مجید محمدی – وضعیت امروز اسلامگرایان شیعه در ایران دقیقا همانند یک لشکر در حال محاصره و پناه گرفته در یک قلعه است که دارد همهی تلاشهایش را به کار میگیرد تا باروی پیرامونش را حفظ کند. خامنهای در قلعهای درون این قلعه زندگی میکند و توسط یک نیروی ۱۵۵۰۰ نفری (سپاه ولی امر) حفاظت میشود. حافظان امنیت قلعه، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و بسیج و نظام عقیدتی قلعه روحانیت شیعه هستند و برای اینکه حلقهی محاصره تنگ نشود مدام از قلعه بیرون رفته و افراد مخالف قلعهنشینان را سرکوب و موعظه میکنند و باز میگردند. ساکنان قلعه که عِده و عُده دارند و منابع تودههای بیرون قلعه را تاراج میکنند مدام به سوی محاصره کنندگان شلیک کرده و از آنها قربانی میگیرند یا آنها را به زندان قلعه میفرستند یا ایدههای آنها را مسخره میکنند اما دوره به دوره نیروهای تازهای به محاصره کنندگان میپیوندند.
از آنجا که در جنگ میان قلعهنشینان (اسلامگرایان شیعه) و خوشنشینان (مردم عادی) اطلاعات و سرگرمی نقش کلیدی بازی میکند افراد درون قلعه استراتژی و تاکتیکهایی را برای پیروزی تبلیغاتی (جنگ نرم) به کار میگرفتهاند. در این نوشته به یک استراتژی و دو تاکتیک رایج آنها اشاره میکنم.
استراتژی قلعه و فضای باز
دستگاه تبلیغاتی اسلامگرایان شیعه دارای دو دسته پیام است: پیامهای اصلی برای بسیج و خشنود ساختن قلعهنشینان و پیامهای نمایشی و اقناعی برای خوشنشینان داخلی و افکار عمومی جهانی. به عنوان مثال پیام اصلی این است که قلعهنشینان صاحب واقعی همهی منابع ثروت و قدرت و منزلت دنیا هستند (چون رهبر آنها نایب امام زمان است که مالک دنیا و صاحب امر دنیاست) و باید به هر روشی دنیا را فتح کنند. اما این پیام گسترشطلبانه و تمامیتخواهانه که توسط چهرههای اصلی و قدرتمند نظام عرضه میشود (علی خامنهای و روحانیون عضو نهادهای انتصابی و فرماندهان سپاه) در دنیا موجب انزوای آنها میشود. اینجاست که محمدجواد ظریف و هیئت مشاوران نایاک (ماز جبرانی، کریمی حکاک، رضا اصلان، فریده فرهی، خوان کول، و احمد صدری و خیلی از کارکنان آن) در خارج کشور، و اصلاحطلبان در داخل همین پیام را در قالب «حقوق مسلمانان در عبادت و پرستش و مهاجرت به غرب و آزادی مذهب» یا «اسلام رحمانی» عرضه میکنند. البته بوقهای مستقر در خارج گهگاه ادعا میکنند که طرفدار حقوق بشر هستند اما فقط از حقوق بشر ظریف و خامنهای و رئیسی و اعضای بسیج دفاع میکنند و نه قربانیان آنها.
بسته به شرایط و موقعیت و مخاطب این دو دسته پیام با هم جایگزین میشوند اما سازمان و منابعی که در پشت سر این دو دسته پیام است یکی است. یکی از کارهای مالهکشان خارجی این است که پیامهای اصلی را که بعضا توسط مخالفان نظام ترجمه و منتشر میشوند تعبیر و تفسیر کنند به این معنا که این پیام برای مخاطب داخلی، یا سیاسی، یا مذهبی است یا «منظورشان این نیست» یا «بد ترجمه شده است» (نژادپرستی وارونه و نسبیت فرهنگی در خدمت توجیه آنهاست). گری سیک (مسئول پروژهی گالف ۲۰۰۰ در دانشگاه کلمبیا) و همکاران وی در این مالهکشی استادند چون چند دهه تجربه دارند.
مثال دیگر رابطهی با غرب است. پیام صادر شده برای خودیها و اقتداکنندگان و تیرخلاصزنها در داخل این است که غربیان همه وحشی و فاسد و خبیث هستند (عین سخنان خامنهای و روزنامههایی مثل کیهان تهران) اما این پیام از زبان ظریف که کارگزار خامنهای است شنیده نمیشود. بوقهای تبلیغاتی نظام در خارج این پیام را به زبان چپها ترجمه میکنند: غرب استعماری، نژادپرست و سلطهجوست و تمدن غربی دیگر فرهنگها و ملل را له کرده و میکند.
