.
بعد از بارها نامهنگاری برای گرفتن تخفیف، قیمت را از ۶۰۰ میلیارد واقعی به ۱۰ میلیارد رساندند. باز آقایان گفتند که ما پول نداریم. ۸۰ درصدش را به اقساط میپردازیم. نعمتزاده قبول کرد!!.
دوباره گفتند بیست درصد بقیه را هم الآن نداریم بعد از فروش مستغلات کارخانه میپردازیم. خوب به همین راحتی آقای آیتالله کارخانه را صاحب شد و بعد از مدتی هم این کارخانه را در بورس فروخت!!.”
سالهاست از بعضی مخالفان رو به ملت ایران کرده ومیگویند خودتان خواستید و انقلاب کردید، که این ازنظر منطقی صحیح نیست ملت ایران باوعده های پوچ خمینی که از پیش برنامه ریزی شده دولت وقت فرانسه و تیم همراهش بنی صدور بقیه جیره خواران بود فریب ریش سفید و لباس ظاهرفریبش را خوردند وبسان مسافری که بلیط پاریس را خریده و در بیابان های فلسطین و لبنان پیاده اش کرده اند شدند ودرواقع این فرانسه با فرستادن خمینی و بیمارکردنو کشتن شاه پول ملت راازطریق خمینی به کشور های مستعمرهاش فرستاد مثل فلسطین لبنان الجزایرتون مراکش به اسم نهضت آزادی بخشولی ایرنیت های پلیدش
قابل توجه افرادى که میخواهـندج ا فقط از طریق م مدنى کنار گذاشته بشه
??(در عالم رویا و توهـم )
ما ایرانیان مهین دوست, اگر میخواهیم به عزیزان دربند کمک کنیم, باید همه با هم دریک امر اتفاق نظروعمل داشته باشیم وآن سرنگونی رژیم فاسدوجنایتکار آخوندی درایران است.