مجید محمدی – شکست تاریخی حزب کارگر بریتانیا ازمحافظهکاران که انتظارش میرفت (اما نه تا این حد) باید چپها به ویژه چپهای آمریکایی را از خواب هویتگرایی، جهانگرایی، مرزهای باز و پاکیزگی سیاسی بیدار کرده باشد اما احتمال آن اندک است.
رأی به ترامپ و جانسون بیش از آنکه رأی به محافظهکاری و راست باشد رأی علیه چپگرایی است که دارد به ساختارهای جامعهی غربی یعنی آزادی بیان، قانونگرایی، بازار آزاد، احترام به مالکیت، هویت ملی، فردگرایی، و آیین دادرسی حمله میکند. روزی نیست که چپ به نحوی از انحا به این ساختارها و بنیادها حمله نکند. شهروندان غربی این حملات را از طریق گزارش رسانهها و دانشگاهیان متوجه نمیشوند چون اکثر آنها در این خیانت به تمدن غربی شریک هستند. آنها دارند با گوشت و پوست و خون خود اینها را احساس میکنند. چپها به مردم و کشور آمریکا که دو دوره به یک رئیس جمهور آفریقاییتبار رأی دادند میگویند نژادپرست. چه انتظاری از آنها در دور بعدی انتخابات دارید؟
گسترده شدن این روند
این روند را نه تنها در بریتانیا و ایالات متحده بلکه در اروپای شرقی و مرکزی و آمریکای جنوبی و استرالیا و هند نیز میتوان مشاهده کرد. در فرانسه و آلمان نیز احزاب محافظهکار و راست در حال پیشروی هستند. چپ دیگر دشوار بتواند با وعدههای کالاها و خدمات مجانی تا ترساندن مردم از نابودی کره زمین با سوء استفاده از کودکان (گرتا تونبورگ) آنها را فریب دهد. خیل عظیمی از کارگران در کمربند صنعتی پیشتین در بریتانیا (شمال این کشور) و آمریکا (از نیویورک و پنسیلوانیا تا اوهایو و میشیگان) دارند فوج فوج احزاب چپ را ترک میکنند.
چپ هنوز در پرتغال، اسپانیا، سوئد و دانمارک قدرت را در دست دارد گرچه در انتخابات ۲۰۱۸ بدترین نتیجه را در سوئد داشتند. اینها استثناهایی در روند فرار از سوسیال دمکراسی در اروپا هستند. سیاستهای ورشکست کنندهی چپ (خرج کردن منابع دیگران تا تهی کردن حسابهای بانکی عمومی) مثل هزینه کردن برای مهاجران بدون مهارت (و گاه خطرناک مثل بخشی از اقلیت مسلمان با حدود هفده هزار جنگجوی داعشی) در نظام رفاه اجتماعی در نقطهای رأیدهندگان این کشورها را بیدار کرده یا خواهد کرد.
جای مهاجران در این روند
این روند بر خلاف آنچه چپ میگوید روند اعتراضی جمعیت بومی اروپاییتبار نیست بلکه مهاجران را نیز در بر میگیرد. از نقش مهاجران در این روند نباید غفلت کرد. چپ مهاجران را همیشه در کیسهی خود فرض کرده است اما در انتخابات دسامبر بریتانیا بخشی از مهاجران هنگکنگی و نیجریایی و هندی به محافظهکاران رأی دادند چون میبینند روند جهانگرایی و مرزهای باز به ضرر آنهاست و به تصور جامعهای که بدان مهاجرت کردهاند آسیب میرساند. در انتخابات ۲۰۱۶ آمریکا نیز اکثر مهاجران هندی و چینی و کوباییتبار که از سوسیالیسم و اقتدارگرایی فرار کردهاند به ترامپ رأی دادند. مهاجران غیرقانونی در ایالات متحده نمیتوانند رأی دهند اما آنها که قانونی هستند و رأی میدهند عموما با سیاست مرزهای باز و سوسیالیسم مخالف هستند.
