تبریز و وجه تسمیه محلات آن؛ تحقیقی در رد ادعاهای بی‌اساس پان‌ترک‌ها درباره نامگذاری محلات تبریز

- آیا جاعلینی که آذربایجان (آتورباتکان) و تبریز را مهد اقوام ترک‌زبان معرفی می‌کنند هیچگاه راجع به وجه تسمیه محلات قدیمی‌ تبریز و فقدان هرگونه رابطه میان این نام‌ها و زبان ترکی فکر کرده‌اند؟

شنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۹ برابر با ۳۰ ژانویه ۲۰۲۱


گریگور آراکلیان (azgonline)- تبریز مرکز استان آذربایجان شرقی در  شمال غرب ایران است که غالبا اشتهای ایجاد «آذربایجان بزرگ» باکو را که بخشی از اهداف راهبردی پان‌ترکیسم را تشکیل می‌دهد تیز می‌کند. ریشه این مالیخولیا نیز نامگذاری جعلی یک دولت تصنعی در یک قرن پیش در مرزهای شمال غربی ایران است.

نمایی از تبریز قدیم

اما آیا جاعلینی که آذربایجان (آتورباتکان) و تبریز را مهد اقوام ترک‌زبان معرفی می‌کنند هیچگاه راجع به وجه تسمیه محلات قدیمی‌ تبریز و فقدان هرگونه رابطه میان این نام‌ها و زبان ترکی فکر کرده‌اند؟ مطمئنم که رژیم باکو به هر کاری دست می‌زند تا مدارک نشانگر این عدم رابطه را پنهان کند. به چند نمونه بپردازیم.

چرنداب

چَرنداب از محله‌های قدیمی‌ تبریز است که با محله ارمنی‌نشین «لیلاوا‌» هم‌مرز است. چرنداب وجه اختصاری «چهاراَنداب» و ترکیبی از واژه «چهار» و «آونداب» به معنای «ظرف آب»(۱) است.

اَهراب

این محله نیز در بخش‌های مرکزی تبریز واقع شده و با محله ارمنی‌نشین همسایه است. نام اهراب از دو بخش «اَهْر» و «آب» درست شده(۲). «اَهْر» در لغت به معنای درخت زبان گنجشک است و نام محله از رویش فراوان این نوع درختان در کنار نهرها و جویبارهای منطقه به وجود آمده و امکان ندارد که از زبان ترکی برآمده باشد.

باغمیشه

از محله‌های قدیمی ‌شمال شرق تبریز است. این نام از دو نام «بَگ» (در پهلوی قدیم به معنای خدا)(۳) و واژه فارسی «بیشه» به وجود آمده و به معنای «جایگاه خدایان» است. واژه «مِشِه» در زبان ترکی به معنای جنگل از واژه «بیشه» فارسی وام گرفته شده است.

این نام با واژه «بگستان» (بیستون) که باز به معنای «جایگاه خدایان» است تشابه دارد.

ششگیلان

این محله قدیمی ‌به خاطر بناها و یادبودهای باستانی آن شهرت دارد. درباره وجه تسمیه این محله نظرات مختلفی وجود دارد، اما محتمل‌ترین نظر این است که واژه ترکیبی از عدد «شش» در فارسی و واژه «کیل» به معنای «دور، گشت» است که به معنای «شش دور» است(۴).

مارالان

این نام متشکل از دو واژه «مار»، که همان «ماد» نام پادشاهی پیش از هخامنشی بوده، و «آلان» (در زبان تات پسوند مکان بوده) به معنای «مادِستان» است. در زبان عامیانه، مارالان، «مالالان» نیز تلفظ می‌شود که به معنای «محل فروش دام» است. در ضمن، در همین محله، کلیسای مریم مقدس («مریم ننه») واقع است که هر سال بطور سنتی مراسم دعا و تبرک اولین محصول انگور در آن برگزار می‌شود.

مهاد مهین

این نام نیز با نام پادشاهی ماد مرتبط است و به معنای «میهن مادها» است.