از این دو دسته پیام دستهی اول برای افراد محاصره شده در قلعه و مزدوران آنها در منطقه و دستهی دوم برای کسانی است که از قلعه و فضای بیرون آن فرسنگها فاصله دارند. اسلامگرایان شیعه نمیتوانند کاملا از قلعه بیرون بیایند یا درهای قلعه را بگشایند چون درون قلعه است که میتوانند ذهنشویی کنند، پیوندهای میان خود را تحکیم و منابع را با هم تقسیم کنند. باز شدن در قلعه به معنای پایان اسلامگرایی است.
همهی سرکوبهای اجتماعی (مثل ممنوعیت داشتن سگ و خالکوبی و نوشیدن مشروبات الکلی) به ویژه سرکوب زنان (ممنوعیت مانتوی دکمهدار تا زندانهای طولانی برای مخالفان حجاب) برای تحمیل سبک زندگی قلعهنشینان بر افرادی است که منابعشان تاراج میشود با این عنوان که اخلاق و دین آنها دارد حفظ میشود.
شیطانسازی
چپ و اسلامگرایی در این زمینه استاد هستند. آنها هر که را که انتقادی از دیدگاهها و رفتارهایشان مطرح کند «عامل امپریالیسم»، «نفوذی»، «سلطنتطلب»، «منافق» و «فتنهگر» (در داخل قلعه و پیرامون آن) و «جنگطلب»، «طرفدار ترامپ» یا «طرفدار تحریم دارو و غذا» (در مناطق بیخبر از قلعه و فضای باز بیرون آن) مینامند. به چند مصاحبهی کارکنان نایاک یا مصاحبههای اعضای شورای مشورتی آن یا اصلاحطلبان مذهبی و «چپهای سر موضع» با رسانههای فارسیزبان مستقر در خارج (بیبیسی، رادیو فردا، یورونیوز و رادیو زمانه) نگاه کنید. برچسبها همانها هستند که یاد شد.
اقرار دشمن
رسانههای آمریکا که عمدتا در اختیار چپگرایان است روزانه دهها گزارش به نفع جمهوری اسلامی با همکاری رژیم تهیه و منتشر میکنند تا نفرت عمیق خود را از کشورشان نشان دهند (مسابقهای میان آنها در این زمینه در جریان است). بوقهای تبلیغاتی جمهوری اسلامی این گزارشهای همپیمانان چپ خود را به عنوان اقرار دشمن منتشر میکنند. روزی نیست که روزنامهی کیهان تهران و جوان و خبرگزاریهای فارس و تسنیم چند گزارش از شورای روابط خارجی، نیویورک تایمز یا واشنگتن پست را که گویی در آشپزخانهی علمای شیعه در قم یا پادگانهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تهیه شده منتشر نکنند اما تیتر و مقدمه میگویند که «ببینند بوقهای استعماری چگونگی قدرت ما را به رسمیت شناختهاند». «بوقهای استعماری» همان رسانههایی هستند که از دستاوردهای تمدن غربی در چهار قرن اخیر خجلت زده و شرمگین هستند.
نمونهی درخشان اخیر مقالهای است که یکی از اعضای نایاک برای نشنال اینترست (در آستانهی ماه محرم) نوشت؛ در باب اینکه ایرانیان دنیا را از دریچهی حسین و یزید میبینند، ترامپ برای آنها یزید است و در برابر وی مقاومت میکنند. جمهوری اسلامی در چهل سال گذشته به خوبی از آزادی رسانهها در غرب و حماقت و بلاهت چپها استفاده کرده تا ایدههای خامنهای و خمینی را به زبان انگلیسی و با نوشتهی استخدامشدگان محمدجواد ظریف منتشر سازد و بعد در بوقهای داخلی اعلام کند که ببینید دشمنان ما هم به سخنان خامنهای اقرار دارند: «آقای ترامپ! ایرانیان پرچمدار حسیناند و تو را یزید زمان میدانند» (تیتر اصلی کیهان چاپ تهران ۹ شهریور ۱۳۹۸). نویسندهی این مقاله برای نشنال اینترست عسل راد عضو نایاک است که کیهان وابسته به «بیت رهبری» و بقیهی بوقهای حکومتی (مثل الف و تابناک) اسم وی را در گزارش مطلب نمیآورند در حالی که کل مطلب را پوشش دادند. بسیار جالب است که مطلب در آشپزخانهی روحانیت شیعه پخته میشود و بعد در رستوران چپها عرضه میشود و بوقها آن را به عنوان اقرار دشمن عرضه میکنند. نایاک غیر از عرضهی ادبیات عاشورایی بسیجیان همواره به سیاستگذاران آمریکایی توصیه میکند که به ایران زیاد فشار نیاورید چون با فشار، «تندرو»ها قدرت میگیرند گویی امروز «میانهرو»ها مشغول تروریسم و گسترشطلبی و سرکوب دائمی حقوق ایرانیان هستند (نگاه کنید به نوشتهی دیگر عسل راد در نشنال اینترست در همین مورد).
