دانیال د. – با نگاهی به نقطه نظرات اندرو اسکات کوپر در کتاب سقوط بهشت (۲۰۱۸)، میتوان به این جمعبندی رسید که اگر آشوب ۵۷ در ایران اتفاق نمیافتاد و حکومت شاهنشاهی ایران ساقط نمیشد به احتمال زیاد ما هماکنون شاهد این حجم از تنش، جنگ و نفرت در خاورمیانه نبودیم.
هرچند شعلههای آتش خشم و نفرت، نه تنها دامنگیر خاورمیانه شده است، بلکه کمتر کشوری در دنیا از آن بینصیب مانده است. ترکشهای سهمگینی که در قالب بحرانهای اجتماعی، انسانی و حقوقی در مقیاسی کلان، دنیا را رنج میدهد.
از جنگ ۸ ساله عراق و ایران تا حمله عراق به کویت، جنگ نفتکشها در خلیج فارس، حمله نظامی آمریکا به عراق و سقوط صدام، آشوبهای لیبی و سقوط قزافی، افزایش تنشها و جنگهای داخلی لبنان و فلسطین، انقلاب مضحک مصر، جنگهای داخلی یمن، ترویج و قدرت گرفتن گروههای تندرو و تروریستی اسلامی، تولد نافرجام بهار عربی و در نهایت سیاهچاله جنگ داخلی سوریه، همه و همه عواقب انقلاب ۵۷ ایران است.
هرچند در کنار همهی این فجایع باید به میلیونها انسانی که کشته، معلول، بیخانمان و قربانی شدند نیز اشاره داشت. اینها پیامدهای روی کار آمدن حکومت بدوی و اسلامی ملایان شیعه در ایران و تلاش در گسترش هژمونی هلال شیعی آنهاست.
ناگفته پیداست که شرایط بیثباتی منطقه، فقر و بحرانهای انسانی موجبات زایش و رواج جنبشهای تندرو اسلامی چون داعش را فراهم کرده است. ظهور داعش، تولد نطفه ناخلفی است که نتیجه پشت کردن و یا خیانت به استمرار حکومتهای صلحطلب و مترقی چون محمدرضا شاه پهلوی در ایران و انور سادات در مصر است.
بدون تردید تمام این فجایع، بازخورد و پیامد سکوت اختیار کردن دولتها و دولتمردان غربی دهه ۷۰ میلادی در راستای استمرار حکومت شاه در ایران است. هرچند در بعضی موارد، حتا شرایط مساعد برای سقوط نظام شاهنشاهی و یا مساعدت و همکاریهای پشت پرده با حکومت ملایان انجام گرفته است.
جهان غرب بخصوص آمریکا، بریتانیا و اروپایی که از ترس افزایش قیمت نفت و گردنکشی شاه چشمهایش را بر مثله کردن دستاوردهای چند دهه حکومت صلح، آرامش و ثبات شاه در خاورمیانه با بیرحمی تمام بست و در کمال بیمسئولیتی از وی روی برگرداند. سقوط شاه، سقوط صرفا یک حکومت پایدار در خاورمیانه نبود، سقوط و نزول امنیت و ثبات خاورمیانه بود.
حال این تراژدی به نوعی دیگر با استقرار اژدهای چینی در خلیج فارس دارد دوباره اتفاق میافتد!
حضور فیزیکی نیروهای امنیتی، نظامی و اطلاعاتی چین در شمایل گسترش و همکاری راهبردی اقتصادی در خلیج فارس و بخصوص استقرار حداقل ۲۵ ساله آنان در جزایر استراتژیک خلیج، اولین گام در بلعیدن جزایر جنوبی ایران است. این فرایندی حساب شده است که منجر به اعمال نفوذ قدرت سیاسی چین و سیتره ی نظامی آنان بر کشورهای عربی خلیج فارس خواهد شد.
این حضور بدون تردید شرایط لازم برای دستبردهای اطلاعاتی و نظامی را از کشورهای قدرتمندی چون آمریکا و کشورهای اروپایی که در خلیج فارس و کشورهای عربی پایگاه نظامی دارند به مراتب تسهیل خواهد کرد.
هرچند در این راستا سهم برادری روسیه به واسطه ی سکوتش، به قوت خود باقیست. این حق میتواند به شکلی مشابه در استقرار نیروهای روسی در جزایر قشم، تنب کوچک و بزرگ یا ابوموسی باشد. سفر اخیر رییس مجلس فرمایشی جمهوری اسلامی ایران به روسیه و ارسال پیام شخصی خامنهای به پوتین دقیقا در همین راستا بوده است.
حضور اژدهای چینی بین ایران و کشورهای عربی در حکم «شریک دزد و رفیق قافله» خواهد بود. بدین معنا که در ازای کنترل و بقای حکومت ملایان، باج سبیل خود را از دولتهای عربی مطالبه خواهد کرد. شکی نیست که در این راستا تکنولوژی چینی با جاسوسی اطلاعاتی- هستهای از ایران برگهای برندهای در به بازی گرفتن غرب و چانهزنی با آمریکا در دست خواهد داشت.
از سویی دیگر در تلاشی صوری برای محدود کردن ذائقهی ملایان در گسترش هلال شیعی میتواند نقش دایهی مهربانتر از مادر را برای کشورهای خلیج فارس ایفا کند. هرچند حاصل ایفای این نقش دوگانه، میتواند انعقاد قراردادهای کمپانیهای چینی در کارزاری بدون رقیب را فراهم سازد.
استخراج منابع زمینی چون نفت، گاز و کانی تا منابع طبیعی و غذایی دریایی با قیمتی کمتر از نصف، آنهم در ازای کالاهای درجه ۳ چینی، سفرهای نیست که چشمان حریص اژدهای زرد به سادگی در ۲ یا ۳ دهه از آن سیراب گردد. از این رو، قرارداد ننگین ۲۵ ساله هیمنهی این اژدها را برای دهههای طولانی در خلیج فارس به دنبال خواهد داشت.
استیصال حکومت اسلامی ایران و ترس از سرنگونی، به اژدهای چینی این فرصت را میدهد تا با فراغ بال ۲۵ ساله در خلیج فارس و دریای عمان تخمریزی کند. تخمهایی که روزی هر کدام، اژدهای دیگری خواهند شد و کشور دیگری را از آن خطه به کام خواهند کشید.
از همین رو، بر کل جهانیان و دولتهای مستقل اقتصادی است تا از استقرار قرارداد ننگین ۲۵ ساله چین با جمهوری حکومت اسلامی ایران جلوگیری کرده و اینبار چشمانشان را بر این بلاهت تاریخی نبندند.