به یاد «مرد تنهای شب»   

دوشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۹ برابر با ۲۰ ژوئیه ۲۰۲۰


مهرداد مهرمنش – «اینجا لس‌آنجلس کالیفرنیا… این صدای مردم ایران است که بر روی امواج کوتاه ردیف…»

۲۰ سال پیش در چنین روزهایی (سال ۱۳۷۹) رادیو ۲۴ ساعته «صدای ایران» به مدیریت شادروان اسدالله مروتی پخش ۲ ساعت برنامه زنده خود را به سوی ایران آغاز کرد.

سعید قائم‌مقامی

این امر در شرایطی اتفاق می‌افتاد که  فضای بیم و امید بر اذهان مردم و گروه‌های سیاسی مستولی گشته و جامعه حوادث شگرفی را  در طول ۳ سال از سر گذرانده بود. سیدمحمد خاتمی سه سالی می‌شد که سکان نهاد ریاست جمهوری اسلامی را تصاحب کرده و همچنان مشغول لفاظی و دادن وعده‌های به اصطلاح اصلاح‌طلبانه به خیل عظیمی‌ از رای‌دهندگانش بود.

چهار واقعه مهم  (قتل‌های زنجیره‌ای، حوادث کوی دانشگاه، انتخابات مجلس شورای اسلامی ششم، تعطیلی فله‌ای مطبوعات) که در طول ۳ سال گذشته رخ نموده بود آرام آرام می‌رفت تا  آخرین دریچه‌های امید به جریان اصلاح‌طلبی را مسدود سازد.

در این میان اما رسانه‌هایی برای عبور از این برزخ و دادن پیامی ‌تازه و شکستن این سد ستبر باقی نمانده زیرا  همگی به تیر زهرآگین  قاضی مرتضوی گرفتار آمده بودند.

در فقدان اینترنت، ماهواره و … تقریبا هیچ ساز مستقل و مخالفی امکان نواختن نداشت. در این ظلمات به ناگهان اما در یک شب پر ستاره بهاری «مرد تنهای شب» با صدایی مخملین  سوار بر امواجی دلکش پنجره خانه‌های ما را گشود و به قول احمد شاملو «آزادی را با لبان بر آماسیده گل سرخی» به سوی‌مان پرتاب کرد و او کسی نبود جز سعید قائم مقامی‌.

برنامه با سرود دلکش «ای ایران» آغاز می‌شد و سعید قائم‌ مقامی‌ با معرفی خود رشته کلام را به زیبایی به دست می‌گرفت: «هم‌میهمانم، هموطنانم، بدانید و آگاه باشید که این ظلم ماندنی نیست… این بساط فریب و دروغ به زودی برچیده خواهد شد… ما پیروزیم چون حق با ماست…»

او هر آنچه در توان داشت تا آنجا که حنجره طلایی‌اش یاری می‌داد  با عشق و ایمانی مثال‌زدنی به سوی شنوندگانش روانه می‌کرد. وی چنان با صداقت و صراحت با هموطنانش سخن گفت که طی مدت کوتاهی خیل عظیمی ‌از اقشار مختلف مردم  به پای ثابت برنامه‌های او بدل گشتند.

صدای او صدای نسل خسته‌ای بود که سرخورده از انقلاب و اصلاحات به دنبال  روزنه‌ای برای گشایش می‌گشت. خوب به خاطر دارم که هر شب  برنامه با تحلیل سیاسی روز که از سوی او نگاشته می‌شد آغاز می‌گردید و پس از آن یک گفتگوی سیاسی پخش می‌شد که عموماً حسین مُهری آن را انجام می‌داد. پس از آن تورج فرازمند یک تحلیل نسبتا کوتاه در حوزه مسائل بین‌الملل ارائه می‌کرد و در ادامه خلاصه‌ی چند خبر به سمع شنوندگان می‌رسید و پس از آن بهترین و دوست داشتنی‌ترین قسمت برنامه که گفتگوی سعید قائم مقامی ‌با شنوندگان رادیو بود آغاز می‌شد.

