در حالی که انحصارطلبی در حوزه آموزش در تأسیس مدرسهای خصوصی توسط خانواده حداد عادل، قوم و خویش خامنهای، با انتقاد گستردهی مردم روبرو شده، جمعی از اهالی سینما و ادبیات و استادان علوم اجتماعی دانشگاهی به عنوان فارغالتحصیلان مدرسه حدادعادل به دفاع از این مدرسه پرداختهاند!
در پی اظهارات اخیر همسر غلامعلی حداد عادل در خصوص تأسیس یک مدرسه به اصطلاح غیرانتفاعی خاص به نام «فرهنگ» برای تحصیل فرزندش، موجی از انتقادها نسبت به انحصارطلبی و عدم عدالت اجتماعی در زمینه تحصیل برابر در تمامی سطوح جامعه، به راه افتاد. ولی در عین ناباوری، امروز نامهای از سوی تعدادی از فارغالتحصیلان این مدرسه در دفاع از استانداردهای آن منتشر شده که اسامی کسانی چون مهدی یزدانی خرم نویسنده و منتقد ادبیات، محسن آزرم منتقد سینما و هادی حیدری کارتونیست اصلاحطلب در آن به چشم میخورد!
مهدی آهویی استادیار روابط بینالملل دانشگاه تهران، علیاکبر زینالعابدین پژوهشگر آموزش و ادبیات کودک و نوجوان، احمد شکرچی استادیار جامعهشناسی دانشگاه «بهشتی»، امیر نصری دانشیار فلسفه هنر دانشگاه «علامه طباطبایی»، محمدمنصور هاشمی نویسنده و پژوهشگر پنج امضاکنندهی دیگر این نامه حمایت از مدرسه خانواده حداد عادل هستند.
انتشار این نامه، این ایده را تقویت میکند که نورچشمیهای کنونی عرصه فرهنگ و اجتماع همان نورچشمیهای دیروز مدارس «خصوصی» خانوادههای مافیایی نظام و وابسته به علی خامنهای هستند!
در نامه این ۸ فارغالتحصیل، دبیرستان «فرهنگ» به عنوان «نخستین» تجربه «نهادسازی ادبیات و علوم انسانی در آموزش و پرورش معاصر ایران» معرفی شده که «به کوشش دکتر غلامعلی حداد عادل بنیان نهاده شد»!
آنها نوشتهاند که حدادعادل در زمان تحصیل آنها «بهترین و فرهیختهترین استادان و دبیران ادبیات و علوم انسانی کشور را گردآورده بود که بعدها یافتن نمونهی آن یکجا و در یک زمان حتی در هیچ دانشگاهی قابل تصور نبود»!
https://kayhan.london/1398/08/14/%d9%85%d8%af%d8%b1%d8%b3%d9%87-%d9%81%d8%b1%d9%87%d9%86%da%af-%d8%ba%d9%84%d8%a7%d9%85%d8%b9%d9%84%db%8c-%d8%ad%d8%af%d8%a7%d8%af-%d8%b9%d8%a7%d8%af%d9%84-%d9%88-%d9%87%d9%85
این فارغالتحصیلان دورههای اول دبیرستان فرهنگ (از ورودیهای اوایل دهه هفتاد خورشیدی) فضای این مدرسه را «فضایی مثالزدنی از رواداری و گوناگونی فرهنگی، اعتقادی و سیاسی» توصیف کردند «به گونهای که دانشآموزان از خاستگاههای طبقاتی، خاندانهای سیاسی و تعلقات دینی و فرهنگی متفاوت و متباین کنار هم مینشستند، مجله منتشر میکردند، شبهای شعرخوانی و داستانخوانی برگزار میکردند، به بحثها و گفتگوهای داغ ادبی و سیاسی و فکری مشغول میشدند و در دیدار با استادان تراز اول کشور، آداب فرهنگ و ادب میآموختند»!
