مریم سلطانی – همه روزه اخبار گوناگونی از سراسر ایران و جهان در مورد تلاش و کوشش زن یا زنانی که برای از بین بردن نابرابریهای اجتماعی موجود در جامعه مبارزه میکنند و برای رسیدن به حقوق خود حتی از جان خود نیز میگذرند به گوش میرسد.
جامعه ما هم به لحاظ فرهنگی و هم به لحاظ قانونی جامعهای زنستیز است و علت آن نیز کاملا مشخص است؛ در ایران امروز هم فرهنگ و آداب و سنن و هم قانون تأسی گرفته از دین است و از آنجا که تقریبا تمامی ادیان به ویژه ادیان ابراهیمی زنستیزند پس ایران کنونی از زنستیزترین جوامع است. اما این مسئله هرگز دلیلی بر آن نشده که زنان آزاده ایرانزمین دست از مبارزه بردارند و همواره در تمامی مقاطع در صف اول مبارزات اجتماعی حضور داشتهاند و حتی خود به تنهایی دست به مبارزه زده و یا قیامی را حمایت و رهبری کردهاند. مطالعه تاریخ همواره راهگشای آینده بوده و آشنایی با شخصیتهای مبارز تاریخی علاوه بر ایجاد حس اعتماد و دلگرمی برای مبارزان امروز میتواند تجارب گرانبهای آنان را در اختیار ما قرار دهد. جنبش نوین زنان ایران عمری دست کم صد ساله دارد و به عنوان جنبشی درونزا دستاوردهایی داشته است که به نظر بازگشتناپذیر میرسد. زمانی زنان در انزوا میزیستند، اما سختکوشیها و مبارزاتشان آنان را به بالاترین مقامهای کشور رساند. در اینجا سعی دارم فقط و فقط به معرفی شخصیتهای تاریخی در جنبش نوین زنان بپردازم و خوانندگان گرامیمیتوانند برای آشنایی کامل و زندگینامه هر یک از این بزرگواران به کتب تاریخ معاصر و یا زندگینامه آنها مراجعه نمایند.
آغاز جنبش مستقل زنان در ایران
در دوره قاجار تحصیل علم برای دختران بیهوده و حتی خطرناک دانسته میشد و شرکت در زندگی سیاسی و اجتماعی از امتیازهای مردان بود. همچون بسیاری از جوامع دیگر خانه و آشپزخانه مکان «طبیعی» برای زن شمرده میشد. در حالی که حجاب کامل مانع کار زنان کارگر و فروشنده بود، روبنده و چادر سیاه یا سرمهای زنان طبقه مرفه را از دیگران متمایز میساخت. اندرونی و بیرونی در خانههای شهری دنیای زن و مرد را از هم جدا میکرد. حتی در تهران زنان از یکسو و مردان از سوی دیگر پیادهرو حرکت میکردند. رهبران مذهبی با غیراسلامی دانستن آموزش دختران محرومیت زنان از آموزش را تقویت میکردند. با اینهمه برخی خانوادهها در خانه یا مکتب اقدام به آموزش دخترانشان میکردند. با این حال چه بسا نوشتن را به دختران نمیآموختند. مردان حق چندهمسری و طلاق داشتند و با این حال بسیاری از آنان به دلیل معذورات اجتماعی تکهمسر میماندند. دختران در ۹سالگی و پسران در ۱۵سالگی میتوانستند ازدواج کنند. آغاز جنبش نوین زنان ایران متأثر از جنبشهای نوین اجتماعی، سیاسی و مذهبی عصر خود بود.
فاطمه زرینتاج برغانی قزوینی مشهور به طاهره قرهالعین شاعر و عالم مذهبی و از نخستین پیروان آیین باب بود که در سال ۱۲۳۱ در تهران اعدام شد. او حجاب را باعث نادانی و نماد سرکوب زنان میدانست. روایت شده که او با کنار زدن روبندهاش باعث غوغا در میان پیروان باب شد. او را نخستین زنی میدانند که به حجاب اعتراض کرد.
میرزا فتحعلی آخوندزاده آشنا با افکار روشنفکران اروپا و روسیه بود. او اعتقاد داشت که ترقی شرق تنها در صورت تربیت ملت امکانپذیر است. اندیشههای او درباره زنان در نمایشنامههایش و نیز در «مکتوبات کمالالدوله» بیان شده است. او بیش از هر چیز بر لزوم آموزش اجباری برای همه تاکید میکرد. درباره حجاب مینویسد: نزول آیه حجاب نصف بنی بشر را، که طایفه اناث است، به حبس ابدی انداخت.
