باز هم «غیرت» «زن‌کشی» کرد

پنج شنبه ۲۹ خرداد ۱۳۹۹ برابر با ۱۸ ژوئن ۲۰۲۰


مهناز همدانیان – نزدیک به یک ماه از جنایت سلاخی کردن رومینا اشرفی دختر نوجوان سیزده ساله تالشی که با «داسِ غیرتِ پدر» سر بریده شد، می‌گذرد. حالا باز هم خبر از سلاخی شدن زنان جوان دیگری در گوشه‌هایی دیگر از ایران را می‌شنویم. فاطمه بریهی و ریحانه عامری یکی در آبادان و دیگری در کرمان کشته شدند. همچنین، زن جوان دیگری که مادر سه فرزند بوده، به دست برادرش و به نام «ناموس» در آبادان سلاخی شد.

جنایت و خشونت علیه زنان در ایران تنها به رومینا اشرفی و یا فاطمه بریهی (فاطمه برحی) زن جوان ۱۹ ساله آبادانی که او هم به نام «ناموس»- توسط همسرش حبیب بریهی که پسرعمویش نیز بود- سر بریده شد، یا ریحانه عامری دختر جوان ۲۲ساله (در برخی منابع ۲۵ ساله) کرمانی که توسط پدرش با تبر  و یا به گفته پلیس کرمان با ضربه میله آهنی به سرش کشته شد و یا زنی که تا این لحظه حتی نامش را هم نمی‌دانیم و فقط با نام زن جوانی که مادر سه فرزند بود او را می‌شناسیم و به دست برادرش با ضربه‌های کارد سلاخی کشته شد، پایان نمی‌پذیرد.

«ناموس» و «غیرت» از مردان یا «نر»های جنایتکاری ساخته است که حتی به نزدیکترین‌ها و جگرگوشه‌هایشان نیز رحم نمی‌کنند. «ناموس» و «غیرت» از مردهای باورمند به آن قاتلان و سلاخان دهشتناکی ساخته است که جنایت برایشان افتخار و حفظ «آبرو» محسوب می‌شود. شستشوی ذهنی برخی مردان با باورهای پوسیده سبب شده است تا از پدرانی که باید امن‌ترین پناه و تکیه‌گاه دخترانشان باشند، جلادانی سیه‌دل ساخته شود که به نام «ناموس» دست‌شان به خون زنان و جگرگوشه‌هایشان آلوده است.

بنا بر قانونی نانوشته، «زن بودن» در جوامعی مانند ایران به معنای «آبرو و مِلک» دیگری بودن است. «زن» در جامعه مردسالار حتی مالک تن و سرنوشت خودش نیست. «زن» در این جوامع «ملک» و «ناموس» دیگری محسوب می‌شود. همانگونه که یک قطعه زمین و یا یک اتومبیل نمی‌تواند انتخاب کند که چه کسی مالکش باشد و چه کسی مالکش نباشد، نگاهِ مردسالارانه حاکم بر جامعه‌ای مانند ایران و قوانین برگرفته از شریعت اسلامی‌ نیز به زن چنین نگاهی دارند. زن اجازه ندارد خودش همسرش را انتخاب کند. زن اجازه ندارد خودش نوع پوشش و یا سبک زندگی‌اش را انتخاب کند. از آنجا که در این نگرش زن‌ها «حق تملک بر بدن خویش» را ندارند، پس اجازه ندارند خودشان انتخاب کنند که با چه کسی بخوابند، با چه کسی نخوابند. این «صاحب ملک» است که انتخاب می‌کند چه کسی  باید با «مِلکش» بخوابد و ملکش را در اختیار چه کسی قرار دهد.

دستاورد حکومت اسلامی ‌برای زنان در سرزمینی که روزگاری زن در آن ملکه بود و «پادشاهی» می‌کرد، داس و خنجر و تبر و سرهای بریده بر روی سینه‌هاست. دستاورد چهل سال حکومت جهل  و تاریکی، حملات و اسیدپاشی‌ها به زن‌ها در کوچه‌ها و خیابان‌ها و خنجر و داس و تبر در خانه‌هاست. دستاورد قوانین شریعت، مصونیت قاتلان و جانیان با اسم رمزی با عنوان «قتل ناموسی» است.

قانون غلط به این جنایتکاران مصونیت قضایی بخشیده است. «زن‌کشی» مجازات قتل در پی ندارد. قانون غلط دستاویزی برای کشتار بی ‌رحمانه زنها و دختران در ایران شده است. نه تنها زنان و دختران در ایران از حمایت قانون برخوردار نیستند که برعکس، قانون حامی‌قاتلانِ زنان نیز هست.

