حافظ، ماه رمضان و شب قدر؛ حافظ دل‌مُرده در ماه صیام (۵)

- حافظ اگر بخواهد می‌تواند ماه رمضان را یکی از نه ماه پارسایی به حساب بیآورد و شراب نخورد.  اما او که شرابخواری در روز را توصیه نمی‌کند می‌گوید زمانی را که بدون صراحی و جام در ماه رمضان گذرانده باید قضا کند. او به دنبال بهانه می‌گردد تا ناخشنودی خود از حکم روزه  را اظهار کند.  آیا یک فرد مسلمان قرآن‌دوست می‌تواند ماه رمضان را ماه تاریکی و دل‌مردگی و ریاکاری بداند و تا این اندازه از به پایان رسیدن آن خوشحالی کند؟ شارحان مسلمان این ابیات را طنز حافظ می‌دانند و می‌گویند که او شوخی کرده است!
- در جوامعی مانند شیراز عصر حافظ و امروز ایران کم‌هزینه‌ترین روش انتقاد، طنز است. چشم پوشیدن از مطالب مورد نظر حافظ در ابیات او، به این بهانه که او شوخی کرده، پوشاندن بخش بزرگی از حقیقت است.

جمعه ۲۱ آذر ۱۳۹۹ برابر با ۱۱ دسامبر ۲۰۲۰


ا. ل. ج. – حافظ نظر خود درباره مهم‌ترین ماه برای قرآن‌دوستان یعنی ماه رمضان را در ابیاتی از ده غزل مختلف بیان کرده است. این تنها ماه سال است که در قرآن از آن یاد شده است: «ماه رمضان ماهی است که قرآن در آن نازل شده برای هدایت بشر و برای راهنمایی و امتیاز حق از باطل، پس هر که دریابد ماه رمضان را باید آن را روزه بدارد» (ترجمه الهی قمشه‌ای از پاره‌ای از آیه ۱۸۵ از سوره بقره). روزه یکی از پنج رکن اسلام سنت، علاوه بر شهادت و نماز و ذکات و حج است.

یکی از مشغولیت‌های فکری آنسلم فویرباخ نقاش قرن نوزدهم آلمان در دوران جوانی اشعار حافظ بود. او حافظ را در برخی از تابلوهای خود ترسیم کرده از جمله در این اثر به اسم «قصه‌گوی لب چشمه» که به «حافظ» نیز معروف است؛ ترسیم: سال ۱۸۶۶

یکی از غزل‌های حافظ با این دو بیت شروع می‌­شود:

ساقی بیار باده که ماه صیام رفت
در ده قدح که موسم ناموس و نام رفت
وقت عزیز رفت بیا تا قضا کنیم
عمری که بی حضور صراحی و جام رفت

حافظ در بیت اول این غزل از ماه صیام (روزه‌داری) به عنوان «موسم ناموس و نام» یاد می‌کند.  ترکیبات مشابه در سایر ابیات او همگی بار منفی دارند:

گر چه بدنامیست نزد عاقلان
ما نمی‌خواهیم ننگ و نام را

از ننگ چه گویی که مرا نام ز ننگ است
وز نام چه پرسی که مرا ننگ ز نام است

گفتم به باد می‌دهدم باده نام و ننگ
گفتا قبول کن سخن و هر چه باد باد

بگذر از نام و ننگ خود حافظ 
ساغر می‌طلب که مخموری

«موسم ناموس و نام» را شاید بتوان زمانی برای تظاهر و تفاخر به عبادت و تقوا، یا به گفته حافظ «زهدفروشی»، معنی کرد. حافظ به پایان رسیدن چنین ماهی را، که از نظر او مملو از زهد ریایی است، جشن می‌گیرد و از ساقی قدح شراب می‌خواهد. او در بیت دوم، که خالی از طنز هم نیست، به دو نکته اشاره می‌­کند. اول اینکه ماه رمضان را به اندازه یک عمر طولانی می‌بیند که بیانگر سختی و ملالت است.  دوم اینکه زمانی را که در ماه رمضان بدون شراب بسر برده‌ جزیی از زندگی به حساب نمی‌آورد و می‌گوید که آن وقت را از دست داده‌ است و می‌بایستی قضا کند. در شرع اسلام قضا کردن به معنی بجا آوردن نماز و روزه‌ای است که به‌موقع انجام نشده‌است. حافظ بر خلاف مسلمانان متعهد می‌خواهد زمانی را که از نوشیدن شراب محروم بوده است قضا کند و نه روزه‌هایی را که به احتمال زیاد شکسته و یا نگرفته است! او شرابخواری در ماه رمضان را یک  فریضه شخصی تلقی می‌کند که قربانی روزه‌داری، که یک واجب شرعی است، شده است. او در بیت پنجم همین غزل می‌گوید:

