شهروندان سالمند بهجت آباد درباره زندگی در این مجتمع می‌گویند

- تعدادی از ساکنان بهجت‌آباد در گفتگو با کیهان لندن از کمبودها و مشکلات این مجتمع مسکونی سخن گفته‌اند.
- بیشتر ساکنان این مجتمع سهروندان سالمند هستند که تنها یا با همسر خود زندگی می‌کنند.
- این مجتمع نه تنها امکانات لازم برای سالمندان را ندارد بلکه با وضع مقررات مختلف بر مشکلات آنها می‌افزاید.
- لوله‌‌کشی قدیمی است و می‌ترکد و بوی گند فاضلاب در این محوطه زیبا ساکنان را آزار می‌دهد.
- گربه‌های ملوس و چاق این مجتمع مونس روح و روان ساکنان سالمند بهجت آباد هستند.

دوشنبه ۲۷ آبان ۱۳۹۸ برابر با ۱۸ نوامبر ۲۰۱۹


فیروزه رمضان زاده- مجموعه آپارتمان های بهجت‌‌آباد، از نخستین ساختمان‌های بلند ایران است که بین سال‌های ۱۳۴۳ تا ۱۳۴۹در محدوده خیابان حافظ و پهلوی، توسط سازمان مسکن ساخته و در سال ۱۳۵۰ با حضور محمدرضا شاه و شهبانو فرح پهلوی افتتاح و بهره‌برداری آن آغاز شد.

هرچند امروز مجتمع مسکونی بهجت آباد در مرکز شهر تهران قرار گرفته و به دلیل محصور بودن و داشتن فضای سبز از امنیت و آرامش نسبی برخوردار است، ولی واقعیت در پشت این آرامش چیز دیگری است.در این مجتمع از امکاناتی نظیر دسترسی به تلفن مرکزی، اینترنت مرکزی، برق اضطراری، سالن گردهمای، کتابخانه، شعبه بانکی، دستگاه ای‌تی‌ام، سوپرمارکت و سایر تجهیزاتی دیگربرج‌نشین‌های تهران از آنها برخوردارند، خبری نیست.

تعدادی از ساکنان این مجتمع مسکونی در گفتگو با کیهان لندن به کمبودها و مشکلات این مجتمع پرداخته‌اند.

یکی از ساکنان قدیمی مجموعه بهجت آباد می‌گوید: «این آپارتمان‌ها را مانند کیک داغ می‌خرند. یعنی اگر شنبه آگهی بگذاری، تا پنجشنبه خانه قولنامه شده. اینجا خواهان زیاد دارد، چون گربه‌های تپل و لوس، نگهبان، فضای سبز و استخر دارد. ولی همه ساکنان اینجا متمول نیستند و بسیاری فقط با مستمری بازنشستگی زندگی می‌گذرانند. بسیاری، فرزندانشان به خارج رفته‌اند و با همسر سالخورده یا تنها زندگی می‌کنند.»

این شهروند سالمند ادامه می‌دهد: «میانگین سنی ساکنین بالاست و به ندرت کودک دیده می‌شود. اما متاسفانه مدیریت مجتمع هیچ تدبیری برای حمایت جسمی و روحی از سالمندان نداشته و ندارد. مدیریت فقط به فکر گرفتن شارژ ماهانه است. ما سالمندان برای تهیه مواد غذایی فقط یک سوپرمارکت کوچک داریم و به همین دلیل باید به بازارچه بهجت‌آباد یا سوپر حافظ زنگ بزنیم تا برایمان مواد خوراکی بفرستند. راه رفتن برای ما سخت است، چه رسد به خرید چند کیلو میوه. به همین دلیل ما مجبوریم بهای بیشتری برای خورد و خوراک بدهیم. این از بدیهی‌ترین نیازهای ماست. دیگر بماند نیاز به تلفن سانترال، اینترنت مرکزی، برق اضطراری، سالن گردهمایی یا کتابخانه. یک خشکشویی داریم که سه برابر خشکشویی های دیگر حساب می‌کند. یک بانک تجارت هم داشتیم که به خاطر تعدیل نیرو از اینجا رفت. ما حتی یک دستگاه ATM نداریم. اگر ما در یک شهرک یا مجتمع زندگی می‌کنیم و بهای آن را می‌دهیم، چرا امکانات آن را نداریم؟!»

