دوباره خوئینی‌ها؟!

- موسوی خوئینی‌ها را «رهبر معنوی دانشجویان مسلمان پیرو خط امام» می‌دانستند که اشغال سفارت آمریکا با دستور مستقیم او انجام پذیرفته بود. وی با وجود حضور کم‌رنگش در صحنه انقلاب اسلامی، با هدایت دانشجویان مسلمان، چه آنها که به خط امامی معروف بودند و چه از نوع تحکیم وحدت، در پشت صحنه مهمترین نقش را در تعیین جهت و مسیر آینده حکومت اسلامی و در به انحراف کشاندن مبارزات مردم ایفا کرده است.
- مردم بر خطای سیستم «جمهوری اسلامی» آگاه شده‌اند؛ اگر نه هنوز برخی روشنفکرنماها، اما مردم دریافته‌اند که وقتی سیستمی ایراد داشته باشد همواره نتیجه‌ی خطا خواهد داد: خطای سیستماتیک! خطای سیستماتیک مرتب تکرار می‌شود زیرا سیستم معیوب است.

شنبه ۵ مهر ۱۳۹۹ برابر با ۲۶ سپتامبر ۲۰۲۰


محمدرضا حسینی – دوباره سر و کله محمد موسوی خوئینی‌ها پیدا شد. و این‌بار در قالب تکراری و کلیشه‌ای اصلاح‌طلبانی چون خاتمی و… که مردم را به شرکت در انتخابات آتی دعوت کرده و توصیه می‌کند مردم به سرنگونی فکر نکنند و به همین نظام چسبیده و به اصلاح آن بیندیشید. او گویا بی‌خبر از همه جا، سر از خواب برداشته و این حرف را در زمانی می‌زند که نه تنها اپوزیسیون بلکه بیشتر اصلاح‌طلبان نیز به اصلاح‌ناپذیر بودن حکومت اسلامی اعتراف می‌کنند.

موسوی خوئینی‌ها با وجود حضور کم‌رنگش در صحنه انقلاب اسلامی، با هدایت دانشجویان مسلمان، چه آنها که به خط امامی معروف بودند و چه از نوع تحکیم وحدت، در پشت صحنه مهمترین نقش را در تعیین جهت و مسیر آینده حکومت اسلامی و در به انحراف کشاندن مبارزات مردم ایفا کرده است.

قصد من بررسی موسوی خوئینی‌ها نیست بلکه بیدار شدن وی از خواب مرا به یاد اشغال سفارت آمریکا در ایران انداخت که با نام او گره خورده است.در آن زمان خوئینی‌ها را «رهبر معنوی دانشجویان مسلمان پیرو خط امام» می‌دانستند که اشغال سفارت آمریکا با دستور مستقیم او انجام پذیرفته بود.

اشغال سفارت آمریکا نقطه عطفی بود در روشن شدن مسیر آینده حکومت اسلامی و مبهم شدن مواضع مخالفین آن. اشغال سفارت به مثابه آن بود که حکومت بر سر مغازه خود تابلوی «ضدامپریالیسم» بزند. ‌با زدن این تابلو بر سردر حکومت اسلامی، صدور انقلاب و زیاده‌خواهی‌های رژیم سمت و سوی مشخص «ضدامپریالیستی» گرفت و در ادامه خود را در قامت رهبری «جبهه مقاومت اسلامی» می‌دید. البته تعریف امروزی رژیم از امپریالیسم با تعریف گذشته‌اش فرق می‌کند: در گذشته شرق و تمام غرب به ویژه انگلیس و آمریکا در واژه «امپریالیسم» جا می‌گرفتند ولی امروزه فقط آمریکا در این تعریف می‌گنجد و آنهم اخیرا محدود شده به جناح جمهوریخواه طرفدار ترامپ!

اینکه امپریالیسم چیست و مبارزه با امپریالیسمی که به گفته مارکس بنا بر جبر تاریخی از بین خواهد رفت چگونه و از کجا تبدیل به شعار سیاسی‌‌ای شد که فقط مخالفان کشورهای مدعی سوسیالیسم را هدف می‌گیرد، اینکه چگونه برخی مثلا چین را امپریالیست نمی‌دانند، اینکه این عارضه چگونه گریبان ملی‌گراها و مذهبی‌ها را هم گرفته تا همه را در یک جبهه به سود روسیه و چین متحد کند، اینکه… تمام اینها پرسش‌ها بحث دیگریست که در این چند خط نمی‌گنجد.

