از متن و موسیقی تا «مرز پر گهر» در گفتگو با علی عظیمی‌

یکشنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۸ برابر با ۰۱ مارس ۲۰۲۰


علی عظیمی‌از خوانندگان نام آشنایی است که از ده سال پیش فعالیت هنری خود را در لندن شروع کرده و طی این مدت محبوبیت قابل توجهی در میان نسل‌های مختلف جوامع ایرانی پیدا کرده است. با او در رابطه با کارش به گفتگو نشسته‌ایم.

-وقتی آدم به موسیقی شما گوش می‌کند این سئوال پیش می‌آید که آیا این موسیقی ایرانی است و یا فقط به زبان فارسی است؟ چه عناصری از موسیقی غربی و از فرهنگ ایرانی در موسیقی شما وجود دارد؟

– من پس‌زمینه آموزش آکادمیک در رشته موسیقی ندارم. تحصیلات من تا درجه فوق لیسانس در مهندسی است و در این رشته هم کار می‌کردم. از نوجوانی با فراگیری گیتار کلاسیک وارد دنیای موسیقی شدم و در تنهایی خودم ترانه و آهنگ نیز درست می‌کردم. یعنی از همان اول Singer songwriter بودم به معنای کسی که با ساز خودش رابطه مستقیم دارد و برای دل خودش موسیقی می‌آفریند.

وقتی هم می‌گوییم موسیقی ایرانی و یا موسیقی غربی این مربوط می‌شود  به اینکه در ذهن آدمی‌ که این موسیقی را خلق می‌کند چه می‌گذرد. من خودم در محیطی که موسیقی خارجی و موسیقی پاپ ایرانی در آن شنیده می‌شد بزرگ شده‌ام. ولی سلیقه من هرگز موسیقی  پاپ ایرانی نبوده و زیاد به موسیقی پاپ ایرانی گوش نمی‌دادم. خیلی به موسیقی راک و Singer songwriting علاقه داشتم. شاید چندان هم مناسب نباشد ولی من از کودکی به موسیقی امثال لئونارد کهن، که موسیقیِ افسرده کننده‌ای هم هست، و موسیقی باب دیلان علاقه زیادی داشتم. از ایرانی‌ها فریدون فروغی، فرهاد و فرامرز اصلانی را دوست داشتم. شما می‌توانید پژواک موسیقی فرهاد را در کارهای من بشنوید. فریدون فروغی که جای خود را دارد. فرامرز اصلانی هم که با گیتارش موسیقی خود را می‌آفریند همیشه برای من جذاب بوده.

از نوجوانی  موسیقی روز غربی– راک و Singer songwriting را- که به ایران می‌رسید با اشتیاق دنبال می‌کردم. بسیار زود دریافتم که در درون خودم نیز با شعر رابطه خوبی دارم. خواندن شعر و نثر کلاسیک و معاصر فارسی و بطور کلی کلام زیبا بسیار مرا به وجد می‌آورد. همزمان با دنبال کردن موسیقی راک و موسیقی امثال بیتل‌ها از ١۶-١۷ سالگی شروع کردم ترانه‌های خودم را بسازم.

-همین دو وجه کار شما یعنی علاقه به ادبیات کلاسیک و مدرن از یکسو و از سوی دیگر موسیقی غربی ترکیب جالبی است.  تفاوت شما با فرهاد و فریدون فروغی آنست که آنها ترانه‌های خودشان را نمی‌سرودند.

-بله، درست است؛ فکر می‌کنم وقتی آهنگساز و خواننده شعرش را خودش می‌گوید و خودش هم می‌خواند رابطه‌ای بسیار نزدیک و صادقانه است. فرآیند تولید شعر، بخصوص این اواخر، برای من مهمترین  و طولانی‌ترین قسمت کار است. در آلبوم قبلی‌ام هفت هشت ماه روی نوشتن ترانه‌ها وقت گذاشتم. از نظر من آن احساسی که در قالب شعر بیان می‌کنم و  آن را با موسیقی گره می‌زنم باید کاملا  با هم عجین شده باشند. ولی عجیب است که شنوندگانم از من نمی‌پرسند که اشعار کارهایم را چه کسی سروده! مثل اینکه این بخش برای آنها چندان مهم نیست. در فرهنگ ما این به اشتباه جا افتاده که آهنگ را متعلق به خواننده می‌دانند که این با وجود تمام احترامی‌ است که برای اسطوره‌های موسیقی پاپ ایرانی قائل هستم. ولی من چون این قسمت از کارم را داد نمی‌زنم این موضوع چندان مطرح نمی‌شود.