یک کارمند ساکن این مجتمع هم به این بحث می‌پیوندد: «از بیرون، مجتمع با نرده‌کشی‌های سبز آن می‌گوید که من تافته جدا بافته هستم. مجتمع فقط دو در ورودی دارد؛ ورودی جنوب که رو به پارک بهجت‌آباد است و ورودی شمال که به خیابان زرتشت شرقی باز می‌شود. درها همیشه نگهبان دارند و ورود و خروج همه رصد می‌شود. نگهبان‌ها خوشرو و مهربان هستند و بر خلاف جاهای دیگر در ایران، دست گدایی ندارند. آنها با ما مانند پدران خود صحبت می‌کنند. مونس روحی و روانی سالخوردگان اینجا گربه‌های اینجا هستند. عده‌ای از ساکنین به آنها غذا می‌دهند و با مهربانی از آنها مراقبت می‌کنند. گربه‌ها چاق شده‌اند و گاه دیابت دارند.»

وی اضافه می‌کند: «در اینجا ۱۳ برج هست که هر برج ۱۲ طبقه و هر طبقه دو واحد آپارتمان دارد. آپارتمان‌ها یا سوییت، تک‌خوابه، دو خوابه و سه خوابه هستند. بسته به متراژ، از شما پول شارژ ماهانه میگیرند نه بر حسب تعداد افراد ساکن. یعنی اگر فردی تنها باشد و در یک سه خوابه زندگی کند باید ماهی تقریبا پانصد هزار تومان شارژ بدهد ولی اگر همین فرد در یک سوییت زندگی می کرد باید ۱۵۰ هزار تومان شارژ می‌داد. آیا این انصاف است؟»

جای پارکینگ مشکل مهم دیگریست که یکی دیگر از ساکنان بهجت آباد بر آن تاکید می‌کند: «در حالی که برای نزدیک به ۳۰۰ اتومبیل فضا وجود دارد، پیدا کردن جای پارک در این مجتمع بسیار سخت است. در محوطه اتوموبیل‌هایی را می‌بینید که سال‌هاست اینجا پارک شده‌اند و همچنان فضا را اشغال کرده‌اند. اصلا ًنمی‌دانیم صاحب آنها چه کسانی هستند. شنیده‌ایم که برخی از ساکنین فضای پارکینگ را اجاره می‌دهند.»

مشکل لوله کشی یکی دیگر از معضلات مهم ساکنان مجتمع بهجت آباد است موضوعی که یکی از ساکنان این مجتمع بر آن تاکید می‌کند: «آپارتمانی وجود ندارد که مشکل لوله‌کشی نداشته باشد و لوله‌هایش نترکیده باشد یا نگرفته باشد. در زمان ساختن اینجا وقتی لوله‌های آب و فاضلاب را می‌کشیدند باید از چدن خالص استفاده می‌کردند. چدن که مرگ ندارد. ولی به نظر می‌رسد آنموقع کم‌کاری کردند و داخلش آب قاطی کردند. چون این چدن‌ها از آلیاژ آهن تشکیل شده‌اند و الان آهن‌ها بعد از این همه سال زنگ زده و پوسیده‌اند و سبب ریزش سقف می‌شوند. ما چندین مورد در همسایه‌ها دیده‌ایم که لوله‌هایشان ترکیده بود و مجبور بودند که این لوله‌ها را تعویض کنند. البته چون فاصله طبقات خیلی زیاد است هر مترمربعی که کارگرها بشکافند، مجبورند ۱۵ تا ۲۰ عدد کیسه نخاله جمع کنند و ببرند. کار عظیمی است.»

