یک ماه پس از خودسوزی سحر خدایاری (دختر آبی) در اعتراض به حکم قضایی علیه وی به اتهام ورود غیرمجاز به استادیوم اکنون شماری از مقامهای دولتی میگویند در حال فراهم کردن شرایط برای ورود زنان به استادیومها هستند.
روز ۱۸مهرماه ۹۸ تیم ملّی ایران با تیم کامبوج مسابقه دارد و وزارت ورزش به فدراسیون جهانی فوتبال (فیفا) اعلام کرده، ۴۶۰۰ صندلی برای زنان در نظر گرفته است. اما واقعیت این است که مسئولان جمهوری اسلامی هربار که از طرف مردم و فیفا زیر فشار گذاشته میشوند در چند بازی ملّی به صورت گزینشی و کاملاً محدود چند سکو در استادیوم «آزادی» برای زنان مهیا میکنند اما وقتی آبها از آسیاب افتاد، محدودیتها دوباره برقرار میشود.
شمار زیادی از مردم و ناظران میپسند آیا فشار یک نهاد بینالمللی غیردولتی مثل فیفا میتواند بر رفتار و عملکرد دولتها به ویژه رژیمهای دیکتاتور و تمامیتخواه تاثیر بگذارد؟ پاسخ مثبت است. جمهوری اسلامی جز با زبان زور تغییر رفتار نمیدهد و اتفاقاً فیفا در این زمینه تجربهی کافی دارد از جمله در مورد «اعدام فردی یا گروهی محکومان» در ورزشگاهها یا محوطههای نزدیک به استادیومها که فیفا با ایستادگی خود توانست مقامات حکومت اسلامی در ایران را به عقبنشینی وادارد.
اعدام در استادیومها؛ عقبنشینی قوه قضائیه
اعدام محکومان به مرگ در ملاء عام در داخل ورزشگاههای ایران سابقه داشت اما در دیماه سال ۱۳۹۱، اعدام یک نوجوان متهم به «تجاوز به عنف» در استادیوم فوتبال در شهر سبزوار بازتاب گستردهای در رسانههای جهان پیدا کرد. دهها نفر برای تماشای این اعدام روی سکوها نشسته بودند و حتی آن عده که جا برای نشستن پیدا نکرده بودند از دیوار بالا رفته و به تماشا نشستند! این اقدام غیرانسانی با اخطار فیفا روبرو شد و علی کفاشیان رئیس وقت فدراسیون فوتبال جمهوری اسلامی قول داد دیگر اجرای چنین احکامی در ورزشگاهها تکرار نشود. اما طبق معمول وعده مسئولان نظام توخالی از آب درآمد. یک بار دیگر در مهرماه ۱۳۹۵ بدون توجه به اخطار فیفا، قاتل ستایش قریشی در ورزشگاه «شهدای نیریز» در استان فارس اعدام شد.
قاتل این کودک بیگناه، بعد از آزار و اذیت او را کشته و زیورآلاتش را سرقت کرده بود. احساسات عمومی به شدت جریحهدار بود و مسئولان قضایی فرصت را مناسب دیده و استادیوم را تبدیل به میدان اعدام کردند و قاتل این دخترک پس از تحمل ۷۴ ضربه شلاق حلقآویز شد تا هم احساسات جامعه کنترل شود و هم بقیه درس عبرت بگیرند! اینبار اما اخطار فیفا جدیتر شد و مقامات ایران را به خطر محرومیت و تحریم فوتبال کشور تهدید کرد چنانکه مسئولان قضایی فارس مجبور شدند به دروغ ادعا کنند این محل ورزشی ۱۰ سال بدون استفاده بوده و در نتیجه ورزشگاه نبوده است!
همه اینها در شرایطی بود که در سال ۱۳۸۶ آیتالله صادق آملی لاریجانی رئیس وقت قوه قضاییه اعدام در مکانهای عمومی و انتشار تصاویر اعدامها را ظاهرا ممنوع اعلام کرده بود اما خود قوه قضائیه دستور خود را نقض میکرد!
