حسین نیکفر – مبارزه علیه جمهوری اسلامی درست از بهمن سال ۱۳۵۷ با هدایت شاه فقید آغاز شد و پس از آن توسط ولیعهدش شاهزاده رضا پهلوی ادامه پیدا کرد. در این میان و در این بازهی ۴۲ ساله بارها در این راه با جمهوری اسلامی در کش و قوس بوده و تا مرز سرنگونی پیش رفتهایم. اما هرگز دست از تلاش بر نداشتهایم. پس از هر شکست محکمتر برخاسته و به تلاش ادامه دادهایم. اما اکنون به نقطهای از تاریخ رسیدهایم که جمهوری اسلامی جریتر شده و همچنان برای همه خط و نشان میکشد. جمهوری اسلامیای که از آخرین گریزش از ورطهی سقوط یکسال بیشتر نمیگذرد (اعتراضات ۹۸). پس بیایید از خود بپرسیم کجای راه را اشتباه رفتهایم؟!
در طول این مدت زمان ۴۰ ساله فاکتورهای مختلفی در مسیر مبارزه با جمهوری اسلامی تعیینکننده بوده است که میخواهم به بررسی آنان بپردازم.
مردم
بیش از ۷۰ درصد از جمعیت ۸۵ میلیونی کنونی مردم ایران را افرادی تشکیل دادهاند که زمان انقلاب را درک نکرده و در آن حضور نداشتهاند. این به این معناست که از زمانی که بدنیا آمدهاند با یک رژیم توتالیتر و با قوانین عجیب و غریب مانند حجاب اجباری و گشتهای ارشاد اسلامی سر و کار داشتهاند. در حالت طبیعی این جامعه آماری برای رقم زدن انقلابی دیگر بسیار مستعد بوده و چه بسا تا این لحظه این اتفاق باید رقم میخورد اما در برهههای گوناگون به دلایل مختلف از جمله نبود رهبریِ واحد مبارزات، نبود آلترناتیو محکم و مشخص، سرکوب شدید و خونین توسط حکومت و… نتوانستهاند به نتیجه برسند.
رسانهها
با وجود افزایش چندین برابری و کثرت روزنامهها و وبسایتها نسبت به پیش از انقلاب به علت بسته بودن فضا و سانسور شدید مخالفان، از قدرت جریانسازی چندانی برخوردار نبوده و بجز در ماجرای کوی دانشگاه در سال ۷۸ که باعث فشار به رژیم شد عملا شاهد حرکت رسانهای محکمی در داخل ایران نبودیم. چرا که بسیاری از منتقدین در رسانههای داخلی که نتوانستند در داخل حرفشان را بزنند به خارج از ایران مهاجرت کرده و در بیبیسی و صدای آمریکا و دیگر رسانههای فارسیزبان به ادامه فعالیت پرداختند که خود درگیر ماجراهای مفصلتری شدند.
فشار و تحریم غرب
به شخصه معتقدم نگاه بسیاری از نیروهای اپوزسیون به غرب و بطور ویژه به آمریکا به عنوان یک منجی و به ارمغان آورندهی آزادی برای ایرانیان، همواره به ضرر مردم ایران تمام شده است. آمریکا اگر میخواست آزادی را برای ایرانیان هدیه دهد ۴۲ سال قبل نمیگذاشت از آنان سلب شود که حال بخواهد دوباره با هزینههای سنگینتر جبران کند! چناکه در نمونههای اخیر مشاهده کردیم هرجا خود مردم از داخل علیه این نظام برخاستند بسیار موفقتر عمل کردهاند. نمونههای اخیر را در اعتراضات آبان ۹۸ و دیماه ۹۶ دیدیم که کاملا خودجوش و مردمی بودند و پیامهای جدی به حکومت داده و تا آستانهی سقوط نظام نیز پیش رفتند. بله، تحریم ها حتما در تضعیف جمهوری اسلامی تاثیر دارد اما تا خود مردم نخواهند سرنگونی این نظام ممکن نخواهد شد.
اپوزیسیون
اپوزسیون ایران در خارج همواره برای مردم داخل به عنوان کسانی که بدون سانسور و ترس با جامعه جهانی در ارتباط بوده و میتوانند با استفاده از تریبونهای جهانی صدای اعتراض آنان باشند، مطرح بوده است. از همین منظر امید بسیاری در داخل به آنان بود، افرادی همچون شاهزاده رضا پهلوی، مسیح علینژاد، حتا اصلاحطلبان خارجنشین و افرادی مانند شیرین عبادی و ابوالحسن بنیصدر و… مجاهدین خلق نیز نمایندهی بخشی هرچند اندک از جامعهی ایران بودند. اما اکنون با افزایش رسانهها و میل ذاتی انسان به دیده شدن و کسب موقعیت چنان اختلافی در میان همه آنها انداخته که انگار جمهوری اسلامی را از یاد برده و به ویژه این روزها در آمریکا اسیر دوگانهی ترامپ و بایدن شدهاند!
اگر همین روزها نگاهی به تلویزیونهای فارسیزبان بیندازید و یا در شبکههای اجتماعی مخالفان سری بزنید متوجه خواهید شد که عدهای ایرانی طرفدار ترامپ در حال حمله به طرفداران ایرانی بایدن و برعکس هستند! موضوعی غمانگیز که دل هر ایراندوستی را به درد میآورد. چه شده که جامعه سیاسی اپوزیسیون بجای هماندیشی برای چگونگی گذار از جمهوری اسلامی بر سر تعداد آرای الکترال جو بایدن و ترامپ چانه میزنند؟! آیا اپوزیسیون تغییر ملیت داده و ایران دیگر برایش اهمیتی ندارد؟ گویی دستی از غیب هدف را از ایران به آمریکا تغییر داده و بجای اینکه ایرانیان میهندوست را در کارزارهای علیه جمهوری اسلامی ببینیم تصاویرشان در میان حملهکنندگان طرفدار ترامپ به کنگره منتشر می شود! و این یعنی ایران برای این گروه از خارجنشینان از اولویت خارج شده است.
با درود به شما , به گمان من این نام و یا همان تیتر مقاله با متن ان مغایرت دارد و بهتر بود نام دیگری بر این نوشته گذاشت