«موزائیک استعاره‌ها»، روایتی از سینمای پر رمز و راز بهرام بیضایی در گفتگو با بهمن مقصودلو

- در مستند «موزائیک استعاره‌ها» با روایتگری خود بهمن مقصودلو، سینمای استعاری و پر رمز و راز بهرام بیضایی از طریق گفت و شنودی صمیمی، شخصی و بی‌پرده با این فیلمساز، نویسنده و پژوهشگر برجسته و بازیگران زن  فیلم‌هایش از جمله پروانه معصومی، سوسن تسلیمی‌ و مژده شمسائی، دوست قدیمی‌ او اسماعیل نوری علاء و چند تن از منتقدین سینمایی مطرح در سطح بین‌المللی بررسی می‌شود.
- بهمن مقصودلو: من با بیضایی از اواخر دهه چهل خورشیدی که منتقد فیلم بودم آشنا شدم؛ زمانی که سردبیر مجله ماهانه «ستاره سینما» بودم. او به تازگی فیلم «رگبار» را تمام کرده بود. تلفنی از او خواستم مطلبی کوتاه درباره ساختن «رگبار» برای چاپ در مجله بنویسد. او مطلبی تحت عنوان «رگبار ساخته شد» را نوشت و به دفتر مجله ارسال کرد.
- «بیضایی هرچند همیشه گفته که آدم سیاسی نیست اما واکنش او نسبت به مسائل جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کند در آثارش شکل سیاسی پیدا می‌کند.»

یکشنبه ۸ دی ۱۳۹۸ برابر با ۲۹ دسامبر ۲۰۱۹


فیروزه خطیبی (+ویدئو) بهمن مقصودلو نویسنده، پژوهشگر و فیلمساز ساکن نیویورک که در سال‌های اخیر مستند بلند «لبه تیغ، میراث زنان بازیگر ایران» او با موضوع چالش‌های زنان سینماگرایران برای ورود به سینما در جامعه‌ای مردسالار و تحت نفوذ مذهب در جوامع سینمایی و فستیوال‌های جهانی مورد توجه قرار گرفت،  یک‌بار دیگر از طریق کلیپ‌های سینمایی کمیاب و پرسش‌های به دقت انتخاب شده با یک مستند ۶۸ دقیقه‌ای درباره بهرام بیضایی، از مهم‌ترین سینماگران تاریخ سینمای ایران، با عنوان «موزائیک استعاره‌ها» قدم به میدان گذاشته است.

بهمن مقصودلو که از سال‌های پیش از انقلاب برای تحصیل در رشته مطالعات سینمایی در دانشگاه نیویورک به آمریکا آمد با دریافت دکترای خود از دانشگاه کلمبیا و عضویت در انجمن قلم آمریکا، بیش از ۴۰ سال است که در عرصه سینمای جهانی به عنوان ژوری، سخنران، تهیه‌‌کننده و فیلمساز فعالیت می‌کند و در بسیاری از جشنواره‌های معتبر جهانی حضور داشته است. او در ایران هم علاوه بر سردبیری نشریه «ستاره سینما»، تهیه بسیاری از برنامه‌های هنری تلویزیون ملی ایران را بر عهده داشت ودر سال ۱۳۵۳ به عنوان نویسنده، منتقد و سردبیر برای انتشار کتاب‌های ویژه سینما و تئاتر، جایزه فروغ فرخزاد را از آن  خود ساخت. در آمریکا، نخستین کتاب او با عنوان «سینمای ایران» در سال ۱۹۸۷ توسط انتشارات دانشگاه نیویورک به زبان انگلیسی منتشر شد و برای نخستین‌بار توجه جهانیان را به تاریخ سینمای ایران جلب کرد.

بهمن مقصودلو و بهرام بیضایی

او همچنین تهیه‌کننده نخستین فیلم امیر نادری در خارج از ایران با عنوان «منهتن به روایت ارقام» و فیلم برنده جایزه «زندگی در مه» بهمن قبادی و مستند «احمد شاملو: شاعر بزرگ آزادی» (۱۹۹۹) و تهیه‌کننده و کارگردان مستند‌های بلند «احمد محمود نویسنده انسانگرا» (۲۰۰۴)، «ایران درودی: نقاش لحظات اثیری» (۲۰۱۰)، «اردشیر محصص: هنرمند سرکش» (۲۰۱۲) و مستند بلند «کیارستمی: یک گزارش» (۲۰۱۳) است. بهمن مقصودلو در مجموع بیش از  ۱۹ فیلم و ۱۰  کتاب پژوهشی در رابطه با سینمای ایران و جهان در کارنامه خود دارد.