-در اجرا هم شما سبک خاصی دارید و مانند داستانگویی هستید که داستانش را به راحتی برای شنوندگانش تعریف می‌کند.

-باید بگویم که صدای من به عنوان خواننده، صدای چندان آشنایی مانند خواننده‌های دیگر نیست  که عادت دارند تحریر بزنند و صدایشان را تزیین کنند. البته می‌دانم که کیفیت صدای خواننده در موفقیت یک آهنگ به اندازه شعر و موسیقی تعیین کننده است.

-یعنی شما دوست دارید که صدایتان «خام» باشد؟ در ضمن در موقع شنیدن موسیقی شما این برداشت می‌شود که نوعی بدیهه‌سازی و خودانگیختگی در آن وجود دارد، هرچند که گفتید، تولید این موسیقی نتیجه فرایندی طولانی است.

-گفتم من خواننده به آن معنای کلاسیک نیستم و خُب  احتمالاً سبک اجرایِ من چندان به مذاق عده‌ای خوش نیاید. ولی من علاقمندان به موسیقی خودم را دارم که شاید تعدادشان کمتر باشد ولی آنها دقیقاً می‌دانند که دنبال چه هستند. برای من خوانندگی به تنهایی اهمیت ندارد ولی  چون شنونده ایرانی «خواننده و کلام‌محور» است و من می‌خواهم در آینده مخاطب بیشتری را جذب بکنم شروع کرده‌ام روی صدایم و خوانندگی بیشتر کار کنم و آموزش صدا می‌بینم  زیرا نمی‌خواهم در آن قسمت هم ضعف داشته باشم. بگذارید اینطور بگویم که برای من خوانندگی و صدا همانقدر اهمیت دارد که ترانه‌سرایی و خلق موسیقی و تنظیم موسیقی. من در تنظیم آهنگ‌هایم هم دست دارم هرچند که دست موزیسین‌ها را باز می‌گذارم. از این نظر در میان ما یک فضای همکاری و کار گروهی در خلق موسیقی حاکم است. بگذارید مثالی بزنم که حرفم روشن‌تر شود. در آلبوم قبلی‌ام با عنوان «از عشق و شیاطین» من یک داستان عاشقانه، البته نه به معنای کلاسیک  بلکه مدرن آن را، که اتفاقاً خراب و تمام شده است تعریف می‌کنم. ولی  هر آهنگ در پیوندی مکمل با آهنگ‌های دیگر مقطعی از آن رابطه را بیان می‌کند، یعنی از شیفتگی دوره نخست، تا دوران عسل و به دست آوردن معشوق و زیر یک سقف رفتن و بعد خرابی رابطه. من در قالب دو آلبوم- که دومی‌ نیز به زودی با عنوان «کهربای آرزو» منتشر خواهد شد- این داستان را تعریف می‌کنم.  در اینجا و کارهای دیگرم برای من در فراسوی خوانندگی به وجود آوردن اتمسفری که این وضعیت‌ها و احساسات را بیان کند و به مخاطب  منتقل کند و در او حسی مشابه به وجود آورد مهم است. شاید لئونارد کهن خواننده بسیار خوبی نباشد ولی حس‌اش را از درون سینه به شنوندگانش منتقل می‌کند. باب دیلان هم همینطور. من هم زیبایی در انتقال این حس‌ها می‌بینم.

-در کار شما آیا  ابتدا موسیقی ساخته می‌شود و بعد شعر و یا برعکس؟

-آهنگ به آهنگ فرق می‌کند و یک فرمول وجود ندارد. مورد اول آنست که  شما شعری می‌شنوید و یا می‌خوانید و آن شعر تعیین تکلیف می‌کند و راه را برایت روشن  می‌کند. مورد دوم آن است که یک ملودی داری و تصمیم می‌گیری روی آن شعری بسرایی. مثال مورد اول  شعر «زندگی» از هوشنگ ابتهاج است که وقتی آن را خواندم به شدت مرا تحت تاثیر قرار داد.

