مجید محمدی – یکی از ادعاهای مقامات جمهوری اسلامی برای موجه و مشروعسازی حکومت دینی در ایران این است که سیاستهای ضدغربی و ضداسرائیلی رژیم و آتشافروزیها و جاهطلبیهای آن در منطقه موجب غرور ملّی و استقلال کشور شده است. اما در عالم واقع- و نه در عالم تبلیغات سیاسی و توهمات اسلامگرایان- غرور مذهبی و اسلامی مقامات و هواداران آنها موجب تحقیر ملّی شده و میشود. این بحث را با چند مثال بسیار ملموس آغاز کرده و به علل و دلایل این تحقیرها میپردازم.
سوسکپنداری
در قسمت پنجم از فصل سوم مجموعهی درخشان «آینهی سیاه» (Black Mirror) سربازانی را میبینیم که با گذاشته شدن یک تراشه در مغزشان انسانهای عادی را به صورت موجوداتی خشن و عجیب و غریب میبینند در حالی که در عالم واقع آنها چنین نیستند. در این مجموعه انسانهای عادی که باید کرهی خاک از وجود آنها پاک شود «سوسک» نامیده میشوند.
نمونهی واقعی رفتار سوسکوار با آدمیان در عالم واقع رفتار نازیهای آلمان نازی با یهودیان و رفتار اسلامگرایان با یهودیان و شهروندان غربی و غیرباورمندان در جامعهی خود است. عبارت اسلامگرایان برای افرادی که انسان شمرده نمیشوند «صهیونیست» و «غربی» و «مرتد» و «ملحد» و «بیحجاب» است. از منظر اسلامگرایان یهودیان و غربیان «وحشیاند» (عین سخنان خامنهای در مورد تک تک شهروندان غربی) و کشتن آنها کار صواب. حکم مرتدان و ملحدان نیز قتل است. روزنامهها و وبسایتهای تحت نظر ولایت فقیه وقتی کودکان اسرائیلی به دست فلسطینیان کشته میشوند در خبر آنها را «صهیونیست» مینامند (به این معنا که شایستهی کشته شدن بودهاند).
مقامات جمهوری اسلامی در کاشتن تخم تنفر استادند. تمام رسانههای اسلامگرایان چنین نگرشی را هر روز تبلیغ میکنند. خامنهای «غیرانسانهای شایستهی قتل و حذف» را دشمن خبیث مینامد. مخالفانی که از خشونت حکومت گریخته باشند «فراری» نام میگیرند، گویی جذام داشته و از جامعهی متشکل از انسانهای کامل طرد شدهاند. این رویکرد در دنیای امروز از یکسو مایهی تحقیر ایرانیان در جامعهی خود و از سوی دیگر موجب تحقیر ایرانیان در دنیا به خاطر رفتار حکومتشان شده است.
سیاست نگاه به شرق
سیاست ضدغربی جمهوری اسلامی و دشمنی «جاهلیت سنتی» (اسلامگرایان) با غرب (که آن را «جاهلیت مدرن» مینامند) مقامات را مجبور کرده است که اولا نظامهای دیکتاتوری چین و روسیه را به مردم ایران به عنوان شرق بفروشند (شرق فرهنگی و فلسفی چیز دیگری است) و ثانیا تا حدی که فراتر از انتظار است به این دو ابرقدرت باج بدهند. سپردن داراییهای ایران به بانکهای چینی و برداشت از حسابها با اجازهی دولت چین در دوران تحریمها، نقض مقررات جهانگردی برای مسافران چینی، امکان ورود چینیها به هر پروژهای بدون مناقصه، و سپردن صید ترال به صیادان چینی از مواردی است که مردم ایران در برابر چینیها تحقیر شدهاند.
بر اساس اظهارات یک مقام بدون نام ایرانی در گفتگو با نشریه پترولیوم اکونومیست بر اساس توافق جامع شراکت راهبردی ایران و چین قرار است چین ۲۸۰میلیارد دلار در حوزه نفت، گاز و پتروشیمی و ۱۲۰میلیارد دلار هم در حوزه جاده و راهآهن در طول ۲۵سال آینده در ایران سرمایهگذاری کند. این منبع ایرانی گفته است در عوض این امتیاز، چین حق رجحان در هر قرارداد جدید برای توسعه هر میدان نفتی جدید یا نیمهکاره و همچنین کلیه پروژههای صنعت پتروشیمی در ایران دریافت میکند. یکی از شروط این قرارداد این است که ۵۰۰۰ از کارکنان امنیتی چین برای محافظت از کارگران و متخصصان چینی به ایران خواهند آمد. این قرارداد به صراحت حق حاکمیت ملّی را به چین واگذار میکند. مقامات ایرانی نیز این قرارداد را تایید کردهاند.