علل ساختاری
این شکستها علل ساختاری دارد و بارانهای گذرا نیست. سه علت ساختاری برأی آنها میتوان برشمرد.
اول آنکه پایگاه اجتماعی چپ از کارگران دستمزدبگیر و اتحادیهها و قشرهای کم درآمد به طبقات متوسط دانشگاهی و حرفهای (بانکدار و وکیل) که اولویتهایشان فرهنگی است و نه اقتصادی تحول یافته است. به همین علت است که ترامپ در میشیگان و اوهایو و پنسیلوانیا میبرد و نه هیلاری کلینتون (علت آن مداخلهی روسها نبوده است). این قشرها حتی به تمسخر کارگران و مردمان شهرهای کوچک میپردازند تا اینکه به دغدغههای آنها توجه داشته باشند.
علت دوم، فاصله گرفتن مردم و کوچه و بازار از سیاستهای مهندسی جمعیتی چپ است که میخواهد با مهاجرت به مهندسی قومی و جمعیتی از بالا دامن بزند مثل درست کردن همسایگی سومالیاییتبار در مینه سوتا یا سوریتبار در میشیگان. این کارها نه با روند عادی مهاجرت بلکه با تصمیم بوروکراتها در دولت فدرال انجام گرفته و میگیرد. جنگ شدید دمکراتها بر سر باز گذاشتن مرزها به روی مهاجران با ترامپ از همین سیاست ناشی میشود.
و علت سوم، سیاستهای جهانگرایی چپهاست که به ضرر طبقهی دستمزدبگیر در کشورهای غربی تمام شده است (با پایین نگاه داشتن دستمزدها). چپها برای توزیع ثروت در سطح جهانی منابعی را که به دستمزدبگیران غربی تعلق داشت به سوی جهان در حال توسعه سرازیر کردند بدون آنکه به داد تنگدستان آن مناطق رسیده باشند. امروز کشورهای غربی خود به اندازهی کافی فقیر دارند تا به آنها رسیدگی کنند و آنها را در اولویت قرار دهند.
علت اینکه رأیدهنگان غربی دارند از احزاب چپ فاصله میگیرند این است که چپ بجای تصحیح سیاستها هر روز به این سیاستهای غیرمحبوب بیشتر روی میآورد و منتقدان خود را با برچسبهای «سفیدهای برتریطلب»، «نژادپرست»، «اسلامهراس» و مانند آنها مینوازد.
سنگ سخت واقعیت
چپ این شکستها را به گردن نژادپرستی، بیگانههراسی، و توطئهی خارجی انداخته و خواهد انداخت چنانکه در گذشته کرده است اما واقعیات دستکم بخشی از هواداران آنها را بر سر عقل خواهد آورد. آنها فقط به شکستهای متوالی نیاز دارند مثل تیم فوتبالی که مشکل بدنسازی یا تاکتیک دارد و باختهای خود را به گردن باران و برف یا تماشاگران هوادار تیم رقیب میاندازد. معجزهی دمکراسی این است که مردم کوچه و بازار میتوانند در مواقعی نخبگان و اهالی رسانهها و روشنفکران و دانشگاهیان را از خواب خرگوشی بیدار کنند.
نمادهای ناموفق
انتخاب بوریس جانسون و دونالد ترامپ نشان داده است که تنفر از میهن و ملت و مرز هرچند در میان دانشگاهیان و تحلیلگران رسانهها و سلبریتیها رواج داشته باشد نمیتواند برای چپ رأی جمع کند. استفاده از کالین کپرنیک یا گرتا تونبرگ که تنفر از میهن و پرچم و ملیت و رشد اقتصادی را ترویج میکنند نمیتواند در میان مردم عادی چندان بٌردی پیدا کند. چپ دارد سپری را که در پشت سر کودکان و بردگان دو قرن پیش درست کرده بود تا ایدههایش را به فروش برساند (با تلقین احساس گناه) از دست میدهد.
