گفتگو با دکتر تورج اتابکی درباره تاریخچه «پان‌ترکیسم» و ادعاهای ارضی آن:‌ حفظ تمامیت ارضی ایران در گرو مردمسالاریست

- ایران در قرن نوزدهم در دو جنگ به روسیه باخت که منجر به امضای دو قرارداد گلستان ۱۸۱۳و ترکمانچای  ۱۸۲۸ شد که مرزهای روسیه را به رود ارس کشاند. آنها فکر می‌کردند که اگر اینگونه ادامه یابد تمام ایران از بین خواهد رفت. اسناد پیدا شده هم نشان می‌دهد که این به راستی هدف روسیه و بعدها اتحاد جماهیر شوروی بود که دریای مازندران (کاسپین) و سواحل جنوبی آن را تماماً از ایران جدا کند.
- در دوران جنگ جهانی اول سیاست عثمانیان در بخش‌های شمال غربی کشور که اشغال کرده بودند، یعنی در استان آذربایجان ایران، سیاستی نبود که فرماندهان ارتش عثمانی در محل به طراحی آن نشسته باشند، بلکه فرمان مستقیم از استانبول می‌رسید. هر آذربایجانی هم که در برابر این سیاست عثمانی ایستادگی می‌کرد، مانند شیح محمد خیابانی، از سر راه برداشته می‌شد.
- گرایش جدایی‌سری و تبلیغات «پان‌آذربایجانیسم» با اتحاد شوروی و از دهه‌ی ۱۹۳۰ شکل می‌گیرد.
- در ترکیه‌ی امروز، اسلام‌گرایان در قدرت متوجه شدند سکولاریسم آتاتورکی در جامعه و به ویژه در شهرهای بزرگ ترکیه آنقدر ریشه دوانده که نمی‌توان به سادگی آن را از حیات سیاسی ترکیه حذف کرد. شمار بسیاری از مردمان ترکیه هیچ قرابتی با اسلام سیاسی ندارند. مسلمان خانه‌اند و نه خیابان. بنابراین در پی شکل دادن یک سنتز ترک– اسلام برآمدند با این هدف که با ترویج این دو اندیشه، یعنی  اسلام‌گرایی و ناسیونالیسم می‌توانند به بقایشان تداوم بخشند.
- برای رجب طیب اردوغان مهم بازگشت به هر سه مقامی ‌است که یوسف آکچورا در اول قرن بیستم در کتابش «سه گونه سیاست» مطرح کرد: بازی کردن با هر سه کارت پان‌ترکیسم، پان‌عثمانیسم و پان‌اسلامیسم!

یکشنبه ۷ دی ۱۳۹۹ برابر با ۲۷ دسامبر ۲۰۲۰


چندی پیش رجب طیب اردوغان رئیس جمهور اسلامگرای ترکیه برای شرکت در رژه پیروزی ارتش جمهوری آذربایجان در جنگ اخیر قره‌باغ طی سخنرانی و شعرخوانی بطور غیرمستقیم به بحث ادعای ارضی «پان‌ترکیسم» نسبت به بخش‌هایی از خاک ایران دامن زد. این موضوع بازتاب گسترده در میان ایرانیان از جمله در رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی یافت. برای شناخت بیشتر ریشه‌های «پان‌ترکیسم» و سنجش خطر آن علیه ایران با دکتر تورج اتابکی گفتگو کرده‌ایم.

دکتر تورج اتابکی

-دکتر اتابکی، «پان‌ترکیسم» از چه زمانی مطرح شده و چه تحولاتی را از سر گذرانده؟

-ریشه‌های شکل‌گیری پان‌ترکیسم در غرب آسیا، به ویژه در آسیای صغیر، به اواخر قرن ۱۸ و قرن ۱۹ میلادی می‌رسد. ما در صحنه روابط بین‌الملل و روابط بین امپراتوری‌ها شاهد رشدی ناموزون هستیم. روند شکل‌گیری و بسط امپراتوری‌ها از قرن ۱۶ شروع می‌شود و در قرون ۱۷ و ۱۸ به اوج می‌رسد و رقابت بین حوزه‌های حکمرانی امپراتوری‌ها نیز شروع می‌شود. در همین زمان قدرتی مانند روسیه که یک امپراتوی شکل گرفته از میانه‌ی قرن ۱۶ است، آنگاه که به قرن ۱۷ و ۱۸ می‌رسد خود را در تقابل با قدرت‌های مطرح آن زمان از جمله عثمانی و بریتانیا می‌بیند و تلاش می‌کند حوزه حکمرانی‌اش را توسعه دهد. از فتح قازان یعنی مبدأ شکل‌گیری دولت روسیه در ۱۵۵۴ تقریباً سه قرن طول می‌کشد که امپراتوری روسیه خود را به قفقاز و آسیای میانه می‌رساند.

ما در امپراتوری روسیه دو خوانش داریم. یکی خوانش سن‌پترزبورگ ویا بعدها پتروگراد و  دیگری خوانش مسکو. خوانش مسکو در قیاس با خوانش پتروگراد بومی‌تر است. خوانش پتروگراد خوانشی اروپامحور است و خواهان تبعیت از اروپاست. خوانش مسکو اعتقاد دارد همانطور که حوزه تمدنی روسیه با اروپا پیوند دارد با آسیا هم پیوسته است و بنابراین روسیه تعلق به حوزه تمدنی «یوروآسیا» دارد.