دل را که مرده بود حیاتی به جان رسید
تا بویی از نسیم مِیَ‌اش در مشام رفت

حافظ در این بیت می‌گوید که بوی شراب نه به مشام خودش که به مشام دلِ‌مرده‌ی او می‌رود.  او دل را همچون موجودی تصور می‌کند که با آمدن ماه رمضان می‌میرد و با به پایان رسیدن آن و خوردن بوی شراب به مشامش دوباره زنده می‌شود. حافظ در ماه رمضان دل‌مرده است.

https://kayhan.london/1399/07/25/%d8%b1%d9%82%d8%a7%d8%a8%d8%aa-%d8%ad%d8%a7%d9%81%d8%b8-%d8%a8%d8%a7-%d9%82%d8%b1%d8%a2%d9%86%d8%9b-%d8%a8%d9%87-%d9%82%d8%b1%d8%a2%d9%86%db%8c-%da%a9%d9%87-%d8%a7%d9%86%d8%af%d8%b1

او در غزل دیگری علاوه بر ابراز شادی از به پایان رسیدن ماه رمضان، به انتقاد از حکم ممنوعیت باده‌نوشی در اسلام نیز می‌پردازد. بحث درباره نظر حافظ راجع به باده‌نوشی و حکم ممنوعیت آن در اسلام ما را کمی ‌به حاشیه می‌برد اما ذکر دو نکته در بیت سوم و چهارم ضروری است. حافظ در چهار بیت اول این غزل هشت بیتی می‌گوید:

روزه یکسو شد و عید آمد و دل‌ها برخاست
می ‌ز خمخانه به جوش آمد و می‌باید خواست
نوبه زهد‌فروشان گران‌جان بگذشت
وقت رندی و طرب کردن رندان پیداست
چه ملامت بود آن را که چنین باده خورد
این چه عیب است بدین بی‌خردی وین چه خطاست
باده‌ نوشی که در او روی و ریایی نبود
بهتر از زهدفروشی که در او روی و ریاست

حافظ در بیت اول این غزل تصویری را به قلم کشیده که در آن روزه به صورت مانعی از آمدن عید فطر و پایان ماه رمضان جلوگیری می‌کند. این مانع در نهایت به کنار می‌رود و به فراموشی سپرده می‌شود و عید فطر می‌آید و دل‌های مرده دوباره زنده می‌شوند. در مصراع دوم سه معنی مختلف را می‌توان برای «می ‌ز خمخانه به جوش آمد» تصور کرد: «شراب از شدت اشتیاق بی‌تاب شده است»، «شراب به عمل آمده و آماده مصرف است»، و «شراب دیگر تحمل ماندن در خمخانه را ندارد».  حافظ در این بیت بار دیگر از زنده شدن دوباره دل در پایان ماه رمضان می‌گوید و از اشتیاق متقابل شراب که به جوش آمده و خواستنی شده است.

«زهدفروشان» در بیت دوم کسانی هستند که با تظاهر به پرهیزگاری زهد خود را به رخ دیگران می‌کشند و از این طریق کسب مال و احترام می‌کنند: به عبارت دیگر، زاهدان ریاکار.  حافظ دریک بیت به آنهایی که ممکن است فریب زهد‌فروشان را بخورند هشدار می‌دهد: مبوس جز لب ساقی و جام می‌ حافظ/ که دست زهدفروشان خطاست بوسیدن. «گران‌جان» معانی مختلفی دارد از جمله پست، بدخو، ملال‌آور، تحمل‌ناپذیر و… اما حافظ در دو بیت این واژه را در مورد کسانی که جام شراب را پس می‌زنند به کار برده است:

مجلس انس و بهار و بحث شعر اندر میان
نستدن جام می ‌از جانان گران‌جانی بود

طرب‌سرای وزیر است ساقیا مگذار
که غیر جام می ‌آنجا کند گران‌جانی

پس «زهد‌فروشان گران‌جان» همان زاهدان ریاکاری هستند که شراب نمی‌نوشند و حضورشان سنگین و تحمل‌شان دشوار است. شارحان «پیداست» در مصراع دوم بیت مورد نظر را فرا رسیده فرض کرده و این بیت را کم و بیش به این صورت معنی کرده‌اند: «نوبت زهدفروشان گذشت و حالا زمان شادی کردن رندان فرا رسیده است».  این تعبیر اما «رندی» در آغاز مصراع دوم را نادیده می‌گیرد و نمی‌تواند معنی کامل این بیت باشد. از آنجا که «رندی کردن رندان» بی‌معناست «رندی» در اول مصراع دوم را می‌بایست از آنچه بعد از آن می‌آید جدا کرد: «وقت رندی، و طرب کردن رندان پیداست».  منظور حافظ این است که ماه رمضان و موسم زهدفروشی تمام شده و حالا نوبت رندان است که بار دیگر به صورت پیدا و آشکار، همانگونه که روش رندان است، شادی کنند. از نظر حافظ باده‌نوشی در خفا نیز ریاکارانه است؛ رندان باده‌نوشی خود را از کسی پنهان نمی‌کنند. توجه کنید که طرب کردن شامل باده‌نوشی نیز می‌شود؛ حافظ در بیت‌های قبل و بعد از این بیت به این موضوع اشاره می‌کند.