محافظهکاران در اروپا و آمریکا نشان دادهاند که به قول متیو گودوین برای مصالحه در امور اقتصادی- کاری که بوریس جانسون و دونالد ترامپ در سالهای ۲۰۱۹ و ۲۰۱۶ انجام دادند- بسیار آمادهتر از مصالحهی چپ در موضوعات فرهنگی و اجتماعی مثل ملیگرایی در برابر جهانگرایی و تنوعگرایی در برابر شایستهسالاری و قانونگرایی هستند.
چپ ایرانی عقب مانده ا ست ، دلیل پیوند ان با کاشانی در ۳۲ ، خمینی در ۴۱ ، رفسنجانی و خلخالی و محتشمپ پور و موسوی و …. در ۵۷ تا ۶۰ ، مشارکت کامل در همه سرکوب های رژیم فقاهت روسی از ۶۰ تا ۹۸ و بازی سازی برای جبهه ها و جناح های قلابی فقاهت بعثی که هنوز ادامه دارد ، همه و همه ریشه در این عقب ماندگی ذهنی صلب مذهب گونه خود شیفته خود محور دان چپ روسی دارد . برای چپ روسی جایی برای هیچ نقد و بازنگری نیست ، هر گونه عقب نشینی از ۱۹۱۷ مرگ حتمی و ریزش همه ستونهای کاخ ماسه ای مارکسیسم لنینیسم بنا شده بر ذهنیت امپریالیستی اولترا ناسیونالیستی ارتدکس میلیتاریسم پطرودلار پوتین در شرایط کنونی است . چپ روسی نمی تواند در کشتار ۶۰۰ هزار نفری مردم سوریه حتی یک مورد اشکال پیدا کند ، اگر ارتگا صد کارگر ، تاکید میکنم کارگر را بکشد و خبرنگاری را که از اعتراض کارگران نیکاراگوا برای اولیه ترین خواست یک کارگر ( بازنشستگی به غارت رفته توسط دولت کارگر باز ) فیلم تهیه می کند در برابر دوربین ماموران طبقه برتر کمونیست رفقا بکشند ، هیچ توان اعتراضی ندارد ، اگر مادورو به ارتشیان شتیله بدهد تا در یک اقتصاد ویرانه ناشی از سیاست های غلط سوسیالیسم بولیواری ، مردم را به دستور پوتین ( که نه مارکسیست ا ست ، نه کارگر ، نه سوسیالیست ) سرکوب کنند و در فقر وحشتناک روی دومین ذخیره جهانی نفت نگه دارند و از دیکتاتور یک مجسمه اهنین روسی جنایت کار با مشت اهنین بسازند ، چپ توان هیچ نقد و انتقادی در خود نمی بیند . برای چپ بنیادگرای روسی ایران فقط وقتی یک نویسنده بی خاصیت بنیاد گرای مارکسیست روسی همدست ملاها دستگیر شود ، انهم تا مرز ازادی او که رژیم روسی نشان داده که دست و دلباز هم هست در ازاد سازی مارکسیست های روسی ، از رژیم انتقاد می شود . انهم به گونه ای که به سرنگونی رژیم مذهبی وابسته به روسیه منتهی نشود و یک وقت یک لیبرال ، ملی گرا ، یا مجاهد ، یا سلطنت طلب به جای ان رژیم نیاید . مخصوص اگر انها با امریکا ستیز نداشته و یا با روسیه مشکل داشته باشند ، و یا حتی بخواهند توسعه و پیشرفتی به کشور بیاورند که نشان دهنده ناتوانی چپ روسی در کشورهای منطقه و جهان باشد .
