آیا دگرگونی در اندیشه ما را پیروز می‌کند یا انقلاب در میدان میلیونی؟

سه شنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۹ برابر با ۰۸ سپتامبر ۲۰۲۰


نیکزاد سپاسگزار – این روزها چنانچه رسانه‌های پارسی‌زبان و شبکه‌های اجتماعی را رصد کنیم و نیز اگر بتوانیم در دنیای غیرمجازی با مردم مراوده و گفتگو داشته باشیم درمی‌‌یابیم مقبولیت حکومت جمهوری اسلامی درمیان مردم ایران با شیبی تند در سرازیری افول و نفرت قرار دارد.

مردم به خاطر بی‌کفایتی نظام به شدت با هیولای اقتصاد سرشاخ هستند و بسیاری حتی برای به دست آوردن نان شب نیز نیازمند و گرفتارند. دشوار نیست اگر دریابیم طی چهل سال برقراری و تسلط  قوانین سختگیرانه‌ی اسلام در ایران که هیچگونه دگراندیشی را برنمی‌تابد میزان مطالعه در جامعه تحت تاثیر سانسور حتی در میان دانشگاهیان اصلا بالا نیست و ایرانیان سال‌هاست که با روزنامه، کتاب و فیلم و تئاترِ ممیزی شده قهر کرده‌اند و اگرهم صرفا برای سرگرمی برنامه‌ای از تلویزیون ببینند، محکوم به تحمل سناریوهای مضحک و پوچ «دورهمی» و «عصر جدید» و سریال‌های سراپا فاسد (به لحاظ جمود اندیشه و نه‌ اندیشه متفاوت) می‌باشند.

جامعه با این مختصات کلی البته امروز به یُمن وجود ابزار ارتباطی به نام شبکه‌های اجتماعی و برخی شبکه‌های ماهواره‌ای توانسته ویژگی تازه‌ای در خویش ایجاد نماید به نام «آگاهی‌های مختصر». این ویژگی گرچه برتری نسبی نسل حاضر از نادانی و بی‌خبری نسل‌های گذشته است که همیشه مورد سوء استفاده دستگاه حاکمیت قرار می‌گرفته‌اند اما همین آگاهی‌های مختصر پیامد آسیب‌رسان خویش را می‌تواند به همراه داشته باشد. که در ادامه سه نمونه از آن آورده می‌شود:

۱-نارضایتی از وضعیت اقتصادی و شکسته شدن همه تقصیرات و کوتاهی‌ها به گردن دزدها و اختلاسگران. حال آنکه کمتر کسی از خود می‌پرسد و ژرف می‌شود: «چه فرایند و با چه پشتوانه و قدرتی توانسته اینگونه باندهای مافیایی ایجاد نماید و کار کشور را بدانجا کشاند که تنها دزدان و اختلاسگران به بالاترین جایگاه مدیریتی کشور برسند؟» در اینجا کمتر کسی از جایگاه مقدس مسئولان و بزرگان قدرتمند سخن به میان می‌آورد که با بهره‌گیری از زالوصفتی و مفتخوری ذاتی دین، می‌توانند قوانین را اجرا نکنند و یا از نواقص آن برای دور زدنش سود بجویند. و این اشکال بزرگ هرگز و هرگز برطرف نخواهد شد مگر با شکسته شدن جایگاه‌های مقدس دینی و فراقانونی جامعه.

۲-ایجاد یک نگاه منطقی ساختگی در جامعه که مشکلات معیشتی را همواره در رأس قرار می‌دهد و در نتیجه هرکس در چنین شرایطی بطور مثال دم از آزادی و آزادیخواهی بزند محکوم به فرافکنی و چه بسا ترویج کننده فرهنگ غربی گردد. حال آنکه چنانچه ژرف بیاندیشیم درخواهیم یافت مردم در بند و اسارت هرگز نخواهند آموخت و نخواهند توانست برای حقوق خویش ایستادگی و مبارزه نمایند و تنها چیزی که می‌آموزند برخورداری از امیدهای آخرالزمانی و توسل به وجود نظرکردگان (مانند شاه فقید) و جانشینان (خمینی و خامنه‌ای ملعون) «ولیعصر» است و بجای چاره‌جویی و ژرف‌اندیشی و نیک‌بینی، قضا و قدر و ساده‌لوحی مؤمنانه را ترجیح می‌دهند.