حاصل جدال این اندیشه به آنجا می‌رسد که آرام آرام در روسیه شکلی از  «پان‌اسلاویسم» ظهور می‌کند. پان‌اسلاویسمی‌ که اعتقاد به برتری قوم اسلاو در شرق اروپا دارد و آن را تبلیغ می‌کند. این پان‌اسلاویسم تبعاتی دارد. به قرن ۱۸ که می‌رسیم پان‌اسلاویسم در برابر امپراتوری عثمانی بیشتر عرض اندام می‌کند و با آن وارد جنگ‌هایی می‌شود در حالی که ایران همچنان در حاشیه قرار دارد. این رویدادها همزمان هستند با سلطنت نادرشاه. بین ایران و روسیه هم یک مقاوله‌نامه‌ای بسته می‌شود که بسیار محدود است زیرا ایران برای امپراتوری روسیه درحد عثمانی مطرح نبود. از طرف دیگر، خود امپراتوری عثمانی که به دنیای اسلام تعلق داشت در مقابل دو امپراتوری بریتانیا و روسیه ایستاده بود که هر دو مسیحی هستند؛ یعنی در کنار یک حوزه فرهنگی قومی ‌یک حوزه فرهنگی آیینی هم به چشم می‌خورد.

سپس از اوایل نیمه قرن نوزدهم شاهد تلاشی برای تاریخ‌پردازی و تاریخ‌سازی بر مبنای اروپا‌مداری هستیم با این ادعا که اروپا دارای پیشینه‌ی بسیار طولانی است و تلاش می‌کنند پیوندهایی با تمدن‌های یونانی/ مقدونی و بعدها تمدن رومی‌ دست و پا  کنند. به عبارت دیگر، توسعه‌طلبی امپراتوری‌های بریتانیا، روسیه و فرانسه باید معادل تاریخی خود را پیدا می‌کرد. توسعه‌طلبی آنها با یک رسالت جهانی نیز توجیه می‌شد که ریشه در تمدن‌های باستانی یونان و روم  دارد. ما بازتاب این را در شکل‌گیری پان‌هلنیسم از اوایل قرن نوزدهم می‌بینیم که البته نه در خود سرزمین کنونی یونان بلکه در لندن و پاریس ساخته و پرداخته می‌شود. یعنی پیشکسوتان پان‌هلنیسم یونانی‌تبار نبودند بلکه لرد بایرون و چارلز نیکلاس فابیر بودند. زمانی هم که یونان در میانه قرن نوزدهم از امپراتوری عثمانی جدا شد تعداد بسیار کمی‌ در آن سرزمین بود و باش داشتند که زبان یونانی می‌دانستند. آنها بیشتر خودشان را شهروندان عثمانی می‌دانستند.

بر بستر این پان‌هلنیسم و پان‌اسلاویسم در قلمرو امپراتوری روسیه، شاهد برآمد گرایش‌هایی هستیم که خواهان ایستادگی در برابر این ایدئولوژی‌ها بودند. این گرایش‌ها بیشتر در میان تاتارهای کریمه- که اخیراً روسیه مجدداً از اوکراین پس گرفته- مطرح می‌شد.  تا حدی هم این گرایش در بین تاتارهای کازان دیده می‌شد. آرام آرام این گرایش به هویت تاتاری که در مقابل پان‌اسلاویسم شکل می‌گیرد به جنوب حرکت کرد و با تأخیر به قفقاز و آسیای میانه رسید. دولت روسیه تزاری هم به شدت نگران این گرایش‌های جداسری و هویت‌طلبانه‌ی رعیت‌های امپراتوری روسیه در مقابل سلطه‌اش می‌شود و واکنش شدید در برابر آنها نشان می‌دهد. شماری از حاملان این تفکر فشارهای رژیم تزاری را تاب نیاوردند و از امپراتوری روسیه مهاجرت کردند. بهترین جا هم برای آنها استانبول بود. آنها در آنجا پناه امنی یافتند که  جزوات و کتاب‌های خود را منتشر می‌کردند که پاره‌ای هم مورد پسند دولت عثمانی قرار نمی‌گرفت و آنها مجبور می‌شدند در سرزمین‌هایی خارج از ترکیه عثمانی، آنها را منتشر کنند. از جمله یوسف آکچورا کتابش با عنوان «سه گونه سیاست» را در قاهره منتشر کرد.

-آیا اندیشه‌های حاملان این تفکر که از روسیه آمده بودند در میان ترک‌زبانان تاتار و مسلمان جنوب قفقاز بازتاب نمی‌یافت؟

-در آن زمان بسیاری از تاتارها و مسلمانان جنوب قفقاز– آنگونه که در اسناد روسیه به آنها اتلاق می‌شد- دلبسته‌ی تحولات انقلاب مشروطه ۱۹۰۶ ایران بودند واین تعلق خاطر را در کتب و جزوات‌شان ابراز می‌داشتند. شخصیت‌هایی چون آخوندزاده، طالبوف، احمد آقا اوقلی و آقایف و حسین‌زاده مسائل و انقلاب ایران را دنبال می‌کردند. ولی با روی کار آمدن استبداد صغیر و سپس بازگشت مشروطیت در ۱۹۰۸ و تحولات و درگیری‌های بعدی در ایران، از میان آنان کسانی چون آقا احمد اوقلی که ابتدا تعلق خاطر به ایران داشتند دلسرد شدند و به استانبول رفتند و بیشتر به  تحولات عثمانی دل بستند. در حالی که «منورالفکرانی» مانند آخوندزاده و طالبوف، یعنی مدرنیست‌های قفقاز، قلمرو ایران برایشان مهم بود و  با یک پروژه سریع مدرن‌سازی در تمام زمینه‌ها می‌خواستند ایران توان مقابله با قدرقدرتی عثمانی و روسیه را بیابد. ایران در قرن نوزدهم در دو جنگ به روسیه باخت که منجر به امضای دو قرارداد گلستان ۱۸۱۳و ترکمانچای  ۱۸۲۸ شد که مرزهای روسیه را به رود ارس کشاند. آنها فکر می‌کردند که اگر اینگونه ادامه یابد تمام ایران از بین خواهد رفت. اسناد پیدا شده هم نشان می‌دهد که این به راستی هدف روسیه و بعدها اتحاد جماهیر شوروی بود که دریای مازندران (کاسپین) و سواحل جنوبی آن را تماماً از ایران جدا کند.