مسئله دیگری که یک شهروند دیگر یادآوری می‌کند، موضوع استخر روباز داخل این مجتمع است: «دیگران وقتی می‌فهمند اینجا زندگی می‌کنیم می‌گویند چه جای خوبی! هم مرکز شهر هستید، هم آرامش دارید و هم فضای سبز. اما نمی‌دانند که شارژ ماهیانه یک پول زور است که می‌پردازیم. هم شارژ می‌دهیم و هم برای استفاده از استخر باید ۲۵ هزار تومان هم بپردازیم. اینجا تنها مجتمع مسکونی است که استخر روباز دارد. اگر کسی از بیرون بخواهد از استخر استفاده کند باید هزینه بپردازد، قبول. اما ساکنین چرا؟ البته، بر‌خلاف قوانین دریای مازندران، در اینجا زنان حتی با لباس، حتی در شب نیز نمی‌توانند از استخر استفاده کنند!»

به گفته این شهروند، مدیریت این مجتمع فرقی با مدیریت سایر جاهای کشور ندارد. کسی به کسی حساب پس نمی‌دهد. نمی‌دانیم پولهایمان چه می‌شود. یک حسابدار قسم‌خورده و بی‌طرف نداریم. از بیرون هم که خواستیم بیاریم با مخالفت روبرو شد. البته یک بیلان ساختگی هر سال چاپ و پخش می‌کنند ولی به هیچ عنوان مستند نبوده و کسی برای آن پشیزی ارزش قائل نیست چون دروغ محض است.مدیریت اینجا هیچ تسهیلاتی برای ما قائل نیست. ما سالخورده هستیم. من انتظار ندارم اینجا یک کلینیک پزشکی مدرن دایر کنند. ولی یک جای کوچک برای تزریقات یا وصل کردن سرم چرا نباید باشد؟ از همه اینها گذشته، اینجا حتی یک کانال تلگرام یا یک وبسایت هم ندارد! همه از هم بیگانه‌اند‌. من بدبین نیستم ولی مدیریت نمی‌خواهد که ما همسایه‌ها با هم دوست باشیم. چون اتحاد ما یعنی قدرت و خواستن حساب و کتاب. همه جای دنیا در مجتمع ها یک دورهمی هست، مثل پاتیل یا قابلمه‌پارتی. اینجا چرا نیست؟ فقط چهارشنبه‌سوری که می‌شود یک عده جوان که ساکن اینجا هم نیستند می‌آیند و به رقص و پایکوبی می‌پردازند. این که نشد شناخت همسایه!»

یک استاد دانشگاه نیز که ساکن مجتمع بهجت آباد است می‌گوید: «همسایه‌ها قبلاً یکدست بودند. اما الان دیگر چنین نیست. روزی از سر کار می آمدم و دیدم به در ورودی جنوبی یک پلاکارد بزرگ نصب شده که شهادت کاردار فرهنگی سفارت ایران در لبنان را تسلیت گفته. من تازه فهمیدم که همسایه‌ام کی بوده! به تازگی یکی از همسایه‌ها هم از اینجا کوچ کرد و رفت جای بهتر. چون ایشان آقای محسن حاجی میرزایی بود که از سمت مشاور رئیس جمهور ارتقا پیدا کرد و شد وزیر تازه آموزش و پرورش! همین وزیر که دیروز گفت کنکور سبب می‌شود که نوجوانان از خواندن قرآن باز‌ بمانند و یا کودکان بهایی حق تحصیل نباید داشته باشند! خانم شهلا ریاحی بازیگر سینما و تلویزیون هم از دیگر عزیزان همسایه ما هستند. خواهر آقای هویدا نیز اینجا ساکن بود که چندی پیش فوت کردند. تابستان ۹۸ شاهد سقوط جناب آقای دکتر مرتضی کلانتریان نیز بودیم. ایشان از طبقه ده به زمین پرتاب شدند. ایشان یکی از برجسته‌ترین قضات در ایران و در دیوان لاهه بودند. او مترجم نیز بود که متاسفانه ممیزی وزارت ارشاد با او مشکل داشت.»