فریادهای رومیناها، فاطمه‌ها، و ریحانه‌های ایران در هیاهوی مردانه‎ و سیستم مردسالارانه‌‎ی معیوبی که بنا بود دادِ مظلومان را بستاند گم شده است. در زد و بندهای سیاسی- ایدئولوژیک قانونگذاران، فریاد بی‌صدای گلوی بریده شده‌ی این «ناموس»ها راه به جایی نمی‌برد.

البته در مورد فاطمه بریهی، افزون بر خشونت علیه زنان و «قتل ناموسی» موضوع «ازدواج اجباری زنان» نیز مطرح است. فرار این تازه‌عروس سخنان بسیاری در خود دارد، که به تحقیقات گسترده کارشناسان امر نیاز دارد و در این یادداشت نمی‌گنجد.

«قتل‌های ناموسی»، جنایت‌هایی هستند که تا امروز بسیار روی داده‌اند اما کمتر بازتاب گسترده داشته‌اند. در بسیاری از موارد شاید تنها اهالی روستا و یا همشهریان قربانی از آنها مطلع می‌شدند.

وقتی زنی کشته می‌شود، گویی همه زنان کشته شده‌اند. «زن‌کشی» تهدیدی جدی برای تک تک زنان است. هر زنی در هر جای کشور می‌تواند به دلایلی بسیار واهی جانش را تنها به دلیل «زن بودن» و نداشتن حمایت قانون، از دست بدهد. حتی اگر قاتل «ولی دم» نباشد، باز هم به دلیل قانون نابرابر و ناعادلانه‌ای که زن را نیمه‌انسان می‌داند و ارزش زن را نیم ارزش یک مرد می‌داند، مجازات چندانی در انتظار قاتل یا قاتلین نیست.

در «جنایت‌های ناموسی»، قربانیان تنها به دلیل «زن بودن»شان کشته می‌شوند. مثلا اگر ریحانه عامری زن نبود و یک مرد می‌بود و ساعت ۱۱ و نیم شب به خانه می‌آمد، هرگز کشته نمی‌شد. فاطمه بریهی اگر زن نبود و یک مرد می‌بود و اگر (چون نمی‌خواست با دخترعمویش زندگی کند) از خانه فرار می‌کرد، اینک زنده بود و هرگز کشته نمی‌شد. رومینا اشرفی اگر زن نبود و یک مرد بود به دلیل اینکه خودش یک دختر را برای زندگی انتخاب کرده و با او فرار کرده بود هرگز با داس پدر کشته نمی‌شد واینک زنده بود. تمامی‌ این زنان و بسیاری از زنان دیگری که حتی نامشان را هم نمی‌دانیم و به نام «قتل ناموسی» در گوشه و کنار شهرها و روستاها کشته شده‌اند، «اگر زن نبودند»، اینک زنده می‌بودند. همچنین بسیاری از زنان دیگری که ممکن است فردا یا فرداهای دیگر به دلیل حفظ «آبرو» و «ناموس» نرهای خانواده کشته و سلاخی شوند، اگر زن نبودند با امنیت بیشتر و حمایت قانونی بیشتری زندگی می‌کردند. شهروند درجه اول شناخته می‌شدند و جانشان ارزشمندتر دانسته می‌شد. «جنس دوم» و «شهروند درجه دوم» شناخته شدن زنان در نظام آپارتاید جنسی یعنی اینکه جان زنان، تنها به دلیل جنسیت و «زن بودن» ارزش کمتری از جان مردان این جامعه دارد.

جامعه مدنی ایران و به ویژه زنان باید اعتراض عمومی ‌به خشونت علیه زنان را به جنبشی پایدار تا رسیدن به «امنیت زنان» در خانه و جامعه تبدیل کند. برخلاف ادعاهای حکومت، جامعه ایران یکی از ناامن‌ترین جوامع دنیا برای زنان است. زنان از یکسو مورد خشونت هدفمند و سیستماتیک نیروهای پلیس، بسیج و آتش به اختیارهای امر به معروف و نهی از منکر قرار دارند. از سویی در بیرون از خانه مورد انواع خشونت‌های کلامی‌ و فیزیکی مردان بیگانه به هنگام خرید، پیاده‌روی، رانندگی و… قرار دارند. و از سویی دیگر هم، مورد انواع خشونت‌های خانگی و «قتل‌های ناموسی» قرار می‌گیرند. بسیاری از زنان ایرانی حتی در خانه‌هایشان نیز امنیت ندارند و حتی قانونی هم برای حمایت از خویش نمی‌بینند که به آن پناه ببرند.

زنان ایران امنیت جانی ندارند. «قوانین زن‌ستیز» حامی‌ قاتلین و جنایتکارانی است که زیر چتر حمایت قانون و شریعت دست به «زن‌کشی» می‌زنند.