چوست دوزان

چوست دوزان از محله‌های شمالی تبریز است که نام خود را از دوزندگان نوعی چارق در این محل گرفته است. «چوست»(۵)در هر دو زبان فارسی و ارمنی به معنای نوعی کفش و دمپایی است. پسوند «دوزان» هم به معنای «دوزندگان» است که آنهم فارسی است.

به این ترتیب هیچکدام از این نام‌های مربوط به محلات تبریز ارتباطی با زبان ترکی نمی‌تواند داشته باشد.

*****

ضرورتی ندیدم که به آن گروه از قدیمی‌ترین محلات تبریز بپردازم که درباره وجه تسمیه غیرترکی آنها به هیچ وجه به جعلیات نمی‌توان پناه برد. از این میان، می‌توان محله‌های زیر را نام برد:

شتربان که ترک‌زبانان به ترجمه آن را «دِوِلوِر» می‌نامند.
محله نوبر به معنای محصول اول.
چارمنار (چهار منار).
محله سرخاب که نام خود را از آب سرخ‌رنگی  که از کوه «عین علی» جریان می‌یابد گرفته است. کسانی که موقعیت مسلط کوه «عین علی» نسبت به شهر تبریز را دیده‌اند حتما رنگ سرخ آن توجه‌شان را جلب کرده است.

*****

همچنین از دو محله ارمنی‌نشین تبریز که گذشته‌ای شکوفا داشته‌اند یعنی محله‌های «قلعه» و «پارناوا» (لیلاوا) نیز می‌توان یاد کرد(۶).

ارمنیان بومی‌ تبریز در محله موسوم به «قلعه» زندگی می‌کرده‌اند. اما ارمنیان مهاجر در محله «پارناوا» اسکان داده شدند. پارناوا نام تحریف شده «بارون آواگ» است(۷). از این  محله به نام «ارمنستان» هم نام برده می‌شود. در ضمن، یکی از معماران خیابان اصلی محله «پارناوا» آلکساندر تامانیان است که بین سال‌های ١٩٢١ تا ١٩٢٣ به عنوان معمار در شهرداری تبریز مشغول به کار بوده است(۸).

* منبع: azgonline
*نویسنده: گریگور آراکلیان سفیر پیشین جمهوری ارمنستان در ایران
ترجمه: آرسن نظریان


زیرنویس‌ها:
۱.لغت‌نامه دهخدا، عمید
۲.اهراب
۳.بِغ
۴.احتمالا به مفهوم شش دور گشت شبانه پاسبانان در محله بوده است.
۵.چوستک، فرهنگ عمید
۶.از جمعیت ارمنی تبریز احتمالا چند هزار نفر بیش نمانده است.
۷.از ارمنیان سرشناس تبریز
۸.این شخص کسی است که بعد از استقرار حکومت شوروی در ارمنستان در آنجا سکنی گزید. طرح معماری ایروان پایتخت ارمنستان از اوست.