یعنی یک موقع شعر آنقدر تو را می‌گیرد که موسیقی برایش می‌سازی. بعضی موقع درست برعکس است.  یک تم ملودیک  را با گیتار و یا پیانو می‌زنی که خودش به تو می‌گوید که عاشقانه است و یا اعتراضی یا صرفاً یک ملودی شخصی. یعنی موسیقی جاری شونده در ذهن تو حس خاصی را القاء می‌کند و مسیر کلام را مشخص می‌کند. سپس تو، با توجه به این حس، تدریجاً روی بند بند آن کلام می‌گذاری و مانند یک «پازل» تکمیل‌اش می‌کنی. من بیشتر به این صورت آهنگ می‌نویسم.

-این فرآیند در مورد آخرین آهنگ شما با عنوان «مرز پر گهر» که با گلشیفته فراهانی اجرا  کرده‌اید چگونه بوده؟ نشانه‌های قوی اعتراض به وضعیت موجود در ایران و اعتراض‌ها و کشتارها در این آهنگ موج می‌زند که  به نظر می‌رسد برانگیزاننده شما در سرایش و ساختن این آهنگ بوده است.

-بله، می‌خواستم بگویم که نوع سوم خلق آهنگ هم وجود دارد که موسیقی و شعر هر دو با هم  جاری می‌شوند که در مورد «مرز پُر گهر» اینطور بوده. یعنی شعر و موسیقی این آهنگ در مدت زمان بسیار کوتاهی، احتمالاً کل آن یک ساعت، با هم نوشته شده‌اند. البته این پس از آن است که مدت‌ها چیزی ذهنت را به خود مشغول می‌دارد و رویش تمرکز داری که این حس غلیان می‌یابد، فوران می‌زند و جاری می‌شود. باید بگویم که این نوع آفرینش موسیقی به ندرت اتفاق می‌افتد. مثلاً ترانه «پیش‌درآمد‌» من در مورد سینمای ایران هم اینطور بوده است که طی چند ساعت در یک شب در استودیوی ضبط در من شکل گرفت.

– قبلاً بیشتر کارهای شما شخصی، عاشقانه و اعتراض اجتماعی و فرهنگی بوده ولی به نظر می‌رسد که در این آخرین کار رگه‌های قوی از اعتراض سیاسی وجود دارد. انتخاب گلشیفته فراهانی به عنوان همخوان این بانگ اعتراض سیاسی شما را رساتر می‌کند. آیا اینطور نیست؟

-ببینید، من همیشه سعی کرده‌ام کارهایم شکل بیانیه سیاسی به خود نگیرد و بیشتر اجتماعی و انسانی باشد زیرا خودم را کارشناس سیاست نمی‌دانم و فکر می‌کنم هنرمند نباید وارد حیطه‌ای شود که در آن تخصص ندارد. هنرمند باید حس واقعی خود را صادقانه بیان کند. ولی در مورد این آهنگ باید بگویم که من همیشه اینطور فکر کرده‌ام و وضعیت موجود در ایران دغدغه فکری من بوده ولی بیانش نمی‌کردم یا وارد آن نمی‌شدم. من همیشه از این ظلم و ستمی‌ که به مردم سرزمینم می‌رود و این حکومت بی‌لیاقت تمام سرمایه‌های اجتماعی کشور را نابود می‌کند و فرصت‌های ایران برای پیشرفت و درخشیدن در دنیا را از بین می‌برد بیزار بوده‌ام. این حکومت با ایدئولوژی ارتجاعی و قرون وسطایی‌اش قدرت را قبضه کرده و روایت خود را تنها روایت می‌پندارد و گوش شنوایی ندارد وهمه ما را مجبور می‌کند بپذیریم که حرف حق همین است که خودشان می‌گویند!