https://kayhan.london/1399/08/09/%d8%b4%d8%b1%d8%a7%d8%a8-%d9%86%d9%88%d8%b4-%d9%88-%d8%b1%d9%87%d8%a7-%da%a9%d9%86-%d8%ad%d8%af%db%8c%d8%ab-%d8%b9%d8%a7%d8%af-%d9%88-%d8%ab%d9%85%d9%88%d8%af

حافظ در بیت سوم می‌گوید که سرزنش کردن کسی که از این نوع باده بخورد عیب‌جویی نابخردانه‌ای است. منظور حافظ از «چنین باده» باده‌ای است که در بیت اول در خمخانه به جوش آمده است، یعنی باده انگوری.  شارحانی که این بیت را تفسیر کرده‌اند «چنین باده خوردن» را نحوه نوشیدن شراب معنی کرده‌اند، برای مثال «با شادی و شعف» و یا «بی‌تزویر و ریا، بی‌مزاحمت خلق».  من جایی ندیده‌ام که کسی را به خاطر نحوه باده‌خوری او ملامت کرده باشند. در نتیجه حاصل بیت می‌شود: سرزنش کردن کسی که شراب انگور می‌خورد دور از عقل است.

حافظ در بیت چهارم دلیل عاقلانه نبودنِ ملامت کسی که شراب انگور می‌خورد را روشن می‌کند.  شارحان در شرح این بیت «باده‌‌نوشی» و «زهد‌فروشی» را با «یای وحدت» به معنی «یک» معنا کرده‌اند: «یک» باده‌نوش و «یک» زهدفروش. این تعبیر که می‌تواند در مورد مصرع اول صادق باشد در مورد مصرع دوم صحیح نیست. باده‌نوش می‌تواند ریاکار هم باشد اما زهدفروشان، طبق تعریف، همگی ریاکارند. حافظ در این بیت نه باده‌نوش و زهد‌فروش که «باده‌نوشی» و «زهد‌فروشی» را تعریف و با هم مقایسه می‌کند. باده‌نوش هم ممکن است اهل ریا باشد اما در باده‌نوشی روی و ریایی وجود ندارد زیرا نه متاعی برای فروش ارائه می‌شود و نه قصد آزار و فریب کسی در میان است! زهدفروشی اما تظاهر به تقوا است و زاهد ریاکار به خاطر منافع شخصی مردم را آزار و فریب می‌دهد. حافظ با این دو تعریف، و در ادامه بیت قبل که در آن ملامت کردن کسی را که باده انگور می‌خورد نابخردانه می‌داند، نتیجه می‌گیرد که «باده‌نوشی» از «زهد‌فروشی» بهتر است و اگر ملامتی در کار باشد بایستی متوجه زهدفروش باشد و نه باده‌فروش.

به یکی جرعه که آزار کسش در پی نیست
زحمتی می‌کشم از مردم نادان که مپرس

حافظ غزل‌های دیگری هم در باره ماه رمضان و روزه و عید فطر دارد که در پی‌نوشت آمده است.(۱)

به منظور درک انگیزه واقعی حافظ از اظهار ناخرسندی از ننوشیدن شراب در ماه رمضان بهتر است به محدودیتی که او برای نوشیدن شراب قائل می‌شود توجه کرد:

نگویمت که همه ساله می‌پرستی کن
سه ماه می‌خور و نه ماه پارسا می‌ باش

روز در کسب هنر کوش که می ‌خوردنِ روز
دلِ چون آینه در زنگ ظلام اندازد

حافظ اگر بخواهد می‌تواند ماه رمضان را یکی از نُه ماه پارسایی به حساب بیاورد و شراب نخورد اما او که شرابخواری در روز را توصیه نمی‌کند می‌گوید زمانی را که بدون صراحی و جام در ماه رمضان گذرانده باید قضا کند. او به دنبال بهانه می‌گردد تا ناخشنودی خود از حکم روزه  را اظهار کند.  آیا یک فرد مسلمان قرآن‌دوست می‌تواند ماه رمضان را ماه تاریکی و دل‌مردگی و ریاکاری بداند و تا این اندازه از به پایان رسیدن آن خوشحالی کند؟ شارحان مسلمان این ابیات را طنز حافظ می‌دانند و می‌گویند که او شوخی کرده است!  من که طنزی در اظهار دل‌مردگی حافظ در ماه رمضان نمی‌بینم!