در مستند «موزائیک استعاره‌ها» با روایتگری خود بهمن مقصودلو، سینمای استعاری و پر رمز و راز بهرام بیضایی از طریق گفت و شنودی صمیمی، شخصی و بی‌پرده با این فیلمساز، نویسنده و پژوهشگر برجسته و بازیگران زن  فیلم‌هایش از جمله پروانه معصومی، سوسن تسلیمی‌ و مژده شمسائی، دوست قدیمی‌ او اسماعیل نوری علاء و چند تن از منتقدین سینمایی مطرح در سطح بین‌المللی بررسی می‌شود.

پیش‌پرده مستند «موزائیک استعاره‌ها»:

سینمای بیضایی، درونی و پیچیده است. خود فیلمساز در این مستند آن را «نوعی زندگی بین رویا، کابوس و واقعیت» می‌خواند. مستند بهمن مقصودلو که با مونتاژی از درخشان‌ترین لحظه‌های سینمای بیضایی تهیه شده با  یک «کلوزآپ» از زبان خود بیضایی به ما می‌گوید که او از کابوس‌هایش فیلم می‌سازد و چه بسا به همین دلیل از همان دقایق اول در ذهن تماشاگر اثری کوبنده برجای می‌گذارد.

در فیلم با روایت‌هایی از اسماعیل نوری علاء دوست و همکلاس دوران دبیرستان بیضایی، به نبوغ زودرس این هنرمند پی می‌بریم که  با رشد و نمو در خانواده‌ای ادیب‌پرور از همان دوران نوجوانی به پژوهش و نویسندگی علاقمند می‌شود. با این حال بهرام جوان به خاطر «بهایی» بودن همواره فاصله‌ای بین خود و دیگران احساس می‌کند و با وجود آنکه  فردی مذهبی نیست اما تعصب  و پیشداوری‌ها او را به نوجوانی گوشه‌گیر، منزوی و درونگرا تبدیل می‌کند. او در این مستند، «از این فضای نفرت‌انگیزِ بیرون» که «آدم‌ها را متفاوت می‌دید» می‌گوید و از اینکه چگونه با پول ناهار مدرسه به فضای امن سینماهای آن زمان، «پردیس» و «مایاک» پناه می‌برده است: «احساس می‌کردم در تاریکی سالن سینما آن بی‌عدالتی‌ها وجود ندارد و اینجا همه با هم یکسان‌اند.»

به این صورت بیضایی با تماشای فیلم‌هایی چون «طلسم شده» از  آلفرد هیچکاک  با هنر فیلمسازی آشنا می‌شود و با یکی از عاشقانه‌های کلاسیک و ماندگار سینمای جهان، «نامه‌های یک زن ناشناس» از ماکس افولس بنا به گفته‌ی خودش «میخکوب» می‌شود.

پیش‌پرده فیلم «نامه‌های یک زن ناشناس»:

این فیلم به گفته بهرام بیضایی او را برای نخستین بار با نقش زن بر پرده سینما آشنا می‌سازد. در این بخش از مستند «موزائیک استعاره‌ها»، بهمن مقصودلو، کلام بیضایی را با چیدمانی ظریف از صحنه‌هایی از فیلم  «نامه‌های یک زن ناشناس» همراه می‌کند: «فیلم مرا واداشت که نگاهی دیگر به سینما پیدا کنم. میزانسن جزء جزء و لحظه به لحظه و زندگی این دختر جوان از کودکی تا به پایان و اینکه زمان چگونه پیش می‌رفت و در فیلم کار می‌کرد. روانشناسی، نورپردازی وهمه این چیزها برایم اعجاب‌انگیز بود.»