– پس آکچورا کتابش را بر  اساس چه زمینه‌ای منتشر ساخت؟

-بر آن بستر تاریخی، گرایش‌های فکری متفاوتی حضور دارند. در مقابل خطر روسیه ما شاهد پان‌اسلامیسم هستیم. هنوز از  پان‌ترکیسم خبری نبود و تنها واکنشی دفاعی بوده در مقابل پان‌اسلاویسم. از طرف دیگر ما جنبش‌های ناسیونالیستی در بالکان و ناسیونالیسم ارمنی را داشتیم. ارامنه عثمانی خودشان را متعلق به امپراتوری عثمانی نمی‌دانستند و در پی  جداسری بودند. از طرف دیگر ما پان‌عربیسم را هم داشتیم که تعلق خاطری به عثمانی نداشت به ویژه در میان اهالی شبه‌جزیره عربستان. یعنی امپراتوری عثمانی از درون از طرف  اتباع  و رعیت‌های مختلف خود در حال تهدید بود. بر چنین پس‌زمینه‌ای است که، آدمی‌ مانند آکچورا  کتاب «سه گونه سیاست» را منتشر می‌کند و می‌نویسد که سه راه در برابر امپراتوری عثمانی قرار دارد.  پان‌اسلامیسم، پان‌عثمانیسم و پان‌ترکیسم. او می‌نویسد که پان‌اسلامیسم خورند امپراتوری عثمانی نیست زیرا بسیاری از رعیت‌های ما مسلمان هستند ولی دل در گرو امپراتوری ندارند. نظر او در اینجا بیشتر معطوف به اعراب بود. پان‌عثمانیسم هم به درد ما نمی‌خورد زیرا بسیاری از رعیت‌های ما که در بالکان و آناتولی زندگی می‌کنند تعلق خاطری به عثمانی‌گری ندارند و تنها خود را رعیت و دارای تذکره عثمانی می‌دانند. آکچورا نتیجه می‌گیرد تنها گزینه‌ای که برای بقای امپراتوری عثمانی مانده این است که بروند سراغ شناسه‌ای که ترک‌ها را ب ههمدیگر نزدیک می‌کند، یعنی پان‌ترکیسم. این شاید تنها راه برون‌یافت از این وضعیت بحرانی جاری و جلوگیری از فروپاشی امپراتوری عثمانی باشد.

در نبردهای جدایی‌خواهانه‌ای که پیش از آغاز جنگ جهانی اول در بالکان داشتیم، بخش‌های بزرگی از سرزمین‌های بالکان به تدریج از دست عثمانی بیرون شد. درواقع یکی از دلایل مهمی ‌که دولت «اتحاد و ترقی» عثمانی وارد جنگ شد این بود که انور پاشا به یارانش در حزب «اتحاد و ترقی» قبولانده بود که اگر در کنار آلمان و اتریش وارد جنگ شوند، امید پس گرفتن سرزمین‌های از دست رفته زیاد خواهد بود. آلمان نیز به نوبه‌ی خود نوید بازپس گرفتن سرزمین‌های از دست رفته را به دولت عثمانی داده بود.

-شما می‌گویید سران «اتحاد و ترقی» از ایدئولوژی پان‌ترکیسم استفاده‌‌ی عمل‌گرایانه می‌کردند ولی به نظر می‌رسد پان‌ترکیسم در میان سه گزینه بالا بالاخره نقش محوری پیدا می‌کند. چرا؟

-بر بستر تاریخی پیچیده‌ای که به آن اشاره کردم، سران حزب «اتحاد و ترقی» در پی ایجاد موازنه‌ای  میان سه گزینه‌ی اسلامیسم، عثمانیسم و ترکیسم بودند که آکچورا مطرح می‌کرد. آنها برخوردی عمل‌گرایانه داشتند و متناسب با زمان و مکان از یکی از این گزینه‌ها بیشتر استفاده‌ کردند. ولی وقتی به پایان جنگ نزدیک می‌شویم، به ویژه پس از شورش اعراب در ۱۹۱۶ ، می‌بینیم که عثمانیان از پان‌عثمانیسم و اسلامیسم ناامید شده و به تنها گزینه‌ای که برای آنها مانده، یعنی پان‌ترکیسم دست می‌یازند.