«غیرت»، واژه‌ای ترسناک و خطرناک است که می‌تواند به قیمت گرفتن «حق حیات» از یک زن تمام شود. «ناموس» واژه هراس‌برانگیزی است که مجوز قانونی به قتل، جنایت و خشونت علیه زنان می‌دهد. «ناموس» کلیدواژه و نام رمزی است برای «خشونتِ بدون مجازاتِ در خور» و توجیهِ نبودِ مجازاتِ متناسب با جرم و جنایت علیه زنان. فرهنگ غلط «ناموس» و «غیرت» را باید از جامعه پاک کرد. زن «ملک» و «ناموس» کسی نیست. زن «کالا» نیست که صاحب کالا تصمیم بگیرد او را در اختیار چه کسی قرار دهد و در اختیار چه کسی قرار ندهد. زن یک «انسان» است با «حق حیات». جان «زن» ارزش دارد، به همان اندازه که جان مرد ارزش دارد. «زن» موجودی بی‌ارزش نیست که با هوس یک موجودِ «نر» به این دنیا بیاید و هرگاه آن «نر» تصمیم گرفت، گردنش را قطع کند و سرش را بر روی سینه‌اش بگذارد و از این دنیا حذفش کند.

جنایتی به نام «گردن زدن زنان» و «سلاخی کردن زنان» به نام ناموس، در جامعه ما، جنایتی تازه نیست. شاید به درازای عمر واژه «ناموس» در ایران، قدمت دارد. در سیستم قضایی کشور هیچ مجازات در خور، متناسب با جرم، و مجازات بازدارنده‌ای برای قتل‌ها و جنایت‌های ناموسی و خشونت‌ها علیه زنان در نظر گرفته نشده است. آنچه آشکار و مسلم است، اینست که حکومت اسلامی‌ نه تلاشی برای جلوگیری از این جنایات انجام می‌دهد و نه برنامه و چشم‌اندازی برای اقدامات پیشگیرانه، بازدارنده و مجازات سزاوار این جنایات در دست اقدام دارد.

ایران کنوانسیون منع هرگونه تبعیض علیه زنان را نپذیرفته و اساسا این کنوانسیون با قوانین اسلامی ‌در مورد زنان در تضاد است. قانون حمایت از زنان در مقابل خشونت نیز سال‌هاست در انتظار تصویب است. اما این قانون نه تنها تصویب نشده بلکه بسیاری از مصادیق خشونت علیه زنان مانند خشونت‌های جنسی، خشونت‌های روانی و عاطفی، آزار جنسی و مزاحمت جنسیتی، به ویژه در حوزه خانواده، اساسا در آن جرم‌انگاری نشده است و هیچ مجازاتی را نیز برای خشونتگر در پی ندارد.

«مردِ همسرکُش»، «پدرِ دخترکش»، «برادرِ خواهرکُش» با حمایت واژه‌ای به نام «غیرت» و چتر حمایتی قانون در برابر «قتل ناموسی»، مجازات قتل را در انتظار خودشان نمی‌بینند. عاملین قتل‌های ناموسی پس از مدت اندکی حبس، آزاد می‌شوند. با افتخار به «غیرت» و دفاع از «ناموس» حتی به قیمت کشتن و گرفتن حق حیات یک «زن» که به گمانشان در تملک آنها بود، در جامعه رها می‌شوند.

نباید اجازه داد تا این قتل‌ها عادی و تنها به عدد و رقم تبدیل شوند. و نیز نباید این واقعیت را فراموش کرد که این افراد بالقوه، تهدیدی برای امنیت همه جامعه هستند. جنایتی که این افرادِ مدعیِ اشرفِ مخلوقات بودن با عزیزترین‌ها و نزدیکترین‌های زندگی خود می‌کنند، حیوانات وحشی و درنده هم نمی‌کنند. کسی که با فرزند، همسر و خواهر خود چنین می‌کند، به هنگام خشم و عصبانیت با دیگران چه خواهد کرد؟ و قانونی که از این توحش حمایت و پشتیبانی می‌کند و به قاتلین با نام «ناموس» مجوز جنایت می‌دهد، قانونی متوحش و عقب افتاده است که ابدا با دنیای امروز سازگاری ندارد. «قانون غلط» باید متوقف شود تا امنیت جانی «زنان» نیز تامین شود وگرنه زنان در ایران امنیت ندارند.

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=200359

2 دیدگاه‌

  1. آرش

    اینها همه اش ریشه در دین اسلام دارد شما فک کن اگر این مردم بودایی،مسیحی یا بهایی بودند بازهم قتل ناموسی اتفاق میفتاد اصلا قتل های ناموسی اکثرا در کشورهای مسلمان اتفاق می افتد

  2. حمید

    بی دلیل نیست که مشتی ملای بی سواد و فاسد بیش از چهل سال است که بر این کشور حکومت میکنند. با مردمی که در قرن بیست و یکم فرزندان دختر خود را مانند اعراب بدوی دوران جاهایت سر میبرند حکومتی بهتر از حکومت اخوند شایسته این کشور و مردمش نیست!

Comments are closed.