در نهایت اولتیماتوم فیفا و تهدید به جریمه و محرومیت و همچنین فشار نهادهای حقوق بشری مؤثر گشت و دستکم تا امروز اعدام در ورزشگاهها تکرار نشده است.
اخطار فیفا نه تنها باعث عقبنشینی قوه قضائیه جمهوری اسلامی از اجرای حکم اعدام در استادیومها شد بلکه در چند مورد عقبنشینی نهادهای نظامی را هم به دنبال داشت.
جمع شدن بساط شعار حزباللهیها از استادیوم
در اواخر دهه ۸۰ و اوایل دهه ۹۰ خورشیدی (پس از جنبش اعتراضی علیه نتایج انتخابات ریاست جمهوری ۸۸) استادیومها کانون اعتراضات برضد نظام و شعار علیه حکومت شد و جمهوری اسلامی تلاش میکرد این جوّ را کنترل و خنثی کند. اختلاف سیاسی با دولتهای عربستان و بحرین و امارات بهانهای شد تا بسیجیها با چراغ سبز چند نماینده مجلس شورای اسلامی که سابقه امنیتی و نظامی داشتند، افراد انصارالله و حزبالله در جریان بازیهای باشگاهی آسیایی هنگام مسابقات تیمهای عربی به استادیومها رفته و با برافراشتن بنرهای سیاسی و ضدفوتبالی علیه این کشورها شعار بدهند. پیگیری کنفدراسیون فوتبال آسیا که اعراب نفوذ زیادی در آن دارند و فشارهای فیفا و شعار تماشاگران علیه بسیج و حزبالله و در نهایت درگیری بسیجیها و پرسنل نیروی انتظامی بساط این اوباشگری را در ورزشگاهها را جمع کرد. همچنین قوانین فیفا و لزوم تغییر اساسنامه تا حدودی در کوتاه کردن دست نظامیها از فدراسیون فوتبال و هیات مدیره باشگاههای ایران موثر بود.
فوتبال ایران از دهه هفتاد خورشیدی گویی مقرّ سرداران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد و کار به جایی رسید که سردار عزیز محمدی رییس سازمان لیگ و امثال مصطفی آجرلو، محمد آقامیر، ناصر شفق، محمدحسین جعفری و محمد رویانیان مدیرعامل باشگاهها شدند و امنیتیها و پاسدارها برای عضویت در هیات مدیره باشگاه سر و دست میشکستند. در کنار گذاشتن سرداران سپاه و نظامیها از فوتبال علاوه بر سوء مدیریت و بیلیاقتی و فساد و همچنین تغییر اساسنامهها، فشار تماشاگران نیز و دوستداران فوتبال نیز به شدت موثر بود. درواقع شعارهای آنها در استادیوم علیه مدیرانی که سردار سپاه بودند سبب شد تا وزارت ورزش مجبور به کنار گذاشتن آنها شود. در ادوار گذشته لیگ هواداران پرشور تیم تراکتورسازی تبریز بارها شعار دادند «تراختور سپاهی نمیخوایم نمیخوایم»، «تراختور پادگان نمیخوایم نمیخوایم.»
امروز بر بستر چنین تجاربی، هر کسی میداند که مانع اصلی ورود زنان ایران به استادیومها برخی آیتاللهها و مراجع و افراطیون و حزباللهیهای نانخورشان هستند. اما یکی از عوامل اصلی در ادامهی این وضعیت همانا مماشات و وعدههای پوچ دولتها به ویژه مسئولان اصلاحطلب است. یکی از آنها که ادعا میکرد برای ورود زنان به استادیومها تلاش میکند اما در عمل با طرحهای کاذب فقط وقت تلف کرد شهیندخت ملاوری معاون پیشین حسن روحانی در امور زنان بود. شعار حمایت از زنان و وعدهی گشودن دروازههای استادیومها به روی آنها جزو تبلیغات انتخاباتی حسن روحانی بود. بطوری که میتوان گفت موانع ورود زنان به استادیوم هم عقیدتی است و هم سیاسی.
طرفداران تیم تراکتورسازی در یک دیدار خانگی با حمایت از دختر آبی در حمایت از زنان به زبان آذری سرود خواندند.
