نیکزاد سپاسگزار – جمهوری پلید اسلامی وجودش میبایست درس عبرتی باشد برای مردم ایران و آیندگان تا دریابند هرگاه بشر به جای به کار گرفتن خرد و دانش به دین و خرافات پناه جوید سرنوشت و سرگذشتی شوم و دردناک را برای خویش رقم خواهد زد. سران این رژیم دیندار و قصاب (چه پیش از انقلاب و چه پس از آن) همواره ویژگیهای زشت خفقان و تسلطخواهی را از خود بروز داده و بارها و بارها نشان دادهاند که هیچ کار کوچکی را در جامعه برخلاف فقه و دستورات اسلام نمیخواهند ببینند و بپذیرند. از حجاب و نماز و روزه بگیرید تا خمس و زکات و احکام سخیف دیگر که مثلا درباره حرام و حلال شدن بازی شطرنج و یا ورود و خروج بانوان به ورزشگاه از زیر عبایشان درآوردند و به مردم بیسواد خوراندند. اینها همیشه مردم را تابع حلال و حرام خویش میخواهند و مشکل با دین و مقابله با تهدیدات خدای خشن آنها از همینجا آغاز میگردد.
این تهدیدها و خطرها با ج.ا به اوج شکوفایی خود در ایران رسید (نقش نادانی و بلاهت نسل پیشین در این شکوفایی بسزا بود و یکی از روسیاهترین دورانها را آفریدند و به تماشا نشستند) تا جایی که اگر کسی را میخواستند از دور خارج کنند یا بکشند به آسانی انگ مفسد فیالارض بر وی میچسباندند و سپس زندان و شکنجه و اعدام… کسی هم ککاش نمیگزید یا اگر میگزید جرات حتی خاراندن هم نداشت. خلاصه داستانهای بیشماری از جنایات ملاها را همگان میدانند و پرداختن به آن تکراریست و در این مجال نمیگنجد، اما غرض از بیان این حرفها، آسانتر شدن پاسخ به پرسش بالاست که رژیم اسلامی چه موقع بجای خشونت از مواضع و قوانین ضدانسانی خویش عقبنشینی میکند و چه موقع برای حفظ آن تلفات میدهد.
ج.ا از آنجا که سیاق دیکتاتوری در ماهیت و ذاتش نهفته است هرگز نمیتواند در برابر چالشها و مشکلات و بحرانها از خود انعطاف نشان دهد. یعنی ایدئولوژی آن که برپایه حلال و حرام کردن و تسلیم شدن و اطاعت مردم استوار است چنانچه بخواهد دستوراتش را بر مبنای خواست و اراده مردم و یا تجربه و دانش بشری تغییر دهد دیگر نه چیزی از ایدئولوژیاش باقی میماند و نه از اصول ضدانسانی آن. اما با این احوال بسیار مشاهده میشود که دینداران برای نان به نرخ روز خوردن کلاه شرعی تازهای رو مینمایند و با کمک دروغگویی و داستانپردازیهای بیپایه کلاههای گشاد بر سر مردم گذاشته و با هر ترفندی که شده یا جلو تغییر و انعطاف قانون را میگیرند یا جلو برخورداری مردم از مزایای آن را.
روال نظام کنونی نیز معمولا به این شیوه است که ابتدا برای هرچیزی یک دستورالعمل یا حکم شرعی صادر میکند و هرجا که پیامدهای زشت این دستورالعملها میخواهد کار دستشان بدهد شروع به تکاپو و دست و پا زدن برای یافتن راه حل فزیبکارانه مینمایند. از آنجا که هرگونه عقبنشینی هیمنه پوشالی را از هم میپاشاند هرگز بطور مستقیم از مواضع و قوانین دگم خویش پا پس نمیکشند و اغلب از راه تقیه عقدهها را نگاه میدارند و در دل دندان قروچه میروند تا بتوانند در زمان مناسب ضربه انتقامجویانه خویش را به کسانی که دشمن حکومت (بر پایه شریعت) میشناسند وارد آورند.
درواقع هیچ چیز یک سیستم اسلامیزه قابل اعتماد نیست. در هر جامعهای این احتمال وجود دارد که افراد یا احزاب و گروههایی مخالف یکدیگر باشند و از نظر سیاسی و یا اندیشه و نوع نگاه به جهان هستی، خویش را رقیب یکدیگر بدانند اما تنها در تفکر اسلام است که رقیب را دشمن میپندارد و وجود هیچ خواست و ارادهای را بر نمیتابد و مسلمانانش اگر نتوانند حرف خود را به کرسی بنشانند کینهتوزانه صبر میکنند تا در فرصت مناسب ضربهای کشنده به رقیبان وارد سازند. سران رژیم ایران معمولا در دورانی که خشونت به خرج نمیدهند با ترفندهای قانونی و بخشنامههای من درآوردی تمام منافع امتیاز و عقبنشینی در برابر خواست و اراده مردم را از آن خویش میسازند. در ایران ما بارها شاهد این نوع نیرنگها بودهایم (نظیر ممنوعیت استفاده از دستگاه ویدئو که آزاد شد اما با انحصار مستبدانه حکومت بر همه دستگاههای رسانهای طوری شد که هیچکس حق ساخت یا پخش فیلمی مخالف نظر آنها را نداشت و چه بسیار فیلمها و دستگاههایی که به نفع حکومت مصادره و جمعآوری گردید و چه امتیازهای فیلمسازی و سریالسازی که بودجههایش با همین ترفند در جیب نوچههایشان سرازیر کردند).