در یک کلام دیکتاتوری محض که متاسفانه همیشه اینطور بوده و هم‌نسلان من از آن رنج برده‌اند و خواهند برد تا زمانی که این طرز فکر حکومت باشد. نظر من عوض نشده و یا قبلاً خجالت نمی‌کشیدم که اینها را بیان نمی‌کردم فقط در عرصه هنری وارد این مسائل نمی‌شدم. مشغولیت ذهنی قبلی من با این مسائل با به وجود آمدن وضعیت اخیر شرایط ساخت این آهنگ را فراهم کرد.  یعنی یک جاهایی می‌رسد که باید خطوطی را مشخص کرد. با اتفاقاتی که در ایران افتاد فکر کردم که باید خط خودم را مشخص کنم. در این مواقع به خودت می‌گویی که سکوت جایز نیست و اگر ساکت بمانی به خودت هم خیانت کرده‌ای. انتخاب گلشیفته هم به این دلیل بود که در ایران زنان بیشتر در معرض ستم و سرکوب هستند و این آهنگ باید صدای دو جنس باشد و آهنگ در تمام طول خودش باید دو صدایی باشد.

من از روز اول که با گروه کارم را در اینجا شروع کردم به ایران نرفته‌ام و در وسوسه انتشار کارهایم در ایران نبوده‌ام زیرا معتقدم هنرمند نباید آنقدر خودش را پایین بیاورد که از نهادی به اسم «وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی» و کارمندانی با افکار بسته تقاضا مجوز کند. ما تصمیم گرفتیم که هیچوقت وارد این بازی کثیف نشویم تا از کرامت انسانی ما کاسته نشود. اساساً من مخالف این هستم که یک سازمان  کار هنرمند را تایید کند و آن را به رسمیت نمی‌شناسم. آن سازمان غلط می‌کند که کار مرا تایید کند و یا نکند. آنها حق ندارند به من هنرمند بگویند کار من درست است یا نیست. من یک هنرمند هستم  و هر چه دلم بخواهد می‌گویم. هر چه به این قید و بندها نزدیک شویم همانقدر از ارزش هنری کارمان بیشتر کاسته می‌شود. به این دلیل است که هنر مُجاز در ایران پشیزی ارزش ندارد زیرا وقتی که تقاضای مجوز می‌کنی آنها را وارد فضای ذهنی‌ات می‌کنی و آنها در کار خلاقه تو دست  می‌برند و کرامت تو به عنوان هنرمند مستقل حفظ نمی‌شود.

– آیا ترجیح شما برای ارتباط با مخاطبان، آهنگ‌های ضبط شده است یا کنسرت‌؟

-یک نوع خنیاگری در کارهای من هست که در اجرای زنده بیشتر بروز می‌کند و من ارتباط قوی‌تری با مخاطبم برقرار می‌کنم و آنها بیشتر حس مرا لمس می‌کنند. ده سال است که مشغول اجرای زنده هستم و در ۲۴ شهر دنیا کنسرت داشته‌ام و سعی هم دارم که گسترش‌اش دهم. می‌دانید که منبع مهم درآمد موزیسین مستقل همان کنسرت است. فروش دیجیتال آنقدر درآمدزا نیست. من در سال گذشته در ١۶ شهر دنیا با ۵ هزار مخاطب سینه به سینه ارتباط برقرار کردم. خیلی وقت‌ها از مردم دعوت می‌کنم در اجرای موسیقی‌ام شرکت کنند. من به این فضایی که مردم به وجود می‌آورند نیاز دارم زیرا رابطه دوطرفه می‌شود. دوست دارم برای شنوندگانم یک تجربه منحصر به فرد به وجود آورم و با استفاده از نور و صدا و تصویر بیشتر روی این موضوع کار می‌کنم.

-مخاطبان شما بیشتر چه گروه سنی هستند؟

-برای من  سن مهم نیست بلکه انسان مهم است. افراد بالای پنجاه سال هم در کنسرت‌های من حضور دارند.

-برنامه بعدی شما چیست؟

-کنسرت بعدی من با ارکستر هفتاد نفری و گروه کُر بهار به رهبری آرش فولادوند در ماه مه ۲۰۲۰ است. خوانندگان سولوی دیگر خانم دریا دادور و خانم سوگند خواهند بود. در قسمت من یک گروه راک در دل یک ارکستر و گروه کُر بزرگ موسیقی اجرا خواهد کرد. این کار زیادی می‌برد و با آرش فولادوند در حال حاضر مشغول کار روی این پروژه هستیم.

 

 

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=187486