آنها با تکرار حرفهای طیبه ماهروزاده همسر غلامعلی حداد عادل و مادرزن پسر خامنهای نوشتهاند که پیش از این مدرسه دبیرستان علوم انسانی «مناسب» وجود نداشت و «دریافت نادرست از بهره هوشی باعث شده بود دانشآموزانی که هم به علوم انسانی علاقمند بودند و هم باهوش تلقی میشدند به ناچار به آن رشتهها سوق داده شوند. با مدرسه فرهنگ بود که این دیوار بلند و سرسخت فرو ریخت و الگوی آن در مدارس دولتی سراسر کشور نیز گسترش یافت.»
https://kayhan.london/1398/08/10/%d8%b1%d8%a7%d9%87%e2%80%8c%d8%a7%d9%86%d8%af%d8%a7%d8%b2%db%8c-%da%af%d8%b4%d8%aa%e2%80%8c%d8%a7%d8%b1%d8%b4%d8%a7%d8%af-%d8%b4%d8%a8%da%a9%d9%87-%db%8c%d8%a7%d9%88%d8%b1%d8%a7%d9%86-%d9%85
در این نامه همچنین آمده است: «در دو دهه گذشته جمع زیادی از دانشآموختگان این نهاد نوپا در فضاهای دانشگاهی، فرهنگی، آموزشی و هنری مختلف کشور مشغول به فعالیت حرفهای سالم در حیطۀ تخصص خویش هستند و برآیند فعالیتها و کارهایشان از سویی به سود کشور و جامعه و از سوی دیگر در جهت ارتقاء و تقویت ادبیات و علوم انسانی اصیل و نجیب در روزگار متلاطم و آشوبناک امروز است.»
نویسندگان حامی مدرسه خصوصی خانواده غلامعلی حداد عادل، خویشاوند خامنهای، نوشتهاند: «بدون شک علوم انسانی کشور نیازمند انبوهی از مدارس فرهنگ با آن خصوصیات ناب است تا از مظلومیت تاریخی خویش به درآید و نقش یگانهی خود را ایفا کند. چنین ضرورتی ایجاب میکند تجربه جوان این مدرسه از پشتوانه و پشتیبانی ملی در خوری بهرهمند بماند.»
۸ تن از فعالان کنونی عرصه فرهنگ و علوم اجتماعی جمهوری اسلامی در نامه حمایتی خود از دبیرستان دوران تحصیل خود نوشتهاند که «مدرسه فرهنگ به معنای واقعی «غیرانتفاعی» بود و سطح شهریه آن با مدارس خصوصی امروز و دیروز همخوانی نداشت (بعضاً دانشآموزانی علاقمند از خانوادههایی با توان اندک مالی رایگان یا با تخفیف در مدرسه فرهنگ ثبتنام میشدند) در نتیجه، مدرسه فرهنگ بدون امکانات مادی خاص و ویژه تنها به سرمایه فرهنگیاش متکی بود.»
البته معلوم نیست چرا این فارغالتحصیلان این مدرسهی خصوصی بر چه اساسی چنین اطلاعاتی دارند و چرا فکر میکنند با انتشار این مسائل باید به دفاع از مدرسهای بپردازند که خودشان هم میدانند به چه منظور و با چه شهریهای فعالیت میکند!
آنها سعی میکنند در بخش دیگری از این نامه با اشاره به اینکه هرکدام از آنها اکنون مواضع و کارنامهای متفاوت از دیگری دارند، توضیح بدهند که چرا وظیفهی دفاع از مدرسه خانواده حداد عادل را برای خود قائلاند: «برای پاس داشتن اخلاق و علوم انسانی، در پی ماجراهای «غیرمنصفانهای» که در این روزهای اخیر پدید آمده، خود را موظف میدانیم بگوییم اندیشه تأسیس مدرسهای «آبرومند و معتبر برای علوم انسانی» در زمان تأسیس دبیرستان فرهنگ اندیشهای «مبتکرانه و نوآورانه» بود که در سرنوشت علوم انسانی این سرزمین اثری انکارناپذیر گذاشته و ما نیز از منظر انسانی، اخلاقی و علمی خود را وامدار این مدرسه، موسس، مدیران، استادان، معلمان و کارکنان آن میدانیم.»