چندی بعد با تماشای فیلم «هفت سامورایی» از آکیرا کوروساوا، بیضایی متوجه وجود سینمایی غیر از سینمای غرب می‌شود. سینمایی که ریشه در سنت‌ها و به ویژه تئاتر دارد: «چهار بار فیلم را تماشا کردم. آن را نمی‌فهمیدم. همه چیز آن را دوست داشتم اما نمی‌دانستم چرا!» همین آغازگر پژوهش‌های گسترده بهرام بیضایی در زمینه  تئاتر مشرق زمین و شروع نویسندگی حرفه‌ای اوست که چندی بعد به صورت کتاب «آرش، اژدهاک و کارنامه بندار بیدخش» تدوین و منتشر می‌شود.

مقصودلو در «موزائیک استعاره‌ها» نشان می‌دهد که چگونه عدم دسترسی به امکانات فیلمسازی، بهرام بیضایی را به سوی تئاتر و نمایشنامه‌نویسی سوق می‌دهد. اما بیضایی تئاتر مدرن آن دوران ایران را دوست ندارد و با بازگشت به سوی سنت و تئاترهای تاریخی، از جمله نمایش‌های روحوضی و تعزیه که او آن را به عنوان فرم تازه‌ای از تئاترهای باستانی ایران پس از هجوم اسلام می‌شناسد به یافته‌های تازه‌ای می‌رسد. نتیجه این یافته‌ها نوشتن کتاب بی‌بدیل «تاریخ نمایش در ایران» و چندی بعد نخستین نمایش بیضایی به نام «پهلوان اکبر می‌میرد» است.

در طول مدت تماشای «موزائیک استعاره‌ها» جسته و گریخته از زبان فیلمساز، بهرام بیضایی می‌شنویم که او از سیاست نفرت دارد.  با این حال مقصودلو با  با گزینش دقیق کلیپ‌های برگزیده‌ای ازفیلم‌های این کارگردان، حضور پیام‌های سیاسی را- هرچند به گفته خود بیضایی ناخودآگاه– به نمایش می‌گذارد تا  تماشاگر یک بار دیگر به خود بیاید و بیاندیشد که نبودن بیضایی در سینمای ایران امروز چه جای خالی بزرگی است.

این مسئله که از آغاز انقلاب تا هنگام خروج بیضایی از ایران، حتی در اوج دوران فیلمسازی، نظارت، سانسور و اخلال در کارهای حرفه‌ای، او را منصرف نکرده، خود موضوعی است که این سینماگر در دهه ۶۰ در گفتگویی با زاون غوساکیان منتقد سینمایی فقید به آن اینگونه اشاره کرده بود: «فکرش را بکنید اگر فیلم نمی‌ساختم، زندگی آنها که از راه جلوگیری از کار من زندگی می‌کنند، چقدر کسالت‌بار می‌شد. من فیلم می‌سازم، همانطور که انسان غارنشین بر دیوار نقش می‌کشید. آن روزها البته هنوز نظارت اختراع نشده بود و دنیا مرز نداشت.»

این آزارها، تصویب نکردن طرح‌ها، ندادن مجوز اکران و سنگ انداختن‌های جمهوری اسلامی‌ جلوی پای فیلمسازی که در مملکت خودش به نام «غریبه بزرگ» شناخته می‌شود، در آن زمان با فیلم «باشو، غریبه کوچک» و ۷۴ مورد سانسور به اوج می‌رسد. در فیلم «موزائیک استعاره‌ها» برای نخستین بار از زبان خود بیضایی می‌شنویم که سوژه اصلی فیلم که  در آن زمان فرار «باشو» از مناطق جنگزده‌ی جنوب به شمال مملکت است، از دیدگاه سانسورچیان «فرار از دشمن» و برخلاف قوانین اسلام محسوب می‌شده و همین یکی از دلایل اصلی توقیف فیلم بوده است: «گفتم این بچه مهاجر است و هجرت کرده و آیا مگر خود پیغمبر اسلام شبانه از مکه به مدینه مهاجرت نکرد؟ فکر کردم دستور اعدامم را همانجا صادر می‌کنند اما آنها گفتند: «عجب! پس هجرت کرده؟» همین شد که «باشو» پنج سال پس از توقیف، یک‌بار دیگر اجازه اکران پیدا کرد.

فیلم «موزائیک استعاره‌ها» که درباره آن گفتگویی با بهمن مقصودلو انجام داده‌ام تا کنون در شهر تورنتو و در دانشگاه‌های «ییل» و جرج واشنگتن در شرق آمریکا به نمایش درآمده و در ژانویه ۲۰۲۰ در لس‌آنجلس، اورنج کاونتی و سن فرانسیسکو، محل زندگی بهرام بیضایی، اکران خواهد شد.