یکی از دلایل دیگر، انقلاب فوریه ۱۹۱۷ و سپس  تحولات اکتبر ۱۹۱۷ است که بلشویک‌ها با شعار «برابری و برادری و سوسیالیسم» بر سر کار آمدند و یک نوع همبستگی جهانی را نوید دادند. به دنبال آن، برای بسیاری از کادرهای حزب «اتحاد و ترقی» چنین باوری مطرح شد که آنها نیز باید بیشتر به همبستگی فرامرزی میان ترک‌ها، تاتارهای قفقاز و ترک‌های آسیای مرکزی توجه نشان دهند. سازمان‌های اطلاعاتی چون «تشکیلات مخصوصه» بخشی برای تبلیغات پان‌ترکیسم و پان‌اسلامیسم و در نهایت حرکت به سوی پان‌تورانیسم اختصاص داد که در این آخری حتی نظری هم به سرزمین‌های غرب چین داشتند. همزمان با آن گاه می‌بینیم که در شمال افعانستان تبلیغات پان‌اسلامیسم آنها همچنان جاریست. با این جابجایی‌های گزینه‌ای، می‌خواستند ایمنی سرزمینی برای خود به وجود آورند که اوج آن طراحی و اجرای نسل‌کشی ارامنه در ۱۹۱۵ بود. یعنی آنها در چارچوب ناسیونالیسم ترک با هدف حراست از هویت و سرزمین ترکان به این پاکسازی قومی ‌دست زدند. من برخلاف ادعای پاره‌ای از  مورخان که می‌گویند سران «اتحاد و ترقی» در استانبول از جابجایی توده‌ای ارامنه در مناطق مرزی که منجر به آن فاجعه انسانی شد خبر نداشتند، فکر می‌کنم این برنامه‌ای از پیش سازماندهی شده در هسته‌ی اصلی «اتحاد و ترقی» بود. من نمی‌دانم که آنها از پیامدهای این فاجعه و مرگبار بودن این جابجایی عظیم آگاه بودند یا نه؛ ولی فرمان جابجایی از استانبول صادر شده بود و آنها مسئول وقوع فاجعه بودند.

– عثمانی‌ها در جریان جنگ جهانی اول با  حضور در خاک ایران دنبال چه بودند؟

-روشن کنم که در دوران جنگ جهانی اول سیاست عثمانیان در بخش‌های شمال غربی کشور که اشغال کرده بودند، یعنی در استان آذربایجان ایران، سیاستی نبود که فرماندهان ارتش عثمانی در محل به طراحی آن نشسته باشند، بلکه فرمان مستقیم از استانبول می‌رسید. هر آذربایجانی هم که در برابر این سیاست عثمانی ایستادگی می‌کرد، مانند شیح محمد خیابانی، از سر راه برداشته می‌شد و دیدیم که خیابانی و یارانش را دستگیر و به قارص تبعید کردند. بهانه‌هایی هم می‌آوردند مانند اینکه (خود من در اسناد وزارت دفاع ترکیه دیده‌ام) خیابانی با ارمنی‌ها همکاری می‌کرده است در حالی که در آن زمان زمینه‌ی چنین همکاری اساساً وجود نداشت.

سیاست مشابه این را از سوی عثمانی‌ها در قفقاز، در دوره غیبت روسیه هم می‌بینیم  تا اینکه در ۱۹۲۰ روسیه در آنجا حضور یافت. پیش از آن سه قوم مسلمانان تاتار، ارمنی و گرجی  ابتدا سعی می‌کردند در کنار هم یک فدراسیون به وجود آورند که این پروژه شکست  خورد و سه جمهوری مساوات‌ها در آذربایجان، داشناک‌ها در ارمنستان و منشویک‌ها در گرجستان از دل آن بیرون آمد که هر سه فرجام بسیار تلخی داشتند. ارتش سرخ با پیروزی در جنگ داخلی به قفقاز آمد  و به حیات این سه جمهوری پایان داد. درپی این حوادث، مهاجرت‌های آذربایجانی‌ها و ارامنه و گرجی به ایران و اروپا آغاز شد

-از چه زمانی پان‌ترکیسم نسبت به بخش‌هایی از کشور ایران ادعای ارضی پیدا کرد و خواهان جدایی بخش‌هایی از ایران شد؟ آیا آذربایجانی‌های ایران در آن زمان تحت تاثیر تبلیغات پان‌ترکیسم قرار گرفتند؟

-ما نشانه‌هایی از این ادعای ارضی را در زمان جنگ اول نمی‌بینیم. با شعله‌ورتر شدن آتش جنگ و همزمان که ترکیه با سه کارت پان‌اسلامیسم، پان‌عثمانیسم و پان‌ترکیسم وارد بازی می‌شود، طبیعتاً در استان آذربایجان سعی می‌کند با کارت پان‌ترکیسم جلو برود. روزنامه‌ای به نام «آذربایجان» در تبریز تأسیس می‌کند و آدمی‌ به اسم یوسف پاشا را که وفادار به عثمانی و قبلاً نظامی‌ بوده، می‌فرستند به استان آذربایجان در ایران. او شروع می‌کند به تبلیغات پان‌ترکیسم. ولی در حقیقت زمینه مناسبی برای تبلیغات خود پیدا نمی‌کنند و آنجا را ترک می‌کنند.

-چرا موفق نبودند؟ 

-ببینید، زمانی که مساواتی‌ها در قدرت بودند دموکرات‌های ایرانی مهاجر که بیشترشان هم  از  استان آذربایجان ایران بودند در آنجا نشریه‌ای منتشر می‌کردند با نام «آذربایجان جزء لاینفک ایران» که خود نام اعتقادشان را به روشنی می‌رساند. یعنی هویت ایرانی دارند و هویت آذربایجانی زیرمجموعه هویت ایرانی آنهاست. و اساساً این نگاه غالب در میان آذربایجانی‌های ایران بود. در زمان جنگ جهانی اول و بلافاصله بعد از آنهم ما شاهد «پان‌آذربایجانیسم» در ایران نیستیم. این گرایش از اتحاد جماهیر شوروی شروع می‌شود.