این در حالیست که زمامداران جمهوری اسلامی از رهبر نظام گرفته تا ائمه جمعه و حتا بسیاری از «استادان» همواره در سالهای گذشته دشمنی خود را با رشتههای علوم انسانی اعلام کردهاند! معلوم نیست این فارغالتحصیلان و دانشآموزان مدرسه خصوصی «فرهنگ» از علوم انسانی چه تصوری دارند و در این مدرسه چه دروسی را به عنوان علوم انسانی میآموزند!
البته استادان، نویسندگان و منتقدان هنری امضاکنندهی این نامه درباره شرایط نامناسب و نابرابر تحصیل و فقدان استانداردهای حداقلی تحصیل برای میلیونها دانشآموز و حتی دانشجو در سطح کشور، سکوت کرده و به همین بسنده کردهاند که مدعی شوند چون مدرسه «فرهنگ» افرادی مانند آنها را در دامان جمهوری اسلامی و برای دفاع از آن پرورانده، پس مدرسهای «آبرومند» و «معتبر» است!
انتشار چنین نامهای این پرسش را نیز ایجاد میکند که افرادی که در عرصههای در شرایط انحصاری و فاقد ابتداییترین استانداردهای تحصیلی، به «مدارج بالا» میرسند و به عنوان چهرههای هنری و فرهنگی شناخته میشوند، حاصل کدام سیستم آموزشی و رویکرد آیندهنگرانه هستند وقتی در دفاع از جمهوری اسلامی و خانوادههای مافیایی و رانتخوارش آستین بالا میزنند؟! تا چه میزان میتوان از نسلهای پی در پی متولدیافته در ایران پس از انقلاب، توقع داشت که آموزشندیده، آموخته باشند آنهم در شرایطی که حاصل آموزشهای هدفمند خصوصی در جمهوری اسلامی، پرورش چنین چهرههایی است؟!
اونقدر تونستم بخوانم که مطمئن بشم این هشت تن با این مدارج تحصیلی و تخصص ها چنین نامه ای نوشته اند . بعد از اطمینان باور کنید نتونستم تمرکز کنم و تا آخر بخوانم.واقعا جای تاسف است که فیلسوف ،جامعه شناس ، هنرمند،منتقد و…… و اکثرا در مقام استادی دانشگاه به اولین مشکل چنین کاری که زیر پا له کردن قانون اساسی کشور که آموزش و پرورش را در تمام مراحل از پیش دبستانی تا بالاترین مدارج دانشگاهی رایگان اعلام کرده اصلا توجه نکرده اند و چشمانم پر از اشک شد با بیادآوری دوره دبیرستان خودم در شهرمان و محرومیت هایی که داشتیم و روزهای اول دانشکده که شاهد بودم بعضی از همکلاسی هایمان از همان روز اول بایکدیگر بسیار صمیمی بودند و بعد متوجه شدیم این گروه ها از دبیرستان های خصوصی مشهور تهران با نام مسخره دیگری چون ” ملی ” که عوامفریبان در دهه شصت ” غیر انتفاعی ” را جانشین آن کردند،با یکدیگر همکلاس بوده و ما بیچاره های محروم شهرستانی باید با شاگردان زنده یاد دکتر خدایاری رئیس دپارتمان بیولوژی دانشگاه تهران و…….که در گروه های فرهنگی نیز رشته های تخصصی خود را تدریس می کردند رقابت میکردیم!خوشبختانه بیشتر آن بی عدالتی در رقابت کنکور از سال ۱۳۵۳ ببعد با اعلام آموزش رایگان رفع شد و افسوس از دهه شصت با ایجاد رانت سهمیه و تحقیقات و مدارس غیر انتفاعی و کلاس های کمک درسی و کنکور به وضعیتی بسیار بدتر از زمان ما حاکم شده و هزاران افسوس که متخصصان علوم انسانی ما در بالاترین مقامات آموزشی چنین بی پروا فرزندان این کشور را در شهرها و روستاهای ایران از قافله رقابت شرافتمندانه باز میدارند.