میرزا آقاخان کرمانی از روشنفکران عصر مشروطیت و متاثر از جنبش باب بود که در نوشتههای خود به موضوع زنان هم میپرداخت. او در «صد خطابه» از چندهمسری، صیغه و بدرفتاری با زنان و حجاب و انزوای آنان به عنوان دلایل رواج فساد در جامعه نام برده است. او مینویسد که زنان وقت و نیرویشان را بجای آموختن علوم و ترقی اجتماعی صرف حسادت و رقابت با زنان دیگر میکنند و از تربیت فرزندانشان هم باز میمانند.
بیبی خانم استرآبادی نویسنده «معایب الرجال» کتابی طنزآمیز در پاسخ بهاندرزنامههایی به اسم «تادیب النسوان» بود که مردان برای «آموزش زنان» مینوشتند. در این نوشتهها که منعکس کننده دید جامعه مردسالار نسبت به زنان بود، زنان ضعیف و توطئهگر توصیف میشدند. به آنان گفته میشد چگونه رفتار کنند. به عقیده بیبی خانم هدف مردان از تألیف اندرزنامه تقویت جایگاه خودشان است وگرنه به نظر او اگر آموزش لازم است، برای همه لازم است. نخستین مدرسه دخترانه مدرسه دوشیزگان، نخستین مدرسهای است که در سال ۱۲۸۵ خورشیدی همزمان با انقلاب مشروطه توسط بیبی خانم استرآبادی برای آموزش دختران تأسیس شد. افتتاح این مدرسه با موجی از مخالفتها و نارضایتیها از جانب مردان روبرو شد بطوری که بخشی از مخالفان مدرسه دخترانه عزمشان را برای ویرانی و انهدام مدرسه جزم کردند. بیبی خانم در اثر تهدید و فشارهای مخالفان نزد وزارت معارف شکایت کرد، اما به وی گفتند مصلحت در این است که مدرسه تعطیل شود و دیگر مقاومت فایدهای نداشت و به این ترتیب مدرسه بسته شد.
در خاطرات دختر بیبی خانم آمده است که یکی از روحانیان بر سر منبر گفته بود: بر این مملکت باید گریست که در آن دبستان دوشیزگان باز باشد. مدتی بعد پس از به توپ بستن مجلس شورای ملی بی بی خانم شکایتش را نزد صنیعالدوله وزیر معارف برد و سرانجام موفق شد مدرسه را باز کند به شرط اینکه مدرسه فقط به دختران ۴ تا ۶ ساله اختصاص یابد و نام دوشیزگان هم از تابلو مدرسه حذف شود. در تاریخ مبارزه با تبعیض جنسی و روشنگری زنان، موضوع تأسیس اولین مدرسه دخترانه از جایگاه و اهمیت ویژهای برخوردار است. این امکان که در ابتدا در اختیار خانوادههای مرفه بود ،با تلاش و پیگیری زنان گسترش یافت و موضوع آموزش و پرورش طیف وسیعی از دختران و زنان را شامل شد.
تاجالسلطنه، عدهای از دختران و همسران فعالان انقلاب مشروطیت با این جنبش همراهی کردند. اما قانون زنان را در کنار دیوانگان و کودکان از حق رای محروم کرد. تاجالسلطنه دختر ناصرالدین شاه در خاطراتش پس از انقلاب نوشت: «افسوس که زنان ایرانی از نوع انسان مجزا شده و جزو بهایم و وحوش هستند… زندگی زنهای ایرانی از دو چیز ترکیب شده: در موقع بیرون آمدن و گردش کردن: هیاکل موحش سیاه عزا، و در موقع مرگ: کفنهای سفید»
https://kayhan.london/1379/05/15/%d8%ae%db%8c%d8%a7%d9%84-%d8%b3%d8%b1%d8%b3%d8%a7%d9%85-%d9%88-%d8%ac%d9%86%d9%88%d9%86
پس از اعلام فرمان مشروطه و محدود شدن قدرت شاه بیشتر روشنفکران بیسوادی زنان را از دلایل مهم مشکلات ایران میدانستند. علی اکبر دهخدا مؤلف شهیر لغتنامه دهخدا از جمله نویسندگان آن دوره بود که بر لزوم آموزش زنان تاکید میکرد و میگفت که زنان نادان کودکان نادان به بار میآورند. بیشترین تلاش انجمنهای زنان که پس از مشروطیت بپا شدند نیز معطوف به درخواست حق تحصیل برای دختران بود.