برخی نیز ادعا می‌کنند که سایر شعرا نیز از این نوع ابیات درباره ماه رمضان سروده‌اند. اجازه دهید به منظور پی بردن به درستی یا نادرستی این ادعا نگاهی به دو بیت از یکی از غزل‌های متعدد مولوی بلخی در تجلیل از ماه رمضان بیندازیم:

ماهی بیچاره را آب آنچنان تازه نکرد
آنچ کرد اندر دل و جان‌های مشتاقان صیام
گر چه ایمان هست مبنی بر بنای پنج رکن
لیک والله هست از آنها اعظم الارکان صیام

مولوی روزه را مهم‌تر از شهادت و نماز و ذکات و حج می‌داند. حافظ حتا یک بیت مثبت در باره ماه رمضان نسروده است. مولوی می‌گوید که روزه دل و جان روزه‌دار را بیشتر تازه می‌کند تا ماهی را آب!  دل حافظ اما در ماه رمضان مرده است و تنها در پایان آن ماه با نسیم شراب زنده می‌شود.  شاید با اندکی اغراق بتوان گفت که حافظ از ماه رمضان بیزار است، و از اینکه مجبور به تظاهر به روزه‌داری است ملول و دل‌‌مرده.  حافظ در این ابیات بار دیگر نشان می‌دهد که تقدسی برای قرآن قائل نیست. اینبار نه تنها از طریق بی‌احترامی ‌نسبت به ماه نزول آن بلکه با ادعای بی‌خردی کسانی که شخص شرابخوار را سرزنش می‌کنند، سرزنشی که ریشه در قرآن دارد: «ای اهل ایمان، شراب و قمار و بت‌پرستی و تیرهای گروبندی همه اینها پلید و از عمل شیطان است، از  آن البته دوری کنید تا رستگار شوید» (آیه ۹۰ از سوره مائده، ترجمه الهی قمشه‌ای).

دعای حافظ در شب قدر

«قدر» نام سوره‌‌ای نسبتاً کوتاه از قرآن است که از پنج آیه تشکیل شده:

ما [قرآن را] در شب قدر نازل کردیم.
و از شب قدر، چه آگاهت کرد.
شب قدر از هزار ماه ارجمندتر است.
در آن [شب‌] فرشتگان، با روح، به فرمان پروردگارشان، براى هر کارى [که مقرّر شده است‌] فرود آیند.
[ آن شب‌] تا دمِ صبح، صلح و سلام است (ترجمه فولادوند).

شب قدر یکی از شب‌های ماه رمضان است و از آنجا که در روایات اسلامی از شب به‌خصوصی یاد نشده، مسلمانان مراسم این شب را در یک یا چند شب از شب‌های فرد دهه آخر ماه رمضان برگزار می‌کنند از جمله نوزدهم، بیست و یکم، بیست و سوم و بیست و هفتم.  مسلمانان این شب را، از نماز عشا تا نماز صبح، به دعا و قرآن‌خوانی و استغفار می‌پردازند.

حافظ در بیت سوم و چهارم از غزلی به مطلع «حال دل با تو گفتنم هوس است/ خبر دل شنفتنم هوس است» می‌­گوید:

شب قدری چنین عزیز و شریف
با تو تا روز خفتنم هوس است
وه که دُردانه‌ای چنین نازک
در شب تار سُفتنم هوس است

دکتر حمیدیان شب قدر را استعاره‌ای از شب وصال و وحدت عرفانی معنی می‌کند و در شرح این بیت می‌گوید: «شب قدر: پیشتر گفتیم که شعرای عارف و عرفان‌گرا آن را استعاره از شب وصال و وحدت آورده‌اند.  سعدی در همین معنی: شب قدری بود که دست دهد/ عارفان را سماع روحانی؛ خواجه در اینجا تعبیر جنسی خفتن یا همبستری را به کار گرفته…  اما او به این بسنده نمی‌کند چون بلافاصله پس از ذکر با هم خفتن استعاره‌ای دقیق‌تر را به کار می‌برد… یکی از معانی دُر یا لعل یا یاقوت سفتن آنجا که سخن از زفاف و خفت و خیز در میان است ازاله بکارت است.»

https://kayhan.london/1399/08/23/%d8%a7%d8%a8%db%8c%d8%a7%d8%aa-%d9%82%d8%b1%d8%a2%d9%86%db%8c-%d8%ad%d8%a7%d9%81%d8%b8-%d9%87%db%8c%d8%a7%d9%87%d9%88%db%8c-%d8%a8%d8%b3%db%8c%d8%a7%d8%b1-%d8%a8%d8%b1%d8%a7%db%8c-%d9%87%db%8c%da%86