-چطور شد که اسم «موزائیک استعاره‌ها» را برای این فیلم انتخاب کردید؟

-سینمای بهرام بیضایی مملو از رمز و راز، سمبل و متافور است. شاید به این دلیل  که  بیضایی محقق و پژوهشگری است که از ادبیات و تئاتر به سینما آمده و کوله‌بار دانش‌اش سنگین است و هربار می‌خواهد مقداری از آن را در فیلم‌هایش که همیشه فکر کرده آخرین فیلم‌اش است پیاده کند. به زبان دیگر در هر فریم فیلم سینمایی بیضایی شما می‌توانید حرفی، گوشه یا اشاره‌ای را رمزگشایی کنید.

-شما در فیلم به فعالیت‌های تئاتری بیضایی هم از دیدگاهی سینمایی نگاه کرده‌اید. تمرکز بیشتر بر سینمای بیضایی بجای تئاتر او چه چالش‌هایی به همراه داشته و اصولا چرا سینمای بیضایی را محور کار خود قرار دادید؟

-همانطور که می‌دانید بهرام بیضایی یک هنرمند چند وجهی است. محقق است و کتاب «تاریخ نمایش در ایران» او بی‌نظیراست. او نه تنها نمایشنامه‌نویس  و کارگردان تئاتر بلکه محقق زبان پارسی هم هست و پژوهش‌های زیادی در این زمینه داشته. از طرفی دیگر فیلمنامه‌نویس و کارگردان سینما، ادیتور و تهیه‌کننده است و از عکاسی و فیلمبرداری هم بهره زیادی برده و درواقع می‌توان او را یک استثناء دانست که کارش را از نقد فیلم آغاز کرده و بسیاری از فیلم‌های مهم تاریخ سینما را در حافظه دارد و از داستان تا موسیقی متن یک فیلم  را می‌تواند بنوازد و یا تفسیر کند. مسلما امکان پرداختن به همه این موارد در یک فیلم یک ساعته یا کمی‌ بیشتر به هیچوجه امکانپذیر نبود. دیگر اینکه من تئاتری  نیستم و فکر می‌کنم  یک کارشناس تئاتر بهتر می‌تواند به این موضوع بپردازد. در مورد آثار ادبی او نیز همینطور. من در این فیلم سعی کرده‌ام با تمرکز بر خط سینمایی بیضایی مواردی را که او در فیلم‌هایش به آن پرداخته تجزیه و تحلیل کنم.

-با در نظر گرفتن دشواری‌های ساخت یک مستند به عنوان تهیه‌کننده و کارگردان مستقل، ساختن فیلمی‌ درباره بهرام بیضایی برای شما چه مسائلی به همراه  داشت؟

-من معمولا از پیش برای خودم مشخص می‌کنم که برای ساختن هر فیلم مستند به چه چیزهایی احتیاج دارم. در مورد بیضایی که بیش از نیم قرن در فرهنگ و هنر ایران همه جا حضور دارد، بزرگترین چالش من به دست آوردن ۱۱ فیلم بلند و ۳ فیلم کوتاه او با کیفیت خوب بود. همچنین عکس‌هایی که لازم داشتم. در این راه با در نظر گرفتن شرایط مملکت و عدم دسترسی به بسیاری از این فیلم‌ها، از هرگونه سرمایه‌گذاری هیچگونه ابایی نداشتم. بعد مسئله فیلمبرداری از بازیگران اول فیلم‌های آقای بیضایی که سه زن برجسته بوده‌اند و اینکه بتوانم آنها را جلوی دوربینم بنشانم و با آنان گفتگو کنم.  یافتن و خرید نمایشنامه تلویزیونی «عروسک‌ها» که  تنها برای چند دقیقه در فیلم از آن استفاده شده و یا فیلم‌های خبری و بیضایی در حین کار، پشت صحنه و غیره… آسان نبوده است. ضمن فیلمبرداری متوجه شدم که برای استفاده از پوستر خاصی از فیلم‌ها  می‌بایست رضایت بیضایی را هم جلب کنم. بهرام بیضایی آدمی‌کمال‌گراست و همه چیز باید در بهترین شکل و حالت  آن باشد و من هم سعی کردم چنین باشد. البته نوشتن سناریوی این فیلم هم کار آسانی نبود و از این رو تصمیم گرفتم از دوست دیرین و فرهیخته ام دکتر اسماعیل نوری علاء کمک بگیرم.

