امیر امیری – مرزهایی که هر روز روشن و شفافتر میشوند مانند کُرونا شتابی باورنکردنی به خود گرفتهاند.
ناتوانی رژیم نکبت اسلامی در مقابله با بیماری تازه، هر روز خرافات مذهبی را در برابر علم و دانش پوچ و بیمعنیتر میکند و تصویر تازهتری از «ژوراسیک پارک» آخوندی به نمایش میگذارد؛ فروش اصلیترین کالای آخوندهای شهوتران، یعنی خرافات، دیگر حتی در بازار مکاره هم به آسانی امکانپذیر نیست و دست و پا زدنهای آنان در میدان مبارزه با ویروس ووهان تنها به فرو رفتن بیشتر آنها در لجنزار چندین قرنیشان کمک میکند.
کسانی که چشمان خود را بر روی واقعیتهای سیاسی و اجتماعی جامعه بستهاند و در عالم تخیلات لول میخورند و هنوز به خاطر منافع حقیر شخصی و امکانات اجتماعی گوشهی چشمی به جمهوری اسلامی دارند، باید تاکنون ملتفت شده باشند که ساختار اسلامی و استبدادی این رژیم مایه ننگ بشر نه اصلاحپذیر است و نه نگهداشتنی. جمهوری فاسد اسلامی آیندهای ندارد و رفتنی است و پس از آبان ماه ۹۸ دیگر هیچ پوزشی پذیرفتنی نیست، نامها ثبت و در خاطر سپرده میشوند. آن کسانی که تلاش برای حفظ و تدام رژیم آدمکش را به عنوان دفاع از مردم ایران تفسیر میکنند به یاد داشته باشند که اینگونه اباطیل دیگر توجیهپذیر و باور کردنی نیست. مردم اینهمه کشته ندادهاند که عدهای در خوشنشینی در غرب هر غلطی که خواستند انجام دهند.
با دشوار شدن شرایط برای ادامه حکومت در جمهوری اهریمنان ما بار دیگر شاهد پیوند اتوپیا، در شکل افراطی، و ایدئولوژی، در صورت مبتذل آن هستیم که با نام «ارتجاع سرخ و سیاه» بیشتر آشناست و اکنون دوباره در نهضت نامهنگاری و امضا جمع کردن فعال شده است.
هدف اصلی آنان در درجه نخست سادهسازی واقعیت به منظور به وجود آوردن نوعی توهم استمرارطلبی از یک سو، و سرهمبندی و هموار کردن مسیر انحرافی برای مشروعیتسازی رژیم حاکم در ایران، از سوی دیگر است. وظیفه اصلی آنان در درجه نخست پنهان ساختن واقعیت و گسترش دروغ و افسانهسرایی و ارائه طرحهای آرمانشهری و غیرقابل تحقق است.
سرگردان بودن در عرصه وهم و خیال و دست و پا زدن در میدان درماندگی و سرسپردگی، زمینهای میشود برای بیهوده شدن و دور شدن از واقعیات جامعه که به رؤیا و حضور جن و پری میانجامد.
هنگامی که اتوپیا جای واقعیت را گرفت زمان و مکان معنی و مفهوم خود را از دست میدهند و خیالپردازى و دروغ جای اندیشیدن را میگیرد. و زندگی، شیوه ناکجاآبادی، و هستی، شکل رؤیایی پیدا میکند. وقتی مدینه فاضله و ایدئولوژی بستر همه ضرورتهای حیاتی برای بقا شد، نظام سیاسی و اجتماعی و به تبع آن زندگی در چنین جامعهای میان افراط و تفریط در نوسان است: سیاست مرگ بر آمریکا به دریوزگی رفع تحریمها میرسد؛ مناسبات خانوادگى و امور مذهبى از پاکدامنى به افراط در امور جنسى میانجامد، و بیاستعدادترینها به رتبه «شرف اهل قلم» و «مغز اصلاحات» و «پروفسور حقوق بشر» میرسند و شایستهترینها یا اعدام میشوند، یا در زندانهای بیاستعدادترینها در بندند، و یا در خوشبینانهترین حالت خانهنشین میشوند.
اگر با کارل مانهایم همراه شویم و اتوپیا را «شکافى میان امر واقعى و قلمرو خیال» بدانیم آنگاه با در هم آمیختگی با ایدئولوژى منجر به تباهی تفکر و ظرفیتهای عقلانی میگردد و به دگرگون کردن واقعیت و یا به گفته کارل مارکس به «آگاهی کاذب» میانجامد که این خود تخته پرشى به سوی عقلباختگی و پریشانمغزی خواهد شد و پایان کارش به دیوانگی و یاوهسرایی رهبر فرقه تبهکار میانجامد که حتی «جنّی و انسی» را « دشمنانی علیه ایران » میپندارد، یا به پرت و پلا گویی پسر ابله یک آخوند ضدایرانی منتهی میگردد که تازه پس از چهل سال به این نتیجه رسیده است که جمهوری اسلامی در حال تبدیل به حکومت اسلامی است، و یا به نامهنگاری عدهای ابله برای نشان دادن پست فطرتی منجر میشود.