ادعای به کار گرفتن «تعبیر جنسی خفتن یا همبستری» در یک بیت عرفانی توسط حافظ، یا هر شاعر دیگر، حیرت‌انگیز است! تعبیر عرفانی « ازاله بکارت» چه می‌تواند باشد؟! اگر منظور دکتر حمیدیان این است که حافظ هوس کرده شبی را با دوست عارف خود تا صبح سپری کند تا به وصال عرفانی و وحدت برسد دیگر چرا « تا صبح خفتن و ازاله بکارت»؟! آیا حافظ به منظور رسیدن به وصال حق نیازی به همخوابی با کسی دارد؟! آیا برای رسیدن به وصال عرفانی تا صبح بیدار ماندن بهتر نیست؟

یکی از دیگر ایرادهایی که به این شرح وارد است این است که اگر منظور حافظ از«شب قدر» شب وصال می‌بود می‌توانست بگوید «شب وصلی چنین…».  واضح است که تنها هدف دکتر حمیدیان لاپوشانی معنی مورد نظر حافظ از این بیت است وگرنه مجبور به ارائه تفسیری تا این اندازه سبک و شگفتی‌زا نمی‌شد.

دکتر استعلامی‌در شرح این بیت می­‌گوید: «شب قدر، شب نزول قرآن، شب پذیرش دعای مؤمن و شب تجلّی نور حق در دل مرد راه حق است. اما در اینجا شب وصال است که برای عاشق عزیز و شریف است، نه آن شب قدری که مؤمن در یاد حق بیدار می‌­ماند.»  این عاشق «هوس خفتن تا روز» در سر دارد.». وی نیز به منظور منحرف کردن ذهن خواننده از معنی مورد نظر حافظ «شب قدر» را شب وصال معنی می‌کند. دکتر استعلامی بر خلاف دکتر حمیدیان، نه نوع وصال را مشخص می‌کند و نه وارد جزئیات می‌شود. وصال جسمانی در این بیت بی‌معنی است زیرا انسان چیزی را هوس می‌کند که در دسترس نداشته باشد، حافظ هوس همخوابی با معشوق خود را دارد ولی وصال تنها زمانی میسر می‌شود که معشوق موافقت کند. پس منظور وی وصال عرفانی است و همان ایرادهایی که در رابطه با شرح دکتر حمیدیان مطرح شد در مورد شرح دکتر استعلامی نیز صدق می‌کند. حافظ عرصه را بر کسانی که این بیت را از پس پرده تعصبات مذهبی می‌نگرند و شرح می‌دهند تنگ کرده است.  شارحان مسلمان به ناچار «شب قدر» را یا شب وصال تعریف می‌کنند و یا منظور حافظ از آن را شبی مانند «شب قدر» تعبیر می‌کنند(۲).

حافظ می‌­گوید در شبی که مسلمانان تا صبح به عبادت می­‌پردازند و خداوند آن را آنقدر عزیز داشته که قرآن را در آن شب نازل کرده، نه تنها هوس عشق­بازی کرده است بلکه دوست دارد تا صبح در کنار معشوق بخوابد. جعفر وفا پژوهشگر اهل سنت در بحث مفهوم‌شناسی از مقاله «شب قدر از منظر قرآن» (دوره اول، ویژه‌نامه ماه رمضان، تابستان  ۱۳۹۱، صفحه ۸۳- ۹۵ از فصلنامه علمی- ‌تخصصی حبل المتین) می‌گوید: «پس شب قدر یعنى شب مخصوص رقم زدن سرنوشت انسان و برنامه‌ریزى کردن. به همین جهت آن را شب قدر می‌‏نامند؛ چون خداوند آنچه را در طول سال انجام خواهد گرفت، در آن شب، تقدیر و تعیین می‌کند… و این گفتار، عصاره و مضمون آیه چهارم سوره «دخان» است که به صراحت بیان شده است: «فیها یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکیمٍ: در آن شب هر امرى بر اساس حکمت (الهى) تدبیر و جدا می‌‏گردد.»

حافظ در شب قدر هوس عشقبازی می‌کند «چون خداوند آنچه را در طول سال انجام خواهد گرفت، در آن شب، تقدیر و تعیین می‌کند (مولوی: روا شود همه حاجات خلق در شب قدر).  او امیدوار است که تقدیر الهی این باشد که معشوق پاسخ مثبت دهد و این هوس تبدیل به واقعیت گردد.  چه کاری بهتر از همخوابی با معشوق نه یک شب، که تمام شب‌های سال! هدف حافظ از سرودن این بیت جز دهان‌کجی به اعتقادات و تقدس‌‌زدایی از شب قدر و قرآن چه می‌تواند باشد؟