روزنامهها نقش مهمی در تنویر افکار عمومی داشتند چون بیشتر پخش میشدند، دست به دست میگشتند و آگاهی میدادند. روزنامههایی چون اختر، قانون، حبل المتین، حکمت، ثریا، عدالت، صور اسرافیل و ایران نو درباره وضعیت زنان کشورهای دیگر و تاثیر تعلیم و تربیت بر آنان و بر جامعه مینوشتند. در این روزنامهها بیش از هر چیز بر حق آموزش زنان تاکید میشد. برخی از تاریخدانان انتشار نخستین مجله زنان در سال ۱۲۸۹ در تهران را تاریخ آغاز جنبش مستقل زنان در ایران دانستهاند. «دانش» هفتهنامها ی بود که توسط خانم دکتر کحّال منتشر میشد. او همسر دکتر حسین کحّالزاده چشمپزشک و دختر محمد حکیمباشی از اقلیتهای مذهبی همدان بود. پس از تحصیل در مدرسههای میسیونری طبابت را نزد پدر و همسرش آموخته بود. «دانش» هدف اصلیاش را تشویق زنان به علمآموزی قرار داده بود.
در بررسی سیر آگاهی و فعالیتهای زنان ایران تاسیس مدارس دخترانه و نشریات زنان دو نقطه عطف مهم هستند. مریم عمید سمنانی نشریه شکوفه را که مجله اختصاصی زنان بود منتشر کرد. وی با انتشار این نشریه ضمن آموزش و آگاهسازی زنان و دختران، برای تساوی حقوق زن و مرد نیز تلاش کرد. وی یکی از اعضای اصلی «انجمن همت خواتین» متشکل از فعالان حقوق زنان بود که به ترویج استفاده از کالاهای داخلی و تشویق فراگیری هنرهای دستی توسط زنان می پرداخت. عمید همچنین از نخستین زنانی بود که دو شعبه مدرسه نوین «دخترانه دارالعلم و صنایع مزینیه» را بنیان نهاد. وی چند کتاب از زبان فرانسه را نیز به فارسی ترجمه کرد. بیشتر منابع از طوبی آزموده به عنوان مؤسس ناموس، نخستین مدرسه برای دختران مسلمان، نام میبرند.
آموزش دختران تا سالها پس از مشروطه و جنگ جهانی اول مسئله اصلی جنبش زنان بود. صدیقه دولت آبادی در سال ۱۲۹۸ «زبان زنان» را در اصفهان منتشر کرد و در آن بهخصوص به دفاع از آموزش و حق رای زنان پرداخت. در سال ۱۲۹۹ «نامه بانوان» در تهران توسط شهناز آزاد و «جهان زنان» توسط فخر آفاق پارسا در مشهد منتشر شدند. فخر آفاق پارسا به خاطر انتشار مطالب انتقادی درباره نابرابری زنان و مردان از مشهد تبعید شد.
جنبش زنان ایران متاثر از ایدههای سوسیالیستی هم بود. از جمله «جمعیت پیک سعادت نسوان» (از ۱۳۰۰ در رشت)سازمانی با گرایش چپ بود که روز جهانی زن را در ۸ مارس جشن میگرفت. «جمعیت نسوان وطنخواه» (۱۳۰۱ تا ۱۳۱۲) نیز به اهتمام محترم اسکندری در تهران تشکیل شد. با سرکوب احزاب و نشریات در دوره رضاشاه این سازمان نیز نتوانست به کارش ادامه دهد. اتمام کار اینسازمان را نقطه پایان جنبش مستقل زنان در ایران میدانند.
قمرالملوک وزیری، قمر خانم سید حسین خان نخستین خواننده زن ایران در دوران معاصر بود که در اولین کنسرت خود در تهران در سال ۱۳۰۳ بدون حجاب به روی صحنه رفت. حضور او فضای مردانه موسیقی آن دوران را دگرگون کرد و دیوار ترس را از پیش پای زنان هنرمند دیگر برداشت. شاعران تصنیفهای قمر شعرای منتقد و سیاسیای چون شیدا، عشقی، عارف، ایرج میرزا و بهار بودند.
