تأملات بهنگام؛ حق شورش و قدرتِ «با هم بودن»

-تا پیش از رخدادهای دی ماه ۹۶ و آبان ۹۸، نقطه ارجاع اعتراضات پراکنده گروه‌های ناراضی جامعه، اغلب داخل نظام جمهوری اسلامی قرار می‌گرفت و معمولا اصلاح‌طلبان درون حاکمیت، میوه‌چین آن نارضایی‌ها بودند. در سال‌های اخیر اما شورش چندباره جان‌ به‌ لب‌ رسیدگان جامعه، نقطه ارجاع را به بیرون از گفتمان فاسد اصلاح‌طلبی/ استمرارطلبی کشانده و باعث شده که گفتمان اصلاح‌طلبی حکومتی با سرعتی چشمگیر رسواتر و ناتوان‌تر شود.

پنج شنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۸ برابر با ۱۲ دسامبر ۲۰۱۹


یوسف مصدقی- تاریخ معاصر خاورمیانه، نمایانگر این واقعیت است که در جوامع استبدادزده این منطقه، هر تغییر اساسی در نحوه اداره کشورهای این جغرافیا- اگر به نیروهای بیگانه متکی نباشد- جز از راه شورش مستمر شهروندان و تسخیر خیابان‌ها، ممکن نیست.

حق شورش، ضامن کرامت انسان

شورش به عنوان یک رفتار انسانی، سرشتی دوگانه دارد. به این معنا که هم می‌تواند فردی باشد و هم به صورت رفتاری جمعی جلوه کند. شورش فردی، معمولا برای شورشگر پر هزینه و کم‌بهره است و معمولا زمانی روی می‌دهد که فردی جان‌ به‌ لب‌رسیده راهی جز تمام‌قد ایستادن برابر قدرتِ حاکم نمی‌بیند. استیصال و رنج چنین انسانی گاه چنان جامه عمل می‌پوشد که باقی ناراضیان را نیز به حرکت می‌آورد.

جان لاک (John Locke) فیلسوف شهیر انگلیسی، «حق شورش» (The Right of Rebellion) و انقلاب را پشتوانه و ضمانتِ دفاع از سه حق اساسی انسان‌ها یعنی حق حیات، آزادی و مالکیت می‌دانست. طبق نظریه لاک درباره دولت، هر حکومتی مشروعیت‌اش بر اساس یک «قرارداد اجتماعی» میان شهروندان تعریف می‌شود. حال اگر حاکمان برخلاف این قرارداد عمل کنند و منافع عمومی شهروندان را رعایت نکنند، شهروندان حق دارند که با قیام و شورش حکومت را تغییر دهند.

مورد استفاده «حق شورش» شهروندان زمانی است که مردم یک کشور، علیه حکومت مستقری که خلاف منافع و مصالح عمومی(ملی) آنها عمل می‌کند، قیام کرده و دستگاه حاکم را سرنگون می‌کنند. چنین شورشی، معمولا در نارضایتی‌های عمیق و ناکامی‌های مستمر شهروندان در رسیدن به مطالبات به‌حقشان، ریشه دارد. به همین علت است که شورش، واکنش طبیعی مردم برای احقاق حق یا دستِ کم، کوشش افراد جامعه برای حفظ کرامت انسانی‌شان است.

اعتراضات سراسری دی ماه ۱۳۹۶ و خیزش سراسری آبان ۹۸، جلوه‌ای از استفاده بخش‌های بسیار مهمی از جامعه ایران از «حق شورش» بود. این اعتراضات، نظام جمهوری اسلامی را با بزرگترین بحران‌های تمام طول تاریخش مواجه کردند، چنانکه تمام اجزاء این مافیای جنایتکار اعم از اصولگرا و اصلاح‌طلب (استمرارطلب)، از شدت ضربه وارده دچار گیجی و وحشت شدند. هراس این جماعت فاسد، حاصل یکی از مهم‌ترین کارکردهای شورش است. شورش، نقطه ارجاع نارضایتی و اعتراضات جامعه را از درون حاکمیت به بیرون آن می‌بَرَد و باعث می‌شود که حاکمان نتوانند با فریب معترضین خطر سرنگونی را از کلیت نظام حاکم برهانند.

تا پیش از رخدادهای دی ماه ۹۶ و آبان ۹۸، نقطه ارجاع اعتراضات پراکنده گروه‌های ناراضی جامعه، اغلب داخل نظام جمهوری اسلامی قرار می‌گرفت و معمولا اصلاح‌طلبان درون حاکمیت، میوه‌چین آن نارضایی‌ها بودند. در سال‌های اخیر اما شورش چندباره جان‌ به‌ لب‌ رسیدگان جامعه، نقطه ارجاع را به بیرون از گفتمان فاسد اصلاح‌طلبی/ استمرارطلبی کشانده و باعث شده که گفتمان اصلاح‌طلبی حکومتی با سرعتی چشمگیر رسواتر و ناتوان‌تر شود.

