پیامد ناآگاهی و کوته‌نگری؛ چه کسی به جایشان خواهد آمد؟

شنبه ۲۳ شهریور ۱۳۹۸ برابر با ۱۴ سپتامبر ۲۰۱۹


نیکزاد سپاسگزار – وضعیت یک جامعه چیزی جز پیامد کنش و واکنش توده‌های مردم همان جامعه در گذشته و زمان حال خود نیست. آنچه ما امروز هستیم دستاورد دوستی‌ها و دشمنی‌ها، جنگ‌ها و آشتی‌ها، قانون‌ها و دستورات گذشتگان و مردم امروز است یا به بیانی ساده، پیامد همان کنش‌ها و واکنش‌ها.

مردمی که همواره منتظر یا دنباله‌رو یک منجی و رهبر و امامی‌ نجات‌دهنده هستند هرگز نمی‌توانند درک درستی از این حقیقت داشته باشند که می‌بایست خود آستین اندیشه و کوشش را بالا بزنند و به دور از امیدهای خرافی و دعاهای سستی‌آور، به عمل‌گرایی روی آورده و علم و دانش را جایگزین ایمان‌ها و اعتقادات مسخره و پوچ خویش نماید. چنانچه نیک بنگریم و به موعظه‌ها و سخن‌پراکنی‌های ملایان در همین ایام محرم بیندیشیم درخواهیم یافت که اوج خواسته‌ ایشان از مردم، برای رسیدن به سعادت دنیوی و بهشت اخروی، عشق ورزیدن به اشخاص و افراد (برای نمونه امامان و پیامبران و یاران ایشان) و پیروی از راه و سیره آنهاست و بس. یعنی سالیان سال است که ملایان بی‌هنرِ بی‌خاصیت به مردم القاء کرده و خورانده‌اند که نهایت رشد و تعالی شما در تقلید از کسانی است که هرگز خاک پای آنها نیز نخواهید شد و آرزوی کلب آستان ایشان گردیدن را می‌بایست تنها در خواب و رویا برآورده ببینید.

گویی از دید روضه خوانان و واعظان همه بشریت مچل و بازیچه تعدادی مشخص از انسان‌های کامل هستند که می‌بایست پس از گذشت اینهمه سال، از دستورات و منقولات آنان پیروی کنند و برای خوشحالی و ناراحتی آنها بخندند و زار بزنند و اظهار بندگی و خشوع کنند. این مسخ‌شدگی و جمود اندیشه چیزی نیست جز باور نداشتن به توانایی ایجاد دگرگونی بر مبنای کنش‌ها و واکنش‌های سنجیده و آگاهانه. اما همه ماجرا به گذشته و یا دنیای پس از مرگ ختم نمی‌شود. در مقابل این دیدگاه عملگرایانه کسانی صف‌آرایی کرده‌اند که بر پایه معقولات و منقولات می‌خواهند خود را مرجع هر چیزی بنامند (جانشین امامان و در واقع همان اولی الامر) و مردم را مقلدین افسارزده‌ای می‌پندارند که تمام کنش‌ها و واکنش‌هایشان از طهارت گرفته تا فداکاری و جانبازی در میدان‌های جهاد همگی می‌بایست طبق دستور و فرمایش اینان صورت پذیرد. یعنی آنها نه دلشان برای امامان هزار و چهارصد سال پیش سوخته و نه برای بهشت و جهنم ما. ایشان فقط و فقط برای حفظ جایگاه منحصر به فرد خویش و سواری گرفتن از مردم سینه چاک می‌کنند و خودشان را جر می‌دهند.

اکنون با چنین توضیحی چگونه می‌توان امید داشت که یک جامعه با انبوهی از افسار تقلید و تسلیم، دیگ هلیم نذری‌اش را ول کند و بخواهد تلاش و کوشش نماید تا خودخواسته و آگاهانه سرنوشت خویش را رقم بزند و برای خوشبختی خود در کنار دیگران طرح ونقشه بچیند؟!

آنچه امروز بیش از هرچیز ذهن نگارنده را به خود مشغول داشته و اندیشه را آزار می‌دهد جای خالی همین انگیزه برای ایجاد دگرگونی و مبارزه جهت بهتر کردن اوضاع زندگیست. اکنون هنگامی که با مردم، از تغییر سخن به میان می‌آید بسیارشان، از کوچک و بزرگ، با سواد و کم‌سواد، سواره و پیاده می‌پرسند: «اگر این حکومت برود به نظر شما چه کسی به راس کار خواهد آمد؟ هیچ بدی نرفته است که خوبی جایش را بگیرد…» و خیلی دیگر از این اظهار نظرهای سطحی و مشابه. یعنی بدبختانه مردم امروز ما نیاموخته‌اند و نمی‌دانند که مبارزات آزادیخواهانه و دموکراتیک، نه به خاطر به زیر کشیدن عده‌ای خاص و به روی کار آوردن عده‌ای دیگر، بلکه تلاشی چاره‌جویانه است برای ایجاد ساز و کاری منسجم و مستقل (قانونگذاری) که در نهایت امکان بروز کنش‌ها و واکنش‌های مردم را قابل دستیابی می‌نماید (برعکس اکنون که تنها دار و دسته آخوندها و طرفدارانشان می‌توانند از این امکان برخوردار گردند و میلیاردها تومان پول مفت را همه ساله خرج خود و نشر اندیشه‌های خرافی خود می‌کنند).