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=228847

9 دیدگاه‌

  1. همای

    درمورد «نژاد» و«تیره» که توسط تعدادی از کمنت نویسان این صفحهٔ کیهان لندن اظهار نظرشده، برخلاف تصور آنان آنچه که به «تفاوت نژادی» مشهور شده است به تفاوتهائی تحت تأثیرعوامل فرهنگی، سرگذشت تاریخی، تربیت خانوادگی، تأثیر جامعه، مذهب، شرایط اقلیمی محیط زیست و۰۰۰مربوط میشود که آن تفاوتها را «اِپیژنتیک» نام نهاده اند.
    تفاوتهای جزعی در«زیست مایهٔ » ژنتیکی، حتی میان افراد یک فامیل، وجود دارد ولی درکاربرد شناسائی فردی یا فامیلی بوسیلهٔ تکنیکهای «ژنتیک مولکولی» از «سِکانس »های ویژه ای درزیست مایهٔ ژنتیکی افراد استفاده میشود.
    تفاوت ایرانیان با تازیان یک تفاوت فرهنگی، ودرویژگی دینی تفاوتشان با ایرانیان دوران ساسانی یک تفاوت فاحش در جنبه های «خدا شناسی» بوده، اینگونه بود که دین تازیان بدون زور شمشیر خون آلود خلیفه های عرب وسلطانهای ترک در ایران غیر قابل پذیرش بوده است.
    آئین مزدائی، خدا را با «صفاتش» ــــ با فروزه های اهورائی (دانائی، مهربانی، یاری ، ۰۰۰) میشناخت ـــ  که آنها دستیاران و مشاوران اهورا مزدا بنام «امشا سپندان» بودند و درکار خدای مورد پرستش شان هیچگونه بولهوسی و«احساسات» نمی توانست وجود داشته باشد. از زمان زرتشت آئین مزدائی یک بُعد «انسانی» یافته وانسان وخدا برای شکست دادن گوهرپلیدی متحد همدیگرشده بودند.
    درصورتیکه ادیان سامی خدایشان را صاحب «احساسات» شخصی، چون خشم و ترحم و انتقام جوئی وحتی رشگ وحسد میداند. خدای سامی به تملق ولابه والتماس وپول ورشوه وگریه وزاری «بندگانش» علاقه دارد زیرا درنظر او «انسان» ذاتأ گناهکار است (بخاطرگناه نخستین آدم وحوا) واحتیاج به التماس وترحم برای بخشایش گناهانش دارد. ترویج این فلسفهٔ دینی سامی درایران درپی شکست ساسانیان و تسلط اسلام باعث گسترش بیسابقهٔ خرافات ورونق بازار آخرت فروشان گردید.

  2. بهروز

    نام خود شهرهای آذرآبادگان گویای ایرانی بودن ؛ اکثرأ ازدوران هخامنشی وحتی ازدوران مادها (مانند مرند واهر)، وجودداشته و درقلمرو سرزمینهای گستردهٔ تمدن وفرهنگ باستانی ایران در آسیای میانی و باختری بودند. نامهائی چون تبریز، آذرشهر، سراب ، میانه ، اردبیل(آرتاویل)، اهر ، میاندواب ، مرند (ماندگار) ، بادکوبه، گنجه، همه نامهای ایرانی هستند. برخی از نامهای ایرانی شهرهای باستانی این سرزمینها را اقوام تازی وترک پس از شکست ساسانیان تحریف یا بکلی عوض کردند.

  3. مهر آریا

    ادامه از سطور پیشین….
    در مورد ترکها و اکراد هم میشود به همان نتیجه ای که اعراب و مغولان از تمدن پارسی گرفتند نیز همان را قائل شد.
    هر دو قوم ترکها و اکراد کافیست به پیشینه وتاریخ آنان اگر نگاهی سطحی هم بیاندازیم به این دریافت میرسیم که این اقوام بدون تمدن پارسی فاقد هرگونه دست آورد فرهنگی و اجتماعی و ….هستند. فقط کافیست از نگاه فرهنگی و هنری و جنبه موسیقی به آنها نگریست تم ها و سازها و اشعار همه عاریه از پارسیان است. فقط تفاوت آنها با اعراب این است که اعراب بنا به اقتضای زمانه پیامبران جعلی و دروغین به وفور دارند و آنها فاقد همین پیامبران جعلی و حتی یک مصلح اجتماعی هستند. و ترکها حتی برای ایجاد امپراطوری خود در اواخر قرن سیزدهم از نام خلیفه اسلامی (عثمان) استفاده میکنند. و خیلی مباحث و مسایل دیگر در این باب که در این سطور نمی گنجد.