رضاشاه متاثر از تغییراتی که در کشورهای همسایه ایران چون افغانستان و ترکیه صورت گرفته بود در ۱۷ دی ۱۳۱۴ زنان ایران را از داشتن حجاب منع کرد. در این روز همسر رضاشاه و دخترانشان شمس و اشرف با کلاه به دانشسرای مقدماتی رفتند. پس از آن، این دستور با اجبار و خشونت پلیس اجرا شد و باعث گشت که زنان خانوادههای سنتی تا سالها از خانه خارج نشوند. در دوره رضاشاه با وجود محدود شدن قدرت علما اصلاحات قانونی زیادی در رابطه با زنان انجام نگرفت. تنها سن قانونی ازدواج برای زنان ۱۵ و برای مردان ۱۸ سال شد و در ضمن هر ازدواجی باید رسما ثبت میشد. اما در این دوره امکانات آموزشی، اشتغال و حضور در جامعه برای زنان گسترش یافت. در سال ۱۲۸۹ شمار دانشآموزان دختر ۲۱۶۷ نفر بود. این تعداد در فاصله ۱۳۰۵ تا ۱۳۱۵ به ۴۹ هزار نفر رسید.
در سال ۱۹۳۶ دانشگاه تهران هم تاسیس شد و زنان نیز توانستند به تحصیلات عالی بپردازند. در دوره پهلوی جنبش مستقل زنان به چند علت افول کرد. نخست اینکه بسیاری از نوگرایان ناسیونالسیت از سیاستگذاران دوره پهلوی بودند. دوم اینکه پهلوی فعالیت مستقل گروهها را تحمل نمیکرد. «کانون بانوان ایران» در سال ۱۳۱۴ به دستور و با کمک مالی دولت تشکیل شد و صدیقه دولت آبادی از ۱۳۱۶ مدیر آن و پروین اعتصامی، شاعر معروف، عضو کمیته اجرایی آن بود. بیشتر جلسات در حضور شمس و اشرف دختران رضاشاه برگزار میشد.
فعالیت در چارچوب احزاب سیاسی و اعطای حقوق سیاسی، سازمانهای زنانی که پس از برکناری رضاشاه از قدرت شکل گرفتند بیشتر تشکیلاتی درون احزاب سیاسی بودند. برنامههای احزاب سمت و سوی فعالیتهای زنان را هم تعیین میکرد. تشکیلات زنان حزب توده تا کودتای مرداد ۱۳۳۲ از فعالترین آنان بود که پایهگذار آن مریم فیروز فرمانفرما بود. حزب توده در سال ۱۳۲۶ طرح اعطای حق رای زنان را در مجلس ارائه کرد، اما درخواستش بیپاسخ ماند. مبارزات گسترده برای حق رای زنان در ایران در دهه ۱۳۳۰، شاهد فعالیتهای گسترده و پر شور زنان برای کسب حق رای و شرکت در انتخابات بود. ولی روحانیت و در راس آن روحالله خمینی از زنان خواسته بود که در انتخابات شرکت نکنند. با وجود مخالفت مراجع و روحانیون دینی چون آیتالله خمینی و آیتالله فلسفی حق رای زنان یکی از اصول «انقلاب سفید» محمدرضا شاه پهلوی برای مدرنیزه کردن کشور بود. محمدرضا پهلوی در هشتم اسفند ۱۳۴۱ در سخنرانی خود اعلام کرد که زنان باید حق رای داشته باشند و این ننگ که زنان نمیتوانند در انتخابات شرکت کنند از جامعه پاک شود. در روز ۱۲ اسفند ۱۳۴۱ طبق مصوبه دولت حق رای زنان به رسمیت شناخته شد.
مهرانگیز منوچهریان یکی از نخستین فارغ التحصیلان زن در رشته حقوق دانشگاه تهران، نخستین زن وکیل و سناتور ایرانی بود. او در تنظیم قانون حمایت از خانواده که در سال ۱۳۴۶ تصویب شد نقش مهمی داشت. این قانون از جمله طلاق و چندهمسری را منوط به اجازه دادگاه کرد.
