دهقان سالخورده چه خوش گفت با پسر
کای نور چشم من بجز از کشته ندروی!
(حافظ)
نیکزاد سپاسگزار – دو نسل گذشته ما یعنی همان بابا و مامانها، پدربزرگها و مادربزرگها و همه پیرهای پاکدلِ دوست داشتنیِ مهربان، همانهایی که ما عکسهای یادگاریشان را میبینیم و میگوییم: «عجب صفایی داشتند قدیمیها…»، برخی از آنها کسانی هستند که اکنون، ما در ایران داریم نتیجه کشت و زراعت نادانیشان را میچشیم. این برخیها کارهای ویرانگر بسیار بسیار زیادی کردهاند و به اندازهای جنایت و زشتی و پلشتی مرتکب شده و میشوند که تا دنیا دنیاست و تا جایی که بشر بتواند داستان ایشان را در یاد نگاه دارد و ثبت کند، حالش از اینهمه تعفن برهم خواهد خورد. بیگمان یادآوری کردار و باورهای ایشان برای آیندگان وحشتناک و کابوسآور خواهد شد که مجموعهای از رفتارهای متناقض و متضاد و غیرقابل درک بودهاند.
این برخی از دو نسل گذشته، خود را برتر از تمامی ملتها میدانستند و دیگران را به خاطر اینکه مسلمان و یا شیعه نیستند نجس و ناپاک خطاب میکردند. اهمیتی برای کسبِ سوادِ خواندن و نوشتن قائل نمیشدند و دانش را فقط برای تایید دستورات پیشینیان و یا خواندن کتب سرشار از چرت و پرت پیشگویی میستودند. ایشان افکار و اندیشهها و خواستههایی که منکر دستورات اولیاءشان بوده را به روشهای گوناگون و فجیع ترور و سرکوب مینمودند و همواره منافع جمعی را نوعی تشریفات مسخره پنداشته و آمادگی داشتهاند که از منابع عمومی برای منافع شخصی و فردی بهره جویند و سر دیگران را شیره بمالند و جیب خود را پر از پول کنند.
قوانین کیفری دردناکی پیاده میکردند. بطور نمونه لواط را نکوهیده و حکمشان اعدام بوده ولی هرگز از «پدوفیلی» با فرزندان و کودکان دیگران دست نکشیدند و همیشه این لذت را موجب سرافرازی و برتری خود میدانستند. زنی که با مردی دیگر بجز شوهرش رابطه داشت را سنگسار میکردند ولی همزمان هرکدامشان، داستانهای زیادی از روابط زیرکانه خود با زنان دیگر، برای همقطاران و دوستان خود تعریف نموده و از برملا شدن اسرار هم تفریح میکردند.
جامعه و اقتصادشان نمونه بارز بیرحمیست. هرکس که در جامعه آنها سرمایهای را به کار میانداخت از در جیبش آویزان میشدند و به محض اینکه نقاط ضعفش را مییافتند ضربهای کاری وارد ساخته تا صاحب همه یا بخشی از اموالش گردند. درست است تمام مردم دست به این کارها نمیزدند و آدم حلیم و سلیم هم بینشان پیدا میشد اما نیک که بنگری در مییابی از آن آب زیر کاهها بیشتر میبایست ترسید و دوری جست چرا که میتوانستند در برابر اینهمه فساد و تباهی سکوت کنند و خود را به آن راه بزنند و مثلا به کنج عبادتگاهی میخزیدند و در حالی که شریک دزد و رفیق قافله بودند یکریز دعا و نفرین و چهارقل میخواندند و امیدوارانه در هوا میفوتیدند و بیآنکه به خود زحمت اندیشیدن برای بهبود اوضاع بدهند یقین میدادند: «اگر امروز ظلم و ستم فراوان است روزگاری خواهد رسید که همه مردم بیچاره در بهشت شاهد زجر گناهکاران شده و دلشان خنک میگردد.» درواقع این دودوزهبازان خوش خط و خال نقش روانکننده را برای ستم ستمگران ایفا میکردند و هم از توبره میخوردند و هم از آخور.
اینها طی قرنها به خود و به ما فرزندان، آموختهاند اگر کسی بهمان بگوید: «بالای چشمتان ابرو» سرش را بکنیم ولی خودمان حق داریم هرچه از دهانمان در بیاید درباره دیگران (حتی دیگر ملتها) بگوییم و آنها نباید اعتراضی کنند و پاسخ بگویند.
بسیاری از نسل گذشته کسانی بودند که بیهیچ دلبستگی به وطن و با ذوق و شعفی جنونآور پناهنده کشورهای غربی میشدند و جایشان که محکم میشد ناگهان دلشان برای سنتهای با نمک وطنی تنگ میگردید و پولهای نوستالژیک میفرستادند تا خانواده، اینجا برایشان شیرینیهای حلوایی با کلاس و گرانقیمت خیرات کنند و عکس و ثواب احسانهای متجددانه را برایشان بفرستند. باشد که دیگران معنای حقیقی و واقعی وطنپرستی توام با ایمان را بیاموزند و در دل افسوس رسیدن به چنین مرحلهای را بپرورانند.