پس از فروپاشی جمهوری فدراتیو سوسیالیست قفقاز که از ۱۹۲۰ تا ۱۹۳۶ در چارچوب اتحاد جماهیر شوروی برپا بود، بر اساس قانون اساسی تازه شوروی از درون آن سه جمهوری سوسیالیستی گرجستان، ارمنستان و آذربایجان شکل گرفت. در جمهوری سوسیالیستی  آذربایجان، میر جعفر باقروف ادعایی برای خودش داشت و می‌خواست آذربایجان را در میان جمهوری‌های شوروی به یکی از بزرگترین آنها تبدیل کند و از کشوری کوچک در گوشه‌ی قفقاز به قلمروی وسیعی هم‌سنگ ترکمنستان و یا ازبکستان برساند. زیر رهبری باقروف از میانه دهه‌ی ۱۹۳۰ به تدریج هویت و تعلق یگانه آذربایجانی برای بسط مرزهای آذربایجان شکل می‌گیرد. باقرف امید داشت که با پیوستن بخش‌هایی از استان آذربایجان ایران به جمهوری سوسیالیستی آذربایجان، کشور بزرگی شکل بگیرد و او جایگاه والاتری در اتحاد شوروی پیدا کند. این گفتگوها و تلاش‌ها پیش از شروع آغاز جنگ جهانی دوم  در جریان بود. حتا چریک‌هایی را نیز به ایران می‌فرستادند. وقتی هم در شهریور ۱۳۲۰ قشون شوروی وارد استان آذربایجان در ایران شدند در ادامه‌ی همین سیاست است. در اینجا اما جمهوری ترکیه حضور ندارد زیرا سیاست خارجی‌ای که آتاتورک پی ریخته بود با اسلام‌گرایی و عثمانی‌گری قرابتی نداشت با وجود اینکه او عضو حزب «اتحاد و ترقی» بود. او می‌خواست ترکیه را به اروپا نزدیک کند. آتاتورک حتی بسیاری از رهبران حزب «اتحاد و ترقی» را که خواهان بازگشت به ترکیه بودند در مرز ترکیه دستگیر کرد و اجازه ورود به کشور نداد و حتی برخی را اعدام کرد.

در تاریخ‌نگاری ترکیه زمان آتاتورک هم معمولاً تمام مشکلات کشور را به حزب «اتحاد و ترقی» نسبت می‌دادند. منظور اینکه او هیچ تعلق خاطری به آنها نداشت. ترکیه در زمان قیام فرقه دموکرات هم غایب بود و توجه چندانی به آن نداشت. البته نگران حضور ارتش شوروی در نزدیک مرزهایش بود ولی در شیپور پان‌ترکیسم نمی‌دمید.

یا در سال‌های اخیر بعد از سیاست به اصطلاح «نوعثمانیسم» است که توجه دولت ترکیه به سوی نزدیکی با جمهوری آذربایجان و پان‌ترکیسم جلب شده؟

-من بین آن دوران و این دوران اخیر نه تنها پیوند نمی‌بینم بلکه گسست نیز می‌بینم. سیاست آتاتورکیسم مدت‌هاست که در ترکیه کم‌رنگ شده. زمان آتاتورک البته اسطوره‌سازی از تمدن‌های باستانی ترک می‌شد. یعنی نوعی مشروعیت و حقانیت تاریخی برای ترکان دست و پا می‌کردند که خورند و مورد پسند دولت جمهوری ترکیه بود. ترکانی که آمده بودند و در سرزمین‌های روم شرقی تیرک چادرشان را زده بودند و برای پانصد سال حکومت کرده بودند. ولی در پی اعمال این اندیشه  نبودند و یا خیال بسط قلمرو سرزمین ترکیه را در سر نداشتند.

در سال‌های پایانی اتحاد شوروی اندیشه‌ای به تدریج شکل گرفت که اگر قرار است شوروی دچار فروپاشی شود پس حوزه نفوذ ما کجاست؟! مناطقی در آسیای مرکزی ترک‌زبان هستند و مناطقی نیز ترک‌زبان نیستند ولی مسلمانند. ترکیه مشخصاً از زمان تورگوت اوزال، بسته به شرایط و مکان، گاه با هویت ترکی و گاه با هویت اسلامی در پی توسعه نفوذ خود شد. در کشورهای آسیای مرکزی مدرسه ساختند. حتی در تاجیکستان که فارسی‌زبان است، با حربه اسلام وارد شد و دبیرستانی ساختند. نشریه‌ای با نام «زمان» برای تمام کشورهای آسیای مرکزی منتشر کردند که ابتکار شبکه فتح‌الله گولن بود. در زمان سلیمان دمیرل بقایای جسد انور پاشا را از تاجیکستان به استانبول آوردند و مزاری محتشم برای او در گورستان «عابده حریت» در محله شیشلی استانبول در کنار دیگر رهبران نام‌آور «اتحاد و ترقی» چون مدحت پاشا ساختند. در تاریخ‌نگاری رسمی ‌ترکیه نیز رفته رفته نام حزب «اتحاد و ترقی» و رهبرانش آورده شد.

-جایگاه اردوغان در این میان کجاست؟

-رجب طیب اردوغان ریشه‌های اسلامی دارد و در ابتدای به قدرت رسیدن بیشتر اسلام و «امت» برایش  مهم بود. او جزو گروهی بود که دشمنان قسم‌خورده کمونیست‌ها بودند و حملات فیزیکی به آنها را در دهه‌های ۶۰ و ۷۰ قرن بیستم میلادی سازمان می‌دادند. آنها البته با حزب «حرکت ملی» همکاری داشتند ولی برای آنها اسلام بسیار مهم بود. گروه‌های مطالعات قرآنی داشتند. اردوغان در آغاز به امت و اسلام تکیه داشت و از همین رو نزدیکی به کردها و رهبرانشان را در پیش گرفت، با این استدلال که همه ما مسلمان هستیم و متعلق به امت اسلامی. در قبال جمهوری آذربایجان نیز اردوغان ابتدا توجه چندانی به علی‌اف نداشت چون فکر می‌کرد که او یک آتئیست و بلشویک‌زاده است. پیش از علی‌اف پدر وقتی که الچی بیک نخستین رئیس جمهور آذریایجان مستقل به ترکیه رفت و بر سر مزار آتاتورک نوشت که «تو همه گفتنی‌ها را گفتی»، اسلام‌گرایان او را آتاتورکچی سکولار خواندند که هیچ پیوندی با اسلام ندارد.