فروغ فرخزاد شاعر و فیلمساز در طول ۳۲ سال عمر کوتاهش تاثیری بیمانند بر ادبیات ایران و نگاه به زن به عنوان موجودی دارای احساسات گذاشت. تا امروز هم برای جامعه سنتی ایران که زنان را خاموش میخواهد، پذیرش صداقت و جسارت او در بیان فردیت و احساسات عشقی دشوار است. از فروغ نقل شده که در نامهای گفته است: «به رنجهایی که زنان در این مملکت میبرند واقف هستم و نیمیاز هنرم را برای تجسم دردهای آنان به کار میبرم».
فرخ رو پارسا، نخستین وزیر زن در ایران دختر فخر آفاق پارسا فعال حقوق زنان، نخستین زنی بود که در دوران حکومت پهلوی به مقام وزارت رسید. او وزیر آموزش و پرورش در دو کابینه امیرعباس هویدا بود. او را پس از انقلاب ۵۷ به حکم دادگاه انقلاب اسلامی به ریاست صادق خلخالی به عنوان «مفسد فی الارض» اعدام کردند.
مهناز افخمی دومین زن در تاریخ معاصر ایران است که به مقام وزارت رسیده است. او در سال ۱۳۵۵ وزیر مشاور در امور زنان شد. او به مدت پنج سال دبیرکل «سازمان زنان ایران» در دوره محمدرضا شاه پهلوی بود. اینسازمان در سال ۱۳۳۸ با هدف اصلی دستیابی به حق رای برای زنان تشکیل شده بود.
بسیاری از زنان و مردانی که در انقلاب بهمن ۵۷ شرکت کردند خواستار عدالت اجتماعی و آزادیهای سیاسی بیشتر بودند. اینکه چه سرنوشتی در انتظار مملکت است برای کسی روشن نبود. ضعف حافظه تاریخی و زندگی در جامعهای بدون آزادیهای سیاسی و تمرینهای دمکراتیک زمینهساز ورود به دورهای شد که در آن دستاوردهای جنبش زنان ایران را به شدت به زیر سوال بردند.
در دوره بعد از انقلاب ۵۷ و روی کار آمدن دیکتاتوری مذهبی و با وجود تمام تلاش دولتمردان برای سرکوب تمام و کمال مخالفان و بهخصوص زنان و فعالان حقوق زن، نه تنها شاهد آن هستیم که زنان مبارز در صف اول مبارزه حضور دارند بلکه به وضوح مشخص است که واهمه سیاست مردان جمهوری اسلامی از زنان و جنبش آنان بیشتر از هر گروه و دسته دیگری است. در این سالها زنان مبارز ما اسطوره مقاومت و پایداری بودهاند و به همگان ثابت کردهاند که هیچگونه تهدید، فشار و آزار در مقابل عزم راسخ یک زن کارایی نداشته و راه به جایی نخواهد داشت. در پایان باید بیان کرد که هر یک از زنان و مردان آزاده ایرانزمین که در راه آزادی قدم نهادهاند سزاوارند که نامشان همواره در تاریخ به یادگار بماند زیرا که در سختترین شرایط که گاه حتی خانواده خودشان نیز از راه و هدف آنان حمایت نمیکردهاند، این عزیزان رو به جلو از خاموش شدن صدای عدالت خواهی زنان ایران جلوگیری نمودهاند و چه بسا جان خود را نیز در راه هدیه کردهاند
*مریم سلطانی کارشناس روانشناسی، مددکار و مشاور پیشین امور بانوان شهرداری تهران
منابع :
-ایران در گذر روزگاران؛ مسعود لقمان
-جنبش حقوق زنان در ایران (طغیان، افول و سرکوب از ۱۲۸۰ تا انقلاب ۱۳۵۷)؛ الیز ساناساریان
-تاریخ مشروطه ایران؛ احمد کسروی
-زن ایرانی از انقلاب مشروطیت تا انقلاب سفید؛ بدرالملوک بامداد
یعنی از سال ۱۳۵۷ تابحال دیگه هیچ زنی نبود یک زمانی میگفتند ایران قحطالرجال نگو قحطالنسا هم است آنوقت مملکت چه شود
تاریخ نیم قرن یک مملکت یه دونه زن توش پیدا نشد که راجع به او
دو کلمه بنویسی
مطلب عالی بود