اندیشه اتوپیایی در شکل تودهای-اکثریتی با محتوای ملی- مذهبی موجب پدید آمدن تضادهایى اجتنابناپذیر میشود و با دلالی و کاسبی دیوانهوار با مرگ انسانها و قربانی کردن حقایق و وارونه نشان دادن واقعیت در صدد مشروعیتبخشى و تداوم و استمرار وضعیت موجودی است که عمرش مدتهاست که به پایان رسیده است.
نسل «هیچ» ۵۷ که در جستجوی جهنم گمشده خویش اسیر شده است و برای نشئگی فکری، واقعیت و دروغ را جابجا میکند، هنگامی که جنبه جهان سومی- اسلامی به خود میگیرد، نتیجهاش مهملبافی عناصر فرومایه در نامهای به رئیس جمهوری آمریکا خلاصه میشود تا بتوانند پس از آن به چرت زدنهای ذهنی دنبالهدار خود ادامه دهند.
وقتی وهم و خیال آغشته به ویروس اسلامگرایی شد و همه رخدادهای اجتماعی با عینک واپسماندگی شیعه نگریسته شد، محصولش میشود نویسنده عقبمانده و مذهبزدهای در سایت «عصر ایران» که با گستاخی بیعملی مسئولان و بیلیاقتی آنها در مدیریت بحران و گسترش بیماری را اکنون از چشم مردم میبیند. این توجیهگر استبداد که روحانی را «بهترین گزینه موجود برای ریاست جمهوری» میدانست و خود را برای رأی دادن به روحانی در انتخابات فرمایشی به آب و آتش میزد، اکنون مردم را عدهای «بیمسئولیت و نادان» میداند که «به هیچ صراطی مستقیم نیستند».
«بیمسئولیت و نادان» رهبر جنزده جمهوری ننگین اسلامی است که با نامیدن «بیماری کذایی» ویروس ووهان آن را «بلای آنچنان بزرگی» ندانست و مردم را برای دفع آن به خواندن دعای هفتم «صحیفه سجادیه» دعوت کرد، نادان آن مسئولین دزد و آحوندهای پر مدعا با انحرافهای جنسیتی هستند که با سخنان و توصیههای قرون وسطایی خود باعث سردرگمی و بلا تکلیفی بیشتر مردم شدند و اکنون با ورود این «متخصصان طب اسلامی» به سامانه درمانی- بهداشتی کشور و رسمیت یافتن جهالت در این چرخه باید منتظر روزهای حزنانگیزتری برای سرزمین زکریای رازی و پورسینا باشیم.
ایرانیان برونمرزی باید عملیتر به ابعاد مبارزه بنگرند. ما نه میتوانیم و نه وقتش را داریم که دیگران را از خواب غفلت و جهل و توهم و خوشباوری بیدار کنیم و آنان را از باتلاق درماندگی نجات دهیم، آنها را باید به حال خود رها کرد تا در لجنزار رذالت بپوسند. ما مایل نیستیم نهضت نامهنگاری و امضاگذاری راهاندازی کنیم ولی در مقابل این حرکات باید اقدامات متقابل و خنثی کننده انجام شود. کسانی میتوانند برای این کار پیشقدم شوند.
مبارزه را نباید تنها به حقوق بشر و دموکراسی محدود و خلاصه کرد، مبارزه ابعاد گوناگونی دارد.
در کشوری که هیچ چیز سر جای خودش قرار ندارد محدود کردن امر مبارزه به اصولی که در فرایندهای چند ده ساله میتوانند میسر شوند ما را از هدف اصلی دور میکند. برای اینگونه اصول باید ابتدا بستر مناسبی فراهم شود تا بتوانند رشد کنند و آنهم تنها با به وجود آوردن نهادهای سازگار امکانپذیر است. از راه دور و با دستان خالی دم زدن از اینگونه مسائل چیزی جز درجازدنهای همیشگی نیست.
برای رسیدن به حقوق بشر و دموکراسی ابتدا باید سرزمینی داشت و سپس باید قدرت سیاسی را در دست داشت که آنگاه بشود فرهنگ سیاسی و حقوقی جدید را پیاده کرد و فضای رشد نهادهای جدید را مهیا کرد.
بسیاری از آرزوهای مترقی و اندیشههای نیک انقلابیون مشروطه تنها هنگامی عملی شد که قدرت سیاسی در دستان توانای رضاشاه بزرگ قرار گرفت و با کمک یاران وفادارش به بیشترینه آن آرزوها جامه عمل پوشاند. قدرت سیاسی باید از این منظر مورد توجه قرار گیرد.
برای دوباره ملت شدن باید همه آن چیزی که رژیم اسلامی است و یا در ارتباط با آن هست را از بین برد و نابود کرد. ایران خانه اجدادی ماست و نجات و حفظ آن اولین و اصلیترین وظیفه ملی ماست. نباید اجازه داد هر انگلی با نامهنگاری از سوی ما و به نام ملت ایران هر غلطی که خواست انجام دهد. مبارزه را عملیتر کنیم.