همواره با حوصله‌ای وصف‌ناپذیر به شنوندگانش گوش می‌سپرد و عاشقانه با آنها همدلی می‌کرد و به نظرات مخالف خود نیز فرصت بیان می‌داد و با آنان به بحث و جدل می‌پرداخت.

به یاد دارم که در روزهای ویژه و حساس نظیر سالگرد قتل داریوش و پروانه فروهر  که گردهمایی و  راهپیمایی در پیش بود ساعت‌ها با مردم با صدایی پر طنین سخن می‌گفت و آنان را به ایستادگی و یکپارچگی مقابل دشمن مشترک فرا می‌خواند.

این رادیو در آن مقطع زمانی به قدری محبوب شد که مردم آن را نه با عنوان رادیو «صدای ایران» بلکه با عنوان رادیو «قائم مقامی‌» می‌شناختند. همه جا سخن از او و گفتارهایش بود. اگر حافظه‌ام به درستی یاری کند او شب‌های یکشنبه به رادیو نمی‌آمد و بجای وی گاهی مانوک خدابخشیان و یا سیاوش آذری برنامه را هدایت و  اجرا می‌کردند و جالب بود که شنوندگان رادیو حتی یک روز فقدان قائم مقامی را تاب نمی‌آوردند و از نبودنش در آن یک روز گلایه داشتند!

این برنامه چند سالی هر شب به سوی ایران پخش می‌شد اما کم کم با آمدن تلویزیون‌های رنگارنگ ماهواره‌ای فارسی‌زبان برنامه‌های رادیویی در ایران از رونق افتادند و از شنوندگان آن بطور چشمگیری کاسته شد. در این بین سعید قائم مقامی‌ نیز بنا به دلایلی از رادیو «صدای ایران» کنار رفت و رادیوی تازه‌ای را به نام «پرشین رادیو» با زحمات فراوان و صرف اندک سرمایه خود پایه‌گذاری کرد.

مدتی نیز با  تلویزیون «کانال یک» با مدیریت شهرام همایون همکاری داشت و برنامه‌هایی را در آن تهیه و اجرا می‌کرد  و به نوعی یکی از پایه‌گذاران و هواداران جنبش «ما هستیم» در آن کانال محسوب می‌شد.

سعید قائم مقامی ‌در «پرشین رادیو» نیز نقش فعالی در جنبش ۱۳۸۸ ایفا کرد و مردم را به حضور در صحنه و یاری به یکدیگر فرا می‌خواند.

اما تأسیس رادیو «صدای مردم» واپسین تلاش او برای رهایی ایران بود. بطور کلی او در مبارزات و فعالیت‌های خود به رهبری کاریزماتیک و ساماندهی‌های مرسوم باور نداشت و بر این عقیده بود که در بزنگاه‌های مبارزات مردم، رهبران از میانه آن کشمکش‌ها  بر خواهند خاست هرچند که در تحلیل نهایی به شاهزاده رضا پهلوی به عنوان شخصیتی محوری و آگاه عشق می‌ورزید و گفتگوهایی رادیویی نیز با ایشان داشت.

سعید قائم مقامی سال‌های پایانی عمر خویش را با درد‌های جسمی‌ فراوان و شرایط مالی نه چندان مطلوب سپری کرد اما شاید بزرگترین دردش درد ملت ایران و دوری از دیارش بود. او بخش‌هایی از شاهنامه فردوسی را نیز با صدای پر طنین خود طی سال‌های گذشته اجرا کرد که از جمله کارهای مانا در این زمینه به شمار می‌آید. همانطور که شاهزاده رضا پهلوی در پیام خویش  به مناسبت درگذشت ایشان به زیبایی اشاره کرده است «صدای سعید قائم مقامی‌ در بیش از ۳ دهه تبعید اجباری صدای آزادیخواهی و عشق به ایران بود.»

دریغ و درد که صدای خسته‌ی «مرد تنهای شب» در هنگامه‌ای خاموش شد که بیش از هر زمان دیگری به آن سخت نیازمندیم و بیش از هر زمان دیگری امید به آینده‌ی روشن در دل مردم ایران موج می‌زند.

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۱ / معدل امتیاز: ۵

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=204445