ناگفته نماند که اسلام‌گرایی در ترکیه با انقلاب اسلامی در ایران رشد بیشتری یافت و سیاسی‌تر شد. این جریان با یک بی‌اعتنایی و تردید نسبت به پان‌ترکیسم و مدرنیسم آتاتورکی آغاز شد. اما به تدریج عملگرایی به اردوغان نشان داد که تنها با پان‌اسلامیسم نمی‌تواند بقای خود و یارانش را در حزب «عدالت و توسعه» تضمین کند. اسلام‌گرایان در قدرت متوجه شدند سکولاریسم آتاتورکی در جامعه و به ویژه در شهرهای بزرگ ترکیه آنقدر ریشه دوانده که نمی‌توان به سادگی آن را از حیات سیاسی ترکیه حذف کرد. شمار بسیاری از مردمان ترکیه هیچ قرابتی با اسلام سیاسی ندارند. مسلمان خانه‌اند و نه خیابان. بنابراین در پی شکل دادن یک سنتز ترک– اسلام برآمدند با این هدف که با ترویج این دو اندیشه، یعنی  اسلام‌گرایی و ناسیونالیسم می‌توانند به بقایشان تداوم بخشند. حزب «عدالت و توسعه» با حزب حرکت ملی عقد برادری بسته و این دو حزب یگانه شده‌اند و تبلیغات آنها هم عمدتاً بر عثمانی‌گرایی در سال‌های پایانی جنگ جهانی اول گذاشته شده است. اگر در ایران گاه واحد‌های بسیجی با نام رهبران اسلام و به ویژه تشیع خوانده می‌شوند، در ترکیه نیروی بسیجی شکل داده‌اند که نام سلاطین عثمانی را روی آنها گذاشته‌اند. برای رجب طیب اردوغان مهم بازگشت به هر سه مقامی ‌است که یوسف آکچورا در اول قرن بیستم در کتابش «سه گونه سیاست» مطرح کرد. بازی کردن با هر سه کارت پان‌ترکیسم، پان‌عثمانیسم و پان‌اسلامیسم.

-اساسا تهدید پان‌ترکیسم نسبت به استان‌های شمال غرب ایران چقدر واقعیست؟

-در مورد تهدید از جانب پان‌ترکیسم که به ویژه متوجه استان‌های شمال غربی کشور است باید بگویم وقتی اتحاد شوروی در شمال مرزهای ایران از هم فرو پاشید، بجای یک دولت مقتدر ما با سه جمهوری در قفقاز و پنج جمهوری در آسیای میانه روبرو شدیم. در شماری از این جمهوری‌ها مردمانی زندگی می‌کنند که هم‌زبانان و هم‌کیشان آنها در ایران بود و باش دارند. مانند آذربایجانی‌ها، ارامنه و ترکمن‌ها و تا حدی هم ازبک‌ها. از سوی دیگر از پی تحولات سیاسی در عراق، شمال این کشور برای سال‌ها گونه‌ای خودمختای برای کردهای آن اقلیم فراهم آورده است. تبلیغاتی که از آنسوی مرزها می‌آید مطمئناً تاثیرش را درون مرزهای ایران می‌گذارد. در مطالعات میدانی من اما نشانی از جنبشی گسترده با هدف جداسری دیده نمی‌شود. اما توجه داشته باشیم که در دنیای ما هیچ چیز ابدی و ازلی نیست، از جمله مرزهای سیاسی. به داوری من حفظ تمامیت ارضی ایران در گرو مردمسالاری در ایران است. مشکل بزرگی که ایران امروز با آن روبروست محدود به کردستان، آذربایجان، ترکمن صحرا، بلوچستان و خوزستان نمی‌شود. مشکل ما مشکل اصفهان، شیراز، تهران و دیگر شهرها و ایالات دیگر ایران نیز هست. تمامیت ارضی ایران در گرو آزادی، دموکراسی، شایسته‌سالاری و رفع تبعیض قومی، زبانی، آیینی، جنسیتی برای همه ایرانیان است و این با حاکمیت نظام جمهوری اسلامی و بدون مقابله با رژیم فقیه‌سالار در ایران، امکانپذیر نیست.

 

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۴ / معدل امتیاز: ۴

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=224175

10 دیدگاه‌

  1. جواد فتح اللهی

    جان مایه این مقاله اموزنده بحق در این چند سطر نگارنده محترم مقاله بصراحت آمده است : « به داوری من حفظ تمامیت ارضی ایران در گرو مردمسالاری در ایران است. مشکل بزرگی که ایران امروز با آن روبروست محدود به کردستان، آذربایجان، ترکمن صحرا، بلوچستان و خوزستان نمی‌شود. مشکل ما مشکل اصفهان، شیراز، تهران و دیگر شهرها و ایالات دیگر ایران نیز هست. تمامیت ارضی ایران در گرو آزادی، دموکراسی، شایسته‌سالاری و رفع تبعیض قومی، زبانی، آیینی، جنسیتی برای همه ایرانیان است» و من حفظ تمامیت ارضی ایران را در گرو یک نظام فدراتیو بمفهوم عدم تمرکز قدرت سیاسی و اقتصادی در مرکز میبینم.