«دختر آبی»، نماد تلفیق اعتراض زنان و استادیومیها
اکنون خودسوزی دلخراش «دختر آبی» که به نماد دیگری برای آزادیخواهی و مبارزهی زنان تبدیل شده، پیوندی بین صدای اعتراض زنان در جامعه و اعتراضات ورزشگاهی برقرار کرده است که عمدتا دلایل سیاسی دارد. این پیوند با شروع مسابقات لیگ خود را بیشتر نشان داده و اکنون شمار زیادی از فوتبالیستها و تماشاگران در داخل و خارج از کشور در این کارزار همراه هستند.
انگیزه و اشتراک اراده بین زنان و مردان، حمایتهای بینالمللی اهالی فوتبال و باشگاهها و طرفداران تیمهای خارجی و فشار فیفا شرایطی را فراهم آورده که اگر از آن به درستی بهرهبرداری شود، امکان حضور دائمی زنان در استادیومها و در همه مسابقات فراهم خواهد آورد.
در یکی از تازهترین واکنشها، یوفا، اتحادیه فوتبال اروپا، روز سهشنبه ۲ مهر، از کلیه باشگاهها و تیمهای ملّی این قاره خواست تا در کشورهایی که زنان اجازه حضور بدون مانع در استادیومها را ندارند بازی نکنند. در نامه کمیته اجرایی یوفا آمده این اتحادیه «به ۵۵ تیم ملی و تمامی باشگاههای اروپایی توصیه میکند از بازی در کشورهایی که زنان برای ورود به استادیومها با محدودیت مواجه هستند، خودداری کنند.» این ابلاغیه الزامآور نیست اما بیانگر یک حمایت مهم و قابل توجه است.
سیاست، فوتبال، جامعه
از عجایب فوتبال است که از بدو شکلگیری با سیاست و مسائل اجتماعی گره خورد. فوتبال تنها ورزشی است که میتواند جامعه را به حرکت درآورده و حتی آنچه را رقم بزند که از سیاست ساخته نیست؛ مانند نقشی که قهرمانی تیم ملی فوتبال آلمان در جام جهانی ۱۹۵۴ بازی کرد و ملتی را که تاوان رژیم هیتلری را با انزوا و تحقیر پس میداد، در «معجزه فوتبال» سربلند کرد! و یا در جام جهانی ۲۰۰۶ که همین کشور میزبان جام جهانی بود و پرچم آلمان متحد برای نخستین بار به صورت تودهای به اهتزاز در آمد و آن را از چنگ نئونازیها به در آورد!
در عین حال، فوتبال به سبب همین نقش و محبوبیت بالا به صنعتی تبدیل شده که پولهای کلان در آن رد و بدل میشود و از همین رو نظامهای دیکتاتوری بر آن چنگ میاندازند. از آنجا که جمهوری اسلامی اساساً زنستیز است و هیچ انگیزهای برای لغو ممنوعیت ورود آنها به استادیوم ندارد، فشارهای بینالمللی یکی از مؤثرترین عوامل برای رفع این تبعیض به شمار میرود زیرا گلوی این «صنعت کلان» را که در دست مافیاهای رژیم است میفشارد! به ویژه آنکه کشورهای عربی حوزه خلیج فارس مانند عربستان میلیونها دلار از درآمدهای نفتی خود را به فوتبال اختصاص میدهند و نفوذ بسیار در فوتبال آسیا و فیفا دارند. شاهزادگان و سرمایهداران عرب از بزرگترین مالکان تیمهای فوتبال مطرح دنیا و استادیومها هستند. پس بعید نیست همزمان با تهدیدات موشکی تهران علیه کشورهای عرب منطقه، آنها از طریق نهادهایی مانند فیفا و یوفا و ایافسی، جمهوری اسلامی را به شدت زیر فشار قرار دهند.
حامد محمدی
خواست دختران آبی حضور نمایشی محدودی خانمهای مقامات دولتی در چند بازی ملی نیست .
آنها خواسته آزادی حضور در تمام بازی ها منجمله لیگ سراسری را دارند.
ظاهرا ریس فدراسیون جهانی را هم نمک گیر کرده اند.