  4. مهرآریا

    با درود
    هرچند این اقوام نظیر همین ترک ها و اکراد و اعراب که ادعای حق خوری وپایمال کردن حقوق و زبانشان توسط فارس ها هستند هیچگاه به این نکته اساسی دقت و توجه لازم را نداشته و ندارند که این اقوام نامبرده هرآنچه دارند از تمدن و فرهنگ و اداب و رسوم و…. …. به نوعی عاریه و وام دار و مدیون تمدن پارسی میباشند. نمونه بارز و بدیهی آن تهاجم اعراب میباشد , پس حمله اعراب آنها هیچ شناختی از دیوان سالاری و روابط اجتماعی و فرهنگی نداشته اند و هر آنچه آموخته اند از ایرانیان بوده است(رجوع شود به دو قرن سکوت). و یا مثال دیگر حمله مغول میباشد که قومی صحرا نشین وچادر نشین بوده اند و هیچ چیزی در مورد تمدن و شهرنشینی و…. نمیدانستند.آنها با حمله به این سرزمین یک خدمت بزرگ به ایران انجام دادند (سرنگونی خلیفه اسلام در بغداد کاری که از دست ایرانیان برنمی آمد و یا شاید بنا به دلایلی نمیخواستند اینکار را بکنند و انجام این وظیفه را به قوم مهاجم دیگری واگذار کردند )هر چند با کشتار فراوان و خسارات جبران ناپذیری همراه بود اما بعد از شاید چند سده چیزی جز ته چهره ی از آنان آنهم فقط در مناطقی در شرق ایران چیز دیگری از مغولان بر جای نمانده است.
    ادامه در سطور بعد…

  5. رضااغنمی

    باسپاس، به نظرم دومورد دراسامی محلات تبریز، بنایر شنیده های شخصی خود: یکی: «ششگیلان» شش قران یعنی ۶ ریال بوده وگرانبهاترین خانه شهر در زمانه ی خود. دیگری محله «شتربان» که به زبان محلی (دو ه چی) شهرت داردکه ترچمه ی درست فارسی شتربان می باشد به زبان محلی آذری. محله ای که به دنیا آمده ام.
    ولی محلات زیادی هم مخلوط ست به زبان محلی : قورت میدانی (میدان گرگ) چوپور میدانی (میدان آبله رو) سامان میدانی (میدان کاه) گجیل قاپیسی(درب گجیل) و امثالهم .

  6. فرهاد بنیادی

    بنی آدم اعضای یک پیکرند
    که در آفرینش ز یک گوهرند
    (آفرینش از دیدگاه علمی به معنی تکامل گونه ها میباشد)
    در اساس برای یک انسان هومو ساپینس فرهیخته کنونی، که ژرف نگری تاریخی داشته باشد، مواردی چون نژاد، رنگ پوست، رنگ چشم و مو، دین و مذهب و حتا ملیت تنها عوامل تفرقه انسان ها میباشند، که سیری نا پذیران قدرت و ثروت برای بقای خود و چپاول دیگر انسان ها از آنها سو استفاده میکنند و مردم نادان در کلیه مناطق کره زمین (مادر نخست ما) به دام این گروه پلید افتاده و یکدیگر را به چالش کشیده بلکه نابود میکنند.
    از دیو و دد ملولمو
    انسانم آرزو است
    به امید روزی که فرهیختگان از همه گوش و کنار گرد آمده و آینده انسانی تری را برای بشریت ترسیم نمایند.
    پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک

  7. مثنوی .. یا بقول و گفته خوده مولانا - همان قرآن پارسی :

    بتصویر کشیدن تکامل یا Evolutions ٭٭٭ ۸۰۰ سال پیش – توسط مولانا ٭٭٭ قبل از تحقیقات دانشمندان قرن هیجدهم و نوزدهم و بیستم .. همچون داروین .

    از جمادی مردم و نامی شدم .
    وز نما مردم زحیوان سرزدم .
    مردم از حیوانی و ادم شدم .
    پس چه ترسم کی زمردن کم شدم .
    بار دیگر هم بمیرم از بشر .
    تا برآرام از ملائکه بال و پر .
    بار دیگر از ملک پران شوم .
    انچه در وهم توناید ان شوم .

    مولانا .. در این اموزه به زبان شیرین پارسی .. دوران زمین شناسی و پیدایش گیاهان .. و سپس حیوانات .. و بعد بشر .. و حرکت او بسوی انسانیت .. و در غایت با خدا یکی شدن ادمی را .. بسیار زیبا بیان کردند .

    از سخنان و اموزه های – عالی جناب – شاعر شیرین سخن پارسی گوی ایرانی .. محمد جلاالدین بلخی – مولانای رومی .