تفسیر‌های ارائه شده توسط این دو شارح (حمیدیان و استعلامی) به روشنی نشان می‌دهد که شارح تا زمانی که از پشت پرده تعصبات مذهبی به ابیات کفرآمیز حافظ می‌نگرد نه تنها خواننده را از دسترسی به پیام او محروم می‌کند بلکه مجبور به ارائه شرح‌های بی‌معنی و گاه مضحک هم می‌شود.  این دو استاد که شرح‌های بسیار خوب و معتبری از اکثر ابیات حافظ ارائه کرده‌اند، در مواجهه با ابیات کفرآمیز او تمام کوشش خود را در پرده‌پوشی معانی مورد نظر حافظ به کار می‌برند.  آنها شاید بر این باورند که از این طریق هم خدمتی به حافظ می‌کنند و هم خود، به خاطر پوشاندن کفر و گناه حافظ، ثوابی می‌برند.  غزل حاوی این بیت در «حافظ‌نامه» که تنها ۲۵۰ غزل حافظ را در بر می‌گیرد نیامده و در نتیجه شرحی برای این بیت از دیگر پرچمدار فرضیه «حافظ مسلمان قرآن‌دوست»، بهاءالدین خرمشاهی، در دست نیست.

حافظ در بیت دیگری می‌گوید:

در شب قدر ار صبوحی کرده‌ام عیبم مکن
سرخوش آمد یار و جامی‌ بر کنار طاق بود

او در این بیت به شراب نوشیدن در پایان شب قدر اعتراف می‌کند. دکتر استعلامی ‌در شرح این بیت اشاره می‌کند که «… و صبوحی می‌ خوردن در بامداد است، و اگر کسی در پایان چنان شبی، به میخوارگی بنشیند، گناه بزرگی کرده است، اما باز حافظ عذر ناموجه دیگری می‌آورد و خود را با طنز تبرئه می‌کند.»  آری، طنزی در این بیت در میان است ولی هدف حافظ از سرودن این بیت چیست؟  آیا او فقط می‌خواهد به گناه خود اعتراف کند؟ نوشیدن شراب صبحگاهی در پایان هر شبی یک گناه محسوب می‌شود و نه تنها شب قدر.  آیا جز این است که حافظ اگر از این شب به‌خصوص نام می‌برد به این خاطر است که می‌خواهد از آن تقدس‌زدایی کند؟  دکتر حمیدیان می‌گوید: «صبوحی در شب قدر: از رشته مضامین طنزآفرین است، مثل باده‌خواری در رمضان یا خفتن با معشوق در شب قدر که هر دو مشمول همان مضاعف یا چندگونه کردن گناه است…»  او از تفسیر این بیت سر باز می‌زند و علاوه بر آن نظرش درباره «خفتن با معشوق در شب قدر» را که در شرح بیت قبلی « استعاره از شب وصال و وحدت» معنی کرده بود عوض می‌کند و اینبار آن را از« رشته مضامین طنزآفرین» می‌نامد! بهاءالدین خرمشاهی نیز اگرچه غزل حاوی این بیت را در «حافظ‌نامه» آورده‌ است و بسیاری از ابیات آن را توضیح داده‌ اما در شرح این بیت فقط «طاق» را معنی می‌کند.  طفره رفتن خرمشاهی از ارائه شرحی بر ای این بیت دور از انتظار نیست.  او نیز به این بهانه که ابیات و غزل‌های آسان حافظ نیازی به تفسیر ندارد از شرح ابیات کفر‌آمیز او اجتناب می‌کند.  آیا مشکل اصلی خواننده در این بیت معنی «طاق» است یا شرابخواری حافظ در پایان شب قدر؟  چه خوب می‌بود اگر او که در «ذهن و زبان حافظ» می‌گوید: «دیگر غیرتی بالاتر از قرآن برای حافظ مطرح نیست»، شرحی هرچند کوتاه برای این دو بیت که در آنها حافظ از شب نزول قرآن تقدس‌زدایی می‌کند می‌نوشت. او البته تمام ابیات کفرآمیز حافظ را طنز او می‌نامد و بحث درباره مطلبی را که حافظ در قالب طنز گفته است وظیفه خود نمی‌داند. در جوامعی مانند شیراز عصر حافظ و امروز ایران کم‌هزینه‌ترین روش انتقاد، طنز است. چشم پوشیدن از مطالب مورد نظر حافظ در ابیات او، به این بهانه که او شوخی کرده، پوشاندن بخش بزرگی از حقیقت است.