مارکسیست های روسی در ایران در کدام مقطع تاریخی همراه مردم بوده اند و به خواست مردم اهمیت داده اند ؟ همواره لابلای مردم پنهان شده و ارام ارام شعارها را منحرف کرده و فرهنگ دیکتاتوری و فساد دولتی و تک حزبی و مادام العمر بازی و دور شدن از غرب و نظام های بازار ازاد و نزدیک شدن به روسیه و حل شدن در اقتصاد دولت سرمایه دار رانت خوار الیگارشیک مافیایی موشکی ، شیمیایی ، اتمی ، ماجراجو ، فتنه گر و مسئله ساز ، روسی را ترویج کرده اند . چرا چپ روسی نمی تواند سیاه کل را محکوم کند ؟ چرا چپ روسی نمی تواند کشتن چند ژاندارم دون پایه ارتش شاه را که به توهم سرنگون کردن امپریالیسم امریکا صورت گرفت ، مایه ننگ خود بداند و از مردم ایران و خانواده ان شهیدان امنیت عذرخواهی کند ؟ چرا چپ روسی نمی تواند از خجالت و رسوایی حمایت ا ز خلخالی و جلال الدین افغانی جاسوس قذافی ، رفسنجانی و محتشمی پور و خوئینی ها و عبدی سر در لاک خود کند و از کار سیاسی به این دلیل واضح ناشی از خطاکاری احمقانه خیانت کارانه که در زمان اشغال اذربایجان ، دولت مصدق ، حرکت ضد تمدن ۴۱ خمینی ، و اشغال سفارت امریکا و سرکوب مرگبار مجاهدین خلق و …… تا کنون دائما تکرار شده ، کناره گیری کند . فایده چپ روسی چیست ؟ من اینرا از سران چپ می پرسم ، اگر هر حزب و گروه دیگری ده بار اشتباه خیانت بار میکرد ، الان شما از ان نمی خواستید که برای همیشه از صحنه سیاسی کنار برود ؟ جالب ا ست که اینها بنی صدر و بازرگان را که گفتند غلط کردیم ، سه سه بار به نه بار ، … از صحنه سیاست اخراج ابدی کرده ، مجاهدین خلق را که با خون هزاران نفر و تغییر مشی کامل از مدار روسیه به امریکا بر گذشته خویش مهر باطل ابدی زدند ، کافر و مرتد می دانند . از همه بدتر حق مسلم شاهزاده رضا پهلوی برای سلطنت را که به دلیل استقبال مردم در کف خیابانهای این مملکت بدون ذره ای تبلیغ ( چون همه رسانه ها و بوقها در دو رژیم شاه و شیخ در دست مارکسیست ها بوده ، اینهمه روزنامه نگار مارکسیست روسی از زمان شاه ، اینهمه نویسنده و هنرمند و شاعر مارکسیست روسی از زمان شاه ، علیه شاه و لیبرال و ملیون و مجاهدین تبلیغ کرده اند ، ملاهای روسی هم به انها امکان داده اند که سپهر سیاسی ایران را برای روسیه و مارکسیست های روسی کاملا استرلیزه کنند ، چون در نبرد با امریکا و تمدن و حقوق بشر خدمت گذار و سربازی بهتر از مارکسیست روسی نیست ) ، باز مردم نظام شاهنشاهی می خواهند ، چرا در برابر بازگشت نظام شاهنشاهی سنگ می اندازید ؟
مردم ایران چپ روسی یک ویروس است که مانع تحقق یافتن هر گونه ارمان و ایده و تشکیل نظام قانون مند دموکراتیک می شود . اینها فقط روسیه را می خواهند و دیکتاتوری های فاسد روسی را .
مشکل چپ روسی ایران ژنیتیکی است و هیچ درمانی ندارد جز اینکه به فراموشی سپرده شود ، مثل دین سیاسی هرگز نه اصلاح پذیر است ، نه عقب می نشیند . کسانی که میهن پرست هستند و به منافع ملی ایران می اندیشند صرفنظر از هر نوع تفاوت سلیقه و راه حل که به ان پایبند هستند باید متحد شده بدون این سنگ روسی که هیچ حاصلی جز به گل نشاندن تلاش های مردم ایران ندارد ، راه پیشروی به سوی حکومت های دموکراسی لیبرال غربی را چه سلطنتی ، چه جمهوری ، چه سانترال دموکراتیک حزبی باز کنند . اینهایی که روسیه و چین را سوسیالیست می نامند و سرمایه داری دولتی رانت خوار شبه نئولیبرالیستی فاسد انها را به رخ می کشند ، اما با کره جنوبی و امریکا و ژاپن و تایوان و فرانسه و انگلیس و کانادا و ….. مخالفند ، به شما می گویند که چون خفاشی کور به تاریکی عشق میورزند . بگذارید در این توهم نابود کننده خویش برای ابد تنها باشند . لیاقت اینها همان چائوشسکو و اسد و قذافی و کاسترو است . ما مردم ایران ثابت کرده ایم به بهتر از اینها میتوانیم برسیم .