  8. بینام

    درود بر توماس جفرسون که حق مطلب را به صورت علمی بیان کردند. حتا اگر از علم ژنتیک هم بگذریم انسانیت خیلی بالاتر از این حرفهای جفنگ پان ایرانیسم و پان ترکیسم است. جمهوری اسلامی با نابودی اقتصاد ایران و گرسنه و بیچاره کردن مردم ایران و نابودی آزادی و دمکراسی و تجدد و مدرنیته و آمیختن مذهب شیعه با سیاست و به روی کار آوردن بیسوادان و دزدان و دادن مسوولیت کشور داری به آنها این بلای فعلی را سر تمام اقوام ایران آورده است. تمام اقوام ایران چه ترک و چه کرد و چه لر و چه فارس و چه عرب ایرانی وچه بلوچ ایرانی. . . هزاران سال در کنار یکدیگر برادروار و خواهروار زندگی کرده اند و زن گرفته اند و زن داده اند جمهوری اسلامی این کینه و دشمنی تصنعی را بین اقوام ایران ایجاد کرده که مساله اصلی و ریشه اصلی این بدبختی و فلاکت و سیه روزی مردم ایران را یعنی جمهوری اسلامی ضد ایرانی و ضد مردمی را از زیر ضرب خشم مردم ایران خارج کند. ایرانیان به هوش باشید که هیچوقت در طول تاریخ ایران جنگ نژادی و قومی بین ایرانیان نبوده است و ایرانی هر جای ایران رفته احساس غربت نکرده است و با آغوش باز مردم تمام ایران یکدیگر را پذیرفته اند. بیایید از همین آمریکا درس بگیریم که تمام اقوام و نژاد های دنیا در آنجا جمع شده اند و در کنار یکدیگر دارند مسالمت آمیز زندگی میکنند و پسر یک سیاهپوست مهاجر رییس جمهور بزرگترین قدرت جهانی شده است و معاون رییس جمهور فعلی یک آفریقایی هندی تبار است. مشکل اصلی ایران نبود آزادی و دمکراسی و حکومت قوانین پیشرفته و نبود مدرنیته و نبود سکولاریسم یعنی جدایی دین از حکومت و نبود شایسته سالاری و علم سالاری است نه فارسها.

  9. توماس جفرسون

    مفهوم نژاد و نژاد پرستی سوغاتی زهرآگین دوران رومانتیسیزم کشور آلمان German Romanticism برای کشورهای عقب مانده و بویژه خاورمیانه است.

    تنوع ژنتیکی بین اقوام مختلف جهان حداکثر نیم درصد است. مثلا ژنوم یک نفر هوتو از کشور رواندا واقع در آفریقای استوایی با ژنوم یک نفر اسکیموی آلاسکا تنها حداکثر نیم درصد تفاوت دارند.

    بعبارت دیگر، شباهت ژنوم مردمان جهان بیش از نود و نه ممیز پنج درصد است. ( با این اوصاف، بنظر می رسد ژنوم های ایرانیان و ترکها و اعراب و ارمنیان و دیگر اقوام و ملتهای خاورمیانه و قفقاز ، کپی پیست هم باشند)

    از سویی، طبق تحقیق زیست شناس مشهور آمریکایی، جیرد دایاموند، شباهت ژنوم انسان با ژنوم شامپانزه نود و هشت ممیز چهار دهم درصد است. همچنین شباهت ژنتیکی شامپانز با انسان بیش از شباهت ژنتیکی شامپانزا با گوریل است،

    از این روی، به اعتقاد این دانشمند، انسان باید در زیر گروه گونه شامپانز قرار گیرد. ( البته با عرض پوزش از نژاد پرستان).

    بنظرم مردمان فلاکت زده ، اسلام زده و آخوند زده خاورمیانه و بویژه روشنفکران آنها باید ازجفنگیات مرتجعانه نژادی و پان -ملتی دست شویند و فکر نان بکنند که خربزه آب است،‌ زیرا اندیشمندان و فیلسوفان تراز اول جهان به این نتیجه رسیده اند که حقوق بشر و کرامت انسان و آزادی از هر بحث عوامانه و جعلی مانند خون، خاک، نژاد، قبیله و ژن مهمتر هستند !!!!

Comments are closed.