اشغال سفارت آمریکا و گروگانگیری دیپلمات‌ها از طرف دیگر ضربه‌ای بود بر پایه‌های متزلزل اپوزیسیون متوهمی که «ضدامپریالیسم» بودن از مهمترین اصول مبارزاتی‌اش بود؛ اصلی که هیچ چیز، حتی مبارزه با حکومت اسلامی نیز نباید آن را خدشه‌دار می‌کرد. حزب توده با توجه به این نقطه ضعف بود که توانست در سازمان چریک‌های فدایی، بزرگترین سازمان سیاسی خاورمیانه در آن زمان، شکاف انداخته و آن را به چهار قسمت شقه کند: اکثریت طرفدارحکومت، اقلیت مخالف حکومت، افراد مردد، و عده‌ای که برای همیشه از این سازمان بریدند. با متلاشی شدن سازمان چریک‌ها، سازمان مجاهدین که خود را یکه و تنها در مقابل حکومت می‌دید نیز در شرایط خودزنی قرار گرفت. در ادامه سرکوب‌های شدید و وحشیانه‌ای که از سال ۶۰ آغاز شده بود و بسیاری از جوانان را به زندان و شکنجه و اعدام کشانده بود، حکومت به سراغ  بزرگترین حامیان خود یعنی حزب توده و سازمان اکثریت هم رفت. این روند سرکوب مداوم که تا کنون ادامه دارد، آیا همان اصلاح‌پذیری حکومت است؟!

امروز، پس از گذشت چهار دهه از آن زمان و به چشم تجربه دیدن روش حکومت اسلامی که فقط سرکوب است و دروغ، باز هنوز هستند عده‌ای که همچنان مبارزه با امپریالیسم را مهمتر از مبارزه با حکومت اسلامی می‌دانند! برخی مواضع خود را چنین توجیه می‌کنند که گویا با هر دو مبارزه می‌کنند ولی آنگاه که تهاجم نظامی آمریکا به ایران را جدی می‌بینند و خود را مجبور به انتخاب، آگاه و یا ناآگاه، در جبهه طرفداران حکومت اسلامی می‌ایستند.

روشنفکران حکومتی با اطلاع از این نقطه ضعف اپوزیسیون است که همواره خطر تهاجم و تجاوز «امپریالیسم آمریکا» را چنان بزرگ می‌کنند که مخالفین رژیم، مبارزه با حکومت اسلامی را همسان با زیر پا گذاشتن یکی از مهمترین اصول خود یعنی مبارزه با امپریالیسم آمریکا بدانند.

اینک موسوی خوئینی‌ها دوباره آمده و مردم را با شعار  و کلاه شعبده‌بازی کهنه و نخ‌نما و آبروباخته‌ی «اصلاح‌پذیری حکومت» به شرکت در انتخابات و پرهیز از اندیشه سرنگونی دعوت می‌کند! اما این مردم با مردم بیست سال پیش فرق می‌کنند. آنها بر خطای سیستم «جمهوری اسلامی» آگاه شده‌اند؛ اگر نه هنوز برخی روشنفکرنماها، اما مردم دریافته‌اند که وقتی سیستمی ایراد داشته باشد همواره نتیجه‌ی خطا خواهد داد: خطای سیستماتیک! خطای سیستماتیک به خطایی گفته می‌شود که مرتب تکرار می‌شود زیرا از سیستمی حاصل می‌شود که معیوب است و قابل اصلاح نیست.

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=213306

یک دیدگاه

  1. حمید

    موسوی خویینی ها یکی از بی شرفترین و فاسد ترین اخوند های ایران است. بله در بین اخوند ها هم بعضی بی شرفتر و فاسد تر از بقیه هستند اگر چه که همه اخوند ها بلا استثنائ بی شرف و جنایتکار و فاسد میباشند!

Comments are closed.