-آشنایی و ارتباط شما با آقای بیضایی تا چه حد در بی‌پرده صحبت کردن او در مقابل دوربین تاثیر داشته؟

-من با بیضایی از اواخر دهه چهل خورشیدی که منتقد فیلم بودم آشنا شدم؛ زمانی که سردبیر مجله ماهانه «ستاره سینما» بودم. او به تازگی فیلم «رگبار» را تمام کرده بود. تلفنی از او خواستم مطلبی کوتاه درباره ساختن «رگبار» برای چاپ در مجله بنویسد. او مطلبی تحت عنوان «رگبار ساخته شد» را نوشت و به دفتر مجله ارسال کرد. در بخش تئاتر مجله  ویژه تئاتر و سینما هم چند پیس او را چاپ کردم. در طول این سال‌ها همیشه با هم در تماس بوده‌ایم. از این رو وقتی در سال ۲۰۰۲ در تهران پروژه «تاریخ سینمای ایران» را شروع کردم و با تعدادی از بزرگان سینمای پیش از انقلاب گفتگوهایی انجام دادم، بهرام هم با کمال میل قبول کرد و دو ساعتی با هم گپ زدیم که در آرشیو قرار گرفت. بعد از فیلم «لبه تیغ» و با فرصتی که با خروج بیضایی از ایران برای تدریس در دانشگاه استنفورد پیش آمد، احساس کردم لازم است فیلمی‌ در باره سینمای او ساخته شود. یکبار دیگر در سال ۲۰۱۷ در ادامه‌ی پرسش‌های گفتگوی قبلی نزد او رفتم و فیلمبرداری کردیم. ضمن آنکه با همسرش، بازیگر برجسته سینما و تئاتر ایران، خانم مژده شمسائی نیز در همین فرصت گفتگو کردم و بخش سه زن بازیگر فیلم‌های او به این صورت تکمیل شد.

-آیا این پرسش و پاسخ‌ها بداهه‌گویی بوده و یا از پیش تعیین شد؟

-مقداری از آنها از پیش نوشته شده بود و بسیاری هم در زمان گفتگو پدید می‌آمد و دنبال جواب او را من می‌گرفتم و سئوال دیگری خلق می‌شد و ایشان هم با علاقه و حسن نیت به همه جواب می‌داد.

-در فیلم شما آقای بیضایی نسبت به سیاست ابراز تنفر می‌کند اما تماشای  کلیپ‌های خاصی که شما در لابلای سخنان او گنجانده‌اید، به تماشاگر نشان می‌دهد که خودآگاه یا ناخودآگاه، سیاست در اغلب این آثار موج می‌زند. این موضوع را خود شما چگونه توجیه می‌کنید؟

-خیلی ساده است؛ بیان هنری هر هنرمندی ازخودآگاه و ناخودآگاه او سرچشمه می‌گیرد. بیضایی هرچند همیشه گفته که آدم سیاسی نیست اما واکنش او نسبت به مسائل جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کند در آثارش شکل سیاسی پیدا می‌کند. من سعی کرده‌ام در این فیلم با انتخاب لحظه‌های خوب بازیگری و دیالوگ‌های پیچیده و پر معنی نقطه نظرهای او را منعکس کنم. این انعکاس گاه سیاسی است و گاهی هم سیاسی نیست.

-در این مقطع از زمان و با در نظرگرفتن شرایط موجود از جمله مهاجرت و دوری کارگردانی چون بیضایی از ایران، با این فیلم چه پیامی‌ به تماشاگر می‌دهید؟

-سعی کرده‌ام در این فیلم نشان بدهم که به یک هنرمند، پژوهشگر، فیلمساز  ونویسنده کشور که تعدادشان هم زیاد نیست چه گذشته است. چگونه بزرگان ایران آواره شده یا به تبعید خودخواسته یا اجباری تن در داده‌اند تا بتوانند به کارهای مورد علاقه‌شان بپردازند. این جای بسی تأسف است که هنرمندی چون بهرام بیضایی امروز دور از وطن و در غربت زندگی می‌کند.

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=180562