  2. تشکر

    با سپاس از دکتراتابکی بابت نگارش چنین مطالب پرمغز واموزنده تاریخی وهمچنین نقطه نظرات واقع بینانه ایشان درخصوص اقداماتی که چنانچه به موقع وقبل ازگسترش سرطان ازسوی پادشاه که رحمت خدا بر او باد صورت می پذیرفت بسیاری ازاتفاقات تلخ تاریخی به تحقیق اجتناب پذیزمی بود مطلبی که اکثرانانکه مورخین خود خوانده هستند شهامت اجلاقی برای بیان ان را هنوز بعد از ۴۲ سال ندارند!!! البته مراد افرادی چون محسن سازگارا که خود از معماران و مولدین فلاکت وتیره روزی ملت بوده اند که ازخیانتهای انجام شده با حسن رضایی ابله که تنها هنروی کاندیداتوری همه ادوار است که فردا درجدول می پرسند ژنرال دکتر اقتصاددان دان وکاندید مادام العمرریاست جمهوری که بود و…؟ و حتی با وجود وطن فروشان و نوکران وعوامل نفوذی شرق وغرب دردربار وساواک مانند پرویزثابتی که دران زمان می گقتند مورد حمایت انجمن های فرماسونری بود وبیشترمتاثرازدوستان انگلیسی بود تا اهداف پادشاه فقید وخشم واعتراض عمومی وغلیان انقلاب بیشتر ناشی از عملکرد خودسرانه ساواک تحت کنترل وی بود یا اون قردوست بی پدروحرامزاده ونمک به که به ژنرال قره باغی پفیوز رییس ستاد ارتش شاهنشاهی بود ولی بجای انکه به زنده نام بختیارگزارش نظامی دهد به شادروان بازرگان ساده دل می داد که اگرذره ای بعد اینهمه مجالست با بختیار از عقاید وی اندکی تاثیر پذیرفته بود ان فریب بزرگ را نمی خورد ودرکناروی می ایستاد

  3. سوشیانت

    اسد خان درست میگه . در مجموع هم باید رژیم باطل ج.ا را سرنگون کنیم تا مملکت بماند .

  4. 22

    برای اطلاع جناب .. دیدبان ..

    در مسافرتی به دعوت دانشگاه جزیره قبرس بخش ترکیه نشین ان .. در بازدیدی توسط دانشجویان به منطقه مرتفع و کوههای ان بر روی صخره ای با خط میخی دوران هخامنشی ..متنی نوشته شده که عنوان و.. نام شاهنشاه ایران داریوش بزرگ .. انجا نوشته و اینکه .. این جزیره متعلق به ایران میباشد .
    این صخره و نوشته ان از منابع اثار باستانی باز دید توریستی میباشد ..

  5. دوران پهلوی، آنتراکت (استراحت) بین دو پرده فیلم ترسناک در سینما بود "ن .ی"

    جناب آقای اتابکی ممنون. مطالب برایم خواندنی و آموزنده بود این چند سطر برایم بیشتر معنی داشت:
    “تبلیغاتی که از آنسوی مرزها می‌آید مطمئناً تاثیرش را درون مرزهای ایران می‌گذارد. در مطالعات میدانی من اما نشانی از جنبشی گسترده با هدف جداسری دیده نمی‌شود. اما توجه داشته باشیم که در دنیای ما هیچ چیز ابدی و ازلی نیست، از جمله مرزهای سیاسی.”
    سپاس!

  6. پیروز .

    مردمسالاری ..

    لغتی که – کینه ورزان علیه پهلوی ایرانساز .. در شورش سال ۵۷ با پشتیبانی مافیای کنسرسیوم ۷ خواهران نفتی و با دسیسه گوادالوپی ..
    ( در برپایی اولین جمهوری غارتگران ایران .. )
    توسط مثلا روشنفکران .. مارکسیست اسلامیستهای وطن فروش .. به افکار جوانان بیخبر از تاریخ سیاسی خود و تاریخ سیاسی جهان .. به ان نسل بیخبران .. در رسیدن به اهداف انگلیس ملعون – جهت از میان برداشتن حکومت ملی شاهنشاهی ۲۵۰۰ ساله ایران سرزمین کورش کبیر تحمیل شد .

  7. دیدبان

    اگر دیکتاتور خشکیده مغز تازه به دوران رسیده ای چون اردوغان که ظاهرا به همان دلیل جمود فکری اش قرار نیست از تاریخ درس بگیرد، بخواهد با چنین ادعاهای واهی در امور کشور ایران دخالت کند و بزرگ تر از دهانش حرف بزند باید به او یاد آوری کرد که آسیای ضغیر یعنی همان آناتولی حدود دویست سال بخشی از امپراتوری ایران بوده و پادشاهان هخامنشی بر آنجا هم حکومت کرده اند. پس از آن دوران آناتولی بخشی از امپراتوری روم شد که آن را روم شرقی یا بیزانس می نامند. اردوغان باید بداند که کشورش در اصل به دو امپراتوری دیگر تعلق داشته و اگر قرار بر ادعاهای تاریخی باشد ایرانیان می توانند نسبت به کل سرزمین ترکیه امروز ادعای مالکیت کنند.

  8. اسد خان

    لشکریان شاه‌عباس که برای بیرون راندن دست‌نشانده‌های عثمانی (ترکیه) از چند منطقه در قفقاز ایران وارد این منطقه شده بودند ز در سال ۱۶۰۶ میلادی که در آن تاریخ مصادف با ماه محرم بود شهر گنجه (زیستگاه گنجوی شاعر نامی) را که اینک در جمهوری آذربایجان قرار گرفته است، پس گرفتند.
    در جنگی که روی داد بیش از دو هزاروپانصد تن از عساکر عثمانی کشته شدند. شاه عباس سپس محمد پاشا فرماندار منصوب از سوی عثمانی در گنجه را که به اسارت گرفته شده بود به زندان مازندران فرستاد. اندکی بعد، شماخی نیز با جنگ پس گرفته شد که عثمانی در این نبرد هم سه هزار کشته تلفات داد و تا آن سوی «قارص» عقب نشست. به مناسبت آزاد شدن گنجه، در همان روز این شعر ساخته شد: (در محرم گنجه از عباس شد). عثمانی‌ها پیش از این با بهره‌گیری از درگیری‌های داخلی شاهزادگان صفوی به قفقاز ایران تازش کرده بودند..