آقای محمدی مقاله خیلی عالی بود.
سکینه اسم باید به افکار آدم نزدیک باشه. خوب من پادشاهی می خواهم و برای من مهمه که یادمون نره از چه کسی این سیستم سیاسی دیرین و خدمتگزار ایران به جا مونده. البته حق با شماست من در حد نام شخص بزرگی چون کوروش نیستم اما پاسدار آیین کوروش هستم. شما ما رو از دست این پرهام دیکتاتور کمونیست ایران خمینی نوین نجات بده. اسم خودت رو اصلا از اسم ضایع و خیط اسلامی عوض کن یه اسم ایرانی بذار. عمرا اگه اعتراض کنم. بچه های هم سن و سال ما تو خیابونن. نمی داریم تفکر ۵۷ی باقر پرهام به شکل نوین!!! ظهور کنه. جاوید پهلوی. دخل امثال پرهام رو باید با چراغ قوه انداختن رو گوشه های تاریک ذهنش آورد.
اخه ننه جان ، این همه اسم ، چه میدونم ، چراق علی ، قوچ علی ، قندعلی ، زلفعلی ، اب علی ، سبزعلی ، شیر علی ، اخه چرا ، اسم کورش کبیر را انتخاب کردی ، هرچیزی جائی داره ، همون یک ایرانی بهتره والله ،بلاخره ، هرکدوم ما یک جز از کورش بزرگیم و حق ماست که بنام او افتخار کنیم ، ولی به اندازه ظرفیتمان ، و گرنه میشود همان روش اسلامی و اخوندی که همه نام های بزرگ را برای نظراتشان ، کوچک میکنند و سو استفاده . با امید موفیقت برای دلها پاک و عاشق وطن .
از اشتباهات تایپی زیاد هم که پیش اومد عذر خواهی می کنم. کیلو و نه کیروش همچنین روس و نه روی. کلا غلط تایپی زیاد داره. شرمنده.
برگزاری مراسم بخاکسپاری چب توسط راستگرایان, به اندازه خودداری چپگرایان از شرکت در مراسم جشن و شادی دست راستی ها خطاست… یا چیزی شبیه این… امروز روز اتحاد استراتژیک است… امروز روز شناخت غیر تئوریک و عینی موقعیت مبارزاتیست…
در ضمن اگر کامل می خوندید در همون کامنت اول برابری حقوقی رو من نوشتم.
عدالت هم اینه که اگه من بلدم خوب کشاورزی کنم و از یک درخت سیب با نژاد خوب ۵۰۰ کیلو سیب بچینم و همسایه من با روش غلط و درخت نامناسب ۱۰۰ کیلو، به زور کسی با چماق نزنه تو سرم از من ۴۰۰ کیلو اضافه رو بدزده ۲۰۰ کیروش رو دولتی ها ملا خور کنن ۱۰۰ کیروش رو دولتی زاده ها. ۵۰ کیروش تو مسیر بگنده و ۵۰ کیلو رو هم بین افرادی که به سوسیالیسم اعتقاد دارن تقسیم کنه. عدالت اینه که بذاره آزادانه بفروشم کارگر جدید استخدام کنم.
