مهناز همدانیان – هر سال با فرا رسیدن ماه رمضان شعارها و سخنان ضد اسرئیلی و گفتن از «رویای محو اسرائیل» در بیان دولتمردان و وابستگان جمهوری اسلامی بیش از پیش شدت میگیرد. هرچه به روزهای پایانی و آخرین جمعهاین ماه که «روز قدس» نامگذاریاش کرده اند، نزدیک میشویم، بر میزان این دشمنیهای لفظی و سخنان ضد اسرائیلی نیز افزوده میشود. تا بدانجا که حتی رهبر جمهوری اسلامی نیز از دغدغهها و رویایش برای محو و نابودی اسرائیل میگوید.
دشمنی با اسراییل در جمهوری اسلامی تنها منحصر به تندروهای حکومتی و امثال احمدی نژادها نیست. این دشمنی فراجناحی ریشهای «ایدئولوژیک» دارد و تقریبا از روز نخست و یا حتی پیش از آن، با ماهیت وجودی جمهوری اسلامی گره خورده است. تا آنجا که سیدحسن خمینی نیز در ۱۵ تیر ماه ۱۳۹۴، در همایشی به نام «فلسطین؛ نماد مقاومت» محو اسرائیل را یکی از اهداف انقلابشان خواند و گفت: «یکی از اهداف اصلی انقلاب اسلامی حذف غده سرطانی اسرائیل بوده و این هدف نیاز به جهاد در همه عرصهها دارد.»
اما، برخلاف این روزها، روابط ایران و اسراییل (یهودیان) از گذشتههای بسیار دور در تاریخ دوستانه بود. پادشاهان هخامنشی به بازگشت یهودیان به سرزمین اجدادی و بازسازی معبد مقدس یهود کمکهای بسیار کرده بودند. کمکهای کوروش بزرگ، داریوش هخامنشی و خشایارشاه به یهودیان برای رهایی، بازگشت و بازسازی سرزمین مقدس قوم یهود شاید به نوعی اولین پایههای بنیانگذاری سرزمینی به نام اسرائیل باشد.
ایران و اسرائیل در دوران پهلوی نیز به ویژه در زمان محمدرضا شاه پهلوی روابط دوستانهای داشتند. با روی کار آمدن جمهوری اسلامی روابط ایران با اسراییل از همان روزهای آغازین دچار تنش شد. جمهوری اسلامی تمام روابط دیپلماتیک و تجاری با اسرائیل را قطع کرد و گفت که اسرائیل را به عنوان یک کشور به رسمیت نمیشناسد. اما جمهوری اسلامی در روزهای جنگ با عراق، به خرید اسلحه از اسراییل روی آورد (هرچند که در ظاهر، فروشندگان آنها پرتغالی و ایتالیایی بودند).
در این سالها این دشمنی و خصومت ایدئولوژیک بیشتر نیز شد. تا بدانجا که بنا به نظربسیاری از کارشناسان امر، انفجار مرکز یهودیان آمیا در بوئنوس آیرس آرژانتین طرح و نقشه جمهوری اسلامی بود که توسط حزبالله اجرا شد. نوشتن شعار نابودی اسرائیل بر روی موشک نمونه دیگری از رفتار تحریکآمیز و جنگطلبانه جمهوری اسلامی است. شعاری ایدئولوژیک که دستاوردی برای منافع ملی ایران ندارد.
برای بسیاری از ما، به عنوان یک «ایرانی»، دلایل اینهمه دشمنی و نفرت قابل درک نیست. چرا باید سرمایههای «ایران» صرف دشمنی و نفرتی شود که هیچ ارتباطی با کشور ما ندارد؟ چرا باید محو کردن اسراییل، دغدغه «ایران» باشد؟ اصلا ما چرا باید از اسراییل متنفر باشیم؟!
ایران و اسراییل پیشینه مشترک و دوستانهای داشتهاند و روابط دوستانه دو کشور میتواند شرایط بهتری را برای مردم دو کشور به وجود بیاورد. همچنین، صدها میلیارد دلار سرمایه کشور که در این سالها صرف نفرتپراکنی و دشمنی با اسراییل و… شد، اگر خرج آبادانی و رفاه کشور میشد، میتوانست کشور سرمایهدار ما را به یکی از مرفهترین و موفقترین کشورهای جهان تبدیل کند.