۳-نقد افراد حاکم بجای نقد ساختار سیاسی حکومت. در این بند یکی از زیان‌آورترین تاثیرات آگاهی مختصر بررسی می‌شود که در آن مردم گرفتار گرداب اندیشه‌ای می‌شوند که صرفا مسئولین را نقد یا ستایش می‌کنند و اصلا متوجه جایگاه و نقش خویش در پیشرفت یا پسرفت جامعه نیستند. بطور مثال اکنون درباره زمان پهلوی صرفا اشاره به اقدامات یک فرد یعنی شاه فقید پهلوی می‌شود فارغ از اینکه در آن زمان ساختار حکومتی گرچه توانمند و منسجم بود اما به هیچ وجه دموکراتیک نبوده و مردم به واسطه مذهبی و سنتی بودن دچار عقب‌ماندگی فاصله‌داری از مسئولین و اندیشمندان بودند و حتی در سیستم آموزشی نوین نیز هرگز توانایی حضور آگاهانه در عرصه‌های دموکراتیک را نیاموخته بودند و حکومت جدابافته شده بیشتر ترجیح می‌داد با تسلط بر افکار عمومی، وجاهت الهی و تاریخی خویش را حفظ کند تا مردمی ‌بودن را! در نتیجه همین عقب‌ماندگی دیدگاه سیاسی اجتماعی، مردم به آسانی فریب یک مشت اراذل مذهبی را خوردند که نظام حکومتی پیش از انقلاب کوشید خود را دیندارتر و عارف‌تر از ایشان جلوه دهد. درواقع برخورد غیردموکراتیکِ مذهبی و فاصله حکومت از مردم کمک شایانی کرد به ملایانی که مثل عقرب می‌خواستند زهر فلج کننده خرافات و دین را بر اندیشه مردم وارد نمایند.

اکنون با این گفتار می‌توان دریافت که نوع نگاه و اندیشه مردم امروز، چنانچه بخواهیم پیروز میدان تغییر باشیم، می‌بایست به گونه‌ای ژرف‌تر و دقیق‌تر باشد تا همگی دریابیم گفتگو بر سر نقد یک رئیس جمهور فاسد، اصلاح یک یا چند قانون دست و پا گیر یا صرفا نابسامانی وضعیت معیشتی مردم نبوده و نیست! بلکه جامعه ایران می‌بایست با پاره کردن زنجیر مذهب و تقدس و خرافه از دستان اندیشه خویش دریابد مفهوم دموکراسی و انتخابات چیست؟ مفهوم قانون و قانونگذاری و تفاوت آن با دستورات و احکام یک فرد یا گروه چیست؟ باید بخواهند که دریابند مفهوم حقوق بشر چیست و چرا جامعه برای دستیابی به زندگی شاد و دلخواه به چنین مفهومی‌نیاز دارد؟ آزادی بیان و رسانه‌ها چگونه می‌توانند در حفظ دموکراسی و اجرای آن کارآمد باشند؟ وگرنه و در صورت نبود چنین آگاهی‌های ژرف پس از هر دگرگونی، بی برو برگرد، دوباره فیل خرافاتشان یاد هندوستان اسلام و تدین می‌کند و به پاس گشایش‌های احتمالی پس از آن، نعره‌ی یا حسین و یا حسن و الله اکبر سر می‌دهند و بجای دستیابی به ساختاری دموکراتیک و مردمی ‌(مانند مشروطه، جمهوری یا نظام پارلمانی و…) عَلَم نوکری این و آن را بر دوش خواهند کشید.

جمله پایانی اینکه مردم می‌بایست بدانند تنها خودشان و افکار و اندیشه‌شان می‌تواند چاره‌جوی رهایی از این منجلاب باشد و نه نیروهای آسمانی و نه هیچ نیروی وعده‌دهنده زمینی دیگر.

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=211112

یک دیدگاه

  1. #دختر_آبى BlueGirl#

    سازماندهی و احزاب تنها راه رهایی و آزادی و توسعه و اجتناب از باز‌تولید استبداد…
    دوستان، حزب بسازید؛ حزب سیاسی!

Comments are closed.