آنچه حافظ در باره قرآن و ترک آن گفت(۳) در پرده بود اما ابیات او در باره ماه رمضان و به‌خصوص باده‌خواری و  هوس تا صبح خفتن با معشوقه در شب قدر جسورانه و آشکار است.  او به منظور کمک به رهایی خواننده خود از جهل و تعصب، امنیت خودش را بارها به خطر انداخته است. آیا کسی در حکومت اسلامی ایران، و یا هر کشور مسلمان دیگر، جرأت سرودن چنین ابیاتی را دارد؟ اطلاع زیادی درباره جزئیات زندگی حافظ و اینکه او چگونه از گزند متشرعین و متعصبان مذهبی جان سالم به در برده در دست نیست اما به نظر می‌رسد که دوستان قدرتمند او در مواقع لازم به کمک او می‌آمده‌اند. حافظ در قصیده‌ای که در مدح قوام‌الدین محمد صاحب عیار وزیر شاه شجاع سروده است به یکی از این موارد اشاره می‌کند:

سحرگهم چه خوش آمد که بلبلی گلبانگ
به غنچه می‌زد و می‌گفت در سخنرانی
که تنگدل چه نشینی ز پرده بیرون آی
که در خُم است شرابی چو لعل رمانی
مکن که می‌ نخوری بر جمال گل یک ماه
که باز ماه دگر می‌‌‌خوری پشیمانی
به شکر تهمت تکفیر کز میان برخاست
بکوش کز گل و مل داد عیش بستانی

معلوم می‌شود که حافظ لااقل یک بار تکفیر شده و قوام‌الدین محمد صاحب عیار او را نجات داده است زیرا او در همین قصیده می‌گوید:

تو بودی آن دم صبح امید کز سر مهر
برآمدی و سر آمد شبان ظلمانی

حافظ‌شناسان مسلمان با ارائه شرح‌های نادرست از ابیات کفرآمیز حافظ و در مواردی طنز خواندن این ابیات بدون ارائه شرحی برای آنها، نه تنها خوانندگان خود را گمراه می‌کنند بلکه تلاش‌های پر مخاطره و متهورانه حافظ برای رساندن پیام‌های خود به خواننده را نیز ارج نمی‌نهند. نباید فراموش کرد که کسی حافظ را مجبور به سرودن ابیات جسورانه‌ و انتقادآمیز درباره مقدسات اسلام، از قبیل قرآن و ماه رمضان و شب قدر نکرده است.  او زندگی خود را بارها به خطر انداخته تا مجموعه‌ای از نظرات خود در باره قرآن و احکام اسلام را برای نسل‌های پس از خود بجای بگذارد.