  9. اسد خان

    ملت ایران نباید خیانت و جنایت حزب توده را از یاد ببرد , این التهاب در مرزهای آذرآبادگان ( آتور پاتکان ) عزیز ما بعد ها با تبلیغات گسترده این حزب گسترده تر شد و این بی وطن های شوروی پرست در تمام مناطق مرزی به جای اینکه به ایران فکر کنند با آشوب و تبلیغات گسترده به آتش اختلاف و کینه دامن میزدند . در زمان محمد رضا شاه بزرگ
    که در پروژه مجتمع ۴ گانه دشت مغان کار میکردم افسوس مردمان آنطرف مرز یعنی آذر آبادگان اشغالی ( آتور پاتکان ) را که مخفیانه به دیدار بستگان خود در این سوی ارس میامدند را شاهد بودم که ایران را کشوری اباد و آزاد میدانستند و آرزوی اینکه روزی در ایران بسر ببرند جزو آمال آنها بود و افسوس و صد افسوس که امروزه بر اثر بی لیاقتی و بی کفایتی این رژم دزد و دزد پرور شاهد یاوه گویی اردوغانی هستیم که مهمترین افتخار رئیس جمهور و نخست وزیر ان در گذشته ملاقات با شاه و چرب کردن کاسه گداییشان بود , که احتملا اردوغان دروس تاریخ خود را به سبب شرکت در کلاس قران به خوبی نخوانده . بنده عمیقا معتقد هستم اگر وجود مصدق السلطنه قاجار پوپولیست و حزب توده و سنگ اندازی های این دو نبود ایران امروزه جزو ده کشور اول جهان بود .

  10. رضا شاه روحت شاد .

    بس کنید .. بازی با لغات را پایان دهید ..

    در اواخر دوران حکومت اخوند پرست و زنباره قاجار .. فقر و بدبختی و
    سیه روزی و فلاکت و طاعون ٬ وبا و از سر و کله ملت و در و دیوار مملکت بالا میرفت ..
    و ایران عملا .. با اداره کشور بصورت ملوک الطوایفی و حسین قلی خانی دچار از هم گسیختگی و در حال فروپاشی بود ..
    در جنوب خزعل و در شمال اخوند میرزا کوچک خان و در دیگر نقاط .. دیگران – این سرزمین را عملا با نقشه انگلیس ملعون و روسیه منفور تکه تکه کرده بودند..
    در این میان نه مشروطیت .. نه مردمسالاری .. نه پان .. ایسم ها .. نه روشنفکری .. و نه دین و مذهب تشیع .. هیچکدام نتوانستند ایران را از این فلاکت نجات بدهند .. هیچ ..
    بلکه همگی در ایجاد این وضعیت و حرص قدرت طلبی .. مسببین این اوضاع بودند ..
    در این میان جمعی از میهن پرستان .. با خلع حکومت اخوند پرست سلسله قاجار از پادهشاهی ایران .. و انتخاب دلاوری اصیل از تبار فریدون در خطه مازندران ایران .. سردار سپه رضا خان را به مقام پادهشاهی بر ایران برگزیدند .. و توانستند کشور را از تجزیه و ازهم پاشیدگی کامل نجات بدهند ..
    این میهن پرستان بدونه بازی با لغات همچون مردمسالاری توانستند .. با نوسازی ایران برپایه بازگشت به هویت تاریخی ایران و ایرانیت .. و با بیرون کشیدن تخت جمشید و پاسارگاد از زیر اوار و ایجاد تاسیسات زیر بنایی برای ایران مدرن و ایجاد و برپایی دولت ملت ..
    و ( انتخاب نام ایران .. در مقابل نام سرزمین بلاد اسلامی پارس ) از تاسیس جاده و دانشگاه و دادگستری و بیمارستان و راه اهن و درمانگاه گرفته .. تا ازادی زنان و دختران ایران اسیر چنگ اسلامیون خرافه پرست پس از ۱۴۰۰ سال .. و دادن حق تحصیل و شغل و حضور انها در همه سطوح جامعه .. و کوتاه کردن دست اخوندهای مفت خور در تصمیم گیری سیاسی و تایین امور زندگی مردم .. توانستند با برپایی نظم و انضباط براصل .. بازگشت به هویت ایرانیت .. در مقابل اخوند زدگی .. تمامیت ارضی ایران را نجات بدهند ..
    نه با مردم سالاری و مشروطیت .. چونکه مشروطیت و ملوک الطوایفی و فلاکت ایران در حال تجزیه .. توسط اخوند میرزا کوچک خان و شیخ خرعل وجود داشت ..
    پس برپایی اصل بازگشت به هویت ایرانیت توسط رضا شاه و یاران او بود که مانع تجزیه ایران شد و تمامیت ارضی ایران حفظ شد ..
    وگرنه با نبود رضا شاه .. الان جمهوری گیلان توسط خیانت میرزا کوچک خان و .. جمهوری خوزستان توسط شیخ خزعل و جمهوری اذربایجان توسط خیانت پیشه وری .. و جمهوری مهاباد داشتیم .. با همین مدعیان مردم سالاری ..
    رضا شاه روحت شاد ..

Comments are closed.