در ایام پس از سرکوب‌های خونبار اخیر، استمرارطلبان از هیچ کوششی برای سرد کردن آتش اعتراضات فروگذار نکرده‌اند. این جماعت، به اَشکال مختلف تلاش دارند تا با ترساندن بدنه جامعه از آینده‌ای نامعلوم، وضع موجود را تحمل‌پذیر و قابل اصلاح جلوه دهند. وقاحت این عده تا جایی است که هر نوع افشاگری درباره جنایات و سرکوب‌های حکومتی را سیاه‌نمایی و توطئه خارجی می‌خوانند و افشاگران را به تزریق ناامیدی به جامعه متهم می‌کنند.

برخلاف کوشش‌های حقیرانه استمرارطلبان، در حال حاضر، شورش از حقی متروک به رفتاری مطلوب برای بسیاری از شهروندان ایرانی تبدیل شده است. اگر قدری به مفهومِ «حق شورش» دقیق شویم، برخلاف تصور و تبلیغات استمرارطلبان، «حق شورشِ» شهروندان نه تنها موجب ناامیدی جامعه نیست بلکه امید به رهایی و ایجاد تغییرات اساسی را به جامعه باز می‌گرداند.

تسخیر خیابان و قدرتِ «با هم بودن»

در طول تاریخ یکی از طبیعی‌ترین رفتارهای انسان به عنوانِ حیوانی اجتماعی، علاقه به نهادسازی و پیوستن به گروه‌های هویت‌ساز از قبیل اصناف، هیئت‌های مذهبی، احزاب سیاسی، کلوب‌های سرگرمی و هواداری از تیم‌های ورزشی و… است. این تمایل به کسب هویت از بودن در کنارِ «دیگری»، همواره پیوندی قدرتمند با مفهوم «مکان» دارد. به همین دلیل سازمان‌های صنفی، احزاب سیاسی و باشگاه‌های ورزشی برای مدیریت و سازماندهی هواداران و اعضای خود، ساختمان و دفاتر هماهنگی دارند و از طریق پیوند با یک یا چند «مکانِ» خاص، هویت‌شان را شکل می‌دهند.

در جامعه استبدادزده ایران، نیروهای سرکوب و جنایتکاران حکومتی هم از این قاعده مستثنی نیستند. این جماعت از طریق پیوند با مکان‌های خاص از قبیل بازداشتگاه‌های مخفی، زندان‌های مخوف، مُصَلّی‌ها، مساجد و پایگاه‌های بسیج واقع در آنها و… کسب هویت می‌کنند.

در سال‌های اخیر، با ظهور و گسترش فضای مجازی، پیوند هویت جمعی با «مکان» شکل تازه‌ای به خود گرفته است. فضای مجازی جایگزین مکان واقعی شده و افراد با عضویت در شبکه‌های اجتماعی و دنبال کردنِ افراد و گروه‌های متنوع، هویت خود را در فضای مجازی بازتعریف می‌کنند. این فضای مجازی اما نمی‌تواند جایگزین مکانِ واقعی شود. کاربران فضای مجازی هر از چند گاهی از آنچه مشغول‌شان می‌کند دلزده شده و تلاش می‌کنند به مکان‌های واقعی برگردند. طبیعی است که اگر فردی از پیوستن به هیچیک از گروه‌های هویتیِ مستقر در فضای مجازی طَرفی نبندد و نیاز‌هایش ارضا نشود، به خیابان پناه می‌بَرَد.

خیابان، فضایی خالی است میان بناهای ساخته شده به دست ساکنان یک شهر. فضایی عمومی که مرزِ میان حریم خصوصی افراد و نهادهای کنترل‌کننده جامعه را تعیین می‌کند. خیابان‌ها، رگ‌های پیکر شهرها و مسیر انتقال مواد حیاتی برای استمرار زندگی در آنها هستند. شهرها به واسطه خیابان‌ها نشانی‌پذیر می‌شوند. بدون نامِ خیابان‌ها، یافتنِ «آدم‌ها» و «جاها» در شهر ناممکن است.

وقتی اعتراضی در خیابان پدیدار می‌شود، همه جور معترض با هر خواسته و مطالبه‌ای در کنار هم قرار می‌گیرند و برای چند صباحی احساسِ یگانگی می‌کنند؛ دشمنِ مشترک، معترضین حاضر در خیابان را همراه می‌کند اما همدل نمی‌کند. آنچه باعث همدلیِ جمعِ معترض می‌شود، درک قدرتِ «با هم بودن» است.

توده مردم حاضر در خیابان، حاملِ قدرتی خام و قابل تبدیل به خشونت هستند. چه دوست داشته باشیم و چه منتقد باشیم، خشونت، نتیجه محتومِ بیشترِ اعتراضات خیابانی است. اما باید در نظر داشت که این خشونتِ محتوم، گاهی به تکاملی فراتر از انتظار می‌رسد. در این فرآیند تکاملی، قدرت خام خیابان از «وحدت خیابانی» به «هویت جمعی» ارتقاء می‌یابد. همانطور که در بالا اشاره شد، هویت، ارتباط محکمی با «مکان» دارد. جمعیتی که در خیابان به وحدت رسیده در مرحله‌ای از اعتراض، بایستی هویت‌اش را با اِشغال و مصادره مکان‌های عمومی و حکومتی، کسب کند.