او اضافه می کند: «وقتی فیوز برق به هر دلیلی می‌پرد در خانه یک جعبه فیوز داریم و می‌توان آن را درست کرد. ولی کنتور برق در پایین ساختمان است و درِ آن اتاق برق همیشه قفل است. که البته باید هم باشد. گاهی که برق از درون خانه درست نمی‌شود باید به تأسیسات زنگ بزنیم که بیاید و آن را باز کند. البته اگر نیمه‌شب باشد باید صبر کنیم تا صبح شود؛ از گرما هلاک و از سرما باید بلرزیم، مشکل یخچال هم جای خود؛ تا تأسیسات در قبال گرفتن «پول» آن را باز کند و کلید فیوز را با انگشت مبارکش بزند! آیا این همه پول شارژ ارزش ندارد که بتوان رایگان کلید فیوز را زد؟!»

همسر این شهروند در ادامه صحبت‌های وی می‌گوید: «آسانسورها هم قدیمی هستند که توسط شرکت آقای ابوالحسن دیبا پایه‌گذاری شدند. جالب است که برای ۱۲ طبقه دو واحدی دو آسانسور گذاشته‌اند. همه این آسانسورها احتیاج به بررسی دارند. حدود ۱۵ یا ۲۰ سال پیش شبانه دستگاه‌های تهویه عظیم را از پشت‌ بام‌ها جمع کردند و فکر می‌کنم فروختند. دقیقاً نمی‌دانم. پاییز و زمستان که می‌شود بوی فاضلاب تمام برج‌ها و محوطه را پر می‌کند. یعنی در محوطه راه می‌روید، در کنار این گربه‌های تپل و بامزه و این استخر آبی و گل و بلبل که می‌بینید  مشامتان باید بوی شدید و گند فاضلاب را تحمل کند و هیچ کاری برای این مشکل نمی‌کنند. اینجاست که من جلوی بینی‌ام را می‌گیرم و سعی می‌کنم به تندی از محوطه خارج شوم و دود خیابان «ولیعصر» (پهلوی) را بخورم. برای مبارزه با سوسک‌های ریز هم سمپاشی می‌کنند ولی فایده چندانی ندارد.»

به گفته این شهروند، به تازگی قانونی وضع شده مبنی بر اینکه موتورهای بیگانه حق ورود به محوطه را ندارند. بنابراین اگر کسی جنسی را از «دیجی کالا» (وبسایت فروش کالا) سفارش داده، اگر پیک موتوری نامه‌ای آورده، یا اگر شب جشن تولدم است و من پیتزا یا کباب سفارش داده‌ام، باید خودم تا دم در بروم و سفارش را تحویل بگیرم. شما فقط تصورش را بکنید خانمی که لباس جشن پوشیده باید دوباره مانتو و روسری بپوشد که برود مثلا جعبه‌های پیتزا را تحویل بگیرد! کجای دنیا شما برای راحتی خودتان غذا سفارش می‌دهید ولی باید عذاب تحویل آن را خودتان بر دوش بکشید؟»

هر کدام از ساکنان مجتمع در پایان تأکید می‌کنند: «خواهش می‌کنم اسمی از ما چند نفر که با شما صحبت کردیم نبرید. چون ما بیشتر از جمهوری اسلامی، از مدیریت اینجا می‌ترسیم. ببینید این است وضعیت ما.»

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۱ / معدل امتیاز: ۱

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=176479

3 دیدگاه‌

  1. ساکن

    من ساکن این مجموعه هستم و گفته های بالا را کاملا تایید می‌کنم.

  2. جالبه

    ما فکر میکردیم او تو چه خبره. حالا دیدیم خوش ظاهر بد باطنه

  3. ماهان

    مرسی گزارش جالبی بود. خوشحالم که کیهان (لندن) در ایران گزارشگر دارد. به امید روزی که کیهان واقعی را بتوان از باجه ها خرید.

Comments are closed.