امروز اما شرایط با گذشته تفاوت بسیار کرده است. یعنی نظام ملایی که از فضای باز مجازی رودست خورده و نمیتواند به راحتی جلو ارتباط مردم با یکدیگر و همبستگی روزافزونشان را بگیرد مجبور گردیده هربار با این عقبنشینیهای فریبکارانه تلفاتی نیز بدهد. مثلا وقتی خواستند با فساد اقتصادی مبارزه کنند و اقرار به وجود مفسدین در بازار کردند مهرههایی را نیز فدا نمودند تابه خیال خود اقداماتشان در باور مردم بگنجد و اثرگذار باشد. یا مثلا در مورد فساد در سیستم قضایی کار به جایی کشیده که مهره کلهگندهای همچون لاریجانی و کارچاق کنانش نیز پایشان به وسط آمده و تیرشان وسط پیشانیشان را هدف گرفته است.
با این اوصاف میتوان به فراست دریافت که جمهوری اسلامی به مرحلهای از زندگی نکبتبار خویش رسیده که مجبور به تلف کردن گسترده نیروهای خود گردیده است و برای عقبنشینی (ظاهرسازی) از مواضع پلشت پیشین خود مجبور است افرادی را فدای فرافکنیهای خود کند تا بلکه زمان بیشتری را برای دیکتاتوری دینی خود با ظاهر مردمسالاری و جمهوری بخرد. اما اکنون پرسشی مهمتر از اولی در ذهن به وجود می آید: اینکه در مهلکه نیرنگبازانه ج.ا چه کارهایی میتوان کرد که جلو فریبکاری ملایان گرفته شود و سیر انحطاط و براندازی نظام سرعت یابد؟
اولین پیشنهادی که به ذهن نگارنده میرسد عملکرد فعال در عرصههای اجتماعیست. یعنی بطور مثال به خود و اطرافیان بیاموزیم که هرکدام از ما میتوانیم با ابزار رسانه یک پایگاه آزادیخواهی و مبارز در برابر استبداد باشیم. و به هر طریق ممکن ابراز وجود کنیم (مانند حمایت هرچه آشکارتر از مطالبهگران حقوق بانوان و یا اقلیتهای دینی) این کار در عین سادگی تا کنون هزینههای هنگفتی را بر دست آقایان و آقازادگان گذاشته است. همچنین این ابراز وجود و تعیین جهت سیاسی و اندیشهای میتواند همبستگی مخالفین درونی و بیرونی نظام را بیشتر و بیشتر نموده و به ریزش نیروهای وابسته به ج.ا کمک کند.
دومین پیشنهاد ترویج آگاهی از حقوق انسانی و اجتماعیای هست که توسط نظام بیکفایت پایمال میشود. نظیر حقوق بازنشستگان، کارگران، معلمان و… که در نتیجه آن روحیه مطالبهگری و انگیزههای یافتن روش برای رسیدن به حقوق خویش افزایش یافته و زنگ خطر نابودی برای نظام برپایه حقوق خرافی اسلامی را هر چه بیشتر به صدا در می آورد. چنانچه این کار به درستی صورت نگیرد همانند عراق باز شاهد سیل خروشانی از جمعیت بی هدف خواهیم بود که شعاری بهتر از لبیک یا حسین نمیتوانند سر بدهند و تنها بلدند بازی موش و گربه ظالم و مظلوم را اجرا کرده و دست آخر ببازند و دستاوردی بهتر از انقلاب اسلامی نداشته باشند.
سومین و مهمترین پیشنهاد، طراحی و ترسیم آنچه میتواند پس از براندازی نظام در هر ساختار و نام ( نظام دموکراتیک) به دست آید و بیان گردد که هر نظام شاداب و پویای بدون خرافات و مقدسمآبی چگونه میتواند مردم را بینیاز از دعاها و چُسنالههای گوشخراش گرداند و مسیر حرکت و رشد را برای همگان با هر عقیده و اندیشهای باز نگاه دارد.
در یک جمله اینکه با تلاش فعالان و اندیشمندان، مردم ناامید و دربند، به آن باور آگاهانه برسند که راه خوشبختیشان که از براندازی نظام اسلامی میگذرد چندان دور از دسترس و ناممکن نیست و جایگزین بسیار بهتری برایش میتواند وجود داشته باشد.