تکمله

خیزش سراسری آبان ماه ۱۳۹۸ خورشیدی، با آمدنِ تهیدستان و بی‌آیندگانِ جامعه ایران به خیابان‌ها، هویت یافت. اگر بنا به تغییری بنیادین باشد، ادامه مسیر اعتراضات و هویت‌بخشی به قدرتِ خیابان، از طریق تسخیر اماکنی خواهد بود که قدرتِ حاکم از آنها برای تحکیمِ سرکوب مردم استفاده می‌کند.  فتحِ فضای عمومی، امکان کسب هویتی فراگیر را به معترضان خواهد داد و در نهایت موجب خواهد شد که هزینه براندازیِ فرقه تبهکار جمهوری اسلامی، کاهش یابد.‍

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=179484

4 دیدگاه‌

  1. صبایوت .

    با تشکر از مقالات اموزنده جناب مصدقی . خواهشمندیم اگر مقدور میباشد مقاله ای در مورد علی بابا و چهل دزد لندن و مسکو از ترکمنچای تا به امروز برای ما علاقه مندان به تصویر بکشید . هرچه قدر دشمنان مان را بیشتر بشناسیم ، بیشتر مقاومت و مبارزه خواهیم کرد و استوار خواهیم شد . سرنگون باد حکومت نوفل لوشاتوئی اتحادیه اروپا ، روسی ، بی بی سی نشان ، سرخ و سیاه استالینیسم ، خمینیسم ، غاصب بر ایران .

  2. سیروس زارع زاده

    با تشکر از یوسف مصدقی برای متنی که نوشته بودند.
    می خواستم در مورد چند مورد که در این مقاله به آن اشاره شده است، سوالی را مطرح کنم. اینکه کرامت انسانی در ایجاد حق شورش برای رسیدن به آزادی چه نقشی دارد، به نظرم باید همیشه مورد چالش باشد. البته باید یادآور شوم که نویسنده به درستی به موضوع همدلی در حوزه عمومی (خیابان) که محلی قابل لمس (دنیای واقعی) است نیز اشاره کرده است. اما اینکه در ایران و خارج از مرزهای آن، آیا شهروندان برای تفکیک امر واقعی یا امر سیاسی که در زندگیشان نقش کلیدی بازی می کند، آموزش دیده اند یا نه، باید بصورت شکاکانه به آن نگریست.
    به نظر میرسید، امروزه اغلب افرادی که در بیرون از ایران در حال مبارزه با رژیم جمهوری اسلامی هستند، از حوزه عمومی فاصله گرفته اند و بیشتر در فضای مجازی دنبال کشتی گرفتن و مچ انداختن رژیمی دارند، که با سلاح گرم به استقبالشان می رود.
    سوالم را اینگونه می پرسم، آیا پتانسیلی که مردم جان به لب رسیده در ایران آن را تجربه می کنند و از” حق شورش” (اگر از آن برهوردار باشند) خود برای براندازی رژیم استفاده می کنند، با چه معیارهای انسانی، توسط حاکمانشان کشته می شوند؟ عده ای نیز در بیرون ایران را از سوریه ای شدن می ترسانند، آیا این افراد از حق دفاع از خود در برابر کرامت انسانی نیز برخوردار هستند؟

  3. یک هموطن...

    بسیار جالب و مملو از حقیقت! پاییز ج.ا. لعنتی فرارسیده است… و بزودی، زمستان آنهم فرا خواهد رسید… جالب خواهد بود اگر روز پایانی این رژیم منحوس، همان تاریخی باشد که ۴۰ سال پیش به کمک اکثریت خاءنان ایرانی در سکوت – و کشورهای اروپایی، مخصوصا فرانسه؛ همان تاریخ سیاه ۲۱ بهمن باشد…

  4. مهر باطل شد به آرمان ها و قانون اساسی خمینی چی ها خورده است.

    خمینی چی ها با آرمان ها و قانون اساسی شان ، یک فرقه ی شکست خورده هستند.همانطور که حرف های آن پیرمرد جاهل و کینه ای مسخره و بی پایه است ، آرمان ها و قانون اساسی اش بی ارزش و خطرناک بود .خاورمیانه بویژه ایران و سوریه و یمن در آتش آرمان های خمینی سوختند و حالا همه علیه این آرمان ها و قانون اساسی خمینی چی ها متحد شده اند.
    زمان فروپاشی آرمان های خمینی فرا رسیده است .
    دور نیست زمانی که به دور آرامگاه های شیعه و قبر خمینی و مدارس دینی آخوندها در قم و مشهد دیوار بکشند و برایشان واتیکان هایی درست می کنند تا هم مردم از شر حکومت دینی خلاص شوند و هم آنها امور دینی شان را برای باورمندان به شیعه و آخوندیسم انجام دهند .

Comments are closed.