واگذاری کامل رژیم حقوقی دریای کاسپین (خزر) به تصمیمگیری و سیاستهای دولت پوتین نیز تحقیر ملّی در برابر روسیه بوده است تا در مواردی از رژیم در برابر سیاستهای آمریکا دفاع کند یا برخی سلاحها را به رژیم بفروشد. سیاست نه شرقی- نه غربی جمهوری اسلامی در سالهای اول شکلگیری نظام دقیقا به خاطر غربستیزی در نهایت به تحتالحمایگی روسیه و چین انجامیده است. به خاطر همین تحتالحمایگی است که سرکوب مسلمانان ایغور و چچن توسط مقامات بطور کلی نادیده گرفته میشود.
خسارات جنگ هشت ساله
دولت عراق در یک جنگ هشت ساله حدود ۵۰۰ تا ۱۰۰۰ میلیارد دلار خسارت به ایران وارد کرد (بر اساس تخمینهای متفاوت). اما جمهوری اسلامی برای اهداف گسترشطلبانه در عراق و درست کردن گروههای نظامی مثل حشدالشعبی این خسارات را کاملا نادیده گرفته ست. دریافت خسارت از کشوری که ذخایر کافی برای پرداخت آنها را دارد (کویت سالهاست که دارد خسارات خود را دریافت میکند) بیشتر غرور ملّی میآورد یا نادیده گرفتن آن؟
«باید ببازی!»
باختن قهرمانان ملّی پدیدهی خوشایندی برای یک ملت نیست اما مردم درک میکنند که ورزش برد و باخت دارد. ولی باخت اجباری حتما تحقیرآمیز است. چهل سال است که بر اساس سیاست عدم مسابقه با ورزشکاران ملّی اسرائیلی، ورزشکاران ایرانی در مقابل حریفان خود در مراحل مقدماتی با دستور از بالا میبازند یا خود را به تمارض میزنند تا با حریفان اسرائیلی مواجه نشوند. یک سیاست نادرست ضداسرائیلی چهل سال است که موجب تحقیر ورزشکاران ایرانی و مردم ایران میشود.
پیراهن بیکیفیت ورزشکاران
در نتیجهی تحریمهای آمریکا (که قرار نیست در برابر قلدریهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و روحانیون شیعه ساکت بنشیند) ورزشکاران ایرانی نمیتوانند بهترین لباسهای ورزشی یعنی لباسهای آدیداس و نایکی را بر تن کنند و به مارکهای بیکیفیت مثل آلشپورت رو کردهاند. این لباسها در میادین ورزشی بر تن ورزشکاران زار میزنند و بینندگان در استادیوم و بر صفحهی تلویزیون این وضعیت را با چشمان خود احساس میکنند. اینگونه تحقیرها در میادین ورزشی نتیجهی مستقیم احساس خوبی است که به مقامات برای غنیسازی هستهای، پرتاب موشک، ارسال موشک به تروریستهای منطقهای و عملیات تروریستی در کشورهای غربی و منطقه دست میدهد.
تحقیر همگانی و هرروزه و همهجایی
به دلیل رفتارهای تروریستی حاکمان، ایرانیان در همهی دنیا در حال تحقیر شدن هستند و مسبب همهی اینها حکومت تمامیتخواه جمهوری اسلامی است. عدم صدور ویزا توسط دهها کشور برای ایرانیان، مشکلات ایرانیان در باز کردن حساب بانکی در برخی کشورها، بیارزشی ارز ایران در برابر ارز دیگر کشورها، و نگاه بسیاری به ایرانیان به عنوان تروریست همه موجب تحقیر ملّی هستند اما حاکمان هر روز باد به غبغب میاندازند که همهی دنیا از «ما» هراس دارند. درست است: مردمان عادی از لاتها و اراذل و اوباش میترسند اما اراذل و اوباش وقتی حاکم باشند برای بقیه تحقیر به بار میآورند.