جناب مراد شما داری می گی حقوق برابر بین مرد و زن. حقوق. این کلمه خیلی کلیدی هست و تمام نظام های سرمایه داری اتفاقا حقوق برابر به شهروند می ده. معمولاً چپ هست که حقوق مازاد بسیاری به طبقه حاکم می ده و اهل برابری حقوقی نیست. حقوق برابر با نتایج برابر فرق داره. چپ اعتقاد به پول برابر برای همه شهروندان عادی داره و به زور از یکی که بهتر کار کرده می گیره می ده به دولت برای تقسیم. از طرفی زور و تفنگ هم در انحصار دولت قرار می ده. نتیجه این که قشر حاکم و دولتی مثل هلو می دزده از مردم و هر کس هم حرف بزنه با گلوله می زنش. همین ج ا رو اندیشه کمونیستی و چپ ساخته که مصادره اموال داره توش. تعزیرات قیمت داره که هر کس ارزون تر از رفقای دولتی بخواد بفروشند رو سرکوب می کنه الکی هم می گن برای کنترل گرانی. تا حالا دیدی تعزیرات نتیجه مثبت بده؟ نه.
ما برابری حقوقی می خوایم نه برابری درآمد که غیر ممکنه و دزدیه. عدالت برابری نیست. کسی که ارزش بیشتر تولید کنه پول بیشتر گیرش میاد.
در مورد قول اقتصادی در شوروی هم مثل همین بخش خصولتی و انواع هولدینگ های سپاه در شوروی هم این غول ها متعلق به طبقه حاکم بود که از شهروندان عادی دزدیده بود. البته که چپ فقط ونزوئلا و کوبا نیست. ایران سوریه و کره شمالی هم هست.
در مورد دولت های رفاه اروپایی همه از روش ها کاپیتالیستی پول ساختند و بخشی از ثروتشون هم از عدم پرداخت کامل هزینه دفاعی هست که آمریکا براشون پرداخته و همین هم داد ترامپ رو در آورده. مثلاً در سوید که سوسیالیست به نظر میاد نزدیک به ۶۰ درصد ثروت در اختیار ۱۰ درصد جمعیت هست و شرکتی مثل ایکیا با اون همه ثروت رو داره. ضمن این که از استعمال و دزدی از کشورهای دیگه هم پول در میارن مثل ایران. توجه کردین فقط مثلا فمینیست ها سوید حاضر شدند لچک به سر جلوی روحانی و غیره تا کمر خم بشن و اعتراض به حضور ظریف رو به اون شدت سرکوب کنند؟ اینا به خاطر سرقت از ملت ما هست و برای پول. آلمان و فرانسه هم که انواع شرکت های عریض و طویل کاپیتالیستی دارن که لیستش پنج تا مقاله می خواد.
در مورد خودم من خیلی ثروتمند نیستم ولی اگر بهم بگن دوست داری روی باشی یا آمریکایی و انتخاب دیگه ای نیست فورا می گم آمریکا. ضمنا چپ چهل ساله تو ایران خامنه فقط طبق معمول مسوولیت قبول نمی کن.
یکی از بهترین مقالاتی که در سال های گذشته خواندم، احسنت. تجزیه و تحلیلی که یک مو با واقعیت فاصله ندارد. واقعا لذت بردم و بدون شک مقالات آینده این نویسنده را دنبال خواهم کرد. یاد محمد رضا شاه فقید به خیر که ۵۰ سال از زمان خودش جلوتر بود و ارتجاع سرخ و سیاه را چه خوب شناخته بود.
دوستی در بالا گفته عدالت مساوی بودن نیست!!! اسلام هم می گه حقوق زن و مرد مساوی نیست و این عین عدالته!!!
اگر عدالت مساوی بودن در برابر قانون نیست، بهرمندی مساوی از امکانات کشور نیست، یکسان بودن حق شهروندی نیست، پس عدالت چه هست؟
پرتاب کلمات و پشت سر هم آوردن آنها که نشانه عقل و دانش فراوان نیست! همین فرد را اگر فردا از ثروت محروم کنیم و مجبور به کارگری شود قطعاً نظرش در خصوص تولید ثروت و مساوی نبودن عوض خواهد شد!
از سوی دیگر، در شوروی کمونیستی هم غولهای اقتصادی بزرگی بودند که بعد از فروپاشی، بخشی از انگلستان را با پولهای توی جیبشان خریدند. در چین کمونیستی هم بهمین ترتیب. امروزه مردم چین جزو بیشترین توریستهای جهان هستند.