کشور ثروتمندی که میلیونها نفر از مردمانش زیر خط فقر زندگی میکنند. کشور دخترکانی که به دلیل فقر مالی خانواده در کودکی به خانه بخت فرستاده میشوند، تا خانواده از زیر بار مخارجشان رهایی یابد. کشوری که مردمانش از نداری و ناچاری، کولبری و سوختبری میکنند. کشوری اسلامی که زنان و دختران فقیرش برای تکهای نان و ساندویچ تنفروشی میکنند. سرزمینی پهناور که سهم عدهای از مردمانش برای زندگی کردن، قبرستان و گورخوابی است. کشوری که تعداد بسیار زیادی از جوانان تحصیلکردهاش بیکار و بسیاری نیز درگیر اعتیاد هستند. برخی از خانوادههایش از سر فقر، نوزادانشان را سر راه میگذارند و عدهای کودکانشان را برای اندکی پول میفروشند. سرزمین نفتخیزی که هنوز مردمانی کپرنشین دارد، چرا باید بجای هزینه کردن ثروت همین مردم برای حل مشکلاتشان، صدها میلیارد دلار بودجه و سرمایه ملی کشور را صرف یک «ایدئولوژی خصمانه» و آرزوی مرگ و نابودی برای این کشور و آن کشور کند؟
روحالله خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی، در سخنرانی ۱۳ خرداد سال ۱۳۴۲ گفت: «امروز به من اطلاع دادند که بعضی از اهل منبر را بردهاند در سازمان امنیت و گفتهاند شما سه چیز را کار نداشته باشید، دیگر هر چه میخواهید بگویید، یکی شاه را کار نداشته باشید، یکی هم اسرائیل را کار نداشته باشید، یکی هم نگویید دین در خطر است… اسرائیل نمیخواهد در این مملکت قرآن باشد؛ اسرائیل نمیخواهد در این مملکت علمای دین باشند؛ اسرائیل نمیخواهد در این مملکت احکام اسلام باشد. اسرائیل به دعوت عمال سیاه خود، مدرسه (فیضیه قم) را کوبید… میخواهد اقتصاد شما را قبضه کند؛ میخواهد زراعت و تجارت شما را از بین ببرد؛ میخواهد این مملکت دارای ثروتی نباشد، ثروتها را تصاحب کند به دست عمال خود.» اما امروزه میبینیم که بر خلاف سخنان خمینی، این جمهوری اسلامی است که سبب نفرت هر چه بیشتر بخش زیادی از مردم ایران از اسلام، احکام اسلام و هر آنچه با آنها در ارتباط است شده. این جمهوری اسلامی است که اقتصاد ایران، زراعت و تجارت ایران را از بین برده. جمهوری اسلامی ثروت ایران را قبضه کرده و همچنان کشور را به سمت فلاکت و بدبختی میبرد.
در سیاستهای «ضدایرانی» جمهوری اسلامی میتوان دید کهایران، منافع ملی ایران، و مردم ایران کمترین ارزش و جایگاه ممکن را در سیاستهای کلی جمهوری اسلامی دارند. این «نظام ایدئولوژیک» تنها در پی گسترش ایدئولوژی شیعی خود است و در این بین منافع ملی کشور در آخرین جایگاه ارزشگذاری، تعیین شده است.
هم برای اسرائیل و هم برای ایران، همچنین برای مردم هر دو کشور صلح و دوستی ایران و اسراییل، یقینا بهتر از دشمنی دو کشور است. این صلح و دوستی به نفع منافع ملی هر دو کشور است.
دستاورد اینهمه نفرت افکنی و دشمنی با دیگران بجز نفرت، دشمنی و بدبختی برای این سرزمین چیز دیگری نبوده و نیست. تخم نفرت و دشمنی، هرگز نهال صلح و دوستی بهبار نخواهد آورد.
آیا زمان آن نرسیده است که حاکمانی بر ایران حکومت کنند که بجای دشمنی و رویای نابودی برای کشورها، دغدغه و سودای آبادانی کشور خودمان را در سر داشته باشند؟ آیا بهتر نیست دولتمردانی لایق بر سر کار باشند تا با دوستی و آشتی با جهان، بجای پرداختن پول جنگ در سوریه و هزینه حزبالله لبنان، حماس، حشد الشعبی، حوثیها و…، پول مملکت را برای آبادانی، ساختن مدرسه، ایجاد شغل، حل مشکلات عرب، کرد و بلوچ و… ایرانی، حل مشکل آلودگی هوا، محیط زیست و… خرج کنند؟
نابودی اسرائیل و «آزادسازی قدس» هرگز جزو دغدغهها و اولویتهای «مردم ایران» نبوده و نیست. دشمنی ایران با اسراییل، هیچ دستاوردی برای منافع ملی ما ندارد. و حتی بجز در میان وابستگان رژیم، این نفرت و دشمنی هیچ پایگاه و جایگاه مردمی نیز ندارد. در یک همهپرسی سالم به راحتی میتوان شکست ایدئولوژی یهودستیزی و دشمنی با اسراییل را شاهد بود.
تاریخ ایران و یهودیت از دیرهنگام به هم تنیده است. دو ملتی که بزرگمرد و افتخار ملی یکی از آنها، منجی و رهاییبخش دیگری است، دوستی و پیوندی دیرینه دارند. دوستی آشکار و دیرینه میان مردم ایران و مردم اسراییل تنها یک مانع دارد و آن هم رژیم نفرتپراکن و تئوکراتیک جمهوری اسلامی است.