تحقیر ملّی در داخل کشور
جمهوری اسلامی بیش از هر دولتی هر روز ایرانیان را تحقیر میکند. امر به معروف و نهی از منکر یعنی تحقیر هرروزهی تکتک شهروندان. گزینش ایدئولوژیک، نظارت استصوابی، کسب مجوز، سانسور، پارازیت، فیلترینگ، جمعآوری تجهیزات دریافت از ماهواره، شلاق زدن شهروندان برای خوردن غذا و نوشیدن، و همهی سیاستهای فرهنگی و اجتماعی نظام تحقیر مستقیم تکتک شهروندان هستند. در چنین شرایطی غروری برای کسی باقی نمیماند. دلیل اصلی مهاجرت انبوه ایرانیان به کشورهای دیگر نه صرفا فقر، بیکاری، و فقدان دمکراسی بلکه تحقیر فردی و جمعی هرروزه است. این عوامل ممکن است در دیگر کشورهای نیز وجود داشته باشد ولی تا این حد مردم را از زادگاه خود نمیراند.
تصور مقامات این است که با گذاشتن دو تعبیر «ایرانی» و «اسلامی» در کنار هم به عنوان توصیفکنندهی سیاستهایشان (مثل سبک زندگی ایرانی- اسلامی یا الگوی پیشرفت اسلامی- ایرانی) هم غرور ملّی و هم غرور اسلامی را پاس میدارند اما متوجه نیستند که غرور اسلامی (حاکمیت اسلام سیاسی با قدرت مطلقهی روحانیت و پاسداران روحانیت) و مقاومت اسلامی (گسترشطلبی و غربستیزی) غرور ملّی را زیر پا له کرده است. سوالی که از شهروندان ایرانی باید پرسید این است که آیا موشکپرانی و آتشافروزی در منطقه اینهمه تحقیر آنها در داخل و خارج را جبران میکند؟!
به ملت شاه میهن، میبخشیدا ولی شاه خودش کم مسلمان نبود، حسینه ارشاد را شاه درست کرد و رابطه خیلی نزدیکی هم با آخوندها داشت
در ایران بایستی از این سه فرقه و طایفه دوری کرده و از آنان دوری جویید چنانچه از جذامیان :
۱ – توده ای ها با تمامی مشتقاتشان ۲ – ملی مذهبی ها با عمامه و کلاهی و ۳ – مجاهدین خلق مارکسیست مسلمان …
جناب محمدی گرامی! پیشنهاد میدهم وارد توییتر بشوید.
جمهوری اسلامی یعنی تروریسم یک فرقه ی تبهکار علیه مردم کشور ایران ،خاورمیانه و جهان .حکومت دزدسالار ، جنایت سالار ،تروریست سالار ولایت وقیح یک حکومت متعفن و ضد انسانی است .این فرقه ی تبهکار را باید در هر محله در هر شهر و روستا بی آبرو کرد و از ریشه کند .مسلمان، مسیحی ، بهایی، شیعه ، سنی ، اهل حق، خردگرا ، انسان گرا، سوسیالیست ، اتئیست، عرفان گرا،یهودی و … همگی دست در دست هم فریاد بکشیم مرگ بر فرقه ی تبهکار ، زنده باد سکولار دموکراسی ، زنده باد حقوق بشر در ایران، مرگ بر ولایت وقیح ، زنده باد صلح و دوستی با جهان ،زنده باد امریکا، زنده باد اسراییل ، زنده باد فلسطین ، زنده باد عربستان .ما همه نفر ۱۵ ام هستیم .ما همه به جمهوری جنایت سالاری رای نخواهیم داد اما به سکولار دموکراسی رای می دهیم.بیاییم و از کسانی که عمر و جان و آبرویشان را برای این ملت گذاشتند به بزرگی یاد کنیم و بگوییم رضا شاه روحت شاد .محمدرضاشاه روحت شاد .بیاییم و پایان بدهیم به ۴۰ سال سکوت.