فقط که کوبا و ونزوئلا در دنیا سوسیالیستی اداره نمی شوند؟
سوسیالیسم هم همانند سرمایه داری نقاط قوت و ضعف خود را دارد. ما در اروپا نمونه های موفقی از احزاب سوسیال دمکرات داریم. چندی قبل آنگلا مرکل از کشورهای اروپایی خواست تا روش آنها را در جذب نیروی خارجی و چرخاندن اقتصاد بکار گیرند، اگر آن کشورها خواهان پیشرفت اقتصادی هستند!
سیاه و سفید دیدن مسائل ما را به جایی نمی رساند. سرمایه داری هار هم مشکلاتی دارد که جای بازکردن آن در این مختصر نیست.
وقتی که چپ ایران در برنامه های هفتگی ، بی بی سی و – من و تو ، با شرکت دادن ، فرخ نگهدار و ملیحه لنین نشان ، شرکت میکنند و از جنایت وکشتار و سرکوب و خودکشون ، رژیم خمینیسم استالینیسم ۴۰ ساله شب و روز دفاع میکنند و حتی بی شرمانه ، از مردم میخواهند در انتخابات مسخره همیشه جعلی مارکسیست اسلامی شرکت کنند ، خود نشان دهنده ، زوال عقلی و ایدئولوژی و باورهای عقب افتاده و زنگ زده و منزجر کننده انهاست . مردم ایران خصوصا نسل امروز ، با یاری عصر اینترنت و شفافیت و برملا شدن نوکری این افراد به روسیه و دیگر مافیای جهان چپ ، در حال شناخت بیشتر این ویروس قرن بیستم که به جامعه بشری برای تفرقه و اشوب و غارت و کشتار الوده شده میباشد و بزودی با شیمی درمانی مشروطه شاهنشاهی ، ریشه این بیماری سرطانی را در ایران از میان بر خواهد کند و به زباله دان تاریخ ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی اریا مهری خواهد انداخت ، ریشه ژنیتکی فرهنگ تاریخ ایران و ایرانیت ، با مهر اریائی ، و ائین پاک زرتشت بزرگ گذاشته شده وهیچ ائین دیگری را بر ان ، با هر حیله و دروغی چیرگی و برتری نخواهد بود ، حتی اگر ۱۴۰۰ سال این چیرگی با کشتار و غارت باشد . عصر ادیان خرافه پرستان و ایدئولوژیهای ضد بشر و ضد دموکراسی و ماشین نسل کشی مارکسیست ، لنینیسم و استالینیسم و مائوئیسم ، خمینیسم ، اسلامیسم ، و جنایات علیه بشریت رو به پایان است .
این فاجعه که ما گرفتارش شدیم بخش بزرگی از آن ( اگر نه همه آن ) بر گردن چپ در ایران است . ۱۳۰۰ سال طول کشید تا مردم پرتلاش ما بتوانند دوباره شاهنشاهی آیینی ایرانی را دوباره زنده کنند ، ۵۰۰ سال از آن مردم زجر کشیدند تا رضاشاهی ساخته شود تا این مهم را به انجام برساند . چپ ها چه کردند ؟ تا توانستند بر ملی این ساختار را تا توانستند فلج کردند . چنان خلا بزرگی به وجود آوردند که ( در شمال ایران که همیشه یک فارسستان پر افتخار بوده ، در کردستان با آن مردم غیورش ، در آذربایجانی که ستار خان را آفرید ، و در همه دانشگاه ها ، میکرب چپ را برای فلج کردن تزریق کردند ) یک مشت کفتار از بدترین نوع به جان ملت افتادند .
جالب این است که هنوز به این اشتباه خود ( به جز معدودی ) پی نبرده اند ، یا برده اند و …….