در چنین جامعه‌ای جای تعجب نیست که مردم تفاوت قانون (توافق میان توده‌ها) و دستور را ندانند و نخواهند برای به دست آوردن حق خود در تغییر و دگرگونی آن گام بردارند. ایشان بدبختانه هر دستوری را قانون پنداشته و گاهی نیز بی‌آنکه خود را محق در نوشتن و تغییر دادن آن بدانند، مانند منگ‌ها به پیروی و جانبداری از این رویه می‌پردازند (از خواننده پوزش می‌خواهم که‌ چنین بی‌محابا سخن می‌گویم چراکه نیاز می‌دانم برای بهتر رساندن معنی بی‌پرده و به دور از سخن‌پوشی بنویسم) خوب یا بد، بدبختانه یا خوشبختانه، بدمان بیاید یا خوشمان، این حال و روز امروز مردم ماست و چنانچه ما بخواهیم بدون شناخت و درک کامل از اوضاع جامعه در راه آزادیخواهی و دموکراسی گامی‌ برداریم یا حالا حالا‌ها می‌بایست سماق پیروزی را بمکیم یا آنکه پیِ شکست مفتضحانه یک انقلاب دیگر را بر تن زخم‌خورده‌ی خود بمالیم. اما اگر بر خلاف این را می‌خواهیم و خود را بازنده‌ای بهت‌زده نپنداشته‌ایم، می‌بایست همه همّ و غم و پشتکار خود را بگذاریم برای بیان و ترویج این آگاهی که «بسیاری از مفاهیم امروز جامعه ما از قبیل قانون، انتخابات، ریاست جمهوری، دادگستری، مجلس شورا و… قلابی و مسخره هستند و همگی تابعی بی‌مایه از دستورات یک دیکتاتور دینی و در جهت تامین منافع او تدوین گردیده‌اند و در ادامه بکوشیم تا با تعریف و توضیح درست هریک از این مفاهیم مخدوش شده، مردم را دعوت به بیداری و هشیاری نماییم تا تشویق گردیده و بدانند برای چه دگرگونی و تغییری می‌بایست خود را آماده کنند» تا آنگاه که همگی با دست‌های همراه و همبسته پرده دهشتناک این حکومت پلشت دیکتاتور را بدرانیم…

گام برداشتن در این راه درسی را به نگارنده آموخته و انگیزه داده است که آگاهی حتی یک نفر، می‌تواند تاثیر و دستاورد بزرگ خودش را در پی داشته باشد.

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=170050

3 دیدگاه‌

  1. نیکزاد

    در پاسخ به دختر آبی. از شما سپاسگزارم که یاد دختر آبی را گرامی میدارید. اما مقصود من از این مقاله پاشیدن گرد نا امیدی نبود. خواهش میکنم دعا برای عاقبت به خیری را کنار بگذارید و یک بار دیگر سطور آخر مقاله را بخوانید. کشور به کسانی مانند شما نیاز دارد. تلاش نلاش تلاش

  2. یک ایرانی...

    مقاله بسیار جالب و آموزنده بود!

  3. #دختر_آبى @DokhtareAabi

    در کشور ما چون ما ملت در قانون گذاری شریک و دخیل نیستیم و دیکتاتورها و طبقه حاکم قوانین را در جهت منافع خود مینویسند، قانون گریزی امری طبیعی و زرنگی محسوب میشود.
    ما ملت میبایستی در قانون گذاری شریک و سهیم شویم
    برای اشتراک و سهیم بودن در قانون گذاری به احزاب نیاز داریم
    به قول تلویزیون دیدگاه: “در نبود احزاب، استبداد باز تولید خواهد شد” – @DidgahTV Didgah.TV
    اگر تشکل‌هایِ متفرقِ انقلابِ مشروطه به احزاب تبدیل شده بودند، سرنوشتمان متفاوت بود
    اگر در “انقلاب ۵۷” ایرونیها احزاب قوی و منظم میداشتند، انقلابمان مصادره نمی‌شد
    حتی شیخ پرزیدنت روحانی نیز اذعان کرد که مشکل جمهوری اسلامی “فقدان احزاب سازمان یافته است”
    احزاب, احزاب, احزاب!
    سازماندهی، سازماندهی، سازماندهی!
    متاسفانه، ما ایرونیها “سیاسی نیستیم” و به “بیشعوری سیاسی” خود افتخار هم می‌کنیم
    آیا نتیجه انقلاب بعدی متفاوت خواهد بود و یا استبداد باز تولید خواهد شد؟
    در فقدان احزاب سازمان یافته، در فردای براندازی منسجم‌ترین گروه قشر مذهبی‌ و سپاه و بسیج و حزب الله‌هی و موتلفهِ پولدار و رسانه دار خواهند بود.
    ‌عاقبتمون به خیر بشه!

    #دختر_آبى @DokhtareAabi

Comments are closed.