با تشکر از آقای محمدی. بنظرم می رسد بخش بزرگی از الیت واینتلیجنسیای شیعه اثنی عشری ایرانی صرف نظر از اینکه وابسته به خلافت شیعه باشند یا نباشند، گرفتار تضادی روانپریشانه هستند. مثالها: ۱- بر اساس نظریات مارکسیستی، دین افیون ملتهاست و همچنین طبق مراحل ۶ گانه تکامل تاریخی کارل مارکس، رژیم شاه فقط دو مرحله با اتوپیای کمونیستی فاصله داشت در حالیکه خلافت شیعه به علت ماهیت مرتجعانه اش، فاصله بسیار بیشتری با آن اتوپیا دارد. لیکن چپها و کمونیستها و استالینیتهای ایرانی، آرمانهای مارکسیستی را در زیر عبای متعفن آخوندها جستجو کرده و میکنند. ۲- بسیاری جمهوری خواهان شیعه اثنی عشری برون مرزی، اتباع کشورهای پادشاهی اروپایی هستند ولی هرگز برای سرنگونی رژیمهای کشورهای متبوع خود اقدامی نکرده اند در حالیکه برای مردم ایران نسخه جمهوری خواهی می پیچند. ۳- اغلب اسلامگرایان شیعه اثنی عشری،که غرب را بلاد کفر می دانند و غربیان را کافر، اتباع کشورهای اروپایی وآمریکای شمالی هستند و یا فرزندانشان را به آنجا فرستاده اند. ۴- بسیاری از ملی گرایان عرب ستیز برون مرزی که اتوپیای اشان در هزارتوهای مه آلود باستانی گم شده است، اغلب دارای اسامی عربی هستند و یا نامهای عربی را برای فرزندان خود برگزیده اند و روزی پنج بار با پروردگار عالم که به کلیه زبانهای جهان مسلط است، به عربی سخن می گویند. ۵- بسیاری غرب ستیزان و ضد امپریالیستهای ایرانی، بجای اقامت در کوبا و زیمبابوه و ماداگاسکار و یا همین کشور دوست و برادر سوریه، ساکن نیو یورک و لندن و پاریس و برلن هستند.۶- اکثریت قریب به اتفاق اینتلیجنسیای شیعه اثنی عشری صرف نظر از جهان بینی اشان، یهود ستیز و اسراییل ستیز هستند، در حالیکه از دستاوردهای علمی و تکنولوژیکی یهودیان وقیحانه استفاده می کنند. ۷- در کشورهای متمدن جهان غرب، از آزادی وحقوق بشر برخوردارند،اما برای مردم ایران نسبیت گرایی فرهنگی را تجویز میکنند.
از آقای محمدی خواهش می کنم، با توجه به مطالب یاد شده، تضادهای بیمارگونه اینتلیجنسیای شیعه اثنی عشر ایرانی را در قالب یکمقاله مورد نقد و بررسی قرار دهند. ( البته شاید هم اصولا تضادی وجود ندارد، بلکه همگی مشتی شارلاتان وقیح وفاشیست هستند)
آنگاه که ایرانیان ارزش میهن و تمدن خویش را به درستی، و نه بطور سطحی و مد روزی، درک کنند و بدانند که همه این ضربات بر پیکر میهن و هویتشان ناشی از توطئه ای سازمان یافته از سوی سردمداران جهان(چه شرقی و چه غربی) می باشد، در آن روز است که دل به هم داده و با قدرت، مهره های ایرانسوز استعمار را به زیر خواهند کشاند. به امید آن روز که بس نزدیک است و با سپاس از مقاله روشنگر آقای محمدی
تحقیر و بی هویتی نتیجه دائمی افکار بی وطن های کمونیست و اسلامیست بوده. شاه باید برگرده. تنها راه حله. شاهنشاهی دموکراتیک و سمبولیک و موروثی. نور ولیعهد ایران و پادشاه بعدی بعد از ۱۲۰ سال خواهد بود. نور ملکه نخواهد بود. پادشاه خواهد بود. پادشاه ایران همواره یک پهلوی باید باشه.
روسپی گری سازمان یافته به نام صیغه فروشی ننگین ترین کاری است که آخوندهای شیعه در ایران راه انداخته اند و به زودی مشهد و قم بزرگترین روسپی خانه های مقدس جهان اسلام خواهند شد .به زودی آخوندهای شیعه صیغه ی جدیدی با کمونیست های چینی و ارتودوکس های روسی اختراع می کنند تا زنان صیغه فروش شیعه را به چینی ها و روس ها هبه کنند .
از خواندن این مقاله بسیار زیبا و مملو از حقیقت – بعنوان یک ایرانی، واقعا شرمنده تر شدم! امید به روزی که این شرمندگی ۴۰ ساله ملت ایران، یقیه سردمداران و طرفداران این حکومت شرمگین ارتجاعی و دیکتاتوری دینی اسلامی را – از اون بالا تا اون پایین – را بگیرد و آنان و دین و مسلک متحجر و ضد انسانیشان را به سزای اعمالشان برساند تا جاییکه دیگر – و تا ابد، جایی برای نام حکومت
و دین اسلامی در ایران (و به امید پروردگار) در دنیا نباشد!