من یادم می آید به محض به سن فهمیدن رسیدم گوش کردن به حرفهای این فرقه کثیف را برای خود تحریم کردم که پس از به فرنگ آمدنم و هنوز ادامه دارد ، برای حرفهای آنها را از نظر روانشناسی سم روان میدانم . تازگیها به این نتیجه رسیده ام که چپ ها را هم باید شناسایی کرد تا حرفهای آنها را برای گوشها تحریم کرد ! چرا که اگر حرفهای آن فرقه تبهکار سم است ، حرفهای اینها هنوز فلج کننده است !
مقاله ای بسیار روشن اندیشانه ! جناب محمدی .
سپاس آقای محمدی! مطلبتان مثل همیشه عالی بود. +++
قطعا شما هم میتوانستید مانند بسیاری از “روزنامه نگارها”، “نخبگان” و “دانشگاهیان”، ریاکارانه از دکان “صلح طلبی”، “دنیایی بدون مرز”، “نژادپرستی و اسلام هراسی ممنوع!” و نظایر آنها به خوبی بهره مند شده و از این راه ارتزاق نمایید اما شرافت شما اجازه چنین سقوط اخلاقی را به شما نداده. امیدوارم که آن “روزنامه نگارها”، “نخبگان” و “دانشگاهیان” هم دیر یا زود به خود آمده و شرافت حرفه ای را مقدم بر هر امر دیگر بدارند.
در هر صورت درود بر شما و مشتاقانه منتظر نوشتارهای باز هم بیشتر از سوی شما میباشم!
نکته ظریف همین دموکراسی هست که عالیه. سیاست باید دست مردم عادی باشه نه گروه بسته ای که خودشون رو نخبه یا الیت می نامند. الان ظریف که یک دروغگوی قهار است خود رو الیت می دونه چون چهار تا مزخرف خونده. من ترجیح می دم اسمال آقا بقال تصمیم گیری باشه تا فرد بی شرافتی مثل ظریف. نمونه دیگه رامین پرهام هست که می گه این ایراد دموکراسی هست که اجازه می دهد هر لومپنی (حالا معیار بودن بودن چیه کسی نمی دونه) وارد سیاست بشه. و می گن سیاست در همه جا باید دست حلقه بسته!!!ای از نخبگان باشه. حالا معیار نخبه بودن هم معلوم نیست و اصولاً منظور ایشون اینه که هر کی خودش باهاشون حال میکنه نخبه است و بقیه لومپن. حتی می خواد خودش رو شاه انتخاباتی کنه و پهلوی رو بپیچونه. ما شهروندان عادی (لومپن در چشم پرهام) صاحب مملکت هستیم. رای گیری می شه خواست اکثریت ضمن رعایت حقوق اقلیت اتفاق می افته. در واقع به جای برابری حقوقی افراد جامعه می ره سراغ تقسیم بندی. چپ/کمونیست خجالتی. چپ ها همین هستند. عدالت رو مساوی بودن می دونند که غلطه. اموال دیگران رو ریلکس بالا می کشند (مالیات سنگین و مصادره حتی) فرد گرایی رو نابود می کنند و هویت جمعی قایل هستند (فاشیسم) و اعتقاد دارن کل جامعه باید جوری طراحی بشه که اونا می خوان. قانون رو هم برآمده از حلقه بسته نخبگان خود خوانده تعیین می کنه. انحصار خشونت هم دست دولت چپوله. (مصاحبه پرهام با بی بی سی در مورد آزادی سلاح در آمریکا) ما چرا نباید به امثال دکتر تقی زاده پادشاهی خواه استخوان دار و درستکار میدان بدهیم من نمی دانم. شما کشف کنید. چپ فقط به غرب خیانت نمی کنه. به انسانیت خیانت می کنه. جالبه ادعای دموکراسی هم دارند ولی در عمل کوبا و ونزوئلا. به نظر من ما راستگرایان بسیار دموکراتیک در هستیم و تولید ثروت می کنیم که برای همه اقشار فرصت ایجاد می کنه. اگه یه راهکار خوب برای توزیع عادلانه تر ثروت هم پیدا کنیم چپ زیر ۵ درصد رای میاره.