(۱) حافظ در غزلی دیگر ضمن ابراز خوشحالی از دیدن هلال ماه نو که پایان ماه رمضان و امکان دوباره میگساری را بشارت می‌دهد به زاهد طعنه می‌زند و می‌گوید کسی که «خاک میکده عشق» را زیارت نکرده، ثوابی از روزه خود نمی‌برد:
بیا که ترک فلک خوان روزه غارت کرد
هلال عید به دور قدح اشارت کرد
ثواب روزه و حج قبول آن کس برد
که خاک میکده عشق را زیارت کرد
او در یک بیت از غزل دیگری قدح را به خورشید تشبیه می‌کند و می‌گوید که ماه رمضان بدون خورشید و تاریک است:
ماه شعبان منه از دست قدح کاین خورشید
از نظر تا شب عید رمضان خواهد شد
در بیت زیر نیز خورشید و هلال ماه نو که پس از غروب خورشید قابل رؤیت می‌شود، حافظ را به ترتیب به یاد جام و قدح باده می‌اندازند:
همین که ساغر زرین خور نهان گردید
هلال عید به دور قدح اشارت کرد
او در دو بیت زیر نیز به آمدن عید فطر و باده‌خواهی اشاره می‌کند:
حافظ منشین بی می ‌و معشوق زمانی
کایام گل و یاسمن و عید صیام است
عید است و آخر گل و یاران در انتظار
ساقی به روی شاه ببین ماه و می ‌بیار
بیت زیر تنها بیت حافظ در باره ماه رمضان است که در آن از پایان یافتن آن ماه ابراز خوشحالی می‌کند بدون آنکه باده‌خواهی کند:
روزه هرچند که مهمان عزیز است ای دل
صحبتش موهبتی دان و شدن انعامی
حافظ دو بیت دیگر درباره ماه رمضان دارد که در آنها شراب عشق طلب می‌کند:
زان باده که در میکده عشق فروشند
ما را دو سه ساغر بده و گو رمضان باش
زان می‌ عشق کز او پخته شود هر خامی‌
گر چه ماه رمضان است بیاور جامی
در این دو بیت حافظ از شراب عشق صحبت می‌کند و از اینکه دوست دارد یک جرعه و یا یکی دو ساغر از این می‌ بنوشد هر‌چند که ماه رمضان است. شارحانی که این دو بیت را معنی کرده‌اند یا صورت ظاهری آنها را تکرار کرده‌اند و یا، علاوه بر آن، به این نکته هم اشاره کرده‌اند که این نوع شراب را در ماه رمضان هم می‌توان نوشید.  از آنجا که همه می‌دانند که این نوع شراب را در ماه رمضان هم می‌توان نوشید، بیان آن توضیح واضحات است و در شأن حافظ نیست. من با نظر شاعر گرانقدر «سایه» (هوشنگ ابتهاج) که می‌گوید منظور حافظ از شراب عشق در این دو بیت نیز همان شراب انگور است موافقم. منظور حافظ نمی‌تواند شراب عرفانی باشد زیرا این نوع شراب را در جام و دو سه ساغر نمی‌نوشند.
«سایه» بر این باور است که ذهن خواننده در مواجهه با این دو بیت، اشاره حافظ به «عشق» و «میکده عشق» را نادیده می‌گیرد و شراب انگور را به خیال می‌کشد. «سایه» در مقدمه کتاب «حافظ به سعی سایه» در آنجا که درباره بیت «حافظ این خرقه که داری تو ببینی فردا/ که چه زنار ز زیرش به دغا بگشایند» خاطرنشان می‌کند که اگرچه دغا قید فعل گشودن است و به زنار راجع نمی‌شود «… غلبه مفهوم و عمومیت مقصود گوینده در ذهن تصرف می‌کند و عکسی از دغا بر زنار  می‌اندازد» و در ادامه می‌گوید: «نظیر همین تصرف ذهن، به گونه‌ای دیگر در مطلع غزل ۴۵۷ نیز هست:
زان می‌ عشق کز او پخته شود هر خامی‌
گر چه ماه رمضان است بیاور جامی
یعنی معنی عشق باید مفهومی‌ غیر از می ‌انگور و نظایر آن القا کند، و میکده عشق هم در بیتی دیگر همین حکم را دارد:
زان باده که در میکده عشق فروشند
ما را دو سه ساغر بده و گو رمضان باش
اما، با اینکه عشق، خاصه اگر عشق عرفانی و الهی باشد، منافاتی با رمضان ندارد، «گرچه» و «گو» اثر خود را  می‌گذارد و ذهن، اشاره عشق را که پرده‌ای بر بیان گستاخ شاعر است، نادیده می‌گیرد».
(۲) شرح بیت «شب قدری چنین عزیز و شریف/ با تو تا روز خفتنم هوس است»:
ابهری: «شب قدر: شب اجابت دعا، شب وصل».
برزگر خالقی: «خواجه شب قدر را شبی می‌داند که با دلدار صحبت کند و به همین سبب به او می‌گوید: ای معشوق آرزو دارم تا صبح تو را در آغوش بگیرم و با تو بخوابم».
ثروتیان: «بالکنایه: درشب قدر تا صبح نمی‌خوابند و عبادت می‌کنند و من در چنین شب قدری عزیز و شریف هوس آن دارم که با خیال تو تا صبح بخوابم و یا در عبادت و ذکر خود تو را تا صبح در کنار و در خیال و یا در مشاهدات دلم ببینم».
جلالیان: «در شبی که چون شب قدر برای من عزیز و شریف است آرزو دارم که با تو تا روز در بستر بسر برم».
خرمشاهی: غزل حاوی این بیت در «حافظ‌نامه‌»ی وی نیامده است.
خطیب رهبر: «شب قدر: بکنایه [به کنایه] مقصود شب وصل است».
رستگار فسایی: «امشب که شب وصل و زفاف است، برای من آنقدر عزیز و ارجمند است که به هزار ماه می‌ارزد و می‌خواهم تا بامدادان همچنان در آغوش تو باشم».
سودی: «در یک همچو شب قدری عزیز و شریف، هوس دارم با تو تا صبح بخوابم. یعنی خوابیدن را با تو آرزو می‌کنم».
قیصری: «در این شب ارجمند وصال که شبی است عزیز و شریف، دوست دارم تا بامداد در آغوشت بخوابم».
هروی: «شبی چنین ارجمند و شریف که مثل شب برات مرادبخش است، هوس دارم که تا روز با تو بخوابم».
(۳) به «رقابت حافظ با قرآن»، «شراب نوش و رها کن حدیث عاد و ثمود»، و «ابیات قرآنی حافظ» مراجعه کنید.


♦← انتشار مطالب دریافتی در «دیدگاه» و «تریبون آزاد» به معنی همکاری با کیهان لندن نیست.

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=222124

2 دیدگاه‌

  1. رضا شاه روحت شاد .

    عالمی از نو بباید ساخت ٬, وز نو ادمی .. ( حافظ )

  2. نادر

    دوست عزیز نویسنده
    سپاس فراوان از این سری مقاله های بسیار جالب. به امید روزی که با خیال راحت اسم کامل خود را بنویسید و هیچکدام مجبور نباشیم مثل حافظ برای بیان عقیده و فکر خود از رمز و راز استفاده کنیم.
    پاینده باشید

Comments are closed.