آری به آنهایی که اینگونه نبودهاند کاری ندارم. اما کارنامه این افراد از نسل گذشته یکسره ننگ و عارِ انفعال است. اگر این سطور را برایشان بخوانید و یا حتی انتقادهای بسیار سطحیتر از ایشان بکنید در کمال وقاحت به شما تشر میزنند: «شماها خودتون چکار کردید؟ فقط یاد گرفتید سر و کون لخت بیاید بیرون و همه جا رو به گند بکشید» حال آنکه اصلا به روی مبارک هم نمیآورند، نسلهای جدید هرگز به برکت دگماندیشی ایشان توان و اجازه راه یافتن به عرصههای جامعه را نداشتند و هربار کسی خواسته به حکومت لعنتیشان بگوید: «ما ساختار بسته و دیکتاتوری شما را نمیخواهیم با شلاق و زندان توی دهانش کوبیدند و یا با شیشه نوشابه تولید داخل مورد رأفت اسلامیش قرار دادند.» آنها همان آفرینندگان حماسه و شورشگران جنایتپیشه سال ۵۷ هستند و نیز ناظران گوسپندصفت سالهای پس از آن. مجاهدین اسلامپرست خلقشان که سهل بود، حتی فدائیان خلق خداناباورشان نیز عکس خمینی جانی را در ماه دیدند و پسندیدند و دستش را هم بوسیدند و خونخواریش را ستودند. آنقدر به طمع پیروزی حق علیه باطل و نور علیه طاغوت بهبه و چهچه سر دادند و بادمجان دور قاب او چیدند که وقتی «امام» داشت در زندان جوانانشان را قصابی میکرد چنین چیزی در باورشان نمیگنجید. تعفنآورتر از این جنایت، سکوت مثلا انتلکتوئلهای مذهبی یا فکلکراواتی آن زمان است که تازه دست قاتل هممیهنان دربند خویش را نیز بوسیدند و تقدیساش کردند.
ننگ بر آنها و ننگ بر ما اگر متعصبانه، از آنها، صرفا به این خاطر که پدران و مادران ما هستند جانبداری کنیم. همانها کار امروز فرزندان خودرا به جایی رساندند که برای به دست آوردن کمترین حقوق زندگی خود، دست به خودسوزی و خودکشی میزنند.
شاید تعجب بکنید که با اینهمه بدگویی از برخی قدیمیها و اجدادمان چرا این مقاله را «برتری ریشهها» نام نهادهام. چون بنده معتقدم این زشتکاریهای برشمرده شده و بسیاری دیگر که از قلم افتاده میتواند دو امتیاز بسیار گرانبها و ارزشمند همراه خود داشته باشد. آنها درست است که با رفتارشان ارثیه فرهنگی به درد بخوری برای بازماندگان نگذاشتهاند اما به مصداق «لقمان را گفتند: ادب از که آموختی؟ گفت: از بیادبان» گنجینهای از آموزههای ادبی و تربیتی رایگان بر جای نهادهاند که ما اگر شایستهاش باشیم و با دیده هشیاری و عبرت بنگریم برای هفت پشتمان بس خواهد بود و میتوانیم آداب بسیاری را از آنها، لقمانوار بیاموزیم و برعکس اعمال آنها را به کار بندیم. و اما دومین ویژگی نکویی که میتوان برشمرد و گمان نمیکنم هرگز کسی بتواند از عهده شکر چنین نعمتی به درآید، دستاورد انقلاب و حکومت نسل گذشته است که توانستند بالاخره پس از ۱۴۰۰ سال، کراهتِ چهره واقعی و حقیقی «اسلام ناب محمدی» را بروز داده و آن را از چشم همگان بیاندازند. خدمتی که هیچکس طی دوران گذشته و اکنون نتوانسته بود چنین بینقص از عهدهاش برآید.
به راستی اگر ما جوانان و نسل امروز ایران آگاه باشیم و همین دو امتیاز را بشناسیم و از آن به نحو احسن بهره بجوییم تا ابدالدهر میبایست سپاسگزار و ممنون برخی از این گذشتگان باقی بمانیم و در کنار یکدیگر با خوشی و دوستی و آرامش و صفا زندگی کنیم.
در پاسخ به سودابه که با توپ پر از گذشتگان دفاع کرده. پاسخ شما در دل مقاله گفته شده. لطفا برعکس دو نسل گذشته بی دقت و طلبکار نباشید. خواهش میکنم ژرف بخوانید یا آنکه اصلا نخوانید.
شما «جوانها» از «پیشینیان» دونسل پیش خودتان چه بیشتردارید که این طورباد درغبغب انداخته وهرچه توهین وتهمت در چنته دارید بطور رایگان نثارشان میکنید؟
کی بشما گفته که در زمان «پیشینیان» ، پیش از۵۷ ، در ایران زنها را سنگسار میکردند؟