بخش دیگری از مواد مبتنی بر تاکتیک «اقرار دشمن»، انتشار مطالب کسانی است که برای کیهان چاپ تهران کار میکنند اما مطالب خود را در شبکههای اجتماعی منتشر میکنند و کیهان وابسته به «بیت رهبری» از شبکههای اجتماعی و به نام اصلاحطلب سابق (مثل داریوش سجادی که مطالبش علیه مخالفان جمهوری اسلامی مدام در کیهان خامنهای منتشر میشود) از آنها نقل قول میکند. بدین وسیله بوقهای تبلیغاتی نظام تظاهر میکنند که حتی اصلاحطلبان (که از نظر کیهان تهران دشمن هستند) همان مواضع خامنهای را دارند! آنا ناوارو همین نقش سجادی را در قالب جمهوریخواهی که به دمکراتها پناه آورده در فضای رسانهای آمریکا بازی میکند. تاکتیکهای رسانههای چپ آمریکایی شبیه کیهان تهران است.
داستان تلخ این است که اتحاد تهوع آور ِ پست مدرنیست ها و مارکسیست های فرهنگی با انقلابیون همچنان مستحکم است . گویی تروریست های اسلامی چه مدل شیعه چه مدل سنی از متحدان جدی مارکسیست های فرهنگی هستند .از میشل فوکوی همجنسگرا که عاشق خمینی بود تا عشقبازی باراک حسین اوباما با خامنه ای و اسد همگی نشانگر دیوانگی چپ های غربی است .چند فرهنگی گرایی که این جماعت مارکسیست فرهنگی تبلیغ می کنند را اگر در لندن اجرا کنند می شود یک جهنم واقعی .یعنی در یک محله که مسلمانان اکثریت هستند هر روز شاهد قطع عضو و سنگسار زنان و دار زدن همجنسگرایان باشیم و در محله ای دیگر بار همجنسگراها و روسپی خانه ها آزاد باشند و جز فاحشه گری و ول انگاری جنسی چیزی رایج نباشد .مشکل مارکسیست های فرهنگی و پست مدرنیست ها این است که از خودشان و از زندگی متنفر هستند و به همین از یک طرف با ارزش های اخلاقی مسیحی می جنگند و از تمدن امروز غربی که مهترین دستاورد بشری است متنفر هستند و همزمان با دیکتاتوری وحشیانه ی تروریست های مسلمان در عربستان و جمهوری اسلامی نرد عشق می بازند و البته تشنه ی دلارهای نفتی هم هستند.شاید بتوان گفت فاشیسم و تروریسم مثل کمونیسم و مارکسیسم فرهنگی و پست مدرنیسم بیماری های فکری-اجتماعی قرن اخیر هستند و همه در تنفر از زندگی و انسانیت ، مشترک هستند .وگرنه این اتحاد استعمار سرخ و سیاه به این اندازه گسترده نمی بود.نگاه کنید با وامانده های حزب توده و چپ گراها در اروپا که از تیرخلاص زن ها بیشتر عاشق رژیم هستند .فرخ نگهدار و یا نرگس محمدی نمونه های شرم آور این موجودات هستند.
وقاهت دیوانه های شیفتهٔ مقام وثروت را ببین که زندگی وسرنوشت مردم کشوری را در قرن بیست ویکم به نتیجهٔ جنگی میان دوگروه مسلمان در قرن هفتم ودردیاری خارج